BISEl 3,632 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 مرداد، ۱۳۹۲ پسرکی از مادرش پرسید: مادر چرا گریه می*کنی؟ مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت: نمی*دانم عزیزم، نمی*دانم! پسرک نزد پدرش رفت و گفت: چرا مامان همیشه گریه می*کند؟ او چه می*خواهد؟ پدرش تنها پاسخی که به ذهنش رسید این بود: همه*ی زن*ها گریه می*کنند بی هیچ دلیلی!پسرک از اینکه زن*ها خیلی راحت به گریه می*افتند، متعجب بود. یک بار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می*کند؛ از خدا پرسید: خدایا چرا زن*ها این همه گریه می*کنند؟ خدا جواب داد: من زن را به شکل ویژه*ای آفریده*ام؛ به شانه*های او قدرتی دادم تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند. به بدنش قدرتی داده*ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند، به دستانش قدرتی داده*ام که حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند، او به کار ادامه دهد. به او احساسی داده*ام تا با تمام وجود به فرزندانش عشق بورزد؛ حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند. به او قلبی داده ام تا همسرش را دوست بدارد و از خطا های او بگذرد و همواره در کنار او باشد و به او اشکی داده*ام تا هر هنگام که خواست فرو بریزد. این اشک را منحصراً برای او خلق کرده*ام تا هرگاه نیاز داشت بتواند از آن استفاده کند. 2 نقل قول لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .