hamid_hisystem 6612 ارسال شده در 30 تیر، 2010 هوای عاشقی از سر پراندمچو فهمیدم دگر یاری ندارم منم پیدا کنم یاری وفادار عزیزی همدمی با حسن بسیار گفتم که تو با عاشق اینگونه مکن مرجان تو عشوه کنی اما عاشقت شود ویران بس تند مزاجی تو ، بس جور تو افزون است عاشقی نماندستت تا ناز کنی با آن اما دل ما با توست ای لوءلوء و مرجانم هستیم همی با تو در زمره ی عشق بازان 8
marjan17 4150 ارسال شده در 30 تیر، 2010 دوباره آمدي يارا خوشت باد بدون جود تو مجلس فنا باد بيا با ما دمي گيسو بيافشان بِنَه اندام خود در دست اين باد دگر باره باهات کاری ندارم:w00: یکی بهتر میرم من گیر میارم کمان دارم کمانی من ز پولاد که هم دل میبرم هم عقل و هم یاد 9
قاصدکــــــــ 20162 مالک ارسال شده در 30 تیر، 2010 بندری بزن میلرزیم عربی بیای میرقصیمتکنو میام فرفری همچین که از حال بری کردی میرقصیم واست امیرو بیار تو وسط یه رقص میایم ترکمن گیلکی و شاندرمن رفتیم رو پیست دیسکو د ناز نکن زود بدو پ ن :قرارمون حرکات موزون ملایم بود نه دیسکو با طبل تومبا بابا زشته خدايي اين ضعيفه طفلكي اينجا غريبه گناه داره ببين اندامشو چقدر نحيفه بيا با هم بريم پيشش بشينيم ببنيم اهل حاله يا رفيقه !؟ اگر بود سه تايي با هم برقصيم خدايي حال من امشب عجيبه !! 8
marjan17 4150 ارسال شده در 30 تیر، 2010 گفتم که تو با عاشق اینگونه مکن مرجانتو عشوه کنی اما عاشقت شود ویران بس تند مزاجی تو ، بس جور تو افزون است عاشقی نماندستت تا ناز کنی با آن اما دل ما با توست ای لوءلوء و مرجانم هستیم همی با تو در زمره ی عشق بازان ندانم من چه گویم باز شدم با عاشقان دمساز:icon_pf (34): اگر اخلاق من تند است تو پس با ما نشو همساز 7
hamid_hisystem 6612 ارسال شده در 30 تیر، 2010 ندانم من چه گویم باز شدم با عاشقان دمساز:icon_pf (34): اگر اخلاق من تند است تو پس با ما نشو همساز مکن مرجان چنین با عاشقانت بیا تلخی برون کن از زبانت اگر گیسوی خود افشان کنی تو بیایم همه جا شانه به شانت 7
marjan17 4150 ارسال شده در 30 تیر، 2010 مکن مرجان چنین با عاشقانت بیا تلخی برون کن از زبانت اگر گیسوی خود افشان کنی تو بیایم همه جا شانه به شانت تصور کن تو و مرجان چه رویایی!!چه بی انجام من ان زلفم دهم بر باد چو بینم عشق خود فرهاد 8
M!Zare 48037 ارسال شده در 1 مرداد، 2010 هنوزم بحث عیش و مطربی است بس است بابا،زمان استادینگ(مطالعه)است به باید ساخت این ایران جانان برای نسل بعد این من و تو 7
armstrong 2214 ارسال شده در 1 مرداد، 2010 دگر باره باهات کاری ندارم:w00:یکی بهتر میرم من گیر میارم کمان دارم کمانی من ز پولاد که هم دل میبرم هم عقل و هم یاد یار وفادار توام بی من به سر نمی شود گوش به فرمان تواَم بی من به سر نمی شود بی حمید و بی علی راحت شود بر تو زمان همدم و همراه تواَم بی من به سر نمی شود گاه سوی جفا روم گاه سوی وفا روم آنِ تواَم کجا روم،بی من به سر نمی شود مختصر گویم من اینجا،یک کلام ختم کلام بی همگان به سر شود،بی من به سر نمی شود --------------- پ.ن 1 :با عرض شرمندگی از حضرت مولانا جهت وارد کردن ویبره به ایشان پ.ن 2:اعتماد به نفس کاذب یه نفر وقتی بجنبد سر به رسوایی کشد 10
hamid_hisystem 6612 ارسال شده در 1 مرداد، 2010 هنوزم بحث عیش و مطربی استبس است بابا،زمان استادینگ(مطالعه)است به باید ساخت این ایران جانان برای نسل بعد این من و تو به غیر از عاشقی درشعر ما نیست کسی به استادینگت مبتلا نیست :w165: حمتا می خوای که مکانیک بخوانیم:ws33: ولی جز عاشقی در ذات ما نیست باید که درد عاشقی بگیری :icon_pf (34)::icon_pf (34): وگرنه درد تو اصلا دوا نیست:icon_pf (72)::icon_pf (72): 8
M!Zare 48037 ارسال شده در 1 مرداد، 2010 به غیر از عاشقی درشعر ما نیست کسی به استادینگت مبتلا نیست :w165: حمتا می خوای که مکانیک بخوانیم:ws33: ولی جز عاشقی در ذات ما نیست باید که درد عاشقی بگیری :icon_pf (34)::icon_pf (34): وگرنه درد تو اصلا دوا نیست:icon_pf (72)::icon_pf (72): مگر عشقی بدون مکانیک تواند سر کند هر چند صباحی فلوید و سالید و ساخت ابزار کنند ره بر عشق تو هموار 5
amirgb 8546 ارسال شده در 1 مرداد، 2010 مگر عشقی بدون مکانیک تواند سر کند هر چند صباحی فلوید و سالید و ساخت ابزار کنند ره بر عشق تو هموار روح گر بر جسم باشد عشق بر پا می کند دانشت گر سخت باشد عشق رسوا می کند گر مکانیک است راهت عشق را در آن بجو مهره اندر گرد پیچی خویش معنا می کند 6
amirgb 8546 ارسال شده در 1 مرداد، 2010 به غیر از عاشقی درشعر ما نیست کسی به استادینگت مبتلا نیست :w165: حمتا می خوای که مکانیک بخوانیم:ws33: ولی جز عاشقی در ذات ما نیست باید که درد عاشقی بگیری :icon_pf (34)::icon_pf (34): وگرنه درد تو اصلا دوا نیست:icon_pf (72)::icon_pf (72): تو را گویم کلامی مرد برنا که در کارت کنی آن را چو بر پا کمی از شاعران پیش برخوان که شاید شعر تو هم گشت غوغا 5
amirgb 8546 ارسال شده در 1 مرداد، 2010 یار وفادار توام بی من به سر نمی شود گوش به فرمان تواَم بی من به سر نمی شود بی حمید و بی علی راحت شود بر تو زمان همدم و همراه تواَم بی من به سر نمی شود گاه سوی جفا روم گاه سوی وفا روم آنِ تواَم کجا روم،بی من به سر نمی شود مختصر گویم من اینجا،یک کلام ختم کلام بی همگان به سر شود،بی من به سر نمی شود --------------- پ.ن 1 :با عرض شرمندگی از حضرت مولانا جهت وارد کردن ویبره به ایشان پ.ن 2:اعتماد به نفس کاذب یه نفر وقتی بجنبد سر به رسوایی کشد درد این است که درمان نشناسیم ز درد گر چنین گشت ز پا افتد زمین آن مرد گرد دردمندان مدعای رفع و درمان می کنند کور گردد چشم دوران و شکست افتد به برد 5
amirgb 8546 ارسال شده در 1 مرداد، 2010 هنوزم بحث عیش و مطربی استبس است بابا،زمان استادینگ(مطالعه)است به باید ساخت این ایران جانان برای نسل بعد این من و تو ز عیش و طرب دانش آمد برون وگرنه کجا بود انسان کنون؟ به ایران زمین عاشقان می زیند از این عشق فخرش بگردد فزون 5
armstrong 2214 ارسال شده در 1 مرداد، 2010 به غیر از عاشقی درشعر ما نیست کسی به استادینگت مبتلا نیست حمتا می خوای که مکانیک بخوانیم ولی جز عاشقی در ذات ما نیست باید که درد عاشقی بگیری وگرنه درد تو اصلا دوا نیست همی گویم برو از سر به در کن عاشقی را همان بهتر فلوید و من بچسبیم درس خود را مگر نشنیده ای این بیت حافظ ای حمید جان "که عشق از پرده ی عصمت برون آرد زلیخا را" 5
marjan17 4150 ارسال شده در 1 مرداد، 2010 یار وفادار توام بی من به سر نمی شود گوش به فرمان تواَم بی من به سر نمی شود بی حمید و بی علی راحت شود بر تو زمان همدم و همراه تواَم بی من به سر نمی شود گاه سوی جفا روم گاه سوی وفا روم آنِ تواَم کجا روم،بی من به سر نمی شود مختصر گویم من اینجا،یک کلام ختم کلام بی همگان به سر شود،بی من به سر نمی شود --------------- پ.ن 1 :با عرض شرمندگی از حضرت مولانا جهت وارد کردن ویبره به ایشان پ.ن 2:اعتماد به نفس کاذب یه نفر وقتی بجنبد سر به رسوایی کشد دست تو روست پیش من با تو به سر نمی شود عقل تو را زسر برم با تو به سر نمی برم اشک تو را به در کنم با تو به در نمی روم این چه توهمی بود در سخن تو استرونگ لیک حقیقت این بود با همگان به سر شود با تو به سر نمی شود پ.ن: 5
marjan17 4150 ارسال شده در 1 مرداد، 2010 هنوزم بحث عیش و مطربی استبس است بابا،زمان استادینگ(مطالعه)است به باید ساخت این ایران جانان برای نسل بعد این من و تو ولیکن برای عشق باید زندگی کرد وبا معیار عشق سازندگی کرد برای استادینگ لاوی نیاز است و هر پروگرسی(ترقی) همراه لاو است 6
armstrong 2214 ارسال شده در 1 مرداد، 2010 دست تو روست پیش من با تو به سر نمی شودعقل تو را زسر برم با تو به سر نمی برم اشک تو را به در کنم با تو به در نمی روم این چه توهمی بود در سخن تو استرونگ لیک حقیقت این بود با همگان به سر شود با تو به سر نمی شود پ.ن: من آن مستم که در فکر تو هستم کنم خود را فدای تو دلم،پایم،سَرَم،دستم اگر دانی تو احوالم،همی ریزی بسی اشک بیا بنگر که امشب من به جان تو سِرُم بستم :w410: 5
marjan17 4150 ارسال شده در 1 مرداد، 2010 من آن مستم که در فکر تو هستمکنم خود را فدای تو دلم،پایم،سَرَم،دستم اگر دانی تو احوالم،همی ریزی بسی اشک بیا بنگر که امشب من به جان تو سِرُم بستم :w410: من ان لولوئ و مرجانم که دل بر ندهم جانم که احوال چنین دیدم چه بسیار که دارم من بسی عاشق زار اگر تو امشب مست مستی به دستت هم سرم بستی مگر من دکترم جانم بابا ول کن تو دامانم:w00: 4
قاصدکــــــــ 20162 مالک ارسال شده در 2 مرداد، 2010 من ان لولوئ و مرجانم که دل بر ندهم جانم که احوال چنین دیدم چه بسیار که دارم من بسی عاشق زار اگر تو امشب مست مستی به دستت هم سرم بستی مگر من دکترم جانم بابا ول کن تو دامانم:w00: بهِِل از دامن مرجان دو دست و ديده را يارا كه عشاقش به خاك گور مي بخشند سر و دست و تن و پا را نه بر اين شاهِ درياها كه با هر چرخش زلفش پريشان مي كند اندامِ دريا را ... 5
ارسال های توصیه شده