رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ld8rwsotmltwcl8cbu2.jpg

 

كلود يوجين هنري سيمون Claude-Eugène-Henri Simon نويسندة مشهور فرانسوي که آثارش از معتبرترين نمونه‌هاي «رمان نو» فرانسه است در 10اكتبر1913 (18مهر1291هـ.ش) در تاناناريف، ماداگاسكار، متولد شد، يعني بنا به محل تولدش مستعمره‌نشين بود. پدرش که افسر سواره‌نظام بود در جنگ جهاني اول كشته شد و يكي از اجدادش ژنرالي در انقلاب كبير فرانسه است. بعد از مرگ پدر، مادرش به فرانسه برگشت و در روزيون (Roussillon) ـ منطقة مزارع انگور و شراب نزديک «پرپينان» (Perpignan) که سيمون تا آخر عمر در آن‌جا زندگي کرد ـ اقامت کردند. در كالج استانيس لاس (Collège Stanislas) پاريس تحصيل كرد و دوره‌هاي کوتاهي نيز در آکسفورد و کمبريج گذراند. سپس به آكادمي آندره لات (Andre Lhot Academy) رفت تا در رشتة نقاشي تحصيل كند اما بعد از مدت کوتاهي به اين نتيجه رسيد که نقاش خوبي نخواهد شد و نقاشي راهي نيست كه بتواند از آن امرار معاش كند.

 

 

سيمون به كشورهاي مختلفي مثل اسپانيا، آلمان، اتحاد جماهير شوروي و يونان سفر كرد. تجربة اين سفرها و تجربة جنگ جهاني دوم در كارهاي ادبي‌اش ديده مي‌شوند. در آغاز جنگ جهاني دوم در نبرد Meuse (1940) شركت كرد و به اسارت گرفته شد؛ اما توانست فرار كند و به نهضت مقاومت فرانسه بپيوندد. در همين زمان اولين رمان خود «حقه باز» (The Cheat) را كه قبل از جنگ شروع كرده بود به پايان رساند و در سال 1946 چاپش كرد. در رمان «باد» (The Wind) (1975)، سيمون اهداف خود را مشخص كرد: پيكار با فروپاشي عصر خويش براي كشف مجدد دوام اشياء و افراد كه شورش‌هاي تاريخ معاصر گواه بر بقاي‌شان است.

 

 

سبك سيمون مخلوطي از قصه‌گويي و جريان سيال ذهن است كه فاقد نقطه‌گذاري است و جمله‌هاي بلند 1000 كلمه‌اي دارد.

 

کلود سيمون در سال 1985 برندة جايزة نوبل ادبيات شد.

***

كلود سيمون تا آخر عمر حتي پس از بردن جايزة نوبل ادبيات 1985 مي‌خواست كه شغلش زارع انگور ثبت شود نه نويسنده. درست مثل هاسمن(AE Housman) كه يك وقتي مدعي شد كه مالت مي‌تواند بهتر از ميلتون (Milton) جنبه‌هاي نهفتة پروردگار را توجيه كند، سيمون هم همين برخورد را مي‌کند كه له كردن انگور و تبديل آن به شراب، كاسبي تبديلي صادقانه‌تر و بي‌رياتري نسبت به فشردن كلمات در يك رمان است. با اين حال، نوشته‌هايش به وضوح بيش از زراعت برايش اهميت داشت. بيست كتاب نوشت، با نهايت دقت، ولي خوش‌داشت كه نوشتن را به عنوان فعاليت دست و ذهن كه با هيچ نوع كار عملي ساير كارگران فرقي ندارد، كم‌اهميت جلوه دهد. حيثيت اغراق شدة نويسندگي را تحقير مي‌كرد.

 

 

بعد از جايزة نوبل، سيمون به عنوان يك آدم مشهور همراه ساير بزرگان ادبي سفري به اتحاد جماهير شوري كرد. پس از بازگشت گزارش زننده‌اي از آن‌جا و تبليغ مسخرۀ خودجوشِ هم‌سفرانش ـ كه البته نام نبرده بود ولي كاملاً قابل شناسايي بودند- نوشت. نوشتن كتاب كوچك «دعوت» (The Invitation) (1987)، اين سؤال را مطرح كرد كه چرا سيمونِ ايرادگير و زاهد يك كار «سارتر»ي نكرد و جايزة نوبل را كه اين همه آلوده است، رد نكرد.

 

 

سيمون در دهة 1930 دو بار در جنگ شركت كرد. اول به عنوان امداد نامنظم در بخش جمهوري‌خواه كاتالونيا، تجربه‌اي كه موضوع اصلي بهترين رمانش «قصر» (The Palace) (1962) و همچنين رمان ديگرش برزگرنامه (The Georgice) (1981) شد كه در تقديرنامة نوبل به آن اشارة ويژه‌اي شده است. بار دوم در 40- 1939 بود كه اسير شد، فرار كرد و به محل زندگي خودش كه اشغال نشده بود برگشت و اولين رمان خود «حقه باز» را نوشت كه پس از جنگ چاپ شد.

 

 

اين دو تجربة خطرناك و مأيوس كننده، يعني سقوط جمهوري خواهان در اسپانيا كه به زودي با هزيمت نظامي در فلاندر همراه شد، سيمون را يك‌بار براي هميشه از هر تفكري كه قبلاً احتمالاً در مورد مبارزة ايدئولوژيکي براي تغيير دنيا داشت، درمان كرد. اگر اول كه به اسپانيا رفت خودش را در صف انقلابيون مي‌ديد، با ديدن واقعيت در آن‌جا و آن‌چه كه وقتي به فرانسه برگشت ديد، آشفته شد. او متوجه شد كه فضيلت اصلاً پايگاهي ندارد.

 

 

تمام رمان‌هاي سيمون، از نظر داستان‌سرايي در توجيه وقايع است. اين وقايع همان‌طور كه به تدريج شكل مي‌گيرند، هميشه بر اهداف انساني غلبه يا آن‌ها را منحرف مي‌كنند و هر چه آن اهداف اميدوارانه‌تر باشد، ناكامي‌شان اجتناب‌ناپذيرتر و فضاحت‌بارتر است. در رمان « قصر»، ايمان ناپختة دانش‌جويي به انقلاب سياسي‌اي كه توسط مبلغان آن تبليغ مي‌شود تا جامعه‌اي كامل بسازند، نقش بر آب مي‌شود. دانش‌جو - كه بگذاريد فرض كنيم خود سيمون است ـ ياد مي‌گيرد كه انقلاب هرگز رخ نخواهد داد، و اگر اميدي به آن نداشته باشد، حال و روز بهتري خواهد داشت. در عوض، رمان‌نويس در هندسه به دنبال تعريف دقيق‌تري براي انقلاب مي‌گردد: مثل جسم متحركي که براي پيمودن سرتاسر مسير360 [درجه‌اي] ساخته شده باشد، در آن مسير حركت كند، و قبل از اين‌كه به نقطه شروع برسد، كارش به آخر برسد.

 

سواره نظام شدن سيمون در جنگي كه مردان سوار بر اسب برضد تانك‌هاي آلماني مي‌جنگيدند، البته برازنده بود. اما همان‌قدر شجاعانه كه بي‌هوده، و ضميمة احمقانه‌اي بود بر استثمار ارتشي افراد در گذشتة خانواده‌اش، ‌كه در تعدادي در كارهايش به آن اشاره كرده است.

 

ظريف‌ترين رمانش «جاده فلاندر» (The Flanders Road) (1960) است كه در آن از تجربة كوتاه جنگي‌اش براي تأثيري تكان‌دهنده استفاده کرده است. ابتدا مي‌خواست اسم آن‌را «شرح ناپيوستة يك فاجعه» بگذارد. در آن كتاب، جنگ، استعاره‌اي مي‌شود كه به‌طور كلي بسيار مناسب شرايط انساني است، چرا كه فرم‌هاي نظم اجتماعي و پروتكل‌هاي آن در يك آشفتگي مرگ‌بار حل مي‌شود. كل چيزي كه سيمون مي‌تواند به عنوان تكيه‌گاهي در مقابل آشفتگي پيشنهاد كند، نظم موقتي هنري است و قبول هولناك اين نکته كه موقتي بودن تنها كاري است كه مي‌شود كرد.

 

 

فلسفة جاافتاده‌اش زاهدانه و خويشتن‌دارانه بود، و وقتي او را در جمع مي‌ديدند، به نظر مي‌رسيد كه تجسم آن فلسفه است که «جثة كوچك داشت، جدي و كم‌حرف بود، مردي براي تاكستان نه اجتماعات.»

بعداز «دعوت»، اقاقيا (Acacia 1989) را نوشت كه نوعاً رماني فشرده و فالكنري است كه در آن به درون‌مايه‌هايي كه در داستان‌هاي اوليه‌اش غالب است، برگشته است، به خصوص جنگي‌هايش. از «باغ گياه شناسي» ( The Jardin des Plantes 1997 ) بيش‌تر زندگي‌نامه‌نويسي احساس مي‌شود، و در آخرين رمانش «تراموا» (The Trolley 2001) نگاهي به گذشته و به بچگي‌اش مي‌كند.

 

سيمون در كتاب‌هايش با دقت بي‌نظيري به ماديت دشواري مي‌پردازد كه دنيا در خود دارد. شايد روزي موفق نشد نقاش بشود، ولي به عنوان نويسنده‌اي نگارگر، از صحنه‌اي به صحنة ديگر مي‌رود و توصيفاتش به بهترين وجهي گرافيکي و به ياد ماندني است. شرح كيفيات فيزيكي با دقتي موبه‌مو است كه مسحوركننده است. اين يك تكنيك سينمايي است چون بعضي المنت‌هاي آن با ارتباط بصري المنت متفاوتي را مجسم مي‌كند، يك صحنه بدون اين‌كه مرحلة انتقال علامتي داشته باشد، به صحنة ديگر مي‌رود. سيمون نويسنده‌اي ‌است كه لازم است به روشش عادت كنيم. چون وقايع در رمان‌هاي سيمون با همان نظمي كه رخ داده‌اند، به دنبال يك‌ديگر نمي‌آيند، بلكه به ترتيب زماني‌اي كه نقل شده‌اند روايت مي‌شود.

 

 

از آن‌جايي كه سيمون به صورت ظاهري ماجراجو و پرتوقع بود، سهم زيادي در كيابياي «رمان نو»ي دهة 1960 داشت. با اين حال، امروز بهتر است بگوييم كه سيمون رمان‌نويس كيفيت‌هاي نادر بود، يكي از آن‌هايي كه متأسفانه تعدادشان كم است و كارشان در فرانسه بعد از 1945 شروع شد.

 

 

كلودسيمون، نويسنده، يا آن‌طور که خودش دوست‌داشت بشناسيمش، زارع انگور، در 6 جولاي 2005 (15تير1384هـ.ش) درگذشت.

 

 

رمان‌های سیمون عبارتند از:

Le Tricheur – 1945

La Corde raide – 1974

Gulliver – 1952

Le Sacre du printemps – 1954

Le Vent – 1957

L'Herbe – 1958

La Route des Flandres – 1960

La Palace – 1962

Histoire – 1967

La Bataille de Pharsale – 1969

Orion aveugle. Essai – 1970

Les Corps conducteurs – 1971

Triptyque – 1973

Leçon de choses – 1975

Les Géorgiques - 1981

L'Invitation – 1987

L'Acacia – 1989

Le jardin des plantes – 1997

Le tramway – 2001

تنها نمايش‌نامه‌اش:

La Separation – 1963

مهرشيد متولي

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...