رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

عجب اخمي نمودي تو بر اين ما

 

فقط وسعم رسد بر دانه خرما !

 

بيا سختم نگير ناني بزن آب

 

بخور با من بگو رحمت به سويا !! :ws17:

اگر با تو خورم من دانه خرما

وگر قوتی خورم از نان و سویا:ws21:

آخه دوست دارم من،بچه پررو

بیا اینک بشو تو خواهر ما:ws37:

  • Like 5
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 384
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

اگر با تو خورم من دانه خرما

وگر قوتی خورم از نان و سویا:ws21:

آخه دوست دارم من،بچه پررو

بیا اینک بشو تو خواهر ما:ws37:

 

شدم خواهر به تو محرم ترينم

 

كنون گيسو برافشان مه جبينم :ws3:

 

گذارم تا كه من چشمي چرانم

 

به سوي آن تن ِ خوش خواهرينم ! :2rqfst4:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

سلام و صد درود بر دوست خوبم

بیا پیشم ببینم من شعر سرودم!

سرودم من بسی اشعار زیبا

ولی سبکش ندام، دلفریبا!

 

 

از آنروزی که رفتم من از اینجا

وقایع رخ بداد شیرین و گویا

از این رخدادها شعری سرودم

کنم تقدیم آنرا با وجودم :icon_gol:

-------------------------------------

 

>

 

بساط بزم و شادی

قلیون و قند و چایی

 

w70.gifGhelyon.gif

 

محفل گرم دوستان

قصه و شعر و داستان

:connie_24:

 

ایلیا یهو دی جی شد

سروش اومد قرری شد

2rqfst4.gif

 

مرجان شیطون بلا

یکه بموند اون بالا

34zn0n5.gif

 

دلش یهو هوس کرد

هوای عشق به سر کرد

:dancegirl2:

 

آرمین اومد به پیشش

دستشو گرفت با دستکش (برای رعایت شئون اسلامی :icon_redface:)

از عشق و از وفا گفت

از دل بی ریا گفت

icon_love.gif

 

مرجان دوباره لج کرد

با عشق اون جدل کرد

آرمین بنده خدا

خسته بشد از جفا

sigh.gif

 

از اون طرف یه مرد بود (امیر)

راهی ِ راهی دور بود

در پی می و معشوق

آواره بود، خانه دوش

خمار و مست و حیران

یکهو اومد به میدان

از روح میگفتو بهشت

یکتای هستی سرشت

زبانی آتشین داشت

دلش قراری نداشت

62izy85.gif

قدری تاملی کرد

به دور و بر نظر کرد

چشمش به مرجان افتاد

به روی خندان افتاد

مرجان گارد گرفته

قلبهای دل گرفته

pichak29.gif

 

از دست اون عاصین

از عشق اون شاکین

قدری لطافت میخوان

نرمش و سازش میخوان

sigh.gif

 

امیر یهو غضب کرد

زبان تند و در کرد

:ws25:

 

تشر زدش به سختی

جارو و چوب ِ دستی

vahidrk.gif

مرجان براش عادی بود

تو کار ِ استادی بود

:persiana__hat:

 

براش تفاوت نداشت

امیر و آرمین نداشت

:girl_yes2:

 

کمونش آماده بود

تیرش به زهر، لوده بود

برای فتح اون جنگ

شکار شیر و پلنگ

برای جنگ حریف

با دست ِ نرم و لطیف

تیری نشونه گرفت

یه جور بهونه گرفت

:ws43:

 

امیر تعجبی کرد

چطور یهو غلاف کرد!

imoksmiley.gif

 

برای اون جواب داشت

ز حال اون خبر داشت

:ws37:

 

با جود و با بزرگی

برای حفظ دوستی

icon_pf%20%2817%29.gif

 

بجای حرف و سخن

شکلک گذاشت با لبخند

:ws3:

مرجان قصۀ ما

در ته ِ این ماجرا

شادی بکرد و در شد w330.gif

قصۀ ما به سر شد.

 

chase.gif

  • Like 8
لینک به دیدگاه

هوای چهره ام امشب خراب است

که گه بارانی و گه غرق اب است

چرا باید دمی بی تاب باشم

گهی در حیرت و گه خواب باشم

خداوندا جفاها را به پایان ده

سر سبز و دل سرخی به مرجان ده:sigh:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
دلم امشب هوای مهر کرده

تو گویی داد با ما قهر کرده

تو گفتی شعری و یادش نمودم

عجب بازی که با ما دهر کرده

همین امروز با مهر ذکر امیر بود

که این دلداده ات در تب و تاب بود

برایم از خاطراتی دور میگفت

غرض با شعرهای گردآفرین بود :ws3:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

در این ولوله شعر بازار

من آمده ام به این تالار

خود را هرچه کردم من وادار

که گویم شعرهایی نان و آبدار

جز این شعر من نیافتم هیچ انگار

همینم که گفتم هست بسیار

:ws3:

  • Like 9
لینک به دیدگاه
در این ولوله شعر بازار

من آمده ام به این تالار

خود را هرچه کردم من وادار

که گویم شعرهایی نان و آبدار

جز این شعر من نیافتم هیچ انگار

همینم که گفتم هست بسیار

:ws3:

صفا آورده ای ادمین شهرساز

سرودی چند بیتی بابِ آواز

من اینک میکنم شعر تو را حفظ

تا ببخشی مرا امتیاز از پسِ امتیاز

:ws3:

  • Like 6
لینک به دیدگاه
در این ولوله شعر بازار

من آمده ام به این تالار

خود را هرچه کردم من وادار

که گویم شعرهایی نان و آبدار

جز این شعر من نیافتم هیچ انگار

همینم که گفتم هست بسیار

:ws3:

:ws3:

محمد خوش سرودی شعری زیبا

مرا امید به تو باشد همانا

شوی روزی تو یک شاعر ِ آگاه

که باشد در جبینت این طلعت ماه

  • Like 7
لینک به دیدگاه
همین امروز با مهر ذکر امیر بود

که این دلداده ات در تب و تاب بود

برایم از خاطراتی دور میگفت

غرض با شعرهای گردآفرین بود :ws3:

اگر گرد آفرین شعری سروده

وگر از نزد تو خطی ربوده

ببخشایش تو ای پیر توانا

که تنها قصد او توهین نبوده:ws28:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
در این ولوله شعر بازار

من آمده ام به این تالار

خود را هرچه کردم من وادار

که گویم شعرهایی نان و آبدار

جز این شعر من نیافتم هیچ انگار

همینم که گفتم هست بسیار

:ws3:

سلام ای ادمین خوب و توانا

چرا دیر آمدی تو پیش ماها:ws52:

 

اگرچه من مثل بقیه نیستم

بیام چاخان کنم که هستی دانا:banel_smiley_52:

 

بیا تنها نشین (ننشین)دپرس نشو تو

خودم هستم همیشه آشکارا:ws3:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
شدم خواهر به تو محرم ترينم

 

كنون گيسو برافشان مه جبينم :ws3:

 

گذارم تا كه من چشمي چرانم

 

به سوي آن تن ِ خوش خواهرينم ! :2rqfst4:

الا ای قاصدک خونت بریزم:167:

برو خواهر نمیخوام من، عزیزم:w00:

اگر اینجا بمانی زنده نیستی

نمیشم خواهرت مگه مریضم:icon_pf (34):

  • Like 5
لینک به دیدگاه
الا ای قاصدک خونت بریزم:167:

برو خواهر نمیخوام من، عزیزم:w00:

اگر اینجا بمانی زنده نیستی

نمیشم خواهرت مگه مریضم:icon_pf (34):

 

مكن تلخي دگر جانم فدايت

 

ستان خواهر خروش را زان صدايت !

 

به نرمي بوسه اي بر من بنوشان

 

سپس گو بر خدا من را هدايت ! :ws3::icon_gol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
مكن تلخي دگر جانم فدايت

 

ستان خواهر خروش را زان صدايت !

 

به نرمي بوسه اي بر من بنوشان

 

سپس گو بر خدا من را هدايت ! :ws3::icon_gol:

همی خواهم ز تو تنها نمانی

بیایی لحظه ای پیشم بمانی:ws37:

زنم بوسه به لبهای قشنگت

که تو زیباترین کودکانی:icon_gol:

  • Like 6
لینک به دیدگاه
همی خواهم ز تو تنها نمانی

بیایی لحظه ای پیشم بمانی:ws37:

زنم بوسه به لبهای قشنگت

که تو زیباترین کودکانی:icon_gol:

 

 

زدي يارا به تيري قلب من را

 

گرفتي چنگ ِ خود شير ِ كمن را

 

ز شهدت كام من پيمانه ها شد

 

همي چون شبنمي كان ياسمن را :dancegirl2::icon_gol:

 

 

( لطفا كلمات سراسر در معناي عرفاني خود ترجمه گردند ! ) :ws3:

  • Like 8
لینک به دیدگاه
اگر گرد آفرین شعری سروده

وگر از نزد تو خطی ربوده

ببخشایش تو ای پیر توانا

که تنها قصد او توهین نبوده:ws28:

مرا با گردآفرین ای جان چه باشد؟

کزین دوران زمان بگذشته باشد

در آن روزها که رفت، با من نبودن

برادر با رفیقان شعر می سرودن

  • Like 7
لینک به دیدگاه
مرا با گردآفرین ای جان چه باشد؟

کزین دوران زمان بگذشته باشد

در آن روزها که رفت، با من نبودن

برادر با رفیقان شعر می سرودن

نشان از بی نشان داری فرهناز

خدا را شکر از این جلوه ی ناز

اگر آن مهربان رو نی نماید

تو سرفصلی دگر را کردی آغاز

 

 

*بی نشان و مهربان = دوست خوب و همیشگی من مهرداد

  • Like 5
لینک به دیدگاه
نشان از بی نشان داری فرهناز

خدا را شکر از این جلوه ی ناز

اگر آن مهربان رو نی نماید

تو سرفصلی دگر را کردی آغاز

 

 

*بی نشان و مهربان = دوست خوب و همیشگی من مهرداد

 

زاغ ها می نالند

آدمی در فکر است

حاصل این همه آواز که می خواند او

چیست جز شومی ایام پسین؟

نیست اندیشه بر هیچ کسی

که چرا در گذر و طول زمان

جامه ی زاغ همیشه مشکی است؟

و عزای چه کسی را دارد؟

چیست بن مایه ی این ناله و داد؟

غم مگر تا به کجا یا ز کجا ها دارد؟

از چه رو او به هر آن سو که رود می نالد

یا چرا از رخ او غم به جهان می بارد؟

هیچ اندیشه نکردیم که شاید او هم

حال ما بیند و گریان به پریشانی ما است

آدمی بیند و ایام که چون می گذرد

توشه ای بر چو ندارد به هدر می گذرد

فکر فردا نکند , چاره نیاندیشد هیچ

کار خیری نکند , بهره دنیایش هیچ

عمر باطل گذرد می رسد از راه خزان

گرد پیری به رخ و روی نشیند پس از ان

آه و افسوس شود ورد زبان من و تو

که چرا چون نشد و چون شد و این شد احوال؟

زاغ گویند که چند ده دهه عمرش باشد

ناظر نسل من و تو و پسین ها باشد

همه احوال ببنید که چه سان می گذرد

بر دلش زین همه خسران غم افزون باشد

که چرا من نشدم آدم و آدم چون من

تا نمایان بکنم معنی آدم بودن

  • Like 6
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...