bar☻☻n 5895 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۲ قسمتی از ترجیعبند زیبای هاتف رو تقدیمتون؛ که دنیایی از وجد و شور عارفانه ست...:vi7qxn1yjxc2bnqyf8v چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی گر به اقلیم عشق روی آری همه آفاق گلستان بینی بر همه اهل آن زمین به مراد گردش دور آسمان بینی آنچه بینی دلت همان خواهد وانچه خواهد دلت همان بینی بیسر و پا گدای آن جا را سر به ملک جهان گران بینی هم در آن پا برهنه قومی را پای بر فرق فرقدان بینی هم در آن سر برهنه جمعی را بر سر از عرش سایبان بینی گاه وجد و سماع هر یک را بر دو کون آستینفشان بینی دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی هرچه داری اگر به عشق دهی کافرم گر جوی زیان بینی جان گدازی اگر به آتش عشق عشق را کیمیای جان بینی از مضیق جهات درگذری وسعت ملک لامکان بینی آنچه نشنیده گوش آن شنوی وانچه نادیده چشم آن بینی تا به جایی رساندت که یکی از جهان و جهانیان بینی با یکی عشق ورز از دل و جان تا به عینالیقین عیان بینی که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الّا هو *هاتف اصفهانی* 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۹۲ خواجوی کرمانی » غزلیات اشکست که می گردد در کوی تو همرازم و آهست که می آید در عشق تو دمسازم سر حلقهٔ رندان کرد آن طره طرارم دردیکش مستان کرد آن غمزهٔ غمازم گر صبر کند باری مشکل نشود کارم ور دیده بدوزد لب بیرون نفتد رازم جامی بده ای ساقی تا چهره برافروزم راهی بزن ای مطرب تا خرقه دراندازم در چنگ تو همچون نی می نالم و می زارم بر بوی تو همچون عود می سوزم و می سازم این ضربت بی قانون تا چند زنی برمن یک روز چو چنگ آخر در برکش و بنوازم هر دم که روان گردی جان در رهت افشانم وان لحظه که باز آئی سر در قدمت بازم چون با تو نپردازم آتشکده دل را کز آتش سودایت با خویش نپردازم در صومعه چون خواجو تا چند فرود آیم باشد که بود روزی در میکده پروازم 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده