Ka!SeR 1333 ارسال شده در 4 فروردین، 2011 يک جام شراب صد دل و دين ارزد يک جرعه مي مملکت چين ارزد جز باده لعل نيست در روي زمين تلخي که هزار جان شيرين ارزد د... 4
sarevan 9753 ارسال شده در 4 فروردین، 2011 دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وندر ان ظلمت شب اب حیاتم دادند و 4
moh@mad 5513 ارسال شده در 5 فروردین، 2011 وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود س ... 3
Astraea 25351 ارسال شده در 5 فروردین، 2011 ساقی بيار باده که ماه صيام رفت درده قدح که موسم ناموس و نام رفت ف... 3
moh@mad 5513 ارسال شده در 5 فروردین، 2011 فریب عشق به دعوی اشگ و آه مخور که درد و داغ بود عاشقان شیدا را م ... 3
saeed99 2563 ارسال شده در 5 فروردین، 2011 فریب عشق به دعوی اشگ و آه مخورکه درد و داغ بود عاشقان شیدا را م ... ما ز خرابات عشق مست الست آمدیم نام بلی چون بریم چون همه مست آمدیم عطار پ... 3
surgun 729 ارسال شده در 5 فروردین، 2011 پنهان اگر چه داری چون من هزار مونس من جز تو کس ندارم پنهان و آشکارا دلخواه... 3
AFARIN 7196 ارسال شده در 5 فروردین، 2011 ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هرچه دیده بیند دل کند یاد بسازم خنجری نیشش ز پولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد ب... 2
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 5 فروردین، 2011 باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم وز جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم ت 2
sarevan 9753 ارسال شده در 5 فروردین، 2011 تو را من چشم در راهم شباهنگام که میگیرند سایه ها رنگ سیاهی... م 1
saeed99 2563 ارسال شده در 6 فروردین، 2011 تو را من چشم در راهم شباهنگامکه میگیرند سایه ها رنگ سیاهی... م من مست و تو ديوانه ما را که برد خانه صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پيمانه در شهر يکی کس را هشيار نمی بينم هر يک بتر از ديگر شوريده و ديوانه مولوی ش... 2
moh@mad 5513 ارسال شده در 6 فروردین، 2011 شاهنشهی که شیشه جانها به دست اوست گر بشکند به سنگ فقط مزد شست اوست ا ... 2
saeed99 2563 ارسال شده در 6 فروردین، 2011 شاهنشهی که شیشه جانها به دست اوستگر بشکند به سنگ فقط مزد شست اوست ا ... امروز باز شکل دگر گشت یار من یادی نکرد از من و از روزگار من دهلوی ر... 1
saeed99 2563 ارسال شده در 6 فروردین، 2011 روزگاری است سخت بیبنيادکس گرفتار روزگار مباد ... "س" سحر کجاست که فراش جلوگاه توام نشسته بر سر ره دیدهبان راه توام وحشی ش... 1
moh@mad 5513 ارسال شده در 6 فروردین، 2011 شبی ار به دستم افتد سر زلف یار با من همه مو به مو شمارم غم بی شمار خود را ن ... 2
کتایون 15176 ارسال شده در 6 فروردین، 2011 شبی همچون سواد ديده پر نور هوا عنبر فشان چون طره حور... "ه" 2
کتایون 15176 ارسال شده در 6 فروردین، 2011 شبی ار به دستم افتد سر زلف یار با منهمه مو به مو شمارم غم بی شمار خود را ن ... نشايد عاشقان را مي پرستی کزان ديوانگی خيزد نه مستی ... "ک" 2
moh@mad 5513 ارسال شده در 6 فروردین، 2011 کار از حنا و شانه زدنها گذشته است زلفی که سوخت دگر گرهش وا نمی شود ا ... 1
مرید 1252 ارسال شده در 6 فروردین، 2011 استخوانم نیز خاکستر کند گر سوز هجران چون غبار آرزو بر طاق ایوانت نشینم چ... 1
ارسال های توصیه شده