Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۲ دختر تنها ! از تنهایی خسته شده بود از طرفی دوست داشت هر چه زودتر ازدوج کنه برای همین از دوستش خواست راهنمایی اش کنه دوستش میگه : من هم تنهام ، بیا با هم بریم کوه ، چون شنیدم خیلی از مردهای آماده ازدواج و تنها برای پیدا کردن زن میرن کوه ... اون دو تا میرن کوه در بالای یه صخره کوه جایی که اون دو تا هیچ کسی رو نمی بینن تصمیم می گیرن داد بزنن و حرف دلشون رو به کوه بگن : - با من ازدواج می کنی ؟ . . . . و بعدش شنیدن …… ﺑــــــــــــــﺎ ﻣـــــــــــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣــــــﯿﮑﻨـــــــــــــﯽ؟ . ﺑــــــﺎ ﻣــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــــــﯿﮑﻨــــــﯽ؟ . ﺑـــﺎ ﻣــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣــــﯿﮑﻨـــــﯼ؟ . ﺑـﺎ ﻣــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــﯿﮑﻨــﯽ؟ . ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ یه نگاهی به هم انداختند لپ هاشون گل انداخته بود چون ﺁﻣﺎﺩﮔﯽ پذیرفتن ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘن در حالی که از صخره پایین می اومدن گفتند نه ما می خواهیم درس بخونیم .... :ws3::ws3::ws3::ws3: 20 لینک به دیدگاه
Gandom.E 17805 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۲ مرسی عزیزم جالب بود توهم خواستگاری بوده ها...بدبختا کمبود پیشنهاد ازدواج داشتن:ws28: 13 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده