قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، 2010 بار ديگر درود خدمت يكايك نوانديشان عزيز اينبار با سبك جديدي از مشاعره كه چندي پيش تر در انجمن فرهختگان آن را ايجاد نمودم و با استقبال خوب دوستان مواجه شد در خدمت شما نيكان هستم . دوستان توجه داشته باشند در اين سبك از مشاعره صرفا به صورت بداهه و مناظره وار دوستان اشعار و يا اشعار نماي (!) خود را قرار خواند داد . لذا خواهشمندم از نوشتن اشعار ساير شاعران خود داري نماييد . با آرزوي بهروزي -- ارادتمند يكايكاتان ايليا :flowerysmile: 35 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، 2010 به نام نامي ايزد تعالي زدم اول سخن در سبك بالا ! در اين محفل يكي " مرجان " گذر كرد چو من را ديد رفت روسر (روسري) به سر كرد ! 26 لینک به دیدگاه
mohsenyg 182 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، 2010 به نام نامي ايزد تعالي زدم اول سخن در سبك بالا ! :2rqfst4: در اين محفل بسي " مرجان " گذر كرد چو من را ديد رفت روسر (روسري) به سر كرد ! در این محفل بداهه کرده ای تو! نهان ها ،آشکارا کرده ای تو! که این استعدادهای نهفته! به ناگه منفجر گشت از پی تو! 21 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، 2010 در این محفل بداهه کرده ای تو!نهان ها ،آشکارا کرده ای تو! که این استعدادهای نهفته! به ناگه منفجر گشت از پی تو! واي از اين شعر و سخن در عجبم محسن جان تو كه خود بمب اتم بودي و ما فقط آتش آن 20 لینک به دیدگاه
mohsenyg 182 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، 2010 واي از اين شعر و سخن در عجبم محسن جان تو كه خود بمب اتم بودي و ما فقط آتش آن نی مرا بمب مخوان باروت تک تیر بگو! آتشم کم بدان ،شعله ی تبخیر بگو! اتشم گرچه کم است،لیک تمامش را تو! در تجلیت که شده آتش ما گیر،بجو! پ.ن:خیلی مخلصیم من تازه متوجه شدم شما استاد ما هستید 19 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، 2010 وا دادا رفتم براتون اب بیارم ولش کن حوصله چارقت ندارم عجب سبکی است این سبک بداهه همه شاعر میشن از بیخ وپایه 16 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، 2010 نی مرا بمب مخوان باروت تک تیر بگو!آتشم کم بدان ،شعله ی تبخیر بگو! اتشم گرچه کم است،لیک تمامش را تو! در تجلیت که شده آتش ما گیر،بجو! پ.ن:خیلی مخلصیم من تازه متوجه شدم شما استاد ما هستید آتشي نيست به اين مشعل ما جرعه اي نوش نماد در خم ما مردم از خواب و خموشي سرشار زجه اي نيست در اين ماتم ما .. پ.ن : اين رو با ديدن محل سكونتت نوشتم . رگ سياسيم خروشيد پ.ن 2 : ما هميشه كوچيكتون هستيم استاد و اين حرفا هم نداريم. 15 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، 2010 اگر خواهی سرت بر دار گردد وگر خواهی زبانت خار گردد بگو من سبزم وسبزس تن من منم سبزم ولیکن وای بر من:icon_pf (34): 13 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، 2010 وا دادا رفتم براتون اب بیارم ولش کن حوصله چارقت ندارم عجب سبکی است این سبک بداهه همه شاعر میشن از بیخ وپایه فداي دست و چنگت شاه ِ شمشاد چه آبي خوش گوار چون غنچه در باد چه كار نيك و نيكويي بكردي ! تن و گيسوي خود ول كردي در باد !! 11 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، 2010 اگر خواهی سرت بر دار گرددوگر خواهی زبانت خار گردد بگو من سبزم وسبزس تن من منم سبزم ولیکن وای بر من:icon_pf (34): چه ترسي نازنينا از چه باكي ؟ صدف داري دگر مرجان چه خواهي ؟ بده سر را بر اين تيغِ خدا كٌش مگر فكر كرده اي كم بي گناهي ؟ 14 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، 2010 دمت گرم و نوش بادت ای برادر ولیکن دیده رادرویش کن با خواهر:w00: 6 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، 2010 دمت گرم و نوش بادت ای برادرولیکن دیده رادرویش کن با خواهر:w00: بگير جان من اي مرجان نقل قولي ولش كن چشم ِ اين بيچاره كولي 6 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، 2010 بگير جان من اي مرجان نقل قولي ولش كن چشم ِ اين بيچاره كولي یه چشمی من ازاین طفلک درارم:w00: که گویی ببخشید ،دگر حرفی ندارم 7 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، 2010 یه چشمی من ازاین طفلک درارم:w00:که گویی ببخشید ،دگر حرفی ندارم دو ديده مست و لولي گشته مرجان برو سر كن يه چيزي جان ايمان !! دگر طاقت ندارم من خدايي خدايا كي رسد پايان جدايي ؟! 9 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، 2010 دو ديده مست و لولي گشته مرجان برو سر كن يه چيزي جان ايمان !! دگر طاقت ندارم من خدايي خدايا كي رسد پايان جدايي ؟! گر صبر کنی خدای اجرت بدهد ورنه به خداقسم که ضجرت بدهد اینگونه تو بی تاب شدی قاصدکم ترسم که دلت حکم به هجرت بدهد( هجرت : زدن به کوه و بیابان همچون مجنون) 10 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، 2010 گر صبر کنی خدای اجرت بدهدورنه به خداقسم که ضجرت بدهد اینگونه تو بی تاب شدی قاصدکم ترسم که دلت حکم به هجرت بدهد( هجرت : زدن به کوه و بیابان همچون مجنون) آخر تو از آن زلف سيه بي خبري از آن خم گيسو و صدف بي خبري اي كاش نشانت بدهد مرجانش يابي كه همه عمر بسي بي خبري .. ! پ.ن : تو نديدي من چه ديدم ! 9 لینک به دیدگاه
FrnzT 18194 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، 2010 گذر کردم من یکسر شادان و خندان بدیدم کل کلی افتاده در آن تامل کردم و دیدم در این جا بباشد دختری شوخ و گل اندام نظر کرده بر او یک تن سیه چشم بداده کف ازو از جان و از دل :jawdrop: 8 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، 2010 دو ديده مست و لولي گشته مرجان برو سر كن يه چيزي جان ايمان !! دگر طاقت ندارم من خدايي خدايا كي رسد پايان جدايي ؟! یه روزی من تو رو گیرت میارم زبون از حلقوم تو درمیارم:w00: که دیگر اینچنین بر من نخندی نکنه فکر کردی خیلی زرنگی 6 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، 2010 آخر تو از آن زلف سيه بي خبري از آن خم گيسو و صدف بي خبري اي كاش نشانت بدهد مرجانش يابي كه همه عمر بسي بي خبري .. ! پ.ن : تو نديدي من چه ديدم ! ای کاش که ما قند فراوان بودیم ای کاش که ما عین نمکدان بودیم اینگونه که تو عاشق مرجان شده ای ای کاش که ما لوءلوء و مرجان بودیم 7 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، 2010 گذر کردم من یکسر شادان و خندان بدیدم کل کلی افتاده در آن تامل کردم و دیدم در این جا بباشد دختری شوخ و گل اندام نظر کرده بر او یک تن سیه چشم بداده کف ازو از جان و از دل :jawdrop: به جان آن شه خوبان به مرجان بگفتم من ز اول سر بپوشان وليكن دخترك گوشش نپنداشت شدم اكنون خمار و مست و حيران :eyepopping: 7 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده