sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۲ قبل از همراهی با تاپیک حتما این چند سطر رو بخونین. سلام دوستان خوبم. قبل از هر حرفی خواهش می کنم قبل از خوندن تاپیک مقدمه اولیه ی رو بخونین.که ابتدا در مورد فلسفه ی وجودی پژوهش و شماتیک از مباحث نظری که در دوره ی ارشد می گذرونین رو بهتون ارائه می ده. تمام درس گفتار هایی که در آینده در این تاپیک با هم مرور می کنیم،براساس یک سیر اول تا به آخر هست. قول این حرکت رو داده بودم و همش منتظر زمانی بودم تا شروع کنم،ولی به دلیل مشغله نمی تونستم شروع کنم.خوشحالم که تونستم استارتش کنم. تمامی نکاتی که در قالب درسگفتار هایی خدمتتون عرض می کنم چکیده ای از سخنان اساتیدی هست که در کلاس هاشون شرکت داشتم و همچنان با وجود پاس کردن دروس مربوطه باز اگر استادی رو بشنوم که گفتارش درست و به جا هست سعی می کنم در کلاس هاشون حضور داشته باشم و یا به جزواتشون دسترسی پیدا کنم و اون ها رو در اختیارتون قرار بدم. یک کار جامع امیدوارم در این روندی که با حکمت اسلامی شروع کردم و با روش تحقیق ادامه می دم و امیدوارم با دروس دیگه ادامه بدم شکل بگیره و هدیه ای باشه ماندگار برای دوستانم. در ابتدا درسگفتار ها رو براساس کلاس درس دکتر رضا افهمی دکتری پژوهش هنر دانشگاه تربیت مدرس جلو می برم. نکته: سعی می کنم زبان درس گفتار ها به زبان محاوره به نوشتار در بیاد تا مباحث سنگین برای دوستانم سهل و آسان درک بشه.در نهایت مباحث ویرایش شده با زبان نوشتاری درست رو در پایان تاپیک ها برای دانلود قرار می دم. خوشحال می شم با من همراه باشین. دوستان خوبم از جلسات آینده بعد از مقدماتی که امروز براتون می زارم،کاملا مصداقی و به صورت منظم به مبانی درس می پردازم،سعی می کنم مطالب از حالت خشک و جزوه ای خارج بشه و شما رو با زدن مسادل مختلف در معماری و سایر رشته های دیگه در درک عمیق تری از روش تحقیق شما رو کمک کنم. 21 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۲ شما به عنوان کسی که تا حالا لیسانس معماری گرفته،مجموعه ی مهارت های برای کار در معماری رو آموختین؛و در هیچ جای دنیا هم در حقیقت فرض بر این نیست که اگر کسی از حوزه ی لیسانس عبور می کنه قراره دانش بیشتری داشته باشه یا قراره دانش بیشتری به اون اضافه بشه. در حقیقت تمام اون بیس و اساس در اون دوره آموخته می شه.همون طور که می دونین حتی شما اگه فوق لیسانس هم نگیرین در بازار بیرون خانم مهندس و آقای مهندس هستین و می تونین کار کنین. اما دوره های فوق لیسانس که تو رشته ی معماری به دو تا ویژگی اختصاص داده شدن،یعنی ویژگی اولش اینست که شما مسائلی رو در مورد ماهیت کارتون بیاموزید؛به عنوان مثال دیدن که مجموعه درس هایی که براتون طراحی شده،مجموعه درسهای هستن که مهارتی نیستن بلکه مجموعه درس هایی هستن که سعی می کنن دیدگاه های وسیع تری رو برای شما به وجود بیارن،مثل حکمت هنر اسلامی که شما ممکنه در دوره ی پیش(منظور لیسانسه) معماری اسلامی می خوندین؛معماری اسلامی فقط می پردازه به ویژگی های سبکی معماری در اسلام و در پیش از اسلام.ولی در این دوره ما می خواهیم برگردیم و ببینیم که در حقیقت کُنه اندیشه ی اسلامی که از درونش می آد و این معماری متبلور می شه چیه؟یا فرض کنین توی درسی مثل تولید صنعتی برمی گردیم یک بار دیگر به تکنولوژی ساختمانی یک نگاهی می کنیم و یا درسهای مختلف. وگرنه اون دو تا طرح معماری که شما می گذرونین در این دوره قرار نیست چیز زیادی به شما یاد بده،نهایتا مقداری پیشرفته تر هست.حتی تو دکتراش بیرین همین یکی دو تا درس هم وجود نداره.اونجا یکسری درس های مربوط به پژوهش به شما یاد می دن و شما شروع می کنین یک تزی رو نوشتن،بنابراین کسی که دکتر می شه معناش این نیست که سوادی بیشتر از شما داره،معناش این هست که در حوزه ی پژوهشی وارد شده. بنابراین یک چیز رو از این مقطع تون به یادگار می برین(منظور مقطع ارشد هست) و اون هم همین درس پیش رو هست.درس روش تحقیق. روش تحقیق به هیچ عنوان یک درس نیست،این رو همیشه یادتون باشه.شما ممکنه این درس رو بخونین و نمره ی 20 هم بگیرین ولی این به معنای اون نیست که شما اینقد مهارت پیدا کردین تا بتونین تحقیقتون رو به انجام برسونین یا آدم محققی بشین.اما شما به هر صورت به این درس احتیاج دارین برای اینکه بر خلاف دوره ی پیشین که از شما انتظار می رفت که در حد یک معمار ماهر کارهایی رو انجام بدین در این مرجله از زندگی از شما انتظار می ره که پژوهش کنین و انتظار می ره که مقالاتی رو منتشر کنین و انتظار می ره که توانتون رو در این حوزه نشون بدین. این چیزی رو دارم براتون می گم باید بی نهایت براتون جدی باشه،ببینین امروزه دانش،اقتصاده؛ و همونطور که شما اومدین اینجا درس بخونین،حالا نه به حجم شما ما(منظور دکتر افهمی هست) اونجا تو دانشکدمون که من تو گروه پژوهش هنرش هستم ، ما 6 نفر در سال می گیریم ولی اون 6 تا تا از در می رن بیرون لااقل 17 ،18 تا مقاله منتشر کردن. یعنی راه رو باز می کنن واسه خودشون اگر خواستن اسکالر شیپی از یک کشور خارجی بگیرن،راه رو باز می کنن اگه بخوان بدون امتحان برن دوره ی دکترا .بنابراین برای این کار رقابت بسیار شدیدی وجود داره و این رقابت هم در حقیقت کار سختی نیست.کار اتکا به یکسری اصول هست و به عنوان شغل نگاه کردن به پژوهش.به همین سهولتی که شما ممکن هست کار نکنین و عقب بمونین،یک عده ی دیگه هستن که کار می کنن و می رن جلو،این فرصت ها رو در این فاصله از دست ندین. من اینجا یکسری از اصول کلی در مورد تحقیق کردن رو بهتون یاد می دم و دیگه ادامه اش با خودتونه و بهتون هشدار می دم که اگه وارد این حوزه پژوهش نشین این دو سال هم مثه دوره های قبل یک پروسه ای هست که تموم می شه و براتون آورده ی خاص نخواهد داشت. 20 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۲ اما چرا پژوهش کردن؟ تا نزدیک به این قرن پژوهش کردن همون تصویری رو داشت که ما از یک پژوهشگر داریم،یک کسی که نشسته تو یک اتاق تاریک بین این کتاب هاش با قلم پر! داره می نویسه.یعنی یک آدم نابغه و یک آدمی که چیزهایی به ذهنش می رسه و جهان رو متفاوت می بینه.ممکن هست تو جامعه ی ما همچین آدم هایی باشن ولی از سال 1970 یک زمزمه هایی در دنیا شنیده شد که آقا دنیای ما دیگه دنیای صنعتی نیست،ممکنه شما اصطلاحاتی شنیده باشین موسوم به فراصنعتی شدن اما فراصنعتی شدن یعنی چی؟ این بود که ماها بیاییم وارد اقتصادی بشیم که بهش می گیم اقتصاد پسا صنعتی یا اقتصاد اطلاعاتی. این اقتصاد اطلاعاتی تا حالا چندین بار تا دگرگون شده،ما الان دوره ی اقتصاد اطلاعاتی رو طی کردیم وارد اقتصاد هوش شدیم نزدیک سال های 2000 و حالا وارد اقتصاد خلاقیت شدیم. یک مثال خیلی ساده رو براتون بزنم؛در اقتصاد پسا اطلاعاتی سرمایه های سرزمینی و ملی دیگه هیچ ارزشی ندارن بلکه تمرکز بر روی سرمایه ی اجتماعی ست؛ شما به یک پدیده ی خیلی ساده مثل آیفون نگاه کنین.کمپانی گوگل رو نگاه کنین.یک آیفون در یک شرکتی در آمریکا درست می شه به اسم اپل.شرکت اپل جمعی از نخبه ترین ،خلاق ترین و باهوش ترین آدم های جهان رو درون خودش جمع می کنه.من یادمه یک سالی رفته بودیم تو یک کنفرانسی شرکت کردیم،یک استاد مدیریتی بود که داشت به یکی می گفت که من دو تا شاگرد تربیت کردم که این دو تا تو گوگل کار می کنن،بعد یکی گفت کار موفقی انجام دادین؟در جواب گفت نگفتم یک جایی کار می کنن!گفتم تو گوگل کار می کنن! یعنی اونا تمام این مغز ها رو جمع می کنن،این مغزها به جای انجام هر کار دیگری که آلودگی داشته باشه که محیط زیست رو خراب کنه می شینن فکر می کنن.فکرشون هم می ریزن در قالب یک چیز صنعتی می دن چین بسازدش! یک دونه از آیفون هایی که شما می بینید تو آمریکا ساخته نمی شه!اونجا (تو چین) نیروی کار ارزون هست و آدم های کارگر هم هست،چرا نسازن؟بعد هم عرضه اش می کنن به بازار دنیا،منتها با این تفاوت که آلودگی ش واسه چینه،معضلات جانبی ش واسه چینه. آیفون 5 (که در تاریخ این کلاس تازه در مراحل عرضه بود) حدس زدن که 2 در صد اقتصاد آمریکا را رو به جلو خواهد برد.ببینین فقط با فکر کردن! مجموع انیمیشن هایی که آمریکا در یک سال می فروشه که آدم های خلاقی از جمله معمارها توش کار می کنن و می سازن درآمدش برابر با نصف صادرات نفتی ماست! بنابراین الان در دنیا هیچ چیزی مثل فکر کردن ارزش نداره.چون ماده دیگه هیچ ارزشی نداره.بنابراین وقتی می گم جلو برین به این معناست که اونا ازتون می خوان که آدم های متفکری باشین و از شما می خوان که این فکرتون به درد آینده ی انسان ها بخوره. الان کشورهایی دارن متولد می شن که این کشورها صرفا بستری برای فکر کردن هستند.سنگاپور 40 سال کلا کشورش قدمت داره،شما همونجور که الان جنس چینی می بینید ما که بچه بودیم یک ماشن کنترلی هایی می آوردن پشتش نوشته بود ساخت سنگاپور. یک کشوری بود که وسایل رو مونتاژ می کرد،الان شما برین تو سنگاپور،اینا دیگه هیچ صنایعی ندارن،هیچ صنایعی! یک دونه شهر دارن، ولی لین شهرشون تحت وب هست یعنی فول الکترونیکه یعنی تحت آرامش محضه. شما تو اون شهر که می رین اگر 20 روز قدم بزنین یک عنصر کوچولو پیدا نمی کنین که شمارو آزار بده ،یعنی تا این حد که مردمشون دستور دادن آدتمس هم نجون که آلوده بشه جایی ولی بزرگترین شرکت های دنیا مثه سامسونگ اونجا کمپانی های تحقیقاتی دارن.یک دانشمند ترجیح می ده که بره توی یک شهری که آروم باشه که بتونه به تحقیقاتش برسه و همونا دتنشگاه سنگاپور رو بنا گذاشتن،دانشگاهی که 10 سال قدمت داره ولی 30 مین دانشگاه جهانه! ما دانشگاه تهرانمون با 80 سال قدمت 450 مین دانشگاه جهانه! تازه تنها دانشگاهی که تو رنکینگ های جهانی جا می گیره(تا تاریخ برگزاری این کلاس) بنابراین به این فکر کنید که این تحقیق کردن شغلی هست که خیلی ها ازش نون می خورن. اما مهم ترین مسئله چیه؟ تحقیق کردن کار بسیار دشواری هست.اصلا کار ساده ای نیست.شما فکر کنین که من به همه می گفتم 10 صفحه بنویسید کیام بهت پول می دن تازه دکتر هم می شی! تازه می برنت اونجا! تازه بَه بَه چَه چَه هم بهت می گیم! مطمئن باشین فردا صبح هر چی کارگر تو این شهر بود همشون می اومدن می گفتن ما می خواهیم 10 صفحه بنویسم،چی بنویسیم؟! ولی نوشتن این 10 صفحه بینهایت دشواره.به خاطره اینکه این یک حوزه ی علمی هست و مردم به طور عمومی در طول تاریخ،حاضرن هر کاری انجام بدن ولی فکر نکن! خودتون دیدن دیگه ،اصلا خودمون هم همین جوریم دیگه،حاضریم هر کاری انجام بدیم،ولی یک ساعت نشینیم فکر کنیم! و ما می خواهیم تو این درس روش درست فکر کدن را یاد بگیریم.این روش درست فکر کردن از فکر کردن روزمره ی شما زیاد فاصله نداره،یعنی شما در طول روز همین جوری فکر می کنین. متهی در مورد مسائلی که بی نهایت به شما نزدیکه و تجربه دارین ،اینجا قرار هست روی مسائلی کار کنیم که خیای نسبت به شما دوره و تجربه ای ندارین. ببینین شما اگه اول سال تصمیم می گیرین که یک پیراهن بگیرین(الان می خوام اسم مراحل تحقیق رو بگم که ببینین به این مثال منطبق هست) اول طرح سوال می کنید واسه خودتون. من امسال با این بودجه ای که دارم چند تا پیراهن می خوام؟ بعد می آین این رو برای خودتون تبدیل به مسئله اش می کنین. من یک پیراهن می خوام،عروسی فلانی هست باید برم اونجا،یک پیراهن می خوام باهاش برم سر کارو... بالافاصله می آین برای خودتون فرض می چینین. می تونیم عروسی فلانی رو دودر کنیم،ولی سر کار که نمی تونیم نریم که.پس پیراهن سر کارمون اولویت داره. بعد بالافاصله براش مولفه می چینیم. خوب باید برم سر کار،بهم گفتن چی باید بپوشم؟گفتن آستین بلند باشه،رنگش تیره باشه و... بعد راه می افتین می رین تو بازار شروع می کنین تصمیم گرفتن و به نتیجه می رسین. ببینین ما برای هر چیز کوچولویی اینجوری فکر می کنیم دیگه.همه مون هم وضع اقتصادی مون اینقد خوب نیست که رفتم تو مغازه بگیم هر چی تو مغازه ست بریز پشت وانت می برم.بنابراین این فرآیند ها در زندگی مون رخ می دن. ما می خواهیم در یک فرآیند تحقیق کردن،این فرآیند ها رو بیاییم نظامند کنیم،و نظامند کردنش هم به یک دلیل هست که حرفی که شما می زنید رو من متوجه بشم. ببینین یک مقاله ی پژوهشی نوشتن مثه یک مقاله ادبی نوشتن نیست.در یک مقاله ی ادبی شما نشون می دین که در واقعیت چقدر آدم های ظریفی هستین در به کارگیری کلمات،برای بسط دادن مفاهیم و.. ولی یک مقاله ی علمی هیچ ادعایی نداره که از منظر ادبی خیلی با ارزشه.یک مقاله ی علمی در فرهنگ اروپایی ش می گن بهتر است افعالش مضارع ساده یا گذشته ی ساده باشه،چون فقط یک زبان مشترکی ست برای اینکه چیزهایی شما بگید و طرف مقابل شما اون چیزها رو درک کنه و بفهمه. بنابراین روش تحقیق یک زبان مشترک و مقاله ها یک تولیدات مشترک هستن برای اینکه شما بتونین با آدم های متخصص ارتباط برقرار کنین و بتونین به اون ها نتایجتون رو منتقل کنین.از الان باید بر روی این تمرین کنین. در ادامه به طور متمرکز در مورد این درس در درسگفتارهایی توضیحات مُجمل خواهم داد. 21 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۲ اولین مباحثی رو که باید مد نظرتون قرار بدین این چند عامل هست: 1.پژوهش علمی نیازمند ساختار و رفتار پژوهشی ویژه ای است. به زبون ساده ترش؛تحقیق کردن دردنیای امروزی یک کار هست نه یک نبوغ و نه یک استعداد و یادتون باشه که یک تعریف تو کلاس اول راهنمایی بهمون گفتن که کار مساویست با مصرف انرژی ضربدر زمان. اگر احساس کردین که به اندازه ی اون انرژی که مصرف می کنین،نتیجه نمی گیرین؛بدونین دارین راه رو اشتباه می رین.حتما این حواستون باشه.ماها یک عادت بدی داریم تا که می گن تحقیق فکر می کنیم که،تحقیق با این شروع می شه که بریم کتاب بخونیم تا چیز یاد بگیریم،اصلا همچین چیزایی نیست!تحقیق رفتار مشخصی داره که حتی بهت می گه که کدوم کتاب رو بخون ،کدوم کتاب رو نخون. 2.پژوهش علمی باید مطالب جدیدی را در حوزه معرفت انسانی مطرح نماید. به زبان دیگه باید حتما پژوهش هامون منجر به یک نتیجه ی جدید بشن.شما باید این رو تو تز ارشدتون در نظر بگیرین که شما یک سری اطلالعات جمع می کنین و مثلا یک استادیوم طراحی می کنین؛این به هیچ دردی نمی خوره،این رو تو لیسانستون باید انجام می دادین. نگاه کنین ببینین معمارای بزرگ در این موارد چی کار می کنن.نورمن فاستر وقتی ویمبلی رو طراحی می کنه(منظور طرح جدیدش هست) ،می گه الان زمان طراحی استادیومی هست که هر تک صندلی که نشستی بهترین منظر رو به زمین داشته باشی.یک انقلابی در زمینه ی استادیوم ها بود. یا زمانی که از اکو یا بازتاب صدا ویمبلی صحبت می کنه به نکاتی توجه داره؛می دونین که استادیوم ویمبلی یک مشکلی داشت،وقتی مردم توش هورا می کشیدن اکوی بسیار بدی داشت و این اکو گوش خیلی ها رو اذیت می کرد.به عنوان یک خاطره ی جمعی از ویمبلی،فاستر اون اکو رو حفظ می کنه تو استادیوم جدید ولی طوری پخشش می کنه که برای کسی مشکل زا نباشه،اینجوریه که کارای بزرگ دنیا ساخته می شه؛یعنی خودشون یک پژوهش هستن برای یک نوآوری. 3.پژوهش علمی مقوله ای جهانشمول است و تعلق به حوزه خاص علوم طبیعی، انسانی، هنر و ... ندارد و نسبت به متغیر بستر تغییر ساختار نمی دهد. اینو یادتون باشه که مدام یک مشت آدم دورور برتون هستن که می گن:نه!روش تحقیق چی هست؟روش تحقیق برای رشته های علمی هست! ما هنرمندیم و...اینا حرف های بیهوده ی محض هست. محض اطلاعتون رشته های فنی که مد نظر این آدم هاست حتی تو دکتراشون هم روش تحقیق ندارن! روش تحقیق بیشتر در کنار علومی هست که با انسان سر و کار دارن،صادق هست و همتون باید این ساختار علمی رو یاد بگیرین. 20 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 تیر، ۱۳۹۲ تو کتاب های روش تحقیق یک چیزهایی وجود نداره که می گم،من برای اینکه بتونیم راحت تر این موضوع رو برای خودمون هضم کنیم،اون روش تحقیق رو کمی دستکاری کردم که بیشتر به دردتون بخوره. ايده آغازين اولین چیز در مورد روش تحقیق؛شما باید از یک ایده ی اولیه شروع کنید.من می گم تَکانه ی آغازین یا ذهنیت و یا جرقه ی آغازینی که موضوع پژوهش رو می سازه. ببینین هر پژوهشی با این ایده ی اولیه شروع می شه،هر چند که این ایده ی اولیه چقدر خنده دار باشه! یعنی فرض کنین کسی که یک زمانی فکر می کرد زمانی موبایلی بسازه که اصلا دکمه نداشته باشه،شاید به نظر خیلی ها خنده دار می اومد.مگه می شه موبایل دکمه نداشته باشه؟! ولی ما الان موبایل هایی داریم که دکمه نداره. بنابراین شما باید به یک چیزی فکر بکنین که نهایتا اینا تبدیل به یک جرقه ی در پژوهش بشه.اینا دو جور جرقه می شه قبل از این که بریم سراغ مطلبمون.یا یک جرقه ای می شه واسه تحقیق کردن؛شما دارین از اینجا رد می شین و به این دیوار نگاه می کنین و می گین اصلا این رنگه خوبه برای دیوار؟ این یک موضوع پژوهشی ست که آیا این رنگ برای این دیوار کلاس آموزشی خوب هست یا نه؟ یک زمانی شما با دیدن یک چیزی به فکر یک پژوهش خیلی بزرگ تری بیافتید،به فکر یک پژوهشی برای آینده بیافتید.شما ممکنه به جاروبرقی خونتون نگاه کنین که آشغالا رو جمع نمی کنه درست.فکر می کنین که چه جوری سر یک جارو برقی بهتر طراحی کرد.پس یا تفکر شما یک استراتژی برای آینده می شه یا تفکر شما در مورد یک موضوعی فکر می کنه. ما سه جور این تفکرات رو پیدا می کنیم.دوتا اولیش برای شما ایرادی نداره. 1.واقعيت پيراموني(كنجكاوي شخصي در محيط)؛این کنجکاوی هر چیزی می تونه باشه.شما دارین رد می شین می گین می خوام استادیوم بهتری بسازم! می ریم می بینم که تو محیط چه طوری این موضوع ساخته شده و سوال پیش می آد که این چه طوری ساخته شده؟اینا واقعیت های پیرامونی ماست. 2.تجارب شخصي ( كنش و واكنشها)؛یک وقتایی این واقعیت بیرونیه،تجربه ی زیسته ی ماست.ببینین شما معمارین؟ درسته؟ یک کتاب که دمه دستتون رو بر می دارم می گم فلانی این کتاب چه طوره؟شما بازش می کنین تو همون لحظه ی اول می گین گرافیک و عکس های خوبی نداره،این بر می گرده به شغلتون.ممکنه بدینش دست من،من (دکتر افهمی) یک زمانی انتشاراتی داشتم،بازش می کنم می گم:ععع داده خرابش کردن صحافی ش رو و تازه برش های صفحاتشم بده.یکی دیگه که از در بیاد تو و کاغذ فروش باشه می گه:این کاغذش واسه این کار خوب نیست. شما یکسری تجارب زیسته دارین،این تجارب زیسته می تونه بهتون کمک کنه که موضوعات جدید تری رو پی بریزید.شما باید تمام آشناییتون با تمام جهان رو برزید دور و مثل یک غریبه به جهان نگاه کنید. شما از این دوتا اولیه می تونین تو تزتون استفاده کنین،چون تو مقطع فوق لیسانس هست. ولی یکی که می آد تو مقطع دکترا ما با اون آخری کار داریم. 3.دانش بنيادين ( تعارض ميان دانش و واقعيت)؛یعنی این آدم باید بگه که من تو دنیای بیرونی م چیزی می بینم که تاحالا علم بهش جوابی نداده.انیشتن اینجوری کارش رو شروع کرد. گفت آقا! قوانینی که نیوتن می گه مثلا هر عملی را عکس العملی ست و مساوی و خلاف جهت آن ؛این قوانین مال دنیای فیزیکیه.توی هسته ی اتم که جهت معنا پیدا نمی کنه (چون جهت به سمت یک مرکزی گرانش پیدا می کنه،تو اون هسته که مرکزی نداره که) تو اونجا که حرکات حلقوی هستن و حرکات راستایی نیستن؛ آیا ممکنه مکانیک دیگه ای وجود داشته باشه؟ مکانیک انیشتن نمی تونیم بگیم که جواب می ده تو این حالت. من(دکتر افهمی) یک زمانی که تز دکترام رو شروع کردم رو تخت جمشید کار کردم،روی رابطه ی میان قدرت و بازنمایی تصویری اون در نقوش تخت جمشید مشخصا روی پلکان مرکزی.من روی یک چیز کار می کردم، میشل فوکو برمی گرده و می گه هر حکومتی یک پرسپکتیو قدرتی داره،توی اون پرسپکتیو حتما فاعل قدرت نشسته،مفعول قدرت یعنی کسی که تحت تاثیر قدرت هست دیده می شه و رابطه ی بین این دو تا پرسپکتیوی رو می سازه که این پرسپکتیو قدرته.توی این پرسپکتیو می گه قدرت کجاست. و این پرسپکتیو قدرت باید دیده بشه ،من از اینجا شروع کردم،ما میگیم تو پله ی تخت جمشید پرسپکتیو نیست،آیا می تونه پرسپکتیوی باشه و این قدرت رو نشون بده؟ همین چیزی هست که بقیه استفاده می کنن،مگه شما نورمن فاستر رو ندیدن؟مجلس آلمانش منظورم هست. مجلس آلمان یک گنبد شیشه ای هست که مردم می رن توش دور می زنن،از اون بالا که نگاه می کنن،زیرپاشون یک مشت نماینده نشستن. اون ساختمان پرسپکتیوش اینه که هر کسی از اون نماینده ها که سرش رو گرفت بالا،بفهمه که زیر پای مردم نشسته. همونطوری که تو عالی قاپوی اصفهان،هرکسی که از زیر عالی قاپو رد می شد می دید که جایی داره رد می شه که زیر پای شاه هست. بنابراین ما تو این سومیه،دنبال یک چیز می گردیم؛تا حالا هزاران طرح زده شده ،آیا حرفی هست که ما نزده باشیم؟ و ما شروع کنیم به زدن اون حرف. این حرفا عموما کی کشف می شن؟موقعی کشف می شه که شما تئوری ها رو می دونین،دانش دارین،بعد راه می اوفتین تو محیط و می بینن یک چیزی با اون دانشه نمی خوره.شما خط خطی های روی دیوار شهرها رو دیدن،یک نمونه از اون رو ما بهش می گیم هنر گرافیکی یک نوع هنری که هنر اعتراض طبقه ی فرو دست به طبقه ی فرادست.طبقه ای که نمی تونه حرفش رو بزنه و شهر رو رسانه ای می کنه برای حرف زدن. یک دانشجویی داشتیم رو این کار کرد و یک مقاله پیدا کرد تو منابع خارجی و فهمید که اینا نه تنها از طبقه ی فرودست نیستن،بلکه هموشن دانشجوهای هنرند! سایت هم دارن و تو اینترنت هم کارشون رو به نمایش می زارن.ایشون تدوری ش رو گذاشت رو همین.ببینین یک تئوری جهانی می گه که باید طبقه ی فرودست باشه،ایشون تئوری ش رو این می زاره که تو ایران هنر گرافیکی برای طبقه ی فرودست نیست برای طبقه ی فرادست هست. بنابراین شما ممکن هست تو هر چیزی یک چیز نو به دست بیارین. پس یادتون باشه از امروز ما می خواهیم نسبت به هر چیزی فکر کنیم. در ادامه به انواع تفکر کردن می پردازیم 18 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، ۱۳۹۲ واقعیت پیرامونی منشأ تفکر یک مورد واقعی است؟ شما دو جور می تونین فکر بکنین. یک جور فقط در مورد همون مورد فکر می کنین.ما به این میگیم یک مورد خاص.مثلا فرض کنین شما می آین به این فکر می کنین که آقا! این صندلی استادی مثلا.بعد فکر می کنین که چه کار کنیم که این صندلی راحت تر باشه؟ یک وقت شروع می کنیم در مورد صندلی فکر کردن،ممکنه الکترونیکش بکنیم،بالا بره،پایین بره یا راه بیافته و هر چیز دیگه.این میشه پرسشی در مورد یک موضوع خاص (پژوهش موردی) می توینم یک وقت بیایم سر کلاس بگیم این صندلی استادی رو بیام یک کاری بکنم! بیام ببینم در تاریخ ایران بخونم ببینم که جایگاه استاد چه جوری بوده؟! و بگردم تواین مینیاتورها و چیز های مختلف و ببینم که شان استادی چه جوری متبلور می شه.اصلا بزارین دنبال این بگردم:جایگاه استاد کجاست و بعد بر مبنای این بگردم که برای فضاهای کلاسم تو مدارس یک جایگاه جدیدی برای استادی طراحی کنم که با فرهنگ خودمون هماهنگ باشه.این میشه ایجاد منشأیی برای یک تفکر کلان ( پژوهش جامع) ببینین! یک وقت موضوع همینه که شما پذیرفتین که این صندلیه هست! حالا به این فکر می کنین که حالا این صندلی رو چی کار کنم. یک وقت شما به این فکر می کنین که این صندلی نیست! حالا به این فکر می کنید که حالا باید چی کار کرد. بزارین یک مثال ساده براتون بزنم. شما الان از در فرودگاه ها رد می شین یا این فروشگاه های بزرگ،یک موجود پر سر رو صدا! جلوی در هست که ازش باد بیرون می آد. اینو می دونین که تو دهه ی 60 ابداع شد.اون زمان از این فروشگاه های بزرگ خیلی باب شده بود و مردم می رفتن توش هی خرید می کردن و می اومدن بیرون. این فروشگاه ها می تونست تا هزاران بار در روز درشون باز و بسته بشه. یکی از مشکلات خیلی بزرگ این بود که آقا! این باز و بسته شدن در باعث می شه که حجم زیادی از هوا پرت بشه. فروشگاه های بزرگ،بزرگ ترین هزینه ای که دارن،هزینه های سرمایش و گرمایشی هست.در نتیجه راه حل های برای این قضیه شروع شد.یکی اومد گفت دو تا در با فاصله بزاریم.یکی گفت در چرخون بزاریم و... ببینین همه ی این آدم ها پذیرفته بودن که ورود به این فروشگاه مستلزم یک در هست.حالا یک در یا دور در یا در گرد یا چرخان و ...و همه ی این درها هم به مشکل بر خوردن.حجم زیادی از آدم ها می رن و می رن و تعداد در رو افزایش دادن باعث می شه مشکل حرکتی داشته باشن به خصوص زمانی که در خطر باشن مردم که باعث یک بحران خیلی بزرگ می شه. تا یکی اومد فکر کرد که ما باید کاری کنیم که هوای بیرون و داخل مخلوط نشود.مشکل در نیست.مشکل هواست.پس اومد وسیله ای اختراع کرد که از بالا هوا رو می دمد(البته اینایی که تو ایران می آرن،البته برای نوازش دادن سر خوبه!) نمونه ی اصلیش باید اینگونه باشه که ورودی فروشگاه تون باید عمیق باشه تا از مرکز نوسانات هوایی دور باشه و بعد این دستگاه باید وجود داشته باشه در عمق و از سمت دیگه باید مکش هوا وجود داشته باشه تا یک پرده ی هوایی کامل تشکیل بشه.اون وقت شما می تونین صبح در فروشگاه رو باز کنین و تا شب نبندینش. بنابراین می بینین که داستان کلان و خرد مثه اینه. بیاین چند تا مثال بزنیم در مورد سوال هایی که باعث یک پژوهش علمی میشه با تکیه بر واقعیت پیرامونی. سوال. دلایل طراحی خاص پل خواجو چیست؟ ممکن هست شما بگین چه معنی داره؟! خوب پل یک وسیلی هست که از یک طرف می ریم یک طرفه دیگه. این دیگه دلیل و این ادا و اطفارها و قرطی بازی ها چیه که تو پل خواجو زیرش قهوه خونه داشته باشه و محلی برای نشستن،بالاش جای شاه بوده باشه. خوب این یک مسئله هست،چرا یک پل تو ایران اینجوری طراحی شده؟ این رو یکی از دانشجوهای من(دانشجوهای دکتر افهمی) برداشت،کسی که مقاله هاش رو تو فصل نامه ی صدرا و هنرهای زیبا می تونین ببینین.شروع کرد رو همین پل کار کردن.یک تزی رو نوشت با عنوان تداوم اندیشه های پیش از اسلام در پل های ایرانی. تو همین راستا: یک:ما گشتیم دنبال ریشه های سکونت؛یک مقاله ای هست تو هنرهای زیبا به اسم پل سکونت گاه می تونی بخونین.که از دوره های قدیم چه جوری تو پل ها برون شهری کم کم پل اتاق به وجود اومده.بعد پل کارونسرا به وجود اومده و بعد که اینا اومدن تو محیط های شهری،تبدیل به پل تفرجگاه ها شدن.یعنی تو تاریخ ما پل و سکونت یک ارتباطی تنگاتنگی با هم دارن. دو:می دونین که دو طرف پل خواجو دو تا شیر هست،در حقیقت تمام مناسکی که به آناهیتا نسبت می دادن و شیر که به آناهینتا نسبت داده می شده و پل به عنوان محل بازی و محل آب فشان در قبل از اسلام،این اندیشه های تا دوره ی صفوی بارز بودن و هنوز به کار برده می شدن. بازی آبفشان یا آب رپان در روی این پل. در حقیقت وجود اون شیرها که ارتباط مستقیم با آناهیتا دارن و تو اسلام اون شیرها پیوند می خورن با حضرت علی و حضرت فاطمه که نماد کوثر و آب هست.می بینین که بخضی از اندیشه ی کهن ما اینجا وجود داشته. یک مقاله ی دیگه رو این کار کرد که پل به عنوان محل عبور از این جهان به جهان دیگه.ما در اندیشه مون همیشه پل به مثابه مکانی برای گذر از یک جهان به جهان دیگه ست و متوجه شده اندیشه ی صدرایی یک نسبت مستقیمی با این مسئله داره،که تو بخش تاریخ حکمت اسلامی رسیدیم براتون باز می کنم اندیشه ی صدرایی رو.البته می تونین اون مقاله رو بخونین،عنوانش این بود:پیوند میان اندیشه ی صدرایی و معماری اصفهان در اون دوره. الان اون آدم اومده در دوره ی دکترا بازهم داره رو همین پل کار می کنه. ببینین بنابراین اصلا نیاز نیست که موضوع تحقیق از یک چیز خیلی بزرگ شروع بشه. یک چیز خیلی ساده و معمولی هم می تونه اون ویژگی ها رو داشته باشه. در آینده باز هم براتون مثال های بیشتری می زنم 16 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مرداد، ۱۳۹۲ بزارین با یک مثال و سوال دیگه ادامه بدیم. دگرگونی هندسه چه تأثیری بر آینده هنر خواهد داشت؟ ببینید شما تو تاریخ معماری تون خوندید که یک زمانی،هندسه؛هندسه ی اجزا بود یعنی فوکوس می کردن تو هندسه ی اجزا که معماری ساخت مثه معماری کلاسیک یونان و روم و یا معماری ایران.در این نوع معماری ها اجزا سرستون و مسائل ریز هست که خیلی اهمیت داره. با طلوع رنسانس،هندسه پرسپکتیوی به وجود می آد. هندسه ی پرسپکتیوی باعث شد که ما به فضا نگاه پرسپکتیوی داشته باشیم و منجر شد به معماری که رنسانس به وجود آورد، معماری میادین و..مثلا تو ایران اولین این نگاه پرسپکتیوی تو صفوی شروع شد که شما میدان نقش جهان رو می بینید. بالافاصله بعد از اون هندسه ی مدرن اومد،لوکوربوزیه و دیگران که شما می بینید که از بناهای متقارن تبدیل شد به بناهای نامتقارن و.. بعد هندسه ی شبکه ای اومد یعنی این هندسه های صاف صاف.به عنوان مثال این برج هایی که می بینید پنجره های مشابه دارن و تکرار شدن مال اون هندسه هستند. بعد هندسه ی دیکانستراکشن اومد،هندسه ی خطوطی که با زوایای مختلف به هم برخورد می کنن.پیترآیزنمن روی اون هندسه شروع کردن به طراحی. اساسا زیبایی شناسی جهان با هندسه عوض می شه. این هندسه ای که در تصویر می بینید،هندسه ی عصر ماست.هندسه ی فرکتال.(برای آشنایی بیشتر به این تاپیک و این تاپیک مراجعه کنید ) هندسه ای که بر مبنای روابط خیلی ساده ست.این هندسه بی نهایت بی پایان هست از هر طرف.شکل خیلی ساده ست.یک قطعه می اد و تبدیل به دو تا قطعه ی دیگه می شه تحت زاویه ی مشخصی و نسبت مشخصی به طول اول و بی نهایت بار می تونه تکرار بشه.اکه بخواهیم یک ترجمه ی معماری از این به دست بدیم،چی کار باید بکنیم؟!اگه هر معماری با چرخش هندسه تغییر کرده با این هم باید تغییر کنه.و این سوالی هست که در تحقیق به دنبالش می ریم. بزارین یک مثال دیگه بزنم. کاغذ دیواری! یک کتابی وجود داره به اسم The Wallpaper History ،که راجب کاغذ دیواری هست.تو این کتاب به تحقیقی اشاره می کنه که تز دکتری یک خانمی بوده با این عنوان که نقش کاغذ دیواری در رمان های اجتماعی قرن 19! یعنی این آدم رمان های اجتماعی قرن 19 رو گذاشته جلوش و گشته دنبال توصیفاتی که از فضاش شده در این رمان ها به قصد اینکه ببینه کاغذ دیواری چه نقشی داره؟ و نتیجه ی خیلی جالبی داره این تحقیق. تحقیق به این می رسه که؛می دونین که در دوران کهن،آدم های نجیب و ثروتمند تو خونه هاشون به طور آبا و اجدادی آثار هنری پدر و مادر دار داشتن! نقاشی از برنینی(نقاش معروف ایتالیایی) داشتن و.. آدمای نو کیسه ی قرن 19 که تحت تاثیر صنعت یک دفعه ای به یک پول هنگفتی رسیده بودن سعی می کردن از اون اشراف تقلید کنن،منتها نه زمانش رو داشتن نه پولش رو که اون هنرمندای بزرگ براشون کار کنن،در نتیجه اینا رو می آوردن به وسایل اشرافی که به صورت صنعتی تولید می شد. مثلا کاغذ دیواری های معمولی رو می خریدند به جای اون کاغذ دیواری های پارچه ایو زربافت قدیمی. جالبه که در رمان های قرن 19 این خانم کشف می کنه که هر وقت از آدمی صحبت می شه که ثروتمند هست ولی بی اصالته خونه ی اون با کاغذ دیواری درست شده! یعنی کاغذ دیواری به جای تزیین تبیدل می شه به یک شان اجتماعی در اون دوره. این مثال ها رو می زنم تا ببینین موضوعات عجیب و غریب می تونه چه نتایجی رو داشته باشه. 14 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 مرداد، ۱۳۹۲ به این مثال نگاه کنین؛ این نمایشگاه ویزونا 1972 هست. شاید شماها نشنیده باشین، یک شخصی هست به نام ورنر پانتون (Verner Panton) .این آدم پدر جد صندلی پلاستیکی های حموم هست! یعنی اولین صندلی پلاستیکی جهان که یکی از زیباترین ها هم هست و الان جز اشیای موزه ای جهان هست،توسط پانتون طراحی شده.این آدم علاقه ی بسیار زیادی داشت به کاربرد های عناصر پلاستیکی در طراحی ش و این نمایشگاه رو در سال 1972 طراحی کرد،که فیلمش رو یوتیـــوب هست اگه بخواهین ببینین و عکس هاشم هست؛ در اون سعی کرد فضاهای آینده رو متصور بشه،همون طور که تو تصویر می بینین فضا فاقد کف و در و دیوار مرسوم هست. شما هم می تونه موضوع تون همین باشه.کاری که پانتون کرد یا اصلا پلاستیک کرد،روی دگرگونی درک ما از فضا تاثیر گذاشت؛می دونین که تا زمانی که پلاستیک ها متولد نشده بودند،فضاهای سیال مثه اون چیزایی که مثلا زاحا حدید طراحی می کنه و می سازه،اینا حتی برای بشر حتی ساختشم متصور نبود. یا مثل این،اینکه می گم هر چیزی می تونه مسئله باشه اینه،نگاه کنین. این خود پانتون هست با کارش.مبلمانی که طراحی کرده اینه.دو تا مبل هست و دوتا صندلی هست برای نشستن که خیلی بزرگ هم هست.این کار برای اولین بار صندلی رو از یک شی کارکردی صِرف (ببینین ما وقتی می گیم یک صندلی طراحی کن،به صندلی چه جوری نگاه می کنیم؟ به شکل وسیله ای تو فضا دیگه که به دید یک کاری می خوره.) خارج کرد. پانتون برای اولین بار سعی کرد صندلی رو از یک وسیله ی ساده کارکردی توی فضا تبدیل کنه به یک اثر زیبایی شناسانه.بعد از همین یک دونه کار بود که امروزه شما صندلی رو به مانند اثری که تو موزه هست می بینید. تو یوتیـــوب یک دونه فیلم هست،از حراجی صندلی جاستن موریسون.یک صندلی که از فلز ساخته شده،به صورت تک ساخته شده و مثه یک تابلوی هنری به فروش می رسه! تا حالا هر چی گفتیم و مثال زدیم از واقعیت های پیرامونی بود در ادامه از واقعیت های پیرامونی می گذریم و به تجارب شخصی می پردازیم. 12 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۹۲ نوعی تفکر زاییده از عقاید درک تفاوت میان موضوعات منشایی برای بررسی های تطبیقی یا طرح تئوری تا حالا هر چی گفتیم از واقعیت های پیرامونی بود.بریم سراغ عامل بعدی که تجارب شخصی هست. تجربه شخصی یعنی چیزی که ما به عنوان تجربه ی زیسته از اون یاد می کنیم. شما ممکن هست درک متفاوتی از موضوعات داشته باشین و این آغاز بسیار خوبی هست برای بررسی های تطبیقی یا طرح تئوری. مثلا ما (دکتر افهمی و گروهش) یک تحقیقی انجام دادیم به نام استفاده از کاربر در طراحی.این موضوع خیلی به روز هست اگر می خواهین هر کدومتون روش کار کنین،از اون دست موضوعاتی هست که مقاله زیادی می شه از توش در بیاری. تازگی ها،معمار به عنوان موجودی که می شین و خط می کشه و به مردم میگه چه جوری زندگی کنن،کم کم در حال جمع کردن بساط خودشه! بلکه معمار به عنوان کسی به حساب می آد که ایده های مردم رو تحقق می بخشه.بنابراین در هر چیزی سعی می شه که بیان و ایده های مردم رو بگیرن و به اون سرو سامون بدن و تبدیل به طراحی ش کنن. یا حتی تو طراحی های دیگه،مثلا یکی محصولات بارزش؛مزدا 3 هست. اون چیزی که به عنوان هاشبکش یا معلولیش با یک ماشین اروپایی دیدن که چقد فرق می کنه؟ مزدا 3 سعی کرده که احساسات ژاپنی هارو تبدیل به ماشین کنه.یعنی شما وقتی بهش نگاه می کنین همون موجودات چشم بادومی و ظرافت ژاپنی رو توش می بینین و خیلی هم در دنیا موفق هست.جز اولین های این نوع طراحی پژوی 206 بود که موفقیت های زیادی کسب کرده بود. الان تو معماری هم به شدت اینا اومدن وارد شدن،مخصوصا تو معماری جدید که تکنولوژی دیجیتال هم بخشی از بدنه ی معماری هست مثه تالار شهری کاردیف و جاهای دیگه که ساختن،این شیوه اومده و رشد خیلی زیادی کرده. پس شما می تونید که: 1.روی موضوعاتی که بر روی کاربرها هستن و روی تفاوت فرهنگی هستن کار بکنید. شما امروزه روی هرچیزی رو که به عنوان تفاوت فرهنگی نشون بدین که بتونه این عامل رو طراحی تون تاثیر داشته باشه،بینهایت مهم هست. 2.می توین کارهای تطبیقی انجام بدین.یعنی ممکن هست که شما دارین تو شهرتون راه می رین ،یکدفعه می رسین به یک ساختمانی و می بینین که،ععع! من این ساختمون رو تو دبی هم دیدم! ممکنه بین این دو تا ناحیه یک موقعی ارتباط فرهنگی وجود داشته باشه؟یعنی این ارتباط فرهنگی به سطح معماری رسیده باشه. ممکن هست تو یک موزه ای تو یک جای دیگه ی دنیا همچین چیزی ببنید و شروع کنین به کاوش کردن در مورد این تفاوت ها.ببینین من (دکتر افهمی) رفته بود یک موزه ای تو ترکیه و زیر یک قطعه ای نوشته بود که این قطعه مال ایرانه. خوب من یک سری چیزها در مورد ایران می دونم! برگشتم به اون مدیر موزه گفتم این نمی تونه مال ایران باشه،تا اونجا که من می دونم این مال شرق ایران قدیمه یا افغانستان هست.طرف مشعشع شد و گفت:ععع!یعنی ما اون موقع ارتباطات فرهنگی با افغانستانم داشتیم! این خیلی خوبه. تمام کشورهای جهان سوم مخصوصا این ترکیه عشق این رو دارن که بگن مثلا ما تو گواتمالی شمالی هم یک تاثیری گذاشتیم. اصلا مدیر موزه وقتی فکر کرد که دامنه ی امپراطوری عثمانی ممکن هست تا افغانستان هم کشیده باشه خیلی لذت بخش بود براش. بنابراین سعی کنین از این تحقیقات حتما استفاده کنین،مخصوصا تمدن ایرانه که بر تمدن های اطرافش تاثیرات زیادی گذاشته،منتها اینا غالبا تو حوزه ی ترکیه و هند - ایران شناخته شده ان. ما درمورد ارتباطاتمون با افغانستان و با کشورهای حوزه ی جنوبی خلیج فارس و با عراق و جاهای دیگه چیز زیادی نمی دونیم مخصوصا تو دوران معاصرتر. در مورد این موضوع در ادامه مثال هایی رو مرور می کنیم. 10 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 شهریور، ۱۳۹۲ این مجسمه از همون جنس مجسمه فرکتال هاست.خوب؛من یک سوالی از شما می کنم. ممکنه شما(به عنوان معمار) مجسمه اش رو ببینین و بگین مجسمه فرکتالی هاااا! ولی من یک شغل دیگه ای دارم،به عنوان مثال من یک وقتایی دست به مجسمه سازی هم می زنم،یکی از تئوری های مجسمه سازی می گه هر وقت توی محیط باز مجسمه می سازین؛یادت باشه،که تضاد بین طبیعت و مصنوع بر مجسمه ات تاثیر بزاره. به هر حال وقتی دارین تو پارک می سازین،یک چیزی طبیعی هست و یک چیزی مصنوعی،حتما وقتی این دو تا کنار هم حرف می زنن،یک گفتگویی با هم دارن.من این رو مطرح کردم که آیا در طراحی مجسمه ها همواره ایده ی تقابل بین مصنوع و طبیعت رو درک موثره؟ به عنوان مثال من این ساختار رو دیدم(اشاره به تصویر فوق) این ساختار ظاهرا به نظر مصنوعی هست ولی از سمت دیگه طبیعیه! ساختار فرکتالی از طبیعت الهام گرفته شده. یا یک سوالی،مثالی تئاتری فک کنم براتون جالب باشه. ما دو سری نویسنده تو ایران داریم،می دونین که یک سری نویسنده هستن که تئاتر می نویسن،مثه چرم شیر و ...و می دن بقیه اجرا می کنن یا خودشون اجرا می کنن. یکسری نویسنده هستن که بر مبنای بازیگرای ثابت می نویسن.یعنی می دونه که نقش اولش رو آقای فلانی بازی می کنه و نقش دومش رو آقای فلانی بازی می کنه و خوب بخانومه هم خانوم فلانی! ما بحثمون این بود تو یک پژوهشی که آیا کسانی که بر مبنای بازیگر ثابت می نویسن با کسایی که بر مبنای بازیگر عام می نویسن،متن هاشون با هم فرق می کنه؟ بالاخره وقتی که من تو ذهنمه که مثلا خانوم فلانی اینو بازی می کنه؛راجب میمیکش،راجب بازیگریش،راجب لحنش یا شیوه ی حرف زدنش تو ذهن من تاثیر می زاره دگه.ولی کسی که خارج از دنیای تئاتر هست نمی تونه همچین پیش فرضی داشته باشه.برای همین می گیم تجارب شخص. یکی که از بیرون به معماری نگاه می کنه نمی تونه تجاربی رو داشته باشه که شماها به عنوان معمار داشته باشین. یا فرض کنین این دو تا؛این دوتا جفتشون مجسمه ان. ولی این یک مجسمه برای اولزنبرگ هست.شما می تونی بری وایسی و ببینیش.این یکی مجسمه،یکسری ردیف چراغ هست. شما می تونین برین درونش،می تونین بینشون قدم بزنین و بیاین بیرون.حالا مجسمه در محیط شهری باید کدوم باشه؟ اون یا این؟!! کدوم؟اونی که مردم باهاش ارتباط داشته باشن و مردم باهاش زندگی کنن یا نه فقط یک تصویر باشه؟ در ادامه چند مثال دیگر در مبحث تجارب شخصی ارائه می شه 9 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۲ گرایش عمومی به تابلوهای چند لت دارای مضمون مشابه و ترکیب بندی گوناگون در طراحی داخلی یک مد گذرا ، تغییری در زیبایی شناسی یا ماحصل دگرگونی فناوری است؟ شما باید تابلوهای چند لتی رو دیده باشین که به صورت دستفروشی کنار خیابون ها می فروشند.می دونی که گردش مالی اینها 4 میلیارد تومن در سال بوده؟! 4 میلیارد تومن هنر در کنار خیابون های ما فروخته می شه و مردم هم می خرند ولی هنرمند ما که هنر مشابه رو انجام می ده فقیر هست. برای چی این تابلو ها خریده می شه؟مردم دوست دارن؟جدید و نو هست؟ارزون هست؟ بالاخره چند کشور چین و ترکیه و پاکستان از این عناصر وارد ایران کردن و پول خوبی را هم کسب کردن،ولی هیچ تولید کننده ی ایرانی نتونست با اینها رقابت کنه.آره تو ایران هست،هنرمند ما می اد کار هنرمندان بزرگ دنیا رو می سازه،ولی اونکه از بیرون می اد انگاری مردم ما رو می شناسه،می دونه که چی بهشون بده که بخرن.تو ایران هیچ وقت هنرمندای بزرگ براشون اهیمت نداره!اونا چیزای دیگه می خرن. آیا عدم دخالت هنرمند در اجرای یک اثر کانسپچوال، تأثیری بر ادراک مخاطب دارد؟ این اثر هنری را تا حالا دیدین؟این اثر مونا پاتل هست.یکی از هنرمندان زن عرب هست که یکی از آثار جنجالی او به نام "بدن من" یک آندوسکوپی از بدن خودش بود،سر و صدایی زیادی در جهان به پا کرد. اما این اثر او گلوله های مو هستن.تازه این هنرمند این کار رو خودش انجام نداده.به یکسری از زنان گفته که موهایی خودتون رو ببافین و بعد سپرده به یکی که بره بریزه کف فلان گالری.یعنی حتی هنرمند حضور نداشته.نه چیزی ساخته،نه چیزی تولید کرده،نه چیزی اجرا کرده. بحث بزرگ این هست که آیا این اثر هنری هست؟این چالش های بزرگ جهان ماست. دلایل حرکت گرافیک مواجهه با کاربر به سمت بازتاب واقعیت بجای علایم گرافیکی چیست؟ به این مثال هایی که می گم دقت کنین تا بدونین اشتباهات بشر چه طوری رخ می ده. شما امروزه گرافیک های کامپیوتری رو دیدید.مثلا اگر نماد وب هست یک کُره ی جهان هست.مثلا برای نقاشی کشیدن،چند تا قلمو هست.هموتون هم موقع خوندن درس معماری تو دوره ی کارشناسی در دروس اولیه یکی گفته که یک آرمی طراحی کنین.بعد توضیح می دن که آرماتون رو ساده بکشین،همجور فهم باشه و به ذهنشون بمونه. باورتون می شه که به مدت 20 سال طراحان گرافیک کامپیوتری به همین فکر می کردن.که چیزهای ساده ای طراحی کنن که تو ذهن مردم ماندگار بشه.فولدر های قدیمی یادتون هسته که یک پوشه ی زرد رنگ بود و هست همچنان،اینا در راستای همین موضوع هست. بعد از یک مدتی از سال 1995 یکی از مبدعین ویندوز اکس پی نشست به این فکر کرد، اصلا چرا باید به یادتون بیاد؟شما جلوی کامپیوتر نشستین یا ننشستین.او گرافیکی که طرف باید یادش بیاد گرافیک تبلیغاتی هست و در کامپیوتر همچین نیازی نداریم. این اصلا عنصر بدی هست که شما جلوی کامپیوتر بشنید و به این فکر کنید که این آیکون چی بود؟!برای همین ان ها در اون سال شروع کردن به طراحی آیکون به سبک رئال.که وقتی می بینید نیاز نباشه فکر کنید که چی بود.بدون فکر تشخیص بدید.بنابراین فکر های نوآورانه از همین عناصر کوچک ظاهر می شن،تا شما به نقصی در صورت مسئله پی ببرید. 11 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین، ۱۳۹۳ بیایی به یک مثال دیگه بپردازیم.این مقاله رو ببنید.من(دکتر افهمی) یک دانشجوی دکتری داشتم به نام آقای ماهیار طاووسی که این مقاله رو در هنرهای زیبا چاپ کرده.اون رو این موضوع کار کرده بود،چون رو ظروف هخامنشی کار می کرد،موضوع رو برد این سمت که می تونه نقوش مختلفی که تو تخت جمشید کشیده شدن،همینجوری تصویر نشده باشن،بلکه بر پایه ی یک الگوی دقیق طراحی شده باشن؟ رو این که کار می کرد ما متوجه شدیم،در حقیقت کسانی که در تخت جمشید کار می کردن،سر شیری که ساخته شده بوده،برای اون در حقیقت در یک مکعب قرار داشته.یعنی اونا یک مکعب فرضی داشتن که سر شیر رو در اون طراحی کردن.بعد اومده بودن با استفاده از قواعد سه نما(همونایی که تو هندسه ی کاربردی تو دوره ی لیسانس می خوندین) نماهای مختلف این مکعب رو برای نقوش دیگه استفادده کردن.(همون جوری که در تصویر می بینید) پس یک چیز خیلی ساده،می تونه قواعد سه نما در دوره ی هخامنشی استفاده شده باشه؟این یک چیز خیلی مهمی رو نشون می ده،اینکه ما پیشرفت ریاضی مون در اون دوره چقدر بوده. سوالش اینجوری مطرح می شه که: با توجه به انتظام هنر هخامنشی، آیا ترسیم اشیا از زوایای گوناگون از شیوه خاصی تبعیت می کند؟ 8 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین، ۱۳۹۳ بعد از تجارب شخصی می رسیم به دانش بنیادین. شما یادتون باشه که به عنوان یک کارشناس ارشد نیازی نیست از این مدل استفاده کنید،ولی تا می تونین سعی کنین به این مدل نزدیک بشین. یعنی اینکه تحقیقتون: 1.مبتنی بر انحراف از معیارهای پذیرفته شده؛به عنوان مثال:یکی گفته که کلاس های طراحی معماری اینجوری برگزار بشن،بعد شما بیاین بگین من یاده یک جایی اونجوری برگزار شد،نتیچه اش خیلی بهتر بود؛این یعنی انحراف. 2.مبتنی بر طرح ریزی ایده های نوین؛یعنی ایده های جدید بدین. 3.مبتنی بر سنجش انحراف ها و ارزشها؛سعی کنید که ارزش ها و نکات جدیدی رو مطرح کنین در حوزه ی کاری خودتون. مثال: خیلی ساده است.به تصاویر زیر نگاه کنید.الان کدوم بیشتر می درخشه؟ در حقیقت یکی از مسائل بسیار مهم هست.مطمئنا شما در دوره ی لیسانس چند واحد رنگ هم بهتون درس دادن.اونجا بهتون گفتن که اگر ضمینه مشکی باشه،عموما در مقایل ضمینه ی سفید دارای درخشش بیشتری هست.این برای سال ها قابل پذیرش بود. اما امروزه یک هنرمند که اینتر فیس کامپیوتر کار می کنه یا اینتر فیس موبایل کار می کنه،تمان اصولی که ایتن تو کتاب رنگ شناسی اش گفته به دردش نمی خوره.چون اونها برای فضای رنگی هست.ولی اینجا فضا نوری هست.شما اگر نگاه کنید زرده در زمینه ی سفید درخشش بیشتری داره تا ضمینه ی مشکی ش. 7 لینک به دیدگاه
sanaz amiri 10 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۹۳ chera nemishe in matalebo don kard ? لینک به دیدگاه
rozhano_88 47 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۴ خیلی مطالب جالب بود ولی ادامه نداره؟ 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده