Emerald_s 764 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۹۲ صرفهجویی به مقیاس یا مزیت مقیاس (Economies of scale) مفهومی در برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام است که به کسب مزیت کاهش هزینه در اثر افزایش حجم تولید اشاره دارد. صرفهجویی به مقیاس معنای آن است که با افزایش حجم تولید، هزینه متوسط تولید هر واحد کالا کاهش مییابد. دلایل متعددی برای این مسئله وجود دارد که شامل مواردی همچون: کسب تخفیف در خرید به دلیل حجم بالای خرید، افزایش تجربه و یادگیری کارکنان، کسب منابع مالی بیشتر، سرشکن شدن هزینههای بازاریابی در بازارهای وسیعتر و بهبود فناوری تولید میباشد.آنچه باعث رشد بسیاری از صنایع میشود کسب صرفه جویی در مقیاس بزرگتر است. در عین حال وقتی یک یا چند شرکت در یک صنعت دارای مزیت مقیاس هستند اگر شرکت دیگری بخواهد وارد رقابت با آنان شود باید در مقیاس انبوه تولید را آغاز کند یا اینکه هزینه زیاد تولید در مقیاس کم را متحمل شود.یکی از مفاهیم بسیار ابتدایی و در عین حال بنیادی در تولید انبوه، صرفه جویی در مقیاس است. اساساً آنچه که تولید در مقیاس صنعتی را توجیه می کند، همین اصل ساده است؛که دو نقش بسیار مهم ایفا می کند: بزرگترین خدمتی که تولید انبوه به عموم مصرف کنندگان می کند، ریشه در صرفه جویی به مقیاس دارد. به راستی ارزش یک خودکار معمولی که ما برای نوشتن از آن استفاده می کنیم چقدر است؟ آیا منافعی که به ما می رساند با این رقم اندک قابل مقایسه است؟ اگر شما بخواهید برای استفاده خود، این خودکار را با همین ویژگیهای ظاهری و عملکردی، تولید کنید چقدر باید هزینه (اعم از پولی و غیر پولی) کنید؟ دومین نقشی که این اصل اساسی ایفا می کند، خدمت به تولیدکنندگان است؛ چرا که همه منافع مالی که از ناحیه تولید انبوه نصیب آنان می شود، به دلیل نرخ نزولی هزینه واحد محصول می باشد که این نیز ناشی از صرفه جویی در مقیاس است. نتیجه اینکه اولاً گاهی ابتدایی ترین و ساده ترین مفاهیم، حرفهای زیادی برای گفتن دارند. ثانیاً آنچه که منافع مصرف کنندگان را برآورده می کند،لزوماً در تضاد با منافع تولیدکنندگان نیست؛ منافع این دو گروه به هم گره خورده است. 1 لینک به دیدگاه
Emerald_s 764 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۹۲ صرفه جویی به مقیاس باعث می گردد کسانی که تازه وارد صنعتی شده اند با هزینه زیاد محصولات مواجه و عملاً نتوانند ادامه حیات دهند. صرفه جویی به مقیاس در بازاریابی، خدمات، تحقیقات و تولید نمود پیدا می کند. برای اینکه بتوان از صرفه جویی به مقیاس استفاده کرد می بایستی در ابتدای امر سرمایه گذاری عمده ای در زمین، تجهیزات، ماشین آلات، R&D و.... صورت پذیرد. این سرمایه اولیه خود مانعی برای ورود می باشد و هرچه بیشتر باشد مانع ورود رقبا می گردد. هرچه با صرفه جوئی به مقیاس سهم بیشتری از بازار در دسترس باشد هزینه تبلیغات کمتری باید پرداخته شود و این کارآیی هزینه باعث بالا رفتن بازدهی می گردد. درس اول سرمایه گذاریهایی که به طور کامل سازماندهی شده اند تا از صرفه به مقیاس استفاده کنند از بقیه موفق تر می باشند. تمایز محصولات (Product Differentiation) بعضی شرکتها مثل کوکاکولا با توسعه تبلیغات و استفاده از مهارتهای بازاریابی توسعه یافته اند و سعی در متمایز کردن محصولات خود از بقیه دارند. کارخانه های دارویی نیز به خاطر ماهیتی که دارند و همچنین به خاطر تولید محصولات جدید و منحصر به فرد بازدهی بالایی دارند. داشتن مراکز R&D قوی و همگامی با تکنولوژی دو عامل بسیار مهم در بالا بودن بازدهی این نوع شرکتهاست. البته می بایستی فعالیتهای مراکز تحقیقاتی با بازار ارتباط تنگاتنگی داشته باشد و بدنبال نیاز مشتری باشند. به عبارت دیگر می بایستی ارتباط تنگاتنگی بین مدیر بازرگانی و مدیر تکنولوژی وجود داشته باشد. تمایز فقط نباید در محصولات باشد و بلکه می تواند در خدمات هم باشد به طوریکه IBM با متفاوت کردن خدمات خود به کامپیوترهای شخصی، 75% سهم بازار در دست گرفت. مثال دیگر در مورد شرکت Delux Check Printer است که با کیفیت بالا و مورد اطمینان بودن باعث شده بود 95% از سفارشات را در کمتر از دو روز انجام دهد. درس دوم سرمایه گذاریهایی که برای ساختن موقعیتهای خوب طراحی می شوند با تفاوت در کیفیت و یا خدمت سودآورتر می باشند. موانع هزینه ای(Cost Disadvantages) شرکتهای پابرجا به خاطر مزیت های هزینه ای که دارند (به غیر از صرفه جویی به مقیاس) از تیررس رقبای بالقوه در امان می باشند. اگر از تجربه و خبرگی به طرز صحیحی استفاده گردد منجر به کاهش هزینه های تولید می گردد زیرا از زمین، سرمایه و ... استفاده کاراتری صورت می پذیرد. از طرف دیگر استفاده از روشهای جدید تولید و یا استفاده از مواد اولیه ارزان قیمت نیز می تواند این مزیت رقابتی را ایجاد کند. این کاهش هزینه به عنوان مانع برای شرکتهای جدید می باشد زیرا آنها با عدم تجربه قبلی با بهای تمام شده زیادی برای واحدهای خود مواجه می باشند. تکنولوژی اختصاصی و کنترل انحصاری مواد کم هزینه به عنوان مزیت رقابتی در این مورد شناخته می شوند. به عنوان مثال شرکت Aramco (شرکت نفتی آمریکایی- عربی) برای سالیان متمادی از این استراتژی استفاده از مواد کم هزینه سود برد. درس سوم سرمایه گذاریها باید با این هدف باشد که کمترین هزینه ممکن را در برداشته باشد و سهم عمده بازار را به دست بگیرد. این راه موفقیت است مخصوصاً اگر کاهش هزینه منحصر به فرد باشد. دسترسی به شبکه های توزیع(Access to Distribution Channels) بدست آوردن شبکه مناسب توزیع برای فروش محصولات یکی از موانع اصلی برای کسانی است که تازه وارد صنعتی شده اند و می بایستی به هر نحو ممکن بر آن غلبه کنند. شرکت Avon از طریق 90،000 نماینده مستقل که در سرتاسر جهان می باشند کار بازاریابی و فروش محصولات را انجام می دهد این کار باعث شده تا بسیاری از هزینه های تبلیغاتی کاهش یابد. وجود این نماینده ها در سرتاسر جهان باعث شده اند تا بقیه شرکتها نتوانند به راحتی وارد این صنعت شوند و حاشیه سود این شرکت را بالا برده است. نبود بازار مناسب در آمریکا عمده دلیل برای عدم ورود شرکتهای دارویی ژاپنی به این کشور می باشد زیرا ورود به چنین بازاری در آمریکا نیاز به یک مهارت سیاسی قوی داشته و فرآیند قانونی خاصی را دارد. شرکتهای دارویی ژاپنی در این زمینه تلاش بسیار زیادی کردند تا ارتباط خود با مشتری را حفظ کنند. آنها برای غلبه بر این مانع با شرکتهای آمریکایی مشارکت خاص joint venture داشته به این صورت که ژاپنی ها عرضه کننده و آمریکایی ها توزیع کننده بودند. درس چهارم سرمایه گذاریهایی که به دنبال بهترین شبکه توزیع می باشند معمولاً سودآورترین هستند. سیاست گذاری دولت(Government Policy) قوانین دولتی می توانند رقبای تازه وارد را بسیار محدود و یا از آنها سلب توفیق کنند. سیاستهای دولت شامل ایجاد محدودیت، کنترل های محیطی و اجازه نامه ها می باشد. به عنوان مثال محدودیت ورود خودروهای ژاپنی باعث شد بازدهی کارخانه های خودروئی آمریکا افزایش یابد و یا کمبود مجوز تاکسی باعث بالا رفتن نرخ کرایه ها در نیویورک شده بود. تغییر در سیاست گذاریهای دولتی می تواند در ارزش سرمایه گذاریهای حال و آینده اثر دو چندان داشته باشد. درس پنجم سرمایه گذاری در پروژه هایی که بوسیله قوانین دولتی از رقابت محافظت شده اند سود قابل توجهی دارد. استراتژی های سرمایه گذاری و بازده مالی: چند مدرک William K.Hall مطالعاتی را در مورد 8 صنعت داخلی آمریکا و استراتژی های شرکتهای آنها انجام داد، دوره مطالعه وی بازه زمانی 1979-1975 بود. یعنی دقیقاً دوره زمانی که اقتصاد کمترین رشد و بیشترین تورم را داشت این زمان به گونه ای بود که شرکتها با افزایش شدید هزینه ها مواجه بودند. از طرف دیگر قانون این شرکتها را مجبور کرده بود برای دریافت گواهی های استاندارد محصول و... سرمایه گذاریهای کلانی را انجام دهند. علاوه بر مطالب فوق رقابت در این صنایع نیز در عرصه بین المللی روز به روز بیشتر می شد به گونه ای که در برخی صنایع کل بازار از دست آمریکا رفت و در برخی دیگر قسمتی از بازار برخی شرکتها ورشکست شدند و برخی با بحرانهای عظیم مالی مواجه شدند. البته این قسمتی از داستان است. در طرف دیگر شرکتهایی در این صنعت ها بودند که توانستند با اتخاذ موقعیت هایی در بازار ادامه حیات داده و سهم بازار را بدست آوردند. دو استراتژی عمده که این شرکتها اتخاذ می کردند به قرار زیر است. • در حین حفظ کیفیت در محصولات و خدمات، هزینه های تولید به طور قابل ملاحظه ای کاهش یابد. • با استفاده از ساختار هزینه مناسب، موقعیت متمایزی در صنعت از لحاظ محصولات و یا خدمات کسب کنند. برخی از شرکتها از یک استراتژی فوق و برخی دیگر از دو استراتژی توأمان استفاده کردند. استراتژی شرکت و سرمایه گذاری خارجی بسیاری از شرکتهایی که در این مقاله مورد بررسی واقع شده بودند شرکتهای چند ملیتی (MNCs) بودند و این شرکتها به خاطر نوع فعالیتشان چاره ای نداشتند جز اینکه چند ملیتی به فعالیت خود ادامه دهند. معمولاً فعالیتهای بین المللی سودآوری بیشتری دارد و برای بسیاری از شرکتها ادامه حیات در داخل کشورشان بستگی به موفقیت در قراردادهای خارجی دارد برای اطمینان از این موقعیت، این شرکتها می بایستی استراتژی های جهانی خود را توسعه داده تا توانایی رقابت با داخل و خارج کشور را داشته باشند. البته شرکتهایی که به دنبال اجرایی کردن استراتژی های فوق هستند نیز گاهاً به سمت فراملیتی شدن می روند به عنوان مثال با بدست آوردن مواد اولیه در خارج از کشور می توان سیاست کاهش هزینه را دنبال کرد. و یا شرکتی مثل Ericson به خاطر دارابودن مرکز تحقیق و توسعه بسیار قوی و دیگر اینکه بازار داخلی بسیار کوچک بوده و توانایی و کشش لازم را ندارد به ناچار به سمت بازارهای جهانی می رود. خلاصه و نتیجه گیری: همانطور که مشاهده کردیم نرخ بازده در صنایع رقابتی تا بازده مورد انتظار کاهش می یابد و در صورتی که بازدهی بیش از حد وجود داشته باشد، این بازدهی اضافی توسط رقبای جدیدالورود به سرعت جذب می شود تا باز به همان سطح تعادل بازدهی برسیم به همین دلیل پیدا کردن پروژه هایی با NPV مثبت در این صنایع کار مشکلی است. کلید موفقیت و بدست آوردن NPV مثبت این است که موانعی برای رقبا بوجود آوریم که شامل دفاع در برابر پتانسیل رقبا و یا یافتن موقعیتهایی در صنعت است که رقیب در آن موقعیت ضعیف است. به طور کلی شرکتها دو گزینه برای مزیت رقابتی خود دارند: 1) جستجو برای یافتن هزینه کمتر نسبت به رقبا 2) متفاوت کردن محصولات از بقیه با بالابردن کیفیت و خدمات هرکدام از دو استراتژی فوق تصمیمات سرمایه گذاری خاص خود را می طلبد. اگر بدنبال کاهش هزینه می باشیم با استفاده از تجربیات قبلی در تولید باید به این مهم برسیم و اگر به دنبال متفاوت کردن هستیم بر روی R&D ، تبلیغات، کنترل کیفیت، خدمات مشتری ، شبکه توزیع و... باید متمرکز شویم. علی رغم فهمی که از موضوع داریم، به سختی می توان با استفاده از قوانین خاص استراتژی های سرمایه گذاری سودآورتر تدوین کرد. بدون توجه به موقعیتهای خاص از شرکتهای موفق می توان درسهای زیر را آموخت: 1) در پروژه هایی سرمایه گذاری کن که مزیت رقابتی داشته باشد و سعی کن یک پروژه و آن هم در حد عالی انجام دهی. پروژه باید در حیطه ای باشد که با آن آشنایی داری. 2) در مواردی سرمایه گذاری کن که مزیت رقابتی تو را توسعه دهد. 3) به دنبال گسترش ظرفیت جهانی باش. 4) هرجا رقابت کم بود از فرصت بدست آمده استفاده کن و هر بار که رقبا به سمت استفاده از مزیت رقابتی رفته بازار را رها کن. منبع: شرکت اطلاع رسانی بورس تهران 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده