رفتن به مطلب

خواب من کو؟


ارسال های توصیه شده

 

فرشته ی خواب، کیسه ی پر از خواب را بر دوش انداخت و راه افتاد به هر سو... کوه، دریا، جنگل و صحرا.

اول مرغ را دید و سهم خوابش را به او داد. و بعد به گربه، موش، سنجاب و به همه ی حیوان ها خواب داد. آدم هم به سهم خوابش رسید.

نوبت جغد شد. فرشته ی خواب، سر کیسه را باز کرد تا خواب جغد را هم بدهد؛ اما هیچ خوابی در کیسه نبود. فرشته ی خواب به جغد گفت:"من زود می روم و سهم خواب تو را از خانه ام می آورم." جغد با چشم های باز بیدار نشست. فرشته به خانه رسید. کیسه را پر از خواب کرد و دوباره کیسه بر دوش راه افتاد.

رفت و رفت تا به جغد رسید. فرشته دستش را در کیسه کرد تا خواب جغد را در بیاورد اما انگار هیچ خوابی در کیسه نبود. فرشته با تعجب گفت: "خوابی در کیسه نیست؛ اما من خودم کیسه را پر از خواب کردم! "جغد چشم های گردش را گردتر کرد و با دقت به کیسه نگاه کرد. فرشته نگاه جغد را دنبال کرد. ته کیسه یک سوراخ دید؛ یک سوراخ خیلی بزرگ. فهمید خواب ها از سوراخ بیرون ریخته. فرشته دوباره به سمت خانه رفت. اول ته کیسه را خوب و محکم دوخت و بعد آن را پر از خواب کرد و راه افتاد. فرشته خسته بود و جغد منتظر. بالاخره فرشته به جغد رسید و سهم خوابش را داد. دیگر روز شده بود اما جغد، آرام و بی صدا خوابید. ( :

 

 

 

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...