sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۲ این تابلو اثر وینسنت لوپز هنرمند اسپانیایی قرن 18 می باشد در توصیف داستان پانته آ معنای لغوی پانتهآ(Panteha) در لغتنامه دهخدا به صورت پانتهآ نوشته شدهاست. پانتهآ بانوی زیبایی از اهل شوش بود و به اسارت کوروش کبیر در آمد و بعد از ماجراهایی کوروش او را به شوهرش آبراداتاس رساند و آبراداتاس هم در راه کوروش جان سپرد. کوروش آرامگاهی برای این زوج ـ پانتهآ و آبراداتاس ـ بنا نهاد که گفته میشود بقایای آن هنوز در عراق باقیست.[۱] داستان هنگامی که مادها پیروزمندانه از جنگ شوش برگشتند، غنائمی با خود آورده بودند که بعضی از آنها را برای پیشکش به کورش بزرگ عرضه می کردند. در میان غنائم زنی بود بسیار زیبا و به قولی زیباترین زن شوش که او را پانته آ می نامیدند و همسرش به نام « آبراداتاس» برای مأموریتی از جانب شاه خویش رفته بود . چون وصف زیبایی پانته آ را به کورش گفتند ، کورش درست ندانست که زنی شوهردار را از همسرش بگیرد. مادی ها اصرار داشتند که کوروش حداقل یک بار زن را ببیند تا شاید نظرش عوض شود و کوروش گفت:میترسم او را ببینم و عاشقش شوم و نتوانم او را به شوهرش بسپارم. پس او را تا باز آمدن همسرش به یکی از ندیمان که مردی به نام آراسپ بود سپرد اما آراسپ خود عاشق پانته آ شد و خواست از او کام بگیرد، پانته آ به ناچار از کورش کمک خواست. کوروش که مطلع شد آراسپ را سرزنش کرد و چون آراسپ مرد نجیبی بود و به شدت شرمنده شد و سپس از طرف کوروش به دنبال آبراداتاس رفت تا او را به سوی ایران فرا بخواند. هنگامی که آبرداتاس به ایران آمد و از موضوع با خبر شد، به پاس جوانمردی کوروش برخود لازم دید که در لشکر او خدمت کند. می گویند هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود پانته آ دستان او را گرفت و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت: «سوگند به عشقی که من به تو دارم و عشقی که تو به من داری... کوروش به واسطه جوانمردی که حق ما کرد اکنون حق دارد که ما را حق شناس ببیند. زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده خود بداند و نیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد. مثل اینکه من زن برادر او باشم.» آبراداتاس در جنگ مورد اشاره کشته شد و پانته آ بر سر جنازه ی او رفت و شیون و زاری کرد. کوروش به ندیمان پانته آ سفارش کرد که مراقب باشند او باشند، اما پانته آ در یک لحظه از غفلت ندیمان استفاده کرد و خنجری که به همراه داشت را در سینه ی خود فرو کرد و در کنار جسد همسر به خاک افتاد و ندیمه نیز از ترس کورش و غفلتی که کرده بود، خود را کشت. هنگامی که خبر به کوروش رسید، بر سر جنازه ها آمد و... از این روی اگر در تصویر دقت کنید دو جنازه ی زن می بینید و یک مرد و باقی داستان که در تابلو مشخص است. [۲] پانویس 1.برگرفته از لغتنامه دهخدا 2.فواد فاروقی. پانتهآ بانوی افسونگر شوش. انتشارات پر. ص.. (پ.ن:در تصویر ابتدایی پست، پیکر آبراداتاس و پانته آ و ندیمه در کنار هم دیده می شود که کوروش به سمت ان در حرکت است.) 13 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۲ الان سوالي كه اينجا پيش مياد اينه كه خب كوروش كه خودش ميترسيده عاشق پانته آ بشه، چرا اونو دست يه مرد( آراسپ) ميسپره؟يني فكر اينو نميكنه كه شايد اون مرد هم هرچند نجيب، از پانته آ خوشش بياد؟ 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده