مشاعره با حروف پیشنهادی

[Mahdi Askari 236]

فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب ---- که حیف باشد از او غیر او تمنایی

 

 

" د "

[bar☻☻n 5895]

:w70:

 

دوست آن است که گیرد دست دوست

در پریشان حالی و درماندگی

 

 

*ل*

[Mahdi Askari 236]

لطف خدا بیشتر از جرم ماست ---- نکته سر بسته چه دانی خموش

حافظ

 

" ق"

[bar☻☻n 5895]

قطره ای کز جویباری می رود

از پی انجام کاری می رود

 

*و*

[Mahdi Askari 236]

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند

چون به خلوت می روند آن کار دیگر میکنند

 

" ج "

[bar☻☻n 5895]

جا برای من گنجشک زیاد است ولی

 

به درختان خیابان تو عادت دارم

 

*ک*

[Mahdi Askari 236]

کس چون تو طریق پاکبازی نگرفت

با زخم نشان سرفرازی نگرفت

زین پیش دلاورا کسی چون تو شگفت

حیثیت مرگ را به بازی نگرفت

 

 

"م"

[bar☻☻n 5895]

ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست

 

حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست

 

*پ*

[Mahdi Askari 236]

پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد

گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان

 

 

^ ژ ^

[bar☻☻n 5895]

ژاله ای داغ دلی شمع شبستان وجود

مشعل افروخته از خیمه ی سوزان خودیم

 

*ی*

[Mahdi Askari 236]

یا بزن سیلی به رویم یا نوازش کن سرم --- در دو حالت چون رسم بردست تو می بوسمش

 

" ن "

[bar☻☻n 5895]

نبسته ام به کس دل

 

نبسته کس به من دل

 

چو تخته پاره بر موج

 

رها رها رها من

 

*س*

[AFARIN 7196]

ساقي و مطرب و مي جمله مهياست ولي

عيش بي يار مهيا نشود يار كجاست

 

 

لطفا پ

[toghgrol 267]

ساقي و مطرب و مي جمله مهياست ولي

عيش بي يار مهيا نشود يار كجاست

 

 

لطفا پ

پرده چرخ می‌دری جلوه ملک می‌کنی/ تاج شهان همی‌بری ملک ایاز می‌کنی

 

ز

[bar☻☻n 5895]

 

زخم آنچنان بزن که به رستم شغاد زد

 

زخمی که حیله بر جگر اعتماد زد

 

*ل*

 

 

[toghgrol 267]

 

زخم آنچنان بزن که به رستم شغاد زد

 

زخمی که حیله بر جگر اعتماد زد

 

*ل*

 

 

لطفی که بد خو سازدم ناید به کار جان من/ اسباب کین آماده کن خوی ملال اندیش را

 

*گ*

[AFARIN 7196]

گر از اين منزل ويران به سوي خانه روم

دگر آنجا كه روم عاقل و فرزانه روم

 

ع...

[toghgrol 267]

گر از اين منزل ويران به سوي خانه روم

دگر آنجا كه روم عاقل و فرزانه روم

 

ع...

 

عزیز هر دو جهان باشی از محبت دوست/ که خواری تو فزون ساخت اعتبار مرا

 

ق

[mosalman 294]

عزیز هر دو جهان باشی از محبت دوست/ که خواری تو فزون ساخت اعتبار مرا

 

ق

 

***قدر ایینه بدانیم چو هست...نه در ان وقت که افتاد و شکست

***گ***

[a_ghadimi 4539]

***قدر ایینه بدانیم چو هست...نه در ان وقت که افتاد و شکست

***گ***

 

گفتم که خطا کردی و تدبیر نه این بود

گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین بود

 

و