رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

[h=1]روح الله کاملی

[/h]

جستاری زیبا شناختی به هفتگانه هری پاتر

 

الف) تولد یک ژانر بین ‌المللی

 

وقتی ذهنیت یا سوژه ای به قالب نوشتار ریخته می ‌شود یا به صورت متن در می ‌آید، در وهلة نخست به دو گونه تقسیم می ‌شود:

 

نوشتاری کاملاً شخصی؛ مثل خاطره یا شرح حال که در این گونه، کفة سنجش بیشتر به سمت شخصی بودن است تا عامی شدن، به عبارتی این دست ‌نوشته ها مخاطبی خاص می ‌طلبند. خود نویسنده و کسانی که با ماجراهای آن در ارتباطند، مستقیم یا غیر مستقیم.

 

البته خاطرات و شرح ‌حال هایی هم هستند که کفة عامی شدنشان می ‌چربد، یعنی زمانی که نویسنده خود شخصی تأثیرگذار در چرخة تاریخ بوده یا اینکه نویسنده در ماجراهایی با اهمیت و تأثیرگذار قرار داشته، که البته نمونه‌ های این دو در تاریخ ادبیات ما هست.

 

سنگی بر گوری جلال آل احمد از نمونه‌ های نخست است و تاریخ بیهقی از نمونه‌ های دوم، ابوالفضل بیهقی ماجرای حسنک وزیر را بیان می ‌کند. گونة دوم، خود شامل چندین زیر گونه است؛ نوشتاری که جنبة سطح مخاطبینش بسیار گسترده است و ادبیات داستانی و رمان در این بعد قرار می ‌گیرند، چرا که داستان و رمان شرح حال شخصیت یا توصیف ماجرایی است، اما با تنوع سطح مخاطبین ، راوی بوف کور مخاطبینش را خود دست‌ چین می ‌کند و یا اصلاً نمی ‌خواهد مخاطبی داشته باشد:

«… به درک، می ‌خواهد کسی کاغذ پاره‌ های مرا بخواند، می ‌خواهد هفتاد سال سیاه هم نخواند».

 

راوی یا هدایت ـ چون به اذعان بیشتر هدایت شناسان، بوف کور زجر وارة خود هدایت است ـ بشدت مایل است متنش شخصی باشد ولی چینش و پایگان متن و ابزار های روایی‌ اش حجم مخاطبینش را گسترده می ‌کند. این ابزارها با تفاوت هایی همان ابزارها و کارکردهاست که در اکثر رمان هایی که با استقبال گستردة مخاطبین مواجه می ‌شوند و تیراژی وسیع دارند، تکرار می ‌شود. پدیدة متنی و همه ‌گیر امروزة ما، هری پاتر هم برای محبوبیت بین ‌المللی اش اندک بهره ای هم از چنین ابزارهایی برده. اما تنها این نیست، هر رؤیا و کابوسی که نیمه شبانه ما را از خواب می ‌پراند، پیش‌زمینه ای در بیداری معمول ما دارد؛

 

« … پیش از همه؛ رویاها ادامه عالم بیداری هستند. رویاهای ما غالباً خود را به افکاری که اندکی بیشتر در خود آگاهی ما بوده­اند می ­آویزند. مشاهده دقیق تقریباًً همیشه رشته ای پیدا می ­کند که رویا را به تجربه­ های روز پیشین پیوند بزند…».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

هری‌ پاتر نیز در پی خواستگاه خاصی برآمده، زمانی که جنگی رخ می ‌دهد، مخاطب بیشتر متمایل می ‌شود به هضم رمانها و فیلم هایی رئالیته که به جنگ و تبعات آن می ‌پردازد و به این دلیل ژانر جنگی‌زاده می ‌شود، ژانری خشن که رویة خشونت بار جنگ را نمایش می ‌دهد، فیلم های جنگ جهانی دوم و فیلم های ۸ سال دفاع مقدس ما هم از این نمونه ‌اند. اما در افول جنگ‌ ها یا در زمانی که برخورد فیزیکی مابین دولتها وجود ندارد، تمایل به رمانها و فیلم های پرزرق و برق تاریخی و عشقی بر ژانر های دیگر غلبه می ‌کند. اما در دوره ای که جنگ سرد یا مسابقة تسلیحاتی نام گرفته و تقابل قدرتها بدون رویارویی فیزیکی صورت می ‌گیرد، رمان هایی پا می ‌گیرد که تخیلی، وهمی نامیده می ‌شوند، هری‌ پاتر واره‌ هایی که می ‌توان آنها را نماد و شاخص دورة جنگ سرد خواند. این چنین زمانه ای نیازمند رمان هایی وهمی و فریبناک و بدور از واقعیت زندگی است، اینچنین است که در سال های تولد جنگ جهانی دوم، رمان های کافکا پا می ­گیرد.

 

در برهة جنگ سرد، نظم منطقی ذهن و توازن روحیات انسان چندان در آرامش نیست، چرا که آرامش شاید مقدمة طوفانی باشد و از دیگر سو، ذهن و روان انسان به واسطة هجمة تبلیغاتی و همهمة خبری به چالش کشیده خواهد شد.

 

انسان بی‌وقفه، چه در محل کار، چه در خانه و حتی در خصوصی ‌ترین مکانها در معرض هجوم فلش های تبلیغی است، در معرض بیلبوردهای هزار رنگ مبلغ کمپانی‌ ها و شرکت ها ، خبرگزاریها، شبکه‌ های متعدد رادیو و تلوزیون، ماهواره و اینترنت. دهانها و تصاویری که مدام تبلیغات کالای جدید یا اسلحة جدید را فریاد می ‌زنند و ذهن را وادار می ‌کنند تا مفری بجوید، اما تمام مفرها هم آلوده به تبلیغند. رمان ها ، دنیای دیجیتال، بازی های کامپیوتری و … . ذهن خسته از این همه همهمه، با تمایلی ناخودآگاه به آرامش و سکون عهد های قدیم و با نوعی نوشتالژی مشتاق به بازگشت به آرامش اولیة زندگی می ­شود، مشتاق به شنیدن کلماتی چون؛ خواب، رؤیا، قصر، کیمیا، افسانه، جادو و … با شنیدن اینها ذهن دچار هیجان می ‌شود. همه چیز آماده می ‌شود تا چیزی جدای از دنیای تار عنکبوت یا سیم خاردار گونة قرن ۲۱ را با لذت بنوشد.

از طرف دیگر، وجود دنیای دیجیتال و اینترنت و ماهواره که تنها با اشارة یک انگشت همه چیز در دسترس قرار می ‌گیرد یا به عبارتی، وجود جادوی کنترل های از راه دور و موتور های جستجوگر اینترنتی همه پایه­چین تولد هری‌ پاتر می ‌شوند و هری‌ پاتر ، جادوگری خردسال که با اشاره ای همه چیز را در دسترس دارد، مثل غباری از وهم و لذت در همه جا پخش می ‌شود.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

ب ) «گسترش یک ژانر بین ‌المللی»

 

یک رؤیا شاید تنها برای شخص رؤیا بین دارای دلالت های معنایی و بار لذت باشد و نه برای عدة کثیری، چون بشدت از دنیای درونیات شخصی بهره می ‌جوید:

«… رویاها هرگز نمی ­توانند از دنیای واقعی آزاد شوند،… رویاها همواره از آنچه قبلاً چه بطور درونی و چه بطور بیرونی تجربه کرد ه ایم نشأت می ­گیرند…».

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

اما چرا رمانی رؤیاگونه چنین سطح مخاطبینش گسترده می ‌شود، شاید برشمردن همة دلایل آن مقدور نباشد اما آنچه در جای ­جای هری‌ پاتر به چشم می ‌آیند نکات ذیل باشد:

 

۱-۱) شاید مهمترین جنبة همه‌ گیری هری‌ پاتر ، سادگی خط روایی و تا حد ممکن دوری از ابزار های ادبیات پیچیده و هزار تویی است. رمانی چون خشم و هیاهو، شب بیداری فینگان ها و آئورا با پیچیدگی فرم و استفاده از صناعات ادبی مخاطبین خاص خود را فرا می ‌خوانند، اما هری‌ پاتر برای تمام اقشار و مخاطبین نوشته شده، حتی شاید بتوان گفت برای نوجوانان و خصوصیت این گونة ادبی همه فهم بودنش است. راهکار دوم خانم رولینگ استفاده از کاراکتر هایی است که تا حد ممکن به تیپ نزدیک می ‌شوند. تا حد ممکن از درون ‌نگریهای لابیرنتی روانشناختی استفاده نمی ‌شود یا اصلاً استفاده نمی ‌شود. تنها از آن حس های درونی کاراکترها استفاده می ‌شود که شدیداً به ظاهر نزدیک شده و یا حس هایی عام هستند. «عشق، نفرت، عصبانیت و تمایل به شهرت و …» آن هم در سطح. هری‌ پاتر چون بنجی به اعماق مغاک ذهنش چنگ نمی ‌زند تا احساسش را نسبت به کدی بفهمد یا چون پدروپارامو در هنگام مرگ مادرش … .

 

«… مادرم خوشش نمی ‌آمد عکسش را بگیرند، می ‌گفت؛ عکس به درد جادوگرها می ‌خورد، شاید هم حق داشت، … این همان عکسی است که حالا با خود دارم …»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

«… کدی همانطور که دست های مرا می ­مالید گفت« اومدی کدی رو ببینی، چی شده؟» کدی بوی درختها را و بوی آنوقتهایی را می ­داد که می ­گفت خواب هستیم…»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

۱-۲) از لحاظ فر می ‌ هم، ساختار روایی هری‌ پاتر ، نوعی ساختار خطی و ساده می ‌باشد، یک خط روایی سر راست.

 

منزل دورسلی­ها هاگوارتز منزل دورسلی­ها

پریوت درایو هاگوراتز پریوت درایو

 

 

۲) تنوع کاراکتری جذاب؛

 

مخاطب هنگامی با یک رمان در حداکثر هماوایی قرار می ‌گیرد که حداقل با یکی از شخصیت های رمان یا یکی از ماجراهای آن همذات پنداری‌کند. در شاهکارهای ادبیات دنیا، نویسنده با راهکارهایی مخاطب را وادار می ‌کند با شخصیت هر چند بسیار غریب رمان به همذات پنداری برسد. هیچ انسانی تا بحال مسخ نشده اما با این حال مخاطب مسخ، انگار خود سوسک می ‌شود. یا در حالت ساده‌تر، نویسنده با خلق شخصیتی تک بعدی که خواننده را با اعمالش به هیجان می ‌آورد، تلاش می ‌کند تا شخصیت برای خواننده جالب باشد. رولینگ با توسل به چنین راهکاری برای تمام سطح مخاطبینش شخصیتی همذات آفریده. برای دخترها از همه نوع؛ هرمیون، جینی، لونالاوگود، چوچانگ و … ؛ برای پسرها؛ هری‌ پاتر ، رون، فرد، دراکو، نویل و … برای مردها؛ ویزلی، لوپین، سیریوس و … برای پیرمردها و پیرزنها هم …. عجیب اینکه شاید شخصیتی نباشد در دنیای واقعی که مشابهش در هری‌ پاتر نباشد. به عبارتی هری‌ پاتر دایرةالمعارف عنوانی شخصیتهاست.

 

۳) استفاده از ابزارها و عناصر حکایتها و افسانه ها ، هر مخاطبی در هر سنی تشنة شنیدن حکایت های جاندار و پر هیاهوست. چه انسان نئوتدرال که پیرامون آتش می ‌نشست و چه انسان امروزی که برای دیدن باقی ماجرا، با دقت و کنجکاوی شدید پای سریال های تلویزیونی (جواهری در قصر، امپراطور دریا و…) می ‌نشیند.

اغلب ما مشتاق مطالعه یا شنیدن قصه هایی هستیم که طعم حکایتها و قصه‌ های پریانی را که در کودکی شنیده ایم زنده کند و هری پاتر قدرتمندانه به این نیاز پاسخ می ‌گوید.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

پ) «پیکرة داستانی، افسانه‌ وار هری‌ پاتر »

 

۱) در پیکرة افسانه‌گون هری‌ پاتر ، ابتدا محملی از آرامش داریم بعد نوعی محمل جریان ‌ساز و حادثه ‌گرا یا بزنگاه که به نوعی مولد تعلیق قوی هری‌ پاتر به حساب می ­آید ـ این بزنگاه پر تعلیق اکثراً در هاگوارتز اتفاق می ‌افتد ـ بعد به نوعی به آرامش می ‌رسیم که این فرم روایی را به ساختار رمان های کلاسیک نزدیک می ‌کند.

 

تعادل اولیه بزنگاه تعادل ثانویه

خانة دورسلی ها هاگوارتز خانة دورسلی ها

 

در اکثر هفتگانة هری‌ پاتر این فرم تکرار می ‌شود. جز در گانة پنجم و گانة هفتم. در هری‌ پاتر و محفل ققنوس( گانه پنجم)، دو دیوانه‌ ساز به دنیای به ظاهر آرام هری در پرایوت درایو هجوم می ‌آورند. البته خانة دورسلی ها هنوز تعادل اولیه را داراست، چون با جانفشانی لیلی، مادر هری، خانة خالة هری به نوعی تا ۱۷ سالگی و تا آخر هفت‌گانة هری‌ پاتر بدور از گزند ولدمورت است. اما اگر جلد های دیگری وجود می ‌داشت یا ولدمورت در جلد هفتم کشته نمی ‌شد، در جلد های بعد به نوعی با واژگونی ساختار مواجه می ‌شدیم.

 

در رمان هفتم هم، این تعادل اولیه در پریوت درایو به نوعی به چشم می ‌آید. هری و محافظین او، زمانی که از پریوت درایو به پرواز در می ‌آیند و دور می ‌شوند ـ از حصار جادویی جانفشانی مادر هری ـ خارج می ‌شوند، ولدمورت و مرگ ‌خوارها به آنها حمله می ‌کنند. البته این موج هایی که به تعادل یا محمل آرامش اولیه رسوخ می ‌کنند به نوعی همان موج های بزنگاه هستند و گسترش آن بزنگاه، بزنگاهی به نام هاگوارتز.

 

۱-۲) ساختار فوق به نوعی با حالات و ساختار رؤیا دیدن، پیوند نزدیکی دارد. رؤیا بین ، قبل از خواب و دیدن رؤیا و کابوس، به نوعی در حالت خمودگی و ریلکس قرار می ‌گیرد تا به چرخه‌ های خواب­بیداری وارد ‌شود.

 

«… پس از آنکه چند دقیقه ای در اتاق ساکت و تاریک در رختخواب دراز کشیدید انتظار می ‌رود خواب آلوده شوید، …، اگر در این نقطه هنوز بیدار باشید، گزارش خیال پردازی (خواب نشان) از خود ابزار می ‌کردید»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

این حالت های خواب بیداری در هری‌ پاتر به نوعی با قطار «نه و سه چهارم» تداعی می ‌شود. شاگردان و جادوگران در بیرون سکوی «نه و سه چهارم» باید قانون رازداری جادوگری را حفظ کنند اما در سکو این قانون تا حدودی شکسته می ‌شود ـ شخص در چرخه‌ های خواب و بیداری، به نوعی تصاویری کوژ و فرّار میبیند تا به خواب عمیقتر یا مراحل دیگر خواب فرو رود (هاگواترز) ـ این ساختار با کمی تغییر در هفت جلد هری‌ پاتر قابل تشخیص‌ است تا باز هری‌ پاتر با قطار؛ نوعی این همانی با رختخواب؛ به سکوی«نه و سه چهارم» برگردد؛ رؤیابین کم کم بیدار می ‌شود. این ساختار به نوعی هم، تداعی کننده­ حالت مراقبه و ریلکسیشن در هیپنوتیزم است.

 

«… یک ورق کاغذ سفید بگیرد و در میان آن حلقه ای مدور از سیاهی بکشد و … نظر خود در آن سیاهی ممتد نماید… تا آنکه از شدت قوت چشم، سیاهی سفید و منور بنظر بیاید…»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

شخص در سکون قرار می ‌گیرد (خانة دورسلی ها)، بعد با ابزار های تلقینی و آمری هیپنوتیزور (قطار، اتومبیل پرنده، جاروی کوییدویچ در هری‌ پاتر و ساعت پاندول‌دار، حرکات انگشت و زنجیر در هیپنوتیزم و کاغذ سفید در مراقبه) به نوعی در هیپنوتیزم فرو می ‌رود و بعد با تکرار همان اعمال، شخص معمول یا خواننده هری پاتر بیدار می ‌شود.

 

[TABLE]

[TR]

[TD]خواب بیداری

[/TD]

[TD]خواب

[/TD]

[TD]خواب بیداری

[/TD]

[/TR]

[TR]

[TD]تلقین بیداری

[/TD]

[TD]هیپنوتیزم

[/TD]

[TD]عمل تلقین هیپنوتیزم

[/TD]

[/TR]

[TR]

[TD]هوشیاری

[/TD]

[TD]تمرکز اندامی و روانی

[/TD]

[TD]مراقبه و هوشیاری

[/TD]

[/TR]

[TR]

[TD]خانه دورسلی­ها، قطار

[/TD]

[TD]هاگوارتز

[/TD]

[TD]قطار، خانة دورسلی ها

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

 

به عبارتی هر جلد هری‌ پاتر ساختاری دایره ‌وار دارد. از خانة دورسلی ها به خانة دورسلی ها ، حرکت و بازگشت به تعادل اولیه. ساختاری که در اغلب رمانها دیده می ‌شود و ساختاری آشناست برای فهم عموم.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

ج) راز جذابیت‌ های نهانی هری‌ پاتر

 

۱) هری‌ پاتر برای در نور دیدن سطح خوانندگان و مرزهای ذهنی و فرهنگی به ساده ‌گویی و فرم روایی خطی پایبند است. علاوه بر آن در هری‌ پاتر از سفیدخوانی متن چندان خبری نیست، باید توجه کرد که سفیدخوانی متن یا به عبارتی پیوند دادن مدلول های زبانی و مفهومی در لایه‌ های زیر متن، با پی‌ریزی پایه‌ های راز متفاوت است. هری‌ پاتر پر از راز و رمز است. با ساختاری که شدیداً به ساختار رمان های پلیسی گرایش دارد. ولدمورت قاتل است و در رمان‌ های آگاتاکریستی هم قاتلی هست.

 

« … شب گذشته جنایتی در مدرسه ما رخ داد، میس اسپرینگر، معلم ورزش ما به قتل رسید…»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

ـ اما تفاوت این دو ژانر، در نوع جرم، قاتل و مقتول، پلیس و شیوه ها و محمل قتل و شیوه‌ های جلب قاتل است. قاتل دیگر مخفی نیست چون رمانهای پلیسی.

«… افراد زیادی در ارتباط با این ماجرای خارق العاده و هولناک( قتل) مورد بازجویی قرار گرفته­اند…»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

به عبارتی در رمانها و داستان های پلیسی، انرژی تعلیق بر یافتن هویت قاتل است و دیگر تمام.

 

«… چیز زیادی ندارم که اضافه کنم، اورانگوتان[قاتل] احتمالاً درست پیش از باز شدن در، از طریق میله برق گیر گریخته»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

اما در هری‌ پاتر انرژی تعلیق بر تقابل پلیس و قاتل است، هری و ولدمورت و این به نوعی شکنندگی و نوآوری در ژانر پلیسی معمول است که آن را تا حدودی جذابتر می ‌سازد.

 

 

۱-۲) در هری‌ پاتر به مانند رمان های پلیسی راز هایی است که باید در آینده کشف شوند، اما در هر گانة هری‌ پاتر راز هایی در کلمه کلمه متن کاشته می ‌شوند که تعدادی از آنها به پاسخ معقولی نمی ‌رسند و این شاید گوشوارة بی‌ریخت و بی‌لعابی باشد برای هری‌ پاتر . مثل راز مرگ سیروس و کد هایی که احتمالاً او زنده خواهد شد یا تاکید بیش از اندازه بر کتاب تاریخچه هاگوارتز، آنچنان که انتظار داریم این کتاب سری از اسرار را بگشاید اما هیچ اتفاقی نمی افتد و کتاب تاریخچه هاگوارتز مثل باقی کتابهای هفت گانه هری پاتر فقط در جریان نوعی فضا سازی شرکت دارد و بس.

 

وجود رازها در هر جلد و آشکار شدن آن در جلدهای بعد ـ مانند ماجرای زخم صاعقه مانند سر هری و جان جای بودن خود هری ـ تعلیقی آنچنان شدید می ‌سازد که مشتاقان قاره ای هری‌ پاتر را خشنود می ‌سازد.

 

۱-۳) عامل دوم نزدیکی و شباهت کاراکترها و پیچ و خم طرح و ماجراهای هفت‌گانة هری‌ پاتر به بازی های کامپیوتری است.

 

شباهتی به بازی های اکشن و استراتژیک؛ به عنوان نمونه در بازی xtreme demo که نوعی بازی استراتژیک قدیمی است، شما در اوان کار چند نیروی ضعیف دارید که بتدریج با مقاومت در برابر دشمن و دست یافتن به منابع طبیعی، نیروی خود را افزایش داده و با دشمنی که در تاریکیهاست و با حمله ای که باید حتماً برای آن علاوه بر تدارک نیروی کافی و هوشمندی و نقشه ای برای حمله، دشمن را در هم کوبید وگرنه بازی را از دست داده اید. همچنین شباهت های ساختاری و عنوانی مابین هری پاتر و دنیای دیجیتال یا کامپیوتر به چشم می ­خورد، به عنوان نمونه در هری‌ پاتر، منزل دورسلی ها و محلة آنها با عنوان پریوت درایو نامگذاری شده، یعنی درایو خصوصی در کامپیوتر.

 

۱-۴) عامل بعد؛ بازگشت به دنیای قدیم و جوابگویی به حس نوشتاری انسانها، تمایل به جنگلی پر از رمز و راز (جنگل ممنوعه)، قلعه ای اسرارآمیز.

 

۱-۵) هر انسانی آرزو دارد صاحب توانایی هایی باشد که او را از بقیة انسانها متمایزتر کند و این توانایی در هری پاتر به حدی است که همه چیز را با زمزمه وردی به دسترس می ‌کشاند، ورد آکسیو، و با زمزمه کردن وردی دشمن از پا بیفتد، آواداکداوارا… .

 

این شاید همان مدینة فاضله ای باشد که همه آرزویش را داریم.

 

۱-۶) عامل بعد که تا حدودی هوشمندانه ‌تر است و به نوعی جذابیت‌ های خفته و مخفیانه ای است که در رگ و پی رمان های هری‌ پاتر می ‌تپد و جریان دارد، نوعی جذابیت زیر جلدی است که ذهن ناخودآگاه از آنها لذت می ‌برد ولی ذهن خودآگاه چندان آن را درک نمی ‌کند. زمانی تصویر تبلیغاتی شرکت کوکا، جامی بود پر از کف و حباب های گرد. تصویر ساده بود اما نگاه را خیره می ‌کرد. وقتی به تصویر دقیق می ‌شدی و کمی از گوشه‌ های تصویر را با دست می ‌پوشاندی به نتیجة غریبی می ‌رسیدی، حباب های گرد در مجاورت هم تصویر زنی عریان را می ‌ساخت دراز کشیده روی لبة جام.

 

«… با نشانه­ هایی که کشف آنها دشوار است… مهمترین نشانه اما چیزی شگفت انگیز است که به گونه ای مورب کنار پای سفیران در فضا شناور است… شگفتی آنجا افزون می ­شود که به فاصله­ی یک و نیم متر از جانب راست پرده بایستیم و دریابیم که این جسم، اسکلت انسانی است که به گونه ای از شکل افتاده ترسیم شده است. ما نیز چون دو سفیر چشم را بر این واقعیت دیگر بسته بودیم، واقعیتی پنهان در چهارچوب پرده هولباین… به یاد مرگ باش…»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

همین کارکرد به نوعی در هری‌ پاتر جولان می ‌دهد. جان­ جایها چه چیزهایی هستند، حلقه یا انگشتری، جام، مار، دفترچة خاطرات و سینه‌ریز. به نوعی همة جان جایها با نمادهای جنسی ارتباطی نزدیک دارند. حلقه یا انگشتری که انگشت در آن فرو می ‌رود و جام که نماد آلت تناسلی زنانه است، سینه‌ریز هم همینطور، همه نمادهای آلت تناسلی زنانه. اما از دیگر سو، مار نماد ذکریت مردانه است.

 

« …. برای درمان زن نازا، تندیس های سنگی از مار … در مردابها قرار می ­دادند…»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

اما دفترچة خاطرات شیئی است کاملاً عزیز برای دو جنس دختر و پسر در دوران نوجوانی که سنگ صبوری می ‌شود برای آنها، البته در جلد دوم هری‌ پاتر ، دفترچة خاطرات، به نوعی در پالایش اسطوره­گانی می ‌افتد، در گانة دوم، دفترچة خاطرات روح جینی ویزلی را در اختیار می ‌گیرد و بعد حتی به صورتی از جسمش هم استفاده می ‌کند. در گانة هفتم هم، یادگاران مرگ چه چیز هایی هستند. شنل با علامتی چنین ، چوب‌دستی کبیر با علامتی چنین و سنگ مرگ ، که روی هم رفته علامتی چنین را می ‌سازد،این علامت به نوعی تداعی‌کنندة آلات تناسلی و هم‌چنین تداعی کنندة آرم گروه همجنس ‌بازان در اروپاست، البته این نمادها و اشاره ها شاید همان فلش های تبلیغاتی باشد، اما اثبات آن عملی نا ممکن و با شک و شبهه است.

از دیگر سو، عشق و روابط عشقی در جای جای رمان مشهود است. مثل رابطة هری با چوچانگ، با جینی ویزلی، روابط رون با هرمیون و رومیلداوین و … .

 

۱-۷) نامکشوفی آینده؛ هنر تعلیق.

 

از زمان تولد هری‌ پاتر تا تابستان امسال که هری‌ پاتر به پایان هفتگانة خود رسید. در زمان فاصلة بین چاپ هر جلد با جلد دیگر، خوانندگان حدس هایی بر اساس اتفاقات پیشین می ‌زدند که اغلب آنها به حقیقت نمی ‌پیوست، به عبارتی رولینگ در هر بخش کتاب سَر هزاران معما و راز را می ‌گشود، اما با ترفند همه چیز ممکن است، حتی زنده شدن مردگان (جادو و افسون)، رسیدن به جواب قطعی مشکل بود و حتی تا حدودی غیر ممکن، برای همین هفتگانه پاتر دارای تعلیقی جادویی بود تا خوانندگان را به دنبال خود بکشد.

 

۱-۸) رشد متنی کتاب، از زمان چاپ هری‌ پاتر و سنگ فلاسفه تا چاپ هری‌ پاتر و یادگاران مرگ، حدود یک دهه گذشت. اما نکتة جالب توجه، در قیاس هر جلد با جلد پیشین نمایان می ‌شود.

 

هر جلد تازه، نسبت به جلد پیشین از لحاظ متنی و حوادث و اتفاقات و استفاده از واژگان در سطح بالاتری بود و این به گمانم کارکردی خودآگاهانه بود، چون سطح و سن خوانندگان هم در فاصلة بین چاپ های هری‌ پاتر افزایش می ‌یافت.

 

«… خلاصه، داستان ما از یک روز سه شنبه آغاز شد، صبح آن روز وقتی آقا و خانم دورسلی از خواب بیدار شدند، هوا ابری بود اما همه چیز عادی به نظر می ­رسید» ( هری پاتر ، جلد اول،ص۸)

 

«… سرسرای ورودی بزرگ و کم نور عمارت را به طرزی شاهانه و با شکوه آراسته بودند و فرش نفیس و چشمگیری، بیش تر کف آن را پوشانده بود…» ( هری پاتر ، جلد هفتم، ص۱۲)

  • Like 1
لینک به دیدگاه

د) نوآوری‌ های هری‌ پاتر و تقابل و موازات با اسطوره ها

 

۱) هری‌ پاتر ژانر جادو و افسون را برای اولین بار وارد ادبیات نکرد. بلکه جادو و افسون از دیرباز در پهنة ادبیات بوده و هراز گاهی به نیاز جوامع پررنگتر شده یا در حاشیه، زندانی منطق شده. در داستان های هزار و یک شب، در سمک عیار و در شاهنامه همه جا جادوی شرقی هست.

 

«… گفت مرا دختری است که در سن کودکی از پیرزال جادوگری، سحر و جادو یاد گرفته،… این گوساله بازرگان زاده است که زن پدرش او را با مادرش به وسیله­ی سحر و جادو به گاو و گوساله تبدیل کرده است…»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

« ببوسید و شد بر ز مین ناپدید کس اندر جهان این شگفتی ندید»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

اما در رمان های غرب، رمان ارباب حلقه ها یا شبح اپرا از جادو و جادوگری در داستان بهره برده ‌اند و نمونه‌ هایی هستند که قبل از هری‌ پاتر ، به عنوان شهره‌ های ژانر جادو و ماوراءِ واقعیت لقب گرفته ‌اند و اینکه اکثر جانوران جادویی و غریب در هری‌ پاتر به نوعی خواستگاه پیش از خود داشته‌اند، جانورانی که در فرهنگ و فولکولور همة اقوام هست،

« بزد پر سیمرغ و بر شد بِاَبر همی حلقه زد بر سر مرد گبر»

 

« زکوه اندر آمد چو ابر بهار گرفته تن زال را بر کنار»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

اکثر جانوران جادوئی ذکر شده در هری‌ پاتر در کتاب جانوران خیالی بورخس آمده.

 

اما می ‌توان اذعان کرد هری‌ پاتر این ژانر را از انزوا بیرون کشیده و با پیچش های تعلیق‌دار و رنگین، آن را دگرباره با شدت و حدّت مطرح کرده است، حتی به آن حواشی جالبی هم افزوده، چون چوب جادوگری، معجون های جادویی، گیاهان و حیوانات جادویی، گرچه اکثر این موارد پیشینه ای در ادبیات شگرف دارند.

و در بُعد دیگر، هری پاتر دنیای سحر و جادو و مرگ و طلسم ها را به سطح ادبیات کودک و نوجوان کشاند و این در خور توجه است. در اواخر جلد هفتم؛ هری‌ پاتر به دنیای پس از مرگ پا می ‌گذارد ، هری پاتر با دامبلدور که مرده است یا در عالمی است که متعلق به زنده­ها نیست به گفتگو می ­نشیند و می ­گوید: ولدمورت مرا با چوبدستی شما کشت… .

 

این کار در گذشته انجام شده، در رمان پدر و پارامو و صد سال تنهایی.

 

ولی دو تفاوت ماهوی دارند این دو با هری‌ پاتر ، پدر و پارامو مرده است و راوی دنیای مرده ها شده. ولی هری‌ پاتر به برزخ پا می ‌گذارد، که نه دنیای مرده هاست و نه زنده ها، برزخی که رولینگ برای فرار از کشتن قهرمانش ـ چیزی که شاید علاقه‌مندان هری‌ پاتر به خانم رولینگ تحمیل کردند ـ به آن پرداخته. تفاوت بعد، در سطح مخاطبین این دو است، مخاطبین نوجوان و به عبارتی عامه برای هری‌ پاتر و مخاطبین خاص برای پدر و پارامو و صد سال تنهایی.

 

۱-۲) مبارزه با اسطورة مرگ؛ مرگ در تمامی اسطوره ها ؛ یعنی جدایی از وادی زنده ها و فرا رفتن به دنیایی دیگر. اما در هری پاتر این اسطوره به نوعی دچار دگردیسی می ‌شود؛ مرگ در چندین جا شکست خورده، پا پس می ‌کشد.

 

ولدمورت با اینکه چندین بار در معرض طلسم مرگبار قرار می ‌گیرد، نمی ‌ میرد یا حتی خود هری‌ پاتر و روح هایی که هنوز نمرده‌اند.

 

«…من نمی ­دانم چون هرگز نمرده­ام…» ( هری پاتر ، جلد ۵، ص ۱۷)

 

«… اینطوری اگر بدن از بین برود و بمیرد، روح هنوز زنده باقی می ­ماند…» ( هری پاتر ، جلد ۶، ص ۲۷۶)

و این نکتة تشابهی است که هری‌ پاتر با ژانر فیلم های وحشتناک و وهمناک دارد ـ فیلمها و ژانر ادبی که علاقه مندان پر و پاقرص فراوانی دارد، فیلم هایی چون؛ جیغ، جن‌گیر، مو میایی، اره و رمان هایی چون دراکولای برام استوکر و دکتر جکیل و آقای‌ هاید نوشتة استیونسن که همه به نوعی با ماجرای مرگ و شکنجه و قتل مربوطند.

 

 

ذ) بازی های واژگانی در هری‌ پاتر :

 

۱) بازی های واژگانی شامل چندین نوع می ‌باشد که خانم رولینگ از چند نمونة آنها استفاده کرده است. در نوع نخست؛ واژگان و اسامی با ویژگی های جسمی کاراکتر ارتباط مستقیم دارند. مثل نام شریفه برای کاراکتری پاکدامن یا عنوان Mood Hard در انگلیسی که به معنای جان سخت یا سخت حالت است. در هری‌ پاتر سرپرست دانش‌آموزان دورمشترانگ زنی است با هیکل و پیکری تنومند که ظاهراً دو رگه است، غول انسان. نام این زن madam maxim است. Maxim در انگلیسی همزاد کلمة maximom یا بیشترین و بزرگترین است. معنای لفظی این عنوان به فارسی می ­شود بانوی بزرگ یا غول پیکر.

 

۱-۲) در نوع دوم؛ اسامی با نوع گروه کاراکتر و عملکرد او رقم می ‌خورند؛ مثلاً عنوان؛ کاوة آهنگر یا رستم دستان.

در هری‌ پاتر ؛ به عنوان نمونه؛ اسنیپ استاد معجون سازی و جاسوس دامبلدور است در گروه مرگ خوران.

عنوان انگلیسی‌اش می ‌شود: snape که با snake (مار) در انگلیسی شباهت هایی دارد. Snape (اسنیپ) نزدیکترین یار به ولدمورت است، ولدمورتی که با مارها به نوعی در این همانی است.

 

«… ولدمورت نواده­ی اسلایترین بود و به مارها علاقه خاصی داشت، برای همین تصمیم گرفت نگینی را به آخرین جان جای تبدیل کند، برای همین هم هست که آنقدر به آن مار علاقه­مند است…» ( هری پاتر ، جلد ششم،)

 

یا در هفت گانه هری پاتر در اکثر موارد از ولدمورت با این عنوان یاد می شود؛Yho know who ( به معنای شما می ­دانید او کیست) یا همان ولدمورت. در جلد ششم، در مغازة شوخی برادران ویزلی نوعی وسیله­ی جادویی سرگرم کننده هست که به آن عنوان u- no- poo داده­اند که به نوعی حالت هارمونی با عنوان ولدمورت دارد که در فارسی به ولدمورت و ضرط و ضورت معنی شده است.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

1-3) در نوع سوم این ترفند؛ برای نامیدن شخصی یا چیزی نوعی صفت یا خصوصیت یگانه و ویژه در فرد انتخاب شده و همان می ‌شود عنوان شخصیت.

مثل سمک عیار یا رخش بادپا، در هری‌ پاتر مودی چشم بابا قوری (mad-Eyemoody)، کارآگاهی است که چشم چپ او به نوعی مصنوعی و جادویی است با خاصیتی ویژه و یگانه؛ چشم چپ او به صورت ۱۸۰ درجه می ‌چرخد و دیدی دورانی دارد. با این توصیف در عنوان کاراکتر؛ کلمة Eye (چشم)، هم ذکر شده.

 

۱-۴) در نوع چهارم؛ استفاده از واژه یا اسم در معنای ضمنی یا در لایة دوم معنایی شکل می ‌گیرد. مثل اسم رعنا و فریبا برای یار بلند قد و زیبا. در هری‌ پاتر نام اصلی ولدمورت ریدل است، Ridel در انگلیسی به معنای معما هم هست. که به نوعی با زندگی پر راز و رمز ولدمورت ارتباط دارد، یا کاپیتان تیم هاگوارتز به نام گاب استونز gobstonse که به معنای تلویحی سنگ ضمخت نیز می ‌باشد. در وردها و طلسمها ،که در اغلب ترجمه‌ های ایرانی با همان تلفظ انگلیسی ‌اشان ذکر شده، این کارکرد هم به نوعی به چشم می ‌آید. اکثر وردها در انگلیسی معنا دارند، مثلاً ریپارو، از کلمه reapier به معنای تعمیر کردن آمده و در هری پاتر ورودی است که اشیاء شکسته را به حال اول در می ‌آورد، یا آکسیو: که به معنای دسترسی است.

 

ر) تجمع اسطوره‌ گانی و پی چین مدلولی در هری پاتر :

 

۱) هری‌ پاتر برای اینکه به نوعی خود را با واقعیت تطبیق دهد یا به نوعی احساس واقع نمایی به رمانش تزریق کند و آن را جذاب سازد، از اسطوره ها و کهن الگوها و باورهای اجتماعی استفاده می ‌کند؛ ایستگاه « نه و سه چهارم» در لندن دارای بار معنایی است. انگلیسی ها اعتقاد دارند در پای ستون ایستگاه ۱۰ متروی لندن؛ جوانکی با شهامت خاک شده یا از مدل آشنای خیر و شر در هری‌ پاتر استفاده شده است. هری نقطة خیر و سفید قصه است و ولدمورت نقطة مقابلش.

 

 

۱-۲) آنچه شاید چشمگیر باشد؛ این است که هری‌ پاتر بر دوش اسطوره‌ های غربی نشسته است و شباهت زیادی به آنها دارد:

 

هری‌ پاتر آیا شباهت فراوانی به فرودو بگینز در دوگانة ارباب حلقه ها ندارد یا دامبلد‌ور به گندالف.

«… پیرمردی آن را به تن هایی می ­راند. کلاه آبی رنگ نوک تیزی به سر داشت و شنل خاکستری رنگ بلندی با شال گردنی سیمگون به تن کرده بود. … ریش سفید بلندی داشت با ابروانی پر پشت که از لبه کلاهش بیرون زده بود…»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

آیا این خصوصیات شباهتی غریب به خصوصیات و ویژگی های دامبلدور ندارد؟

 

از سویی ولدمورت به سائورن کبیر؛ فرمانروای تاریکی در ارباب حلقه ها و باز ولدمورت به دراکولا و آقای هاید یا شبح اپرا شباهت های برجسته ای ندارد. یا حتی شباهت اورکها در ارباب حلقه­ها به دوزخیان در هری پاتر.

 

۱-۳) معجونی از بازی‌ های امروزه؛ اکثر شیطنت ها و بازی ها و حوادث هری‌ پاتر به نوعی با حوادث و جریانات روزمرة اطراف ما، در این همانی غیر مستقیم است، بازی کوییدویچ، در عین حال که بازی جدید و خاص دنیای جادو است، اما به نوعی شباهت هایی با بازی های بسکتبال، فوتبال، راگبی و والیبال دارد. یعنی تمام این ورزشها به نوعی چکیده شده‌اند در معجون کوییدویچ یا بانک گرینگوتز و حفاظهای امنیتی آن، آیا شباهتی به سیستم های رمزی و ضد سرقت کامپیوتری امروزة ما در بانکها ندارد.

یا شمشیر گرینفیندور که از آن در شکستن جادوهای سیاه بزرگ استفاده می ‌شود به نوعی بازسازی همان شمشیر مرلین نیست.

اگرچه در رمان‌ هری‌ پاتر با عبارتها و حوادثی مواجه می ‌شویم که به نوعی تازه و نو می ‌نمایند اما اکثر آنها در اسطوره‌ های اقوام و ملل ریشه دارند، نمونة بارز آن غیب و ظاهر شدن، آیا این جادو در فرهنگ شرقی ما نیست. غول های چراغ جادو که غیب و ظاهر می ‌شوند یا حتی طی الارض یا اسطوره‌ باسیلیسک در جانوران جادوئی بورخس

«…آنچه از باسیلیسک یاد می ­کنند نگاه کشنده و زهر قتال اوست….»

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و در هری پاتر و تالار اسرار حیوانی با همین نام و دقیقاً همین خصوصیات پی چین تالار اسرار می شود.

 

و در نهایت، شاید نوعی این همانی ویژه باشد با زندگی ولدمورت و زندگی رولینگ، نویسنده زندگی نامه ولدمورت، ولدمورت برای فرار از مرگ هفت جان جای یا جان پیچ ساخته، اشیایی با قدمت و ارزش والا که تکه هایی از روحش را در آنها پوشانده نگاه داشته تا از مرگ برهد و تعداد مجلدات هری پاتر نیز هفت جلد است. آیا هفتگانه هری پاتر به نوعی جان جای یا جان پیچ هایی نیست که جوان کاتلین رولینگ تکه هایی از روحش را در آنها پنهان کرده تا در تاریخ زنده بماند، به مانند شخصیت آفریده­اش( هری پاتر ) و حالا در سراسر دنیا هر خواننده ای به نوعی تکه ای از جان پیچ رولینگ را در قفسه کتابهایش دارد. همه­ ما محافظ جان پیچ های رولینگ هستیم.


- بوف کور، صادق هدایت، انتشارات امیرکبیر، چاپ چهاردهم، بهمن ۱۳۵۱، ص ۴۸

 

- تعبیر خواب، زیگموند فروید، ترجمه شیوا رویگریان؛ نشر مرکز، چاپ دوم، ۱۳۸۳، ص ۹[ii]

 

- همان، ص ۱۱[iii]

 

- پدرو پارامو، خوان رولفو، ترجمه احمد گلشیری، نشر فردا اصفهان؛ ص ۲۰[iv]

 

- خشم و هیاهو، ویلیام فاکنر، ترجمه بهمن شعله ور، انتشارات پیروز، چاپ چهارم، ۱۳۵۳، ص۵[v]

 

- خواباگاهی، دکتر استیفن لابرژ، ترجمه افشین آزاد منش، نشر دیدآور، چاپ اول، ۱۳۸۲، ص ۶۹[vi]

 

- طلسم اسکندر ذوالقرنین، به اهتمام جناب میرزا محمد صاحب شیرازی، چاپ پاکستان، ص۱۷۵[vii]

 

- گربه­ای در میان کبوترها، آگاتا کریستی، ترجمه عباس کرمی فر، انتشارات ارغوان، چاپ اول ۱۳۷۲، ص۱۱۶[viii]

 

- نقاب مرگ سرخ و هیجده داستان دیگر، ادگارآلن پو، ترجمه کاوه باسمنجی، نشر روزنه کار، چاپ اول ۱۳۷۶، ص۱۲۶[ix]

 

- همان، ص۱۵۰[x]

 

- ساختار و تاویل متن؛ بابک احمدی، نشر مرکز، چاپ ششم، ۱۳۸۲، ص۹[xi]

 

- فرهنگ نگاره­ ای نمادها، ذیل عنوان مار[xii]

 

- هزار و یک شب، به کوشش بهرام افراسیابی، انتشارات سخن، چاپ اول ۱۳۷۸، ص ۳۵[xiii]

 

- شاهنامه، ابوالقاسم فردوسی،

 

منتشرشده در

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
| برچسب‌شده
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...