bar☻☻n 5895 ارسال شده در 18 بهمن، 2013 رستنی ها کم نیست من و تو کم بودیم خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم گفتنی ها کم نیست من و تو کم گفتیم مثل هذیان دم مرگ از آغاز چنین درهم و برهم گفتیم دیدنی ها کم نیست من و تو کم دیدیم بی سبب از پاییز جای میلاد اقاقی ها را پرسیدیم چیدنی ها کم نیست من و تو کم چیدیم وقت گل دادن عشق روی دار قالی بی سبب حتی پرتاب گل سرخی را ترسیدیم خواندنی ها کم نیست من و تو کم خواندیم من و تو ساده ترین شکل سرودن را در معبر باد با دهانی بسته واماندیم من و تو کم خواندیم من و تو واماندیم من و تو کم دیدیم من و تو کم چیدیم من و تو کم گفتیم وقت بیداری فریاد چه سنگین خفتیم من و تو کم بودیم من و تو اما در میدان ها اینک اندازه ما می خوانیم ما به اندازه ی ما می بینیم ما به اندازه ی ما می چینیم ما به اندازه ی ما می گوییم ما به اندازه ی ما می روییم من و تو خم و درهم نه و کم هم نه که می باید با هم باشیم من و تو حق داریم در شب این جنبش نبض آدم باشیم من و تو حق داریم که به اندازه ی ما هم شده باهم باشیم گفتنی ها کم نیست... *شهـــریار قنبــــری* 15
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 17 تیر، 2014 من و تو کم بودیم اگر با هم نبودیم کم بودیم قلب ما یه چیزی کم داشت یه چیزی که گمش کرده بودیم این روزها اما از خدا که پنهون نیست زیاد هم شاید هستیم یا شاید زیاد هستم یا زیاد هستی راستی تو منو بیشتر دوس داری یا من تو رو؟ 2
ارسال های توصیه شده