پاییزان 3604 ارسال شده در 11 اسفند، 2012 وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟ ک.... 1
پاییزان 3604 ارسال شده در 11 اسفند، 2012 چنان تو را گرفته بازوان پیچکی ام که گویی از تو جدا نه که با تو من یکی ام ن.... 1
ara engineer 1866 ارسال شده در 11 اسفند، 2012 نام تو را تا می برم قلبم غریبی می کند چشم انتظاری در دلم درد عجیبی می کند گ 1
mani24 29665 ارسال شده در 11 اسفند، 2012 نام تو را تا می برم قلبم غریبی می کند چشم انتظاری در دلم درد عجیبی می کند گ گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب جمله میداند خدای حال گردان غم مخور ج......................
mani24 29665 ارسال شده در 13 فروردین، 2013 او نميديدش و از دور خدارا ميکرد اين همه شعبده خويش که ميکرد اينجا سامري پيش عصا ديد بيضا ميکرد گفت آن يار کزو گشت سردار بلند جرمش اين بود که اسرار هويدا ميکرد فيض روح القدوس ار باز مدد فرمايد ديگران هم بکنند آنچه بکنند آنچه مسيحا ميکرد گفتمش سلسله زلف بتان از پي چيست گفت حافظ گله اي از دل شيدا ميکرد ش.............
ali6668 1159 ارسال شده در 13 فروردین، 2013 شبی غم با دل من گفتگو کرد مرا با چشمهایت روبرو کرد دلم میگفت هرگز عاشقت نیست ولی دست دلم را گریه رو کرد غ
AFARIN 7196 ارسال شده در 13 فروردین، 2013 غبار راه راهگذارت كجاست تا حافظ به يادگار نسيم صبا نگه دارد ض...
judyabott 8886 ارسال شده در 6 اردیبهشت، 2013 ضعف و عجز و فقر ما دانسته ای درد مارا هم دوا دانسته ای گ ...
macmilan 47 ارسال شده در 3 خرداد، 2013 بی دل و خستـه در ایـن شهرم و دلداری نیست غم دل با که توان گفت که غمـخواری نیست شب به بالین من خسته به غیـر از غـم دوست ز آشنـایـان کهــن یــار و پــرستــاری نیســت یا رب این شهر چه شهری است که صد یوسف دل بـه کلافــی بفــروشیــم و خـریــداری نیســت فکر بهبـود خود ای دل بکـن از جای دگـر کـانـدر ایـن شهــر طبیـب دل بیمـاری نیسـت
macmilan 47 ارسال شده در 3 خرداد، 2013 بی دل و خستـه در ایـن شهرم و دلداری نیستغم دل با که توان گفت که غمـخواری نیست شب به بالین من خسته به غیـر از غـم دوست ز آشنـایـان کهــن یــار و پــرستــاری نیســت یا رب این شهر چه شهری است که صد یوسف دل بـه کلافــی بفــروشیــم و خـریــداری نیســت فکر بهبـود خود ای دل بکـن از جای دگـر کـانـدر ایـن شهــر طبیـب دل بیمـاری نیسـت با حرف ن
macmilan 47 ارسال شده در 3 خرداد، 2013 روزها فكر من اين است و همه شب سخنم كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم
macmilan 47 ارسال شده در 3 خرداد، 2013 حاشا که من به موسم گل ترک می کنم من لاف عقل میزنم ، این کار کی کنم
bar☻☻n 5895 ارسال شده در 11 دی، 2013 من ندانستم از اوّل که تو بی مهر و وفایی عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی *ج*
sam arch 55879 ارسال شده در 11 دی، 2013 جم احتشام ناصرالدین شه که عون او همداستان رستم دستان کند تو را داند هلاک جان فروغی به دست کیست هر کس که سیر نرگس فتان کند تو را فروغی بسطامی . . . بفرمایید با "ت"
bar☻☻n 5895 ارسال شده در 11 دی، 2013 تو قامت بلند تمنّایی ای درخت هماره خفته است در آغوشت آسمان *ف*
Run Away 226 ارسال شده در 30 دی، 2013 همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر نهان کی ماند آن رازی، کز او سازند محفل ها.
golebita6267 554 ارسال شده در 30 دی، 2013 آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند فسانه بود جواني، فريب بود اميد درون دام حقيقت قرار و تابم نيست ق لطفا
bar☻☻n 5895 ارسال شده در 29 بهمن، 2013 قدت گفتم که شمشاد است و بس خجلت به بار آورد که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم *ف*
ارسال های توصیه شده