bar☻☻n 5895 ارسال شده در 16 دی، 2013 ـــــــــــــــ مارها قورباغه ها را می خوردند و قورباغه ها غمگین بودند. قورباغه ها به لک لک ها شکایت کردند. لک لک ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند. لک لک ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه ها! قورباغه ها دچار اختلاف دیدگاه شدند. عده ای از آنها با لک لک ها کنار آمدند و عده ای دیگر خواهان بازگشت مارها شدند. مارها بازگشتند و همپای لک لک ها شروع به خوردن قورباغه ها کردند! حالا دیگر قورباغه ها متقاعد شده اند که برای خورده شدن به دنیا می آیند! تنها یک مشکل برای آنها حل نشده باقی مانده است؛ اینکه نمی دانند توسط دوستانشان خورده می شوند یا دشمنانشان! 19
Gandom.E 17805 ارسال شده در 16 دی، 2013 خیلی جالب بود بنده ترجیح میدم توسط دشمنانم از بین برم چون هضمش برام بهتره 3
R@M!N 2978 ارسال شده در 16 دی، 2013 پس متوجه می شیم که کلا نباید زیاد تقلا کرد و خیلی ملو باید به زندگی ادامه داد چون در هر صورت خورده می شیم! 3
bar☻☻n 5895 مالک ارسال شده در 16 دی، 2013 پس متوجه می شیم که کلا نباید زیاد تقلا کرد و خیلی ملو باید به زندگی ادامه دادچون در هر صورت خورده می شیم! نه همه مون توی موقعیت مثالی قورباغه ها نیستیم رامین عزیز. توی موقعیت های خاصی پیش میاد و غیر قابل انکاره ولی اگر به همه ی زندگی تعمیمش بدیم به نظرم بدبینی محضه. ممنون از حضور همه ی دوستای خوبم:hapydancsmil: 4
masi eng 47044 ارسال شده در 16 دی، 2013 تنها یک مشکل برای آنها حل نشده باقی مانده است؛ اینکه نمی دانند توسط دوستانشان خورده می شوند یا دشمنانشان! 4
Abbas.H 15131 ارسال شده در 17 دی، 2013 ظاهرار برقیا زیاد به دوست و دشمن اعتقاد ندارن به نظر من عادم به بهترین دوستش هم نباید اعتماد کامل داشته باشه، چون ممکنه یه روزی دشمنش بشه و سواستفاده کنه 4
مجید بهره مند 43111 ارسال شده در 17 دی، 2013 ظاهرار برقیا زیاد به دوست و دشمن اعتقاد ندارن به نظر من عادم به بهترین دوستش هم نباید اعتماد کامل داشته باشه، چون ممکنه یه روزی دشمنش بشه و سواستفاده کنه من هم موافقم همیشه ادم باید راز مهمش رو پیش خوذش نگه داره 5
Run Away 226 ارسال شده در 30 دی، 2013 خیلی قصه تلخی بود، بیچاره قورباغه ها، همیشه بی تفاوت از کنارشون رد میشدم نمیدونستم چقدر غصه دارن. 2
ارسال های توصیه شده