رفتن به مطلب

مدیریت بحران


ارسال های توصیه شده

باسلام

 

خیلی وقته اینحا تاپیک نزدم:ws3:

 

همه ما تو زندگی با موضوعی به نام بحران مواجه میشیم

 

تو زمینه های تحصیلی یا شغلی یا احساسی.....

 

به طور عام اگه بخوایم با بحران مواجه بشیم ،

 

 

چه عواملی میتونه بهمون کمک کنه که از اون بحران به خوبی بگذریم؟

 

یا اصولا شما یه چه مواردی موارد بحرانی میگید؟

جند وقتیه دارم رو این زمینه کار میکنم ،خوشحال میشم نظرات شما دوستان رو هم بدونم:icon_redface:

  • Like 22
لینک به دیدگاه

به نظر من در مواقع بحرانی

 

هر همه زمینه ها

 

کار درس اجتماعی و...

 

ادم بتونه به خودش مسطل باشه

 

زود نا امید نشسه

 

موارد بحرانی چیزی هستش به نظر من که در کمترین زمان باید بهترین تصمیم بگیری

 

در رابطه کار میشه بهترین تصمیم برای کمترین ضرر به تولید

 

درس بهترین تصمیم برای گرفتن بالا ترین نمره

 

و...

  • Like 9
لینک به دیدگاه
به نظر من در مواقع بحرانی

 

هر همه زمینه ها

 

کار درس اجتماعی و...

 

ادم بتونه به خودش مسلظ باشه

زود نا امید نشسه

 

موارد بحرانی چیزی هستش به نظر من که در کمترین زمان باید بهترین تصمیم بگیری

 

در رابطه کار میشه بهترین تصمیم برای کمترین ضرر به تولید

 

درس بهترین تصمیم برای گرفتن بالا ترین نمره

 

و...

سلام امیدجان

حرفت درسته اما آیا این تسلط یه امر مادرزادیه؟چطور میشه یه این تسلط رسید؟

 

اگه ممکنه تعریفت رو هم از مواقع بحرانی بگو:icon_gol:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

سلام:icon_gol:

 

به نظر من بحران یعنی: موقعیت و یا حالتی که برایمون غیرعادی باشه و یا خارج از توان ما در او موقعیت یا حالت باشه

 

اولین چیزی که باعث بحرانی دونستن وضعیت میشه، وضعیتیه که تاحالا تجربه نکرده باشیم:ws37:

 

البته همیشه هم اینجوری نیست منظورم اینه که ممکنه یه وضعیتی برای ما پیش بیاد که قبلا هم تجربه شو داشته باشیم

 

ولی باز اونو به عنوان بحران بشناسیم و دلیلشم فقط به نظرم اینه که سری قبلی هم نتونستیم کمال و تمام از پسش بر بیایم

 

به همین دلیل باز به عنوان بحران میشناسیمش:icon_pf (34):

 

مثلا من خودم شده توی موقعیت هایی قرار بگیرم که قبلا هم برام پیش اومده ولی باز به عنوان بحران میدونمش

 

و دلیلشم اینه که سری قبلی درسته که حل شد ولی به نوعی فرمول حل شدنشو باز نمیدونستم

 

 

 

با آقا امید هم موافقم توی این وضعیت اولین قدم مسلط شدن به خودمونه:w16:

 

که بتونیم توی محدودیت زمانی و مکانی و ... بهترین تصمیم و انتخاب رو بگیریم:a030:

 

هرچه که تمرکز و تسلطمون بیشتر باشه حل شدن مسئله ای که پیش اومده راحتتره:a030:

 

و ایمان به خودمون و تواناییهامون :w16:

 

و درنهایت هم کمک گرفتن از تجربیات دیگرانه که توی همچین موقعیت مشابهی قرار داشتن و میتونن توی پیدا کردن بهترین تصمیم برای حل بحران کمکمون کنن:w16:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

من چون خودم در اداره کل مدیریت بحران مشغول به کار هستم، این نظرات رو دارم:

اولا اینکه کار ما مدیریت بحرانهایی طبیعی و انسان ساخت هستند، یعنی مدیریت زلزله، سیل، خشکسالی و آتش سوزی و .....

خوب مدیریت بحران 4 قسمت داره:

1. پیش بینی

2. پیشگیری

3. مقابله

4. بازسازی

 

پیش بینی که مشخص است که باید پیش بینی بحران های مختلفی رو بکنیم.

پیشگیری هم مجموعه اقداماتی هستند که برای کاهش اثرات مخرب بحران باید انجام داد.

مقابله، زمان رخ دادن بحران رخ می دهد که چگونه با اون مقابله کنیم.

بازسای هم آخرین مرحله است. یعنی بازسازی تخریبات بحران.

 

حالا ما اینها رو میتونیم به همه مراحل و ابعاد زندگی بسط بدهیم.

 

ما باید پیش بینی بحرانهای مختلفی در زندگی خود رو بکنیم. مثلاً بحران مشکل اقتصادی، بحران مشکلات خانوادگی و ...

باید تا حد امکان از بروز این بحرانها پیشیگیری کنیم: با آموزش و قوی تر کردن خود و بقیه. (مهمترین بخش) این آموزش ها میتونه آموزشهای روان شناسی باشه، مشاوره باشه و ...

مقابله هم که باید با توجه به آموزشهایی که در بخش قبل دیده ایم و آموخته ایم، باید بتونیم به بهترین نحو این بحران را مدیریت و با اون مقابله کنیم تا آثار مخرب کمتری داشته باشد.

  • Like 4
لینک به دیدگاه

کاش دوستان کمی مشارکت بیشتری تو بحث میکردند....

 

به نظر من بحران یعنی: موقعیت و یا حالتی که برایمون غیرعادی باشه و یا خارج از توان ما در او موقعیت یا حالت باشه

 

اولین چیزی که باعث بحرانی دونستن وضعیت میشه، وضعیتیه که تاحالا تجربه نکرده باشیم

 

با این تعریف تا حدودی موافقم

 

چرا تا حدودی ؟

چون بعضی بحرانها نه غیرعادی اند نه خارج از توان ما....تنها چیزی که باعث میشه اونها رو بحران قلمداد کنیم ترس هست

 

ترس از شکست اولین قدم در شروع یک بحران هست به نظر من...

 

 

ترس از طرد شدن و ناکامی یکی دیگر از عللی هست که باعث میشه خیلی از شرایط برای ما بحرانی بشه

 

مهندس اسماعیل هم حرفهاش خیلی خوب بود:

خوب مدیریت بحران 4 قسمت داره:

1. پیش بینی

2. پیشگیری

3. مقابله

4. بازسازی

 

منتظرم در ادامه حرفهای شما رو بشنوم:icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
کاش دوستان کمی مشارکت بیشتری تو بحث میکردند....

 

 

 

با این تعریف تا حدودی موافقم

 

چرا تا حدودی ؟

چون بعضی بحرانها نه غیرعادی اند نه خارج از توان ما....تنها چیزی که باعث میشه اونها رو بحران قلمداد کنیم ترس هست

 

ترس از شکست اولین قدم در شروع یک بحران هست به نظر من...

 

 

ترس از طرد شدن و ناکامی یکی دیگر از عللی هست که باعث میشه خیلی از شرایط برای ما بحرانی بشه

 

مهندس اسماعیل هم حرفهاش خیلی خوب بود:

 

 

منتظرم در ادامه حرفهای شما رو بشنوم:icon_gol:

 

 

بله این حرف کاملا درستیه:w16:

 

ترس به نوعی ناشی از عدم شناخته که باعث میشه بعضی وقتا وضعیتی رو بحرانی بدونیم

 

اگه شناخت وجود داشته باشه این مشکل پیش نمیاد

 

البته من ترس عدم شناخت رو با ترس از عدم اعتماد به نفس متمایز میدونم

 

ترس از شکست میتونه ناشی از عدم شناخت باشه که این قابل حله

 

ولی وقتی ترس از شکست و ناکامی ناشی از عدم اعتماد به نفس باشه قضیه ش فرق میکنه

 

ترس ناشی از عدم اعتماد به نفس به موقعیت بحرانی دیگه وابسته نیست به همه موقعیت ها برمیگرده

 

اونوقت شخص بهتره قبل از اینکه بخواد موقعیت بحرانی رو مدیریت کنه باید اول این مشکل رو توی خوش حل کنه:w16:

 

 

با نظر آقا اسماعیل هم برای وضعیت های مشخصی کاملا موافقم. ولی توی موقعیت هایی امکان پیش بینی برای وضعیتهایی وجود نداره

 

اتفاق هایی ممکنه پیش بیاد و برای ما بحرانی باشه که به هیچ عنوان قابل پیش بینی نباشه اونوقت فکر میکنم اولین چیزی که میتونه کمکون کنه: حفظ تمرکز و تسلط و تجربه دیگرانه:a030:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

در ادامه گفته دوستان باید اضافه کنم

 

علاوه بر اینکه باید خونسرد بود و اعتماد به نفس داشت باید برای تغییر موقعیت شهامت لازم رو داشته باشید

 

همه ما یک ترس درونی و ذاتی داریم در لحظات بحرانی شما برای انتخاب ،نیازمند هستید که گاهی تصمیماتی رو بگیرید که آسون نیست که نیازمند شهامت نسیتا زیادی هست

 

باید توجه داشته باشید که ترس فقط فقط شما رو از حرکت روبه جلو بازمیدارد

 

بهترین راه برای مقابله با ترس به اصطلاح شاخ به شاخ شدن با مواردی هست از اون هراس دارید

 

آیا شما هم با من موافقید؟

برای مدیریت بحران نباید از بحران ترسید،باید به دل بحران زد و با اون روبرو شد:icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

سلام.

بنظر من اول باید سعی کرد که تمام ذهن رو فرانگیره چون آدمو فلج میکنه، مشورت با افراد قابل اعتماد هم خوبه.از تجربه ها استفاده کنید.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...
در ادامه گفته دوستان باید اضافه کنم

 

علاوه بر اینکه باید خونسرد بود و اعتماد به نفس داشت باید برای تغییر موقعیت شهامت لازم رو داشته باشید

 

همه ما یک ترس درونی و ذاتی داریم در لحظات بحرانی شما برای انتخاب ،نیازمند هستید که گاهی تصمیماتی رو بگیرید که آسون نیست که نیازمند شهامت نسیتا زیادی هست

 

باید توجه داشته باشید که ترس فقط فقط شما رو از حرکت روبه جلو بازمیدارد

 

بهترین راه برای مقابله با ترس به اصطلاح شاخ به شاخ شدن با مواردی هست از اون هراس دارید

 

آیا شما هم با من موافقید؟

برای مدیریت بحران نباید از بحران ترسید،باید به دل بحران زد و با اون روبرو شد:icon_gol:

 

 

منم با شما کاملا موافقم

 

ولی قبل از شاخ به شاخ شدن باید همه جوانب رو سنجید و بی گدار به آب نزد که وضع از چیزی که هست بدتر بشه:a030:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

اول تعریف خودمو از بحران میگم

بحران موضوعی هست که اگه به بهترین شیوه به حل اون پرداخته بشه واسه آدمی سود زیادی به همراه داره و درغیر این صورت ضرری که جبرانش واسه انسان کمی‌ سخته گریبانشو میگیره

حالا روش مدیریت بحران باز هم از نظر من

اولیش اینه که بدونیم چه پیروز چه شکست خورده از این مساله عبور می‌کنیم و زندگی‌ ادامه داره وبه جز این موضوع که الان پیش رومون هست در آینده شانس‌های دیگه‌ای هم وجود خواهد داشت...

(در مورد شانس‌هایی‌ که گفتم دقیقا مطمئن نیستم؛توضیح اینکه مثلا آدم یه بر جشن ازدواج میگیره و طبیعتاً دوست داره جشنی که میگیره به خوبی‌ بر گذار بشه)

از یک نگاه دیگه همین برگزار نشدن خوب اجشن مسالهٔ زیاد مهمی‌ نیست (این شب هم مس بقیهٔ شب هست آدم عده‌ای رو دعوت کرده و یه پذیریی‌ کمی‌ شیک تر از مهمونیه معمولی)

دوم اینکه راجع به مثالیی‌ که داریم سعی‌ کنیم دو جور نگاه کنیم

یکی‌ دید از بیرون: یعنی‌ بیرون از گود بایستیم و مساله رو تحلیل کنیم ( اینجور که فکر کنیم این موضوع واسه دیگری اتفاق افتاده و ما میخوایم بهش یه راهکار مناسب ارائه بدیم) یه جورایی می‌شه از کل به جز نگریستن

و سوم اینکه از همینجایی که هستیم به مسئلمون نگاه کنیم و یک راهکار هم به این شیوه واسه خودمون بپیچیم (گاهی لازمه که کمی‌ غیر منطقی‌ باشیم تا به نتیجهٔ مطلوب برسیم)

در آخر هم بگم که اینجور فکر کردن و تصمیم گیری خیلی‌ سخته و هم یه ظرافت‌هایی‌ رو هم میطلبه

به عنوان مثال اگه آدم بخواد زیاد تو این قضیه فرو بره که چه خوب چه بد دنیا می‌گذره و شانس‌های دیگه هم هست ممکن کلا بیخیالی به شخص احاطه پیدا کنه...

  • Like 3
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...