Emerald_s 764 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 مهر، ۱۳۹۲ سازمانها با توجه به تاثیر پذیری بالایی که از محیط اقتصادی و تجاری دارند لاجرم در معرض تضادند. اگرچه تضاد تداعی کننده اختلاف است اما استیفن رابینز تعریف جالبی از این مفهوم ارائه کرده است فرآيندي كه در آن نوعي تلاش آگاهانه به وسيله شخص الف انجام ميگيرد تا تلاشهاي شخص ب را خنثي كند، البته از طريق سد كردن راه او، كه در نتيجه ب در مسير نيل به هدف خود متضرر ميشود، يا اين كه الف بدان وسيله بر ميزان منافع خود ميافزايد .... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
Emerald_s 764 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 مهر، ۱۳۹۲ يكي از مشكلات فرهنگي سد راه پيشرفت ما به نظر می آید اين است كه نمي توانيم از استعداد و توانايي كساني كه افكار و اعتقاداتشان شبيه ما نيست بهره برداري كنيم. ما توانايي تعريف منافع مشترك را با كساني كه مانند ما فكر و عمل نمي كنند نداريم. ما نمي توانيم با مخالفان خود معامله برنده-برنده كنيم. ما اين توانايي را نداريم كه بدون اينكه از افكار ديگران متاثر شويم به ديگران نزديك شويم و از منافع اين ارتباط سود ببريم. چرا اين ناتواني در ما شكل گرفته است؟ چه عاملي باعث مي شود كه ما نتوانيم از استعدادها و توانايي هاي مخالفان فكري و عقيدتي خود بهره برداري كنيم؟ چه طرز نگاه و بينشي در ما وجود دارد كه حاضريم به قيمت محروم شدن از توانايي هاي مخالفان در رشد و پيشرفت خود آنها را هم از رشد باز داريم؟ چرا اين گونه عمل مي كنيم كه گويي آن كس كه فكر و عقيده اش با ما متفاوت است به درد هيچ كاري نمي خورد؟ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده