رفتن به مطلب

سفرنامه دریاچه شورمست


ارسال های توصیه شده

سلام سلام سلاااااااااام...

با اجازه بزرگترها من اول این خاطره رو ثبت میکنم تا دوستان دیگه هم هر وقت از خواب بیدار شدن به جمع ما بپیوندن.

 

الان با چشای پر از خواب پشت سیستم نشستم چون دیشب ساعت 2.30 رسیدیم .

 

روز و شب عالییییییییییییییی اییییییییییی بود . خصوصا لیدر و همکارانش مجید ، سارا و محمود رضا واقعا سنگ تموم گذاشتن و ما برو بچ ... رو تحمل نمودن.:ws3:

 

واقعا روز خاطره انگیز و زیبایی بود خیییییییییلییییییییی خیلییییییییی عالی.عکسای منطقه رو دز اولین فرصت برای دوستانی که نیومدن میذارم:w16:البته فقط عکسای منطقه رو... دوستان خیالشون راحت تا کسب اجازه نشه از تک تک صاحبان عکسها عکسهای گروهی گذاشته نخواهد شد...

 

 

راسی دوستان عزیزی که در سفر حضور داشتید. لطفا اگر عکس گرفتید اعلام کنید تا ایمیلامونو براتون بفرستیم و بهمون عکسارو بدیددددددددددددد و دوستانی هم که میخوان عکسایی که خودم گرفتم رو براشون ارسال کنم لطفا ایمیلشونو با پیام خصوصی برام بفرستن

 

در ضمن دوستان لطف کنن عکسای بچه ها رو بدون هماهنگی باهاشون تو هیچ سایتی نذارن چون چند نفری به من سفارش اکید داشتن که از بچه ها بخوام امانتدار باشن. خصوصا از گذاشتن عکسا تو فیس بوق(به قول دوستمون) خودداری گردد .

 

باتشکر از دوستان

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 43
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

و اما اندرحکایت این سفرنامه...

 

اول باید بگم دوستان خجالت نمیکشید دیر میاید؟؟؟

 

دو تا از بچه ها که تازه 7.30 رسیدن یکیشونم که فک میکرد ساعت 8 قرارمونه تازه 7.40رسید آخه اینا تاپیکو نمیخونن؟؟؟ واقعا خجالت آوره :banel_smiley_4::ws3:

 

ساعت 7.50حرکت نمودیم بالاخره ( ازدست بچه های بی انضباط ) ... و ساعت 12 بود که رسیدم به مقصد . البته بچه ها انقد گفتن و خندیدن و .... که جای گفتنش نیس :ws3: طولانی بودن مسیر اصن احساس نشد.

ولی بازم این بچه ها چقد عذاب میدن این لیدر مارووووووووو.... اونهمه سپرده با خودتون زیرانداز بیارید بچه ها فقط خودشونو آوردن :whistle:

 

خلاصه بعد از رسیدن به محل نشیمن به زور رو زیراندازها جاشدیم و ناهارمونم که میدونید جوجه کباب و کباب برگ و شیشلیک بود قاطی کردیم به هم و خوردیم...:ws3:

 

هر کاری کردیم نتونستیم بعد ناهار از دست آقایون خلاص بشیم بخاطر همین مجبور شدیم باهاشون همراه بشیم و بعد از گرفتن و عکس و گشت و گذار و... رفتیم لب دریاچه و بازم عکس و خصوصا با وجود دوستانی عکسای دو نفره عالییییییییی گرفته شد و کم کم ره سپار بازگشت شدیم.

 

حالا این بین چه اتفاقاتی افتاد و دوستان چه شاهکارهایی در ذهن دوستان حک کردن بماند چون واقعا قابل بازگویی نیس.

ولی در کل دوستان خیلی خیلی خوب و ارزشمندی رو شناختم و باهاشون آشنا شدم. فقط این دهه هفتادی ها بعدا به حسابشون به وسیله اسی رسیدگی خواهد شد...

 

یاد و خاطره برخی از دوستان تو ذهنم واسه همیشه حک میشه . خصوصا روشای عزیزم. حامد دوست حامد که آخرش اسمشو نفهمیدیم(ماشالا عجب هنر نمایی ای هم میکرد :ws3:و در شرف مزدوج شدنم بود)،حمید شهرساز ، حمید صفدر ، کسری ، مینا ، علیرضا ، متین، مریم ، صبای شیطون ، هادی خان (که قرار بود براش زن بستونم:ws3: و خیلی وقت بود ندیده بودمش )، جاوید جوجو ، آرخا ، اسی ، و علی الخصوص مسئولین عزیز سایت مهدی و محمد و همه بچه هایی که همراهمون بودن و الان حضور ذهن ندارم...

 

خیلی از شماها دانشجو هستید و این سفرها رو تودانشگاه هم هنوز تجربه میکنید ولی واسه ماهایی که درسمون تموم شده و درگیر کار و زندگی هستیم واقعا به یادآور دوران خوش دانشجویی و سفرهای دانشجوییه...

 

امیدارم که آقا مجید همچنان این تور ها رو مدیریت کنه و همیشه پایدار باشه و ما همش اذیتش کنیم :ws3:

لینک به دیدگاه

درود

اول از همه معذرت خواهی میکنم از دوستانی که عکس های دونفرشون دیگه دو نفره نیستicon_pf%20(34).gif(اصلا چه معنی عکس دو نفره بگیرن بعضی ها:banel_smiley_4:)

از دیدار مجدد بسیاری از دوستان خوشحال شدم و همچنین خیلی از دوستان رو برای بار اول میدیدم که باز باعث افتخار بنده بود:icon_gol::icon_gol:

یک سری از افراد که نامی ازشون نمیبرم ولی ردیف های آخر اتوبوس نشسته بودن:whistle: همین هایی که تا الان خوابن و هنوز نتونستن بیدار بشن. این دوستان خجالت نمیکشن که اینقدر شلوغ میکردن:ws37: و باعث میشدن گردن کسانی که در قسمت جلویی نشسته بودن بین 120 تا 180 درجه چرخش داشته باشه و درد بگیره:ws3:

چقدر استعداد نو شکفته در این مسیر کشف شدw58.gif اصلا افکت هایی اجرا میشدا...

پیاده روی این سری سبک بود و نسبت به قبل هیجان کمتری داشت ولی خب خیلی از میانسال ها واسه همین مسیر هم غر میزدنw000.gif (خب شما اول یک نگاهی به شناسنامتون بندازید بعد با یک گروه جوون همسفر بشید:banel_smiley_4:)

شب هم که به ترافیک بدی برخورد کردیم و حدود دو ساعت دیرتر از حد انتظار رسیدیم .ممنون از علیرضا و متین عزیز که در رسیدن به اتوبوس و شب هنگام بازگشت من رو تنها نگذاشتنhapydancsmil.gif و سپاس از تمامی دوستانی که آمده بودن:icon_gol::icon_gol::icon_gol: و دوستانی که دوست داشتن بیان و نتونستن:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

لینک به دیدگاه

خب خب میبینم که مهسا خانم اومد و تاپیک و زد.

یه روز فوق العاده خوووووب بود. مخصوصا از اول صبش که سرویس دخترونه اومد دم در خونمون دنبالم اصن انقدر خوببب بود که نگو:whistle:

بعدشم که رفتیم صادقیه تا بچه ها جمع شن دیر شد. مخصوصا این کسری که از همه دیرتر اومد بستنی هم نداد بهمونw000.gif

خب از دیدن خیلی از بچه ها خوشحال شدم ، خیلی از دوستامم دوباره دیدم:ws3:

سوار اتوبوس شدیم ، یه سری از بچه های خیلیییییییییییی گل رفتن ته اتوبوس نشستن خیلی هم بچه های گلی بودن و البته شیطون:ws3:

ساعتها در مسیر بودیم. تا رسیدیم به جاده پر پیچ دریاچه که واویلااااااااااااااااااااا. کلی استرس وارد شد بهمون ولی خیلییییییی هیجان انکیز بوداااااااااhapydancsmil.gif

رسیدیم به دریاچه و یکم پیاده روی داشتیم کلی هم خوب بود هوا. فقط یه نفرر همش اون وسطا جیغ میزد:ws28:

و البته یه سری پیر مرد ، پیر زن جمع بودن که نه جیغ میزدن نه میدوییدن فقط خسته خسته راه میرفتن از جمله جاوید و اسی:ws3:

نشستیم یه جا و نهار خوردیییییییییییییم hapydancsmil.gif

دست مژگان درد نکنه پیراشکی هاش خیلیییییییی خوشمزه بوددددددددددددhapydancsmil.gif

و البته مژگان تا یه دسته بز دید چنان دووید به طرفشون که انگاری رویاهاش رو دیده :ws28:

اخرشم نا پدید شد معلوم نشد کجا رفت که:whistle:

بعد از نهار مراسم معارفه داشتیم خیلی ها سوال ششم رو پاسخ مثبت دادن ایشالله همین نزدیکیا شیرینی عروسی میخوریم به مقدار زیااااااااااااااااد:ws3:

بعدشم رفتیم به سمت دریاچه بماند که یه بنده خدایی تو همه ی عکسای دونفره ی بچه ها بوددددددددددددددددددد:ws28: و همون بنده خدا همش جیغ میزد و اخرشم به عنوان شیطون ترین فرد سفر انتخاب شد:ws28:

بعدشم که مراسم عکس اندازی و حضور چند تن از بجه ها تو همهی عکسا:w02:

بعدش هم یه پیاده روی تا ماشین که من و تارا کلییییی دووییدیمممممممممممم و همش ازین پیرمرد پیرزنا جلو میزدیم. اصن یه وضیییییییییی:whistle:

یه تعدادی عکس گرفته شد که متاسفانه نشد خرابش کنیم:whistle:

و سوار ماشین شدیمممممممممم و راه افتادیم. کمی موسیقی شاد گوش دادیم و بعدشم بازییییییییییییی. پانتومیم و مافیااااااا. کلی هم خوش گذشت.

ودر اخر به خاطر ترافیک زیاد همه دخترا استرس گرفتن ، ساعت برگشتمون خیلی دیر وقت شد اما خوب به خوش گذشتنش میارزیدددددددhapydancsmil.gif

و در اخر از همه ی بچه ها تشکر میکنم.

مخصوصا علیرضا که همراهم اومد تا دم خونه و نذاشت که تنها باشمممم:ws3:

از مجید به خاطر دکتر بودنش:ws3:

از سارا و محمود رضا.

مهسا و جاوید و فرناز و روشا و مینا و متین و مریم و تارا که اصن عشقمهههههههههههههههههه و مامان تارا و مژگان و فائزه و هادی.

باتشکرررررررررر از همه.

دیگه خسته شدم انقدر تایپ کردم باابااااااااااااااو:ws3:

لینک به دیدگاه

اولاً تشکر فراوانی از مجید عزیز و محمود رضا عزیز و سارای عزیز دارم (آقایون و خانم واقعاً خسته نباشین):icon_gol:

 

مجید اون واژه ای که برای پانتومیم گفتی هیچ وقت فراموش نمیشه همخون خونی رو میگم:ws3::ws28:

 

اولاً من بگم که به نتیجه شمارش آرا که توسط لیدرها انجام شد ااااااااعتراض دارم:ws41:

 

بروبچ واقعاٌ خیلی خیلی خوش گذشت از صمیم قلب میگم واقعاً خوشحالم که با یکسری آدم فهمیده تو سفر طرف بودم:ws37:

 

 

واقعاً از دیدن دوستانی مثل اسی عزیز که همش میترسید شب موقع رفتن خفتش کنن:ws28:- حامد پیانیس- روشا خانوم-متین- علیرضاعزیز- هادی ناصح عزیز- حمید صفدر(که در این تور لقب زنده یاد هایده از طرف علیرضای عزیز اهدا شد-:ws28:صبای دهه هفتادی که بعداً خودم یا با فرماندهی اسی به حسابش میرسیم چون الان کر شدم:ws3:- مهدی عارفی عزیز - محمد A عزیز -حمید شهرساز عزیز که ماشاالله وراجی میکرد:ws3:-مجید لیدر تور- محمود رضا- وسارا خانوم- فلوئید خانوم که بسیار آروم بودن-آرخان عزیز- فرناز تی که البته باهاشون اصلاً برخورد نداشتم ولی بنظر خانوم مهربونی بودن-اون پسره که هیکل ماشاالله یه بچه غول رو داشت ولی از زنبور میترسید:sigh:-مینی- مریم خانوم که ارومانتی بودن- آرپاک که همش محمد رو زیر مشت و لگد له میکرد بیچاره محمد:ws3:و سایر عزیزان که اگه اسمشون رو فراموش کردم معذرت میخوام ،خیلی خوشحال شدم....:ws3::icon_gol:

 

ولی در کل من ااااااعتراض دارم:ws41:

 

این روشا و صبا هم تو ماشین به ملکوت اعلی پیوستن که از همینجا به دوستانشون تسلیت میگم:w58::ws28:(حمید شهرساز فعلاً شام و ناهار رو افتادیم یکی هم به دیار باقی بشتافه صبحونه میوفتیمااااا):ws28:

 

 

دوستان از دیدن همتون بسیار خوشحال شدم امیدوارم باز عمری باقی باشه و باز ببینمتون........:a030:

 

 

در آخر برای همتون لحظه های پر از موفقیت و شادکامی آرزومندم...:a030:

لینک به دیدگاه

تاپیک شورمست رو که دیدم تهران نبودم، اصلا از حرصم بازش نکردم، ولی خب شرایط بنحوری تغییر کرد که اون تاریخ تهران باشم و بتونم شرکت کنم...

علیرضا و متین که شبیه بزرگتر من و صبا و مینا و فائزه و کهربا و فرناز بودن...مثل این جوجه اردک ها ، هر جا میرفتن ما هم دنبالشون میرفتیم:ws3:

فرناز : به همراه متین من و فائزه رو برای خوردن چایی اغفال کردن، چایی خور نیستم ولی اون چایی خیلی چسبید.

فائزه : عاشق ارادتم:ws28: و عکاس اختصاصی گروه تخریب

صبا : شیطون ترین عضو گروه با 38 رای شد...وسط ناهار یکدفعه گفت: رنگ آبی خیلی بهت میادف چجوری این بذهنش رسیده بود نفهمیدمw58.gif

مینا : همسفر همیشگی که رنگ شال هات همیشه خاصه و دوستش دارم...پرشت خیلی حرفه ای بود...:w02:

تارا: ده ساله بود ولی خیلی بیشتر از این ها درک داشت...کلی واسه ما رقصید و بعد از اینکه با صبا دوید، دست من رو هم گرفته بود و میگفت بیا بدویمw58.gif

مامان تارا: یک مامان مهربان و بسیار دوست داشتنی و البته پایه

کهربا: یک ورزشکار و آشپز حرفه ای...پیراشکی هات خیلی خوشمزه بود. صحنه دویدنت به سمت گله گوسفندها یکی از ناب ترین لحظات این سفر بود.:icon_gol:

مجید: لیدر کار درست ..در مسیر برگشت از خستگی چشمام رو بسته بودم و استراحت میکردم که شنیدم از من معذرت خواهی کردن و ناگهان در گوش صبا جیغ زد، خوابم پرید دیگهw58.gif

سارا: یک عکاس حرفه ای و پایه

محمود رضا: همسفر خوش اخلاق و پایه

روشا: دختری آرام و مهربان

مهسا: شاد و دوست داشتنی

جاوید: خیلی خوشحالم که در آخرین لحظات تصمیم گرفتید بیایید، ولی در مسیر بیشتر حواستون به مهسا باشه، نه اینکه جلوتر حرکت کنید:whistle:

اسی: مکانیک با اینکه اکثرشون پسرن، چجوری مدیرش یک خانمه؟ پاسخ: کیفیت مهمه نه کمیت:ws3: یک آشوبگر که در جاجرود میگه الان میرسیم به مترو همتw000.gif

جعفر: چقدر این پسر آروم و خجالتی بود...برای قرار گرفتن در عکس ها باید دعوتنامه واسشون میفرستادیم.

سی اف دی: به ادمین شکایت من رو میکنه:ws28:

پیانیست: خیلی آرام...یعنی خیلی

مهدی ادمین: افتضاح عکس میگیره، هیچ وقت دوربین خودتون رو دستش ندید، با پدیده ای به اسم 1 2 3 آشنایی ندارن. توانایی های دیگه ای هم دارن که در مسیر برگشت رو کردنw58.gif

محمد: خدایی که صداش گرفت از بس حرص خورد.

هادی ناصح: اخه چرا همیشه فکر میکنی من مافیا هستمvahidrk.gif این سری همش میرفت یک گوشه ای می نشست و در فکر فرو میرفت....

آرخا: همیشه فکر میکردم خیلی مغرورن، ولی بسیار صمیمی و خونگرم بودن..خصوصیت جنوبی هاست دیگه

جوجو: خدا رو شکر این بشر وکیل نشد:whistle:

آرپاک : پدرش و عموش در پیاده روی و تنبلی ابروی طفلک رو بردن..

اورامان: هم نام عزیز:ws3:

پسر دایی: از پسر عمه هاش خیلی زرنگ تر بود:whistle:

احمدرضا: کاربر ویژه مهندسی شیمی...آرام بود ولی مشخص بود که خیلی شیطونه

یک سری از دوستان از اول تا آخر اتوبوس خوردنی هاشون رو تعارف میکردن...چه سنت پسندیده ای:ws3:

طومار نوشتماicon_pf%20(34).gif

لینک به دیدگاه

دیروز مثل یه دختر خوب 6:40 رسیدم محل قرار و با دو چهره آشنا هادی و مینای عزیز رو به رو شدم لیدر هم نبود!

بالاخره تا 7:40 همه بچه های وقت شناس انجمن اومدن!

حدود 4 ساعت تو راه بودیم و من هر بار تلاش کردم که یه چرتکی بزنم یه نفر که اسمشو نمی برم نذاشت!:icon_razz:

یار اون یه نفر هم 3 تا کرم اضافی به من داد و به این طریق آبروی شکمی من رو بریخت!:icon_razz:

صبا هم با اون جیغ های بنفشش هم خوابو از من گرفت و هم شوری به من داد تا باهاش جیغ بزنم تا این دنسرهای پرعشوه قر بدن و الان صدام بگیره!

بچه های ته نشین همه عالی و خوب و پر هیجان ه چی به جلو نزدیک تر می شدیم درصد کهولت بالا می رفت و این موضوع توی پیاده روی سبک به سمت بالای دریاچه مشخص شد.

توی جمع کسایی بودن که حتی بلد نبودن نفس بکشن و من نمی دونم تا الان چطور زنده هستن!

 

موقع نهار هم اون یه نفر با یارش پیراشکی های نازنینی که برای همه به خصوص ادمین درست کرده بودم رو تحریم کرده بودن و البته بالاخره در آخر تحریم ها شکسته شد.

بعد ناهار هم با تارا و جاوید جوجو رفتیم دیدار بز و گوسفندان که بس خوش بو بودند!

و بعد از اون من تنها رفتم یه گشتی اطراف بزنم که یکم گم شدم و جدا از گروه اومدم پایین و به خاطر این اتفاق از همه دوستان به خصوص آقا مجید لیدر مهربونمون عذر خواهی می کنم:icon_gol::icon_gol:

از جاوید جوجو عزیز هم بسیار بسیار ممنون که زحمت کولی من افتاد رو کولش :icon_gol::icon_redface:

البته باید بگم که دوستان لذتی که من بردم و نبردن و البته من بعد از اینکه دوستان پایین اومدن حداقل 15 بار این موضوع رو تعریف کردم و حمید خان شهرساز هم که انقدر براش جذاب بود کل تکرار ها رو شنید و فیض برد!:ws3:

 

غم انگیز ترین اتفاق برای من پرداخت 2 تا 500 تومن برای دست شویی بود! :4564::4564:

 

تنبل ترین فرد گروه هم بهتره یکم ورزش کنه جای کارای دیگه و انقدر اون پیاده روی بی ثمرش رو به عنوان ورزش معرفی نکنه:vahidrk:

 

در آخر اون کسی که نذاشت من بخوابم به کمک ورق های دوستان و دست های جادویی من خواب شب و روزش گرفته شد:persiana__hahaha:

 

از دیدن همه دوستان گل به خصوص اسی تنبل پیر نما و اون ته نشین ها مینا و مریم و فرناز و مامان تارا و تارا و متین و صبا و فائزه و علیرضا و هادی بسیار خوشحال شدم

 

سفر خوبی بود

 

از لیدر ، جوجو ، علیرضا و به خصوص متین عزیز که لطف کرد و من رو رسوند خیلی خیلی ممنونم و امیدوارم جبران کنم :icon_gol::icon_gol::icon_gol:

لینک به دیدگاه

یه خاطره خوبِ دیگه :icon_gol:

ممنونم از همه بچه ها و لیدرای خوبمون که کلی زحمت کشیدنmbj6ivxkw3ccem7bie7e.gifmbj6ivxkw3ccem7bie7e.gifmbj6ivxkw3ccem7bie7e.gif

بهترین قسمتش پرشِ منو صیا و مریم و متین بود که به پیشنهاد سارا برای عکس انجام دادیم..hapydancsmil.gif

توو اتوبوسم که سرِ صبحی منو صبا و متین و مریم و فرناز اینقد جیغ زدیم و موج مکزیکی فرستادیم نفراتِ وسط و کمی متمایل به جلو هم جو گیر شدند و بعد از کلی "نه من بلد نیستم و نه نمیام خجالت میکشم "icon_razz.gif اومدن وسط و حالا یکی نبود بِنشونتشون:ws28:

این وسط استعدادهای نشکفته ای هم شناسایی شد که خدارو شکر به شکوفایی رسیدن:whistle:

از همه قشنگتر حرکاتِ شخصی به نامِ "اِفِکت" بود که اصن یه وضی بود:ws28:

 

از همه دوستانی که تو این توور شرکت کردن سپاسگزارمmbj6ivxkw3ccem7bie7e.gifmbj6ivxkw3ccem7bie7e.gif

 

مهدی رئیس کل که اخراش رفت اول اتوبوس و ساکت نشست..نوزادِ هپاتیتی چجور بود؟:ws38::ws3:

ممد ادمین یه بار توو عمرش خدا شد صداش گرفتw74.gif

پسردایی که کلا قیافش به مافیا میخوره...عایا من مافیام پسر دایی؟vahidrk.gif

مهسا و جاوید، عزیز ، زوج خوش سفر و پایه:ws37:

روشا که با اومدنش کلی غافلگیرم کرد:w02:

متین و علیرضای پر جنب و جوش و پر انرژیhapydancsmil.gif

مریم (فلوید) همراه همیشگی و یار من در لرزیدن از سرما:ws3:

فرناز عزیزم که همون اول کلی منو با تعریفاش خجالت داد:girl_blush2:

مامان تارا کوشولو ..یه مامان مهربون:girl_in_dreams:

تارا کوچکترین فرد گروه که توو نظرسنجی همه موارد رو "مینی" زده بود:ws28::aghosh:

صبای شیطون خودم که منو دستِ آخر کلی ترسوند hanghead.gif:w36: دیگه از سر ناچاری رفتم دست به دامنِ سارا شدمw554.gif

سارای مهربونم که با عکسای قشنگش و همصحبتیش کلی منو شاد کردw330.gif و همسر گرامیش آقا محمودرضا متخصص در امر مافیا و پانتومیمicon_pf%20(95).gifhapydancsmil.gif

آقا مجید سرپرست خوب گروه:w16: و البته پزشکی حاذق (با اون ماسک و تجهیزات):whistle:

حامد آرام مثه همیشه:icon_redface:

حمید سی اف دی فرد شکموی گروه(50).gif

اسیِ مثه همیشه آرام و محتاط..تنبل:ws3:

فائزه مهربون و ساکت که اخر سر تازه داشت با بچه ها گرم میگرفتdancegirl2.gif

مژگانِ ورزشکار6snuiio5gm0n52hzey4.gif

اورامان که من اصن ندیدمشhxh5v6h2nsqgyuf5c8yf.gif

حمید شهرساز که کلا توو کارِ تخریب شخصیتِ:gnugghender:

آرپاکِ خوش رنگ :girl_yes2:

هادی نمیدونم چرا هی میرفت توو فکر:ws38:

ببخشید اگه اسم کسی از قلم افتاد تعداد خیلی زیاد بود:icon_gol:

 

امیدوارم بازم توورهای خوبی در پیش داشته باشیم:w16:

لینک به دیدگاه

درود

 

اولین بارم بود که در تور انجمن شرکت میکردم و بنظرم روز خیلی خوبی بود در کنار دوستان قدیمی و دوستانی که برای اولین بار میدیدمشون، من دیشب ساعت 1 رسیدم خونه مسواک زدم و خوابیدم 3 ساعت بعدش با لباس نظامی تو خیابون منتظر تاکسی بودم... :banel_smiley_4:

تشکر میکنم از همه دوستان و خصوصا لیدرهای عزیز که واقع زحمت کشیدن... :icon_gol:

لینک به دیدگاه

خب سلام سلام سلام

همگی خسته نباشید

روز و شب بسیار خوب و خاطره انگیزی و کنار انجمن نواندیشان سپری کردم

باوجود اینکه 2شب قبلش اصلا نخوابیده بودم...

من به اتفاق مجید عزیز برگشتم منزل و ساعت حدودا 12:30 اینا بود

که تا 2 بیدار موندم و صبح ساعت 5 رفتیم سرکارو الان برگشتیم خونه

البته صبح سایت رو یه نگاهی انداختیم و بعدش رفتیم:w02:

خب اول از اینکه خیلی نامردید که به من لقب پرخورترین رو دادیدw000.gif

من اصن چیزی خوردم مگهwhistle.gif

بودن در کنار دوستان عزیز سعادتی بود که امیدوارم باز هم نصیبمون بشه:a030:

این لقب حمید هایده هم میلاد از تور کاشان گذاشت رو ما:banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه

سلااام به همگی :ws3:

اول یه تشکر و خسته نباشید به مجید و محمودرضا و سارا که خیلی زحمت کشیدن. :icon_gol:

از این سفر خوب و دیدن همه دوستان که بعضیا رو اولین بار بود میدیدم خیلی خوشحال شدم :a030:

بعضی از بچه ها رو هم که خیلی وقت بود ندیده بودم.

این ترینها هم که خیلی خوب انتخاب شدن :ws3:

پرخورترین (حمید سی اف دی): این بشرو هروقت دیدم، درحال خوردن بود کلاً :banel_smiley_4: لامصب همیشه هم یه چیزی تو چنته داشت واسه خوردن :banel_smiley_4:

تنبل ترین (اسی): هنوز 20 قدم حرکت نکرده بود که غر زدنش شروع شد که چرا همش سربالاییه بابا، کجاش سبکه :banel_smiley_4: کلاً حالا نیم ساعتم نبودا :icon_pf (34): ایشالا تور بعدی رو قراره توی دره بذاریم که فقط سرپایینی بره :ws3:

مهربون ترین (فرناز): که خب واقعاً هم همینطور بود. یکی از کسایی بود که خیلی وقت بود ندیده بودمش و خیلی خوشحال شدم از دیدنش :hapydancsmil:

شیطون ترین (صبا): هنوز جیغاش تو گوشمه و سرتایم مشخص یهو پخش میشه :banel_smiley_4: قرار شد به عنوان آژیر نواندیشان هم معرفی بشه. دیگه 38 رای از 40،42 رای اینا مشخصه چیکار کرده دیگه :icon_pf (34):

پرحرف ترین کم بود توش ولی خودم میگم: حمید شهرساز :ws3: آرزو به دل موندم تو طول سفر 10 ثانیه صدای حمیدشهرساز نیاد :4564:

و در آخر هم همسفر برتر :ws3: هادی ناصح عزیز که همه سفرای نواندیشانی جز خوبای تور بوده.

خاطره ها رو هم اکثر بچه ها گفتن.

تو مسیر برگشتم که سر بازیه مافیا تو اتوبوس، انقدر سروصدا زیاد بود و داد زدم ساکت بذار حرف بزنه یا چشما رو ببندین که صدام حسابی گرفته دیگه :4564: اونجا بود که خدا بابت خدا بودنش توبه کرد :4564:

لینک به دیدگاه

سلام بر تمامی دوستان عزیز.

 

بسیار تور خوووبی بووود یه خسته تباشید به سارا خانوم و همسرشون و آقا مجید میگم که ما رو تحمل کردن.

 

خیلی خوش گذشت از اولش خوب بوود تا آخرش فقط حشراتش کم بود نشد زیاد عکاسی کنم:banel_smiley_4:

 

از دیدن همه دوستان خوشحال شدم.

لینک به دیدگاه

عرض سلام و احترام دارم به دوستان عزیزم

 

در وهله اول لازم میدونم یه تشکر ویژه داشته باشم از زحمات مجید خان و همکاران عزیزش که حس مسئولیت این دوستان نسبت به سلامتی، حفظ امنیت و حریم شخصی اعضای تور ستودنی بودش. برخورد مسئولانه همراه با احترام کامل مجید و سایر دوستانش در حین سفر از نکات زیبای این تور بود.

 

تجربیات خیلی خوبی این سفر به شخصه برای من داشت. مثلاً اینکه فهمیدم:

 

هنوز هم جامعه ما فرسنگها با مسأله آن تایم بودن و رأس ساعت قرار فیکس کردن فاصله داره

 

اینکه میشه روی حداقلها ائتلاف کرد و از اختلاف سلایق عبور کرد و مثلا هادی ناصح رو همسفر برتر انتخاب کرد

 

اینکه مثل فرناز در بازی مافیا مظلوم بود اما با جدیت دست از احقاق حق بر نداشت

 

اینکه محیط زیست ما در حد افتضاحه (مثل فضای کنار دریاچه) و مسبب اصلیش نه دولت، بلکه در وهله اول تک تک ماها هستیم

 

اینکه عمق بیکاری در جامعه تا چه حده

 

اینکه تا چه حد و چرا هم نسلی های من نسبت به مقوله ازدواج واهمه یا بی میلی دارن

 

اینکه چقدر هادی به مهدی هاشمی نسب و مجید به کوروش یغمایی شبیه هستن

 

و اینکه...

 

چه حس خوبی داره که یه ترانه قدیمی و خاطره انگیز رو با جمعی از دوستانت زمزمه کنی و گهگاه فریاد بزنی:a030:

معایب بنده و دوستم رو به بزرگواری خودتون ببخشید...:icon_gol:

 

به رویاهاتون فکر کنید... زمان از آنِ ماست

 

 

 

 

لینک به دیدگاه

یه چنتا خاطره:

حمید شهرساز:آقا شیب جاده 90 درصده!

دوست حمیدشهرساز:لب مبارکش توسط زنبوری گزیده شد و لقب آنجلینا و پسری که ژل نامرغوب تزریق کرده رو دریافت کرد:ws3:هادی ناصح:بنده خدا با اون کلاه همه کاره داشت از جلو ما رد میشه یه جلوپا مشتی خورد و کلاهه کلا منهدم شد:ws28:در طول سفر یه چوب گرفته بود دستش و ادعای بووووووووووووق:ws3:

پانتومیم:کلمه میدادن در حد تیم ملی!1-(خرابات):مارو بردن به کافه وبار و شیره کش خونه و ...2-(سبیعه):اولش که زده بودن تو کار خحواهر شوهر و زخم زبون خواهر شوهر و ...:whistles:ینی من کم مونده بود وارد فحش های بوووووووق بشم وسطش:w000:

جاوید:همش میگفت من اعتراض دارم:banel_smiley_4:به پرخور شدن ما هم اعتراض داشت:banel_smiley_4:

اسی:انقدر سر ناهار این بشر تناول کرد که من گفتم معده رو در آوردی جاش گونی گذاشتی؟؟:ws52:برنج میریخت روی نون از اونور اولویه میریخت روش بعد کتلت خودشم اون وسط مینداخت بالا به منم میگفت همه ش کاهو آوردی(با همون دهن پر):whistles:این باید پرخورترین میشد:w02:اعتراف:البته منم تو همین مایه ها بودم:whistle:

بازم اگه یادم اومد میام میگم:ws3:

لینک به دیدگاه

سلام همیکم:ws3:

از همه دوستان به خاطر رقم زدن این لحظات خوب تشکر می کنم

بنده دو روز بو که اصلا نخوابیده بودم کلا خیلی خسته بودم

 

از دیدن همه دوستان خیلی خیلی خوشحال شدم امیدوارم که باز هم در تورهای بعدی همدیگه رو ببینیم:icon_gol::icon_gol:

لینک به دیدگاه

سلام سلام

یه خسته نباشید حسابی به همه همسفرای عزیز:a030:

خوشحالم که یه روز خوب رو با هم سپری کردیم:w16:

از همسفری با تک تک شما دوستان مسرور شدم:icon_gol:

سپاس و قدردانی ویژه دارم از دو دوست همیشگی و عزیزم محمودرضا و سارا که همیشه به من لطف داشتن و از کمکهاشون دریغ نکردن (هوارتا دوستون دارم ):icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::mbj6ivxkw3ccem7bie7:mbj6ivxkw3ccem7bie7

و همچنین از علیرضای گلم و همچنین مهدی عزیز و محمد جان که بستر اجرای چنین برنامه ای را فراهم کردن :rose::ws53:

 

به امید با هم بودنی دیگر

 

عکسها هم به زودی :bigbed:

لینک به دیدگاه

نت اَم قطع شده و الان از خونه ی دوستم این پست رو می نویسم و براتون ارسال می کنم. یه همچین مرامی داریم مـا! :w02:

 

 

 

* * * * * * *

 

 

ســـلامی پُر از مهـر به تمام عزیزانی که در روز جمعه؛ هفتمین روز از تیر ماه در کنار هم یک روز خاطره انگیز و زیبا را ساختنـد. :icon_gol:

 

روزی بسیـار لذت بخش بود. آشنایی با دوستان عزیزی که برای اولین بار ملاقات شون می کردم بسیار خوشحال کننده بود. عزیزانی مثل: سارای عزیزم که از آشنایی باهاش خیلی خوشحال شدم؛ همین طور همسر گرامی شون و آقا مجید عزیز و دوست حامد عزیز ( فاضل ) که پر انرژی بود و فلوید ( مریم عزیز ) که مهربان بود و البته یه چیزی هم براش آورده بودم که یادم رفت بهش بدم. ( همونی که تو تاپیک رموز زیبایی صحبتش رو کرده بودیم. ) :hanghead:

 

 

 

دیدار مجدد دوستـان عزیــزم که بی نهایت خوشحالم کرد. ( مهسای دوست داشتنی و مهربان و عزیزم - آقـا جـاوید عزیـز - مینای جیگری و عزیزم - حامد عزیز - صبای عزیزم؛اووه! اووه! :ws3: - احسان عزیز - فرناز عزیزم - حمید ( شهرساز ) عزیز - مریم ( اورامان ) عزیزم - حمید ( سی اف دی ) عزیز - آرپاک عزیزم - هادی ناصح عزیز - متین عزیزم و علیرضا. :icon_gol:

و آقایان مدیر؛ آقـا مهدی و محمد عزیز. :icon_gol:

 

 

 

و سایــر دوستــان عزیزی که حضـور داشتنـد. :icon_gol:

 

 

 

* * * * * * *

 

 

اون پانتومیم آقا مجید هم خیلی جالب اجراء شد... :ws28:

 

 

 

 

 

 

لینک به دیدگاه

و اما عکسای شورمست

 

البته بگم که من عکاس حرفه ای نیستم فعلا تا عکسای دوستان حرفه ای برسه اینا رو از ما قبول کنید.

 

اگه کیفیت عکسا پایینه واسه اینه که برای آپلود شدنشون مجبور شدم کیفیتو بیارم پایین.

 

از اونجایی که این چن روز اینترنت بنده به مشکل برخورده از همه دوستان میخوام که دندون رو جیگر بذارن تا من عکسارو براشون بفرستم

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...