Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ فرمانروایی که می کوشید تا مرزهای جنوبی کشورش را گسترش دهد، با مقاومتهای سرداری محلی مواجه شد و مزاحمتهای سردار به حدی رسید که خشم فرمانروا را برانگیخت و بنابراین او تعداد زیادی سرباز را مامور دستگیری سردار کرد. عاقبت سردار و همسرش به اسارت نیروهای فرمانروا درآمدند و برای محاکمه و مجازات با پایتخت فرستاده شدند. فرمانروا با دیدن قیافه سردار جنگاور تحت تاثیر قرار گرفت و از او پرسید: ای سردار، اگر من از گناهت بگذرم و آزادت کنم، چه می کنی؟ سردار پاسخ داد: ای فرمانروا، اگر از من بگذری به وطنم باز خواهم گشت و تا آخر عمر فرمانبردار تو خواهم بود. فرمانروا پرسید: و اگر از جان همسرت در گذرم، آنگاه چه خواهی کرد؟ سردار گفت: آنوقت جانم را فدایت خواهم کرد! فرمانروا از پاسخی که شنید آنچنان تکان خورد که نه تنها سردار و همسرش را بخشید بلکه او را به عنوان استاندار سرزمین جنوبی انتخاب کرد. سردار هنگام بازگشت از همسرش پرسید: آیا دیدی سرسرای کاخ فرمانروا چقدر زیبا بود؟ دقت کردی صندلی فرمانروا از طلای ناب ساخته شده بود؟ همسر سردار گفت: راستش را بخواهی، من به هیچ چیزی توجه نکردم. سردار با تعجب پرسید: پس حواست کجا بود؟ همسرش در حالی که به چشمان سردار نگاه می کرد به او گفت: تمام حواسم به تو بود. به چهره مردی نگاه می کردم که گفت حاضر است به خاطر من جانش را فدا کند! 28 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ از وجه دیگه به قضیه نگاه کنیم سردار تسلیم شده 9 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ از وجه دیگه به قضیه نگاه کنیم سردار تسلیم شده مهدیی از همین وجه نگاه کن بهتره 8 لینک به دیدگاه
ژارسین 4579 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ قشنگ بود فقط .... قصه بود یا واقعیت؟ 5 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ سرداره خالی بسته بوده بابا بعدم بحث مرگ و زندگی در میونه اونوقت آدم به پایه صندلی زل میزنه؟:icon_razz: 7 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ قشنگ بودفقط .... قصه بود یا واقعیت؟ خب ژاله جون بستگی داره بنظرم نمیشه قطعا گفت چنین چیزایی راسته اما محبت میتونه حتی بیشتر از این اوج بگیره عزیزم به هر دو طرف بستگی داره دیگه پ.ن:شد مشاوره 6 لینک به دیدگاه
ژارسین 4579 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ خب ژاله جون بستگی داره بنظرم نمیشه قطعا گفت چنین چیزایی راسته اما محبت میتونه حتی بیشتر از این اوج بگیره عزیزم به هر دو طرف بستگی داره دیگه پ.ن:شد مشاوره به نظرم وقتی عشق توی خونواده باشه زن و شوهر هر دو حاضرند جونشون رو برای هم بدند و اگه بچه داشته باشند هردو شون راضی اند جونشون رو برای بچه هاشون بدند مهم وجود عشق واقعیه:5c6ipag2mnshmsf5ju3 7 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ همه مردا خوبن واقع بینی چیز خوبیه هیچ چیز کامل نیست 3 لینک به دیدگاه
m@f 1923 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۳۹۲ اگه عشق واقعی باشه یه همچین چیزی امکان پذیره مطمئنم... 4 لینک به دیدگاه
parsamir 596 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۳۹۲ واقع بینی چیز خوبیههیچ چیز کامل نیست تا کاملو چی تعریف کنیم 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده