LAND LESS 99 ارسال شده در 2 اسفند، 2010 چشم تو ز روزگار خونریز تر است تیر مژه ی تو از سنان تیز تر است رازی که بگفته ای بگوشم وا گوی زانروی که گوش من گرانخیز تر است د... 2
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 2 اسفند، 2010 دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد ی 2
LAND LESS 99 ارسال شده در 2 اسفند، 2010 یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی شاگرد که بودی که چنین استادی خوبی و کرم را چه نکو بنیادی ای دنیا را ز تو هزار آزادی ظ... 2
Astraea 25351 ارسال شده در 3 اسفند، 2010 به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار که از جهان ره و رسم سفر بر اندازم 2
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 3 اسفند، 2010 حرف انتخابی وجود نداره منم به دلخواه خودم مینویسم يارم چو قدح به دست گيرد بازار بتان شكست گيرد م 1
LAND LESS 99 ارسال شده در 3 اسفند، 2010 مجنون و پریشان توام دستم گیر سرگشته و حیران توام دستم گیر هر بی سر و پای دستگیری دارد من بی سر و بی پای توام دستم گیر ن... 2
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 4 اسفند، 2010 ناكسي گر از كسي بالا نشيند عيب نيست روي دريا خز نشيند قعر دريا گوهر است گ 1
Astraea 25351 ارسال شده در 4 اسفند، 2010 گفتی که حافظ این همه رنگ و خیال چیست نقش غلط مبین که همان لوح ساده ایم ک....
ooraman 22216 ارسال شده در 4 اسفند، 2010 کنون که در چمن امد گل از عدم به وجود بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود بنوش جام صبوحی بناله دف و چنگ ببوس غبغب ساقی به نغمه نی و عود میم 1
Astraea 25351 ارسال شده در 4 اسفند، 2010 ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش باید برون کشید از این ورطه رخت خویش ر 1
ooraman 22216 ارسال شده در 4 اسفند، 2010 جغد بر کنگره ها میخواند لاشخورها سنگین از هوا تک تک ایند فرود لاشه ای مانده به دشت کنده منقار زجا چشمانش زیر پیشانی او مانده دو گود کبود! سین 2
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 4 اسفند، 2010 سرم را سرسري متراش تو اي استاد سلماني كه ما هم در ديار خود سري داريم و ساماني ش 1
کتایون 15176 ارسال شده در 4 اسفند، 2010 شمع شبها بجز خيال تو نيست باغ جان ها به جز جمال تو نیست رو که خورشيد عشق را همه روز طالعي به ز اتصال تو نيست ... "ت" 1
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 4 اسفند، 2010 تــا کــی بــه ســنــگ حـادثـه باید سر نشاط دسـت قـضـا هــمــیـشـه بـه ویـرانـگری بـود شـهـر صـفـا ز زلـزلــه غــم فــرو نــشـســت گــیـتـی تـهـی زرخـشـش هـــــنر وری بـود گ 1
Javid Maleki 11668 ارسال شده در 4 اسفند، 2010 گفتم كه چه خالست بدين شيريني گفتا تو تسليم و ساده ومسكيني نون 2
کتایون 15176 ارسال شده در 4 اسفند، 2010 نازم خدنگ غمزهي آن دلپذير را کز وي گزير نيست دل ناگزير را ... "د" 2
Javid Maleki 11668 ارسال شده در 4 اسفند، 2010 درياب كه از روح خدا خواهي رفت در پرده اسرار فنا خواهي رفت ش 1
Javid Maleki 11668 ارسال شده در 4 اسفند، 2010 شبي در عالم مستي تكه بر جاي خدا كردم خداي را من آن شب منتهي تماشا كردم چو صبح هوش آمدم بديدم غلط كردم جسارت بر خدا كرد ج 1
ارسال های توصیه شده