رفتن به مطلب

مشاعره با حروف پیشنهادی


armstrong

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار

این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟

 

ک....

  • Like 1
  • پاسخ 2.4k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

کبوترم لانه ی من بام توست

کجا روم مرغ دلم رام توست

چ

  • Like 1
ارسال شده در

چنان تو را گرفته بازوان پیچکی ام

که گویی از تو جدا نه که با تو من یکی ام

 

ن....

  • Like 1
ارسال شده در

نام تو را تا می برم قلبم غریبی می کند

چشم انتظاری در دلم درد عجیبی می کند

گ

  • Like 1
ارسال شده در
نام تو را تا می برم قلبم غریبی می کند

چشم انتظاری در دلم درد عجیبی می کند

گ

گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور

 

حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب

جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور

 

ج......................

  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

جز نقش تو در نظر نیامد ما را

جز کوی تو رهگذر نیامد ما را

ارسال شده در

او نميديدش و از دور خدارا ميکرد

 

اين همه شعبده خويش که ميکرد اينجا

 

سامري پيش عصا ديد بيضا ميکرد

 

گفت آن يار کزو گشت سردار بلند

 

جرمش اين بود که اسرار هويدا ميکرد

 

فيض روح القدوس ار باز مدد فرمايد

 

ديگران هم بکنند آنچه بکنند آنچه مسيحا ميکرد

 

گفتمش سلسله زلف بتان از پي چيست

 

گفت حافظ گله اي از دل شيدا ميکرد

ش.............

ارسال شده در

شبی غم با دل من گفتگو کرد

مرا با چشمهایت روبرو کرد

دلم میگفت هرگز عاشقت نیست

ولی دست دلم را گریه رو کرد

 

غ

ارسال شده در

غبار راه راهگذارت كجاست تا حافظ

به يادگار نسيم صبا نگه دارد

 

ض...

  • 4 هفته بعد...
ارسال شده در

ضعف و عجز و فقر ما دانسته ای

 

درد مارا هم دوا دانسته ای

 

 

گ ... :w02:

  • 4 هفته بعد...
ارسال شده در

بی دل و خستـه در ایـن شهرم و دلداری نیست

غم دل با که توان گفت که غمـخواری نیست

شب به بالین من خسته به غیـر از غـم دوست

ز آشنـایـان کهــن یــار و پــرستــاری نیســت

یا رب این شهر چه شهری است که صد یوسف دل

بـه کلافــی بفــروشیــم و خـریــداری نیســت

فکر بهبـود خود ای دل بکـن از جای دگـر

کـانـدر ایـن شهــر طبیـب دل بیمـاری نیسـت

ارسال شده در
بی دل و خستـه در ایـن شهرم و دلداری نیست

غم دل با که توان گفت که غمـخواری نیست

شب به بالین من خسته به غیـر از غـم دوست

ز آشنـایـان کهــن یــار و پــرستــاری نیســت

یا رب این شهر چه شهری است که صد یوسف دل

بـه کلافــی بفــروشیــم و خـریــداری نیســت

فکر بهبـود خود ای دل بکـن از جای دگـر

کـانـدر ایـن شهــر طبیـب دل بیمـاری نیسـت

 

با حرف ن

ارسال شده در

روزها فكر من اين است و همه شب سخنم

كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم

:icon_gol:

ارسال شده در

حاشا که من به موسم گل ترک می کنم

من لاف عقل میزنم ، این کار کی کنم

:icon_gol:

  • 7 ماه بعد...
ارسال شده در

 

من ندانستم از اوّل که تو بی مهر و وفایی

 

عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

 

 

*ج*

ارسال شده در

جم احتشام ناصرالدین شه که عون او

هم‌داستان رستم دستان کند تو را

داند هلاک جان فروغی به دست کیست

هر کس که سیر نرگس فتان کند تو را

 

فروغی بسطامی

.

.

.

 

بفرمایید با "ت"

ارسال شده در

تو قامت بلند تمنّایی ای درخت

هماره خفته است در آغوشت آسمان

 

images?q=tbn:ANd9GcR0DToVT_NbPjkqgwg7sYvleMQKsdENmnd7LAzBd6OXctlBXQQ7rw

 

 

*ف*

  • 3 هفته بعد...
ارسال شده در

همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر

نهان کی ماند آن رازی، کز او سازند محفل ها.sigh.gif

ارسال شده در

آسمان بار امانت نتوانست کشید

قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند

 

فسانه بود جواني، فريب بود اميد

درون دام حقيقت قرار و تابم نيست

 

ق لطفا

  • 5 هفته بعد...
ارسال شده در

قدت گفتم که شمشاد است و بس خجلت به بار آورد

که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم

 

*ف*


×
×
  • اضافه کردن...