قاصدکــــــــ 20162 ارسال شده در 8 اردیبهشت، 2014 سلام اينجا قاصدکــــــــنامه است. در اينجا نوشتهها و دكلمههايي دارم، كه بعضي شعر، بعضي داستان و شايد هم تعدادي خاطره باشند. هرچه كه هست، اميدوارم يادگار خوبي باشه 9
قاصدکــــــــ 20162 مالک ارسال شده در 8 اردیبهشت، 2014 زمستان در راه بود؛ عنکبوت، برای مورچه ها شال می بافت ! [ شعر «زمستان»، دفتر «اشک نهنگ» ع.ک ایلیا ] . 9
قاصدکــــــــ 20162 مالک ارسال شده در 10 اردیبهشت، 2014 سر به سر درخت مي گذارد و گردن دراز مي كند: زرافه با پيژامه ي خال خالِ نارنجي! و ما هنوز، در اولين يخبندانِ بزرگ پشت سنگ ها، با پالتوهايي از پوستِ خرس و هيمه هايي از چوبِ انجير، جا مانده ايم - خيره به آسمان تا شايد، فرّه وشي ديگر - كاهِ پارينه ميدهد به باد انسانِ وامانده در اعصار، با كلاهي از جنسِ مفرغ كه قرن هاست بر سرش زار مي زند . . [ شعر «زمستانِ بزرگ»، دفتر «ققنوس در قاف»، ع.ك ايليا ] . 9
قاصدکــــــــ 20162 مالک ارسال شده در 23 دی، 2015 هزار فکرِ روان وصف آب ِبی کران آبی هفت صد اختران می نرسد که پا زنی سنگ کفِ جویِ روان جوی کنار بانیان .. سبزیِ شعرِ شاعران سرو روان و گلشنان می نکند خیال ما سیر از آن، که به از آن برگِ درختِ کوچهٌ مان بوی گل اقاقیــا . سرخیِ گونه ها، انــار رشته ی مـوی ها، قطــار صد غزل و صنع دگر بوسه کجا ز کام یــار ؟ شعر شده است سازِ دور بازی و پیچ و تابِ کور تا که بجنبد این دو بـــند : ریــخته برگ، پای او آب شده است، جام نــور خـواب شده است، یــار او .. وای از این شهد بیان [ «صنعت ادبي انار»، دفتر «ققنوس در قاف»، ع.ك ايليا ] 6
قاصدکــــــــ 20162 مالک ارسال شده در 20 اسفند، 2015 شعر از : سیدعلی صالحی کتاب : نامه ها شعر : 1 موسیقی : Ballet Theatre of Russia L'Elisir d'Amore, Act 2: Una furtiva lagrima برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 8
قاصدکــــــــ 20162 مالک ارسال شده در 22 اسفند، 2015 شعر از : احمد شاملو دفتر : هوای تازه شعر : افق روشن موسیقی : Lullaby (Guten Abend, Gute Nacht), Op. 49:4 Slovak Chamber Orchestra & Bohdan Warchal برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 7
قاصدکــــــــ 20162 مالک ارسال شده در 12 فروردین، 2016 چگونه من به شعر گویمت؟ منی که رفته از میان چه کام دادهای به من که کام برده شد ز جان؟ ببین، چگونه چشم من نماز میکند تو را دو پلک سجده میشود رکوع میرود، گریه میکند خدا تو را به شعر من نمیسرایمت که واژه ها هبوط می کنند تو را نشانه میبرم تو را سجود میکنم به هر نگاه اي خدا :) [شعر «روبروی هور» دفتر «بعد از آن همه»، ع.ك ايليا ] 6
قاصدکــــــــ 20162 مالک ارسال شده در 13 فروردین، 2016 نویسنده : عرفان نظرآهاری کتاب : بالهایت را کجا جا گذاشتی؟ نام داستان : بالهایت را کجا جا گذاشتی؟ موسیقی : CELTIC AWAKENING - 05 CAROLAN'S RAMBLE TO CASHEL برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 6
قاصدکــــــــ 20162 مالک ارسال شده در 27 تیر، 2016 اگر اولین تراوشها یا تلاشهای ادبی یک شاعر(به معنای روتین کلمه، وگرنه من خودم رو جداً بسیار کوچکتر از این عنوان میدونم) در شمار آثارش نیاریم، این بلندترین و بنظر خودم یکی از دوستداشتنیترین شعرهای من تابحال بوه که مربوط به اردیبهشت ماه سال 1392 هست. امیدوارم بنظر شما هم دلنشین باشه. :4chsmu1: اي عبور نرم نورنغمه ي نواي دورمن شكسته ام قفسبسته ام ره نفس گشته سر به ساي كوي طوررفته تا كرانِ ِ دور قاف و تبت و منورجمله جمله در زبورجرعه جرعه از سبوجمعه جمعه هر صبوحروزه روزه در تموزمن به بوي ِ بوي ِهوچله ها نشسته امخانه ها برَفته امپاي ِ پاي ِعارفانتا سحر نشسته امجمله ره نشانه بودحق درون جامه بود جامه چون دريدميغير او نديدميجامه چاك و خاك و پاكجمله جام و جان و جانواي ِ من خداي منمهرِ من هماي منزخمه كن به جان منتن چو جمله چنگ ِتوست :چنگ و چنگ و چنگ و چنگهــو و هــو و هــو و هــوزخمه ؟ ني ، زبانه ؟ نيهــوي ما شبانه نيسوره ي نوازش استآنچه كرده او به صور بعد از آن همه عبورخسته ؟ ني ! پر از سرورخفته رو به روي هــورعورِعورِ عورِ عور !اي پسر بهانه بسناله بس گلايه بسبستِ در به پيش و پسفكر و ذكر خامه بس ظلمت است اگر جهانخضر اگر نمي توانبسته گر به پاي كوهراه رهروان طورريزعلي شو و فروزمشعل جهان به سوزشعر من شرابِ حورچشم حاسدان به دورجور ِجورِ جورِ جور !دم به دم به دوش و دوشلب به لب به نوش و نوشجامه ها به جوي نورعور عور عور عور ! [شعر «رقص در ساعت مهر» دفتر «ققنوس در قاف»، ع.ك ايليا ] 6
قاصدکــــــــ 20162 مالک ارسال شده در 22 مهر، 2016 شعر از : بيتا اميري دفتر : ارديبهشت چشمهايم شعر : زير باراني كه نيست موسيقي : Origen - Rendezvous in the Pachelbel’s Fantasy برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 6
قاصدکــــــــ 20162 مالک ارسال شده در 25 آبان، 2016 مرا چه نام دادهای که آسمانیان سجود بردهاند، و عرصه فلک شرابدار جام من شده است؟ مرا چگونه خواندهای که اینچنین، ستارهام به عرش میکشد، فرشتهام به رشک میبرد، - هرزمان - و دل خیال عالمی دگر کند. در آن بلند پهنهای که خواب برده بودهام، چه نغمه خواندهای به لای لای من که تاب میخورد هنوز، پردههای تار جان من از آن نوا. مرا بخوان، دوباره آنچنان که خاک گُل کند. مرا بگوی، که آفتاب طلایهدارعرشهام شود. مرا بگیر، - از این دراز خواب - که تنگ گشته دل در هوای يك سلام [شعر «سوره نوازش» دفتر «ققنوس در قاف»، ع.ك ايليا ] پ.ن: در رمضان 1395، در برنامه «زمرد» از شبكه چهار، مجري برنامه جناب آقاي علي درستكار اين شعر را در آغاز يكي از برنامهها خواندند. در زير ميتوانيد اين شعر را با صداي ايشان بشنويد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 6
ارسال های توصیه شده