Valentina 13664 ارسال شده در 9 مرداد، 2013 آره 34 نفر امضائیدن! اصلا نپرسیدین من خودم اول چرا امضا نکردم که! امضاها خیلی بدردم میخوره ... بعد از انتخابات همه صاحبان امضا دستگیر و به ... محکوم میشن! مخصوصا اسی با اون امضاش! یا خدا چندتا بودیم مگه که فقط 34تا امضا کردن؟؟ 9
IT Maryam 1201 ارسال شده در 9 مرداد، 2013 امروز نمایشگاه خوب بود. (عالی نبود) شاید نسبت به سالهای قبل افت جذابیت داشت. نسبت به 3 سال پیش، جمعیت بیشتری حضور داشتند به طوری که همه مولکول های اکسیژن شبستان را از آن خود کرده بودند و تنها چند عدد مولکول اکسیژن برای ما مانده بود . . . که آن هم کیفیت اکسیژن چند سال پیش را نداشت کتاب ها خوب بودند ولی نرم افزارهای تخصصی رشته ما، همه از چند منبع جمع آوری و کپی شده بودند و مطالب تکراری بودند. تعداد نه چندان کمی از مردم هم در فضاهای سبز مشغول نوش جان کردن بودند. و تعدادی هم به صورت سیستم دودوئی مشغول گپ و گفت بودند. و در آخر افسوس که جمع صمیمانه نواندیشانی را رویت نکردیم. این هم پدیده ی بیست و ششمین نمایشگاه بین المللی تهران 14
Hamid Ghobadi 12840 مالک ارسال شده در 9 مرداد، 2013 یه جوری میگی همه فک میکنن من از اول تا آخرش داشتم با موبایل فک میزدم یا چی ؟؟ هیچی دیگه مشغول صحبت کردن با دوستان و پیشنهادات اجرایی نمایش پانتومیم بودی! 6
hamid_shahrsaz 28922 ارسال شده در 9 مرداد، 2013 یه نگته ای هم من میخواستم بگم که جَو امسال زیاد خوووب نبود.... البته بد نبودا اما به خوبی سالهای پیش نبود 8
Hamid Ghobadi 12840 مالک ارسال شده در 9 مرداد، 2013 یا خدا چندتا بودیم مگه که فقط 34تا امضا کردن؟؟ واسه خرید بستنی محمد 45 نفر شمرد! من گفتم 50تا رو شاخشه! اما هنگام پخش بستنی 41 نفر بودیم! چند نفر قبل بستنی رفتن! چند نفر بعد بستنی اومدن! 8
شــاروک 30242 ارسال شده در 9 مرداد، 2013 واسه خرید بستنی محمد 45 نفر شمرد! من گفتم 50تا رو شاخشه!اما هنگام پخش بستنی 41 نفر بودیم! چند نفر قبل بستنی رفتن! چند نفر بعد بستنی اومدن! واحـــد شمارش نواندیشانی ها = بستنی محمد هر فرد برابر با یک بستنی محمد است 12
hamid_shahrsaz 28922 ارسال شده در 9 مرداد، 2013 خیلی از حرفام مووونده اما جیف نمیتونم بگم..... حیییف..... برای من روز بدی نبود اما میتونست خیلی بهتر از اینا تموم شه......خیلی بهتر...... 8
HaMiD.CFD 20379 ارسال شده در 9 مرداد، 2013 خب مام که پاشدیم رفتیم در کنار دوستان روز خوبی بود من که همه رو میشناختم همه هم من رو از دوستان هم رشته آقا جاویدسه نقطه رو هم بالاخره دیدیم،به همراه دو مکانیکی عزیزدیگه (دکتر هنری و جی دات ای) ازقدیمیا هم یکسری را دیدیم که بسیار مشعوف گشتیم...(اسم نمیبرم چون میدونم جا میفتن دوستان)یه سری ها رو هم که اصن نشناختیم تا آخرش خوب بود،خندیدیم،خوش بودیم،لواشک و کلی تنقلات خوردیم وو سرانجام دست فشردیم و رفتیم خاطره هم میام میگم حالا 24
pari daryayi 22938 ارسال شده در 9 مرداد، 2013 میبینم که بعد می تینگ همه باز تلپ شدن تو این تاپیک ببینن چه خبر؟!!:14k8gag: بامزگیش اینجاس که همه اونایی هم که بودن بیشتر میان و از خوندن خاطره های همدیگه بیشتر کیف می کنن خلاصه حال می ده دیگه! بیای بنویسی چه خبر بوده !! منم می نویسم! جالب انگیز داستان پانتومیم هاش بود امسال سومین نمایشگاه کتابی بود که رفتیم خیلی ها به جمعمون اضافه شده بودن:persiana__hahaha::persiana__hahaha::persiana__hahaha: خیلی ها پایه ثابت بودن (مثلا خودم و بقیه پیر پاتال ها!!) بعضی هام نبودن اما یادشون بود! مثلا سمنگگگگ!!:icon_razz: خلاصه که اونایی که نیومدن سوز به دلشون! بستنی نامشروع(بنا به نکته ذکر شده از طرف ولنتینای کبیـــــــــر! -----> تکبیــــــــــــر) از دستتون رفت! ملاقات با همه عزیزان بسی بسیار خوش مزه تر بود البته!!:(50): همیشه شاد باشید- پری 29
*Polaris* 19606 ارسال شده در 9 مرداد، 2013 سلام به همه ی دوستـــان عزیـــز خیلی خوشحال شدم که دوستـان رو ملاقات کردم. متشکر از این قرار و این حضورشون... اول از آقا مهدی و محمد و در ادامه هم به خصوص از این دوستــان عزیــزم: ( به ترتیب حروف الفبا ) آرپاک- احسان - جاوید و همسر عزیزشون مهسای عزیــز ( این زوج بسیار خونگرم و دوست داشتنی ) - جاوید (جوجو) - حامد - حمید سی اف دی - حمید شهرساز - حمید تکرو ( تازه باهاشون آشنا شدم ) - سیندرلا - شاروک و دوست عزیزشون ( بابت اون بخش پانتومیم که خیلی باحال اجراء کرد! ) صبا - فرانه ( می بخشی عزیزم بهت خیلی زحمت دادم و خیلی ممنــون. خیلی زود و راحت رسیدم خونه :flowerysmile: ) مینا ( گلم دلم برات خیلی تنگ شده بود و خیلی ممنــون برای لطفی که کردی.) - متین و علیرضا ( به شما هم زحمت دادم ممنــون.بنزین تموم نشد؟ :persiana__hahaha: ) - یوسفی ( البته اسمشون رو نمی دونم.) می بخشید اگر اسم کسی رو فراموش کردم. با این دوستــان چون هم دوست بودم و هم بیشتر هم کلام شدم،اسمشون یادم بود. 28
شــاروک 30242 ارسال شده در 9 مرداد، 2013 شاروک و دوست عزیزشون ( بابت اون بخش پانتومیم که خیلی باحال اجراء کرد! ) اصن قابلی نداشت .... صرفا برای ضایع کردن بعضیا بود که به حمدا... حاصل شد 14
*Polaris* 19606 ارسال شده در 9 مرداد، 2013 راستی اونی که گفت من شیرینی ندادم،یکی از بسته های شکلات مال من بودا! 10
HaMiD.CFD 20379 ارسال شده در 9 مرداد، 2013 آخرشم ما نفمیدیم اون پانتومیم گلاب به روتون(یُبوست-البته با اسپل جاوید یَبوست)رو چجوری با یه اشاره حدس زدید 10
Mohammad Aref 120459 ارسال شده در 9 مرداد، 2013 من خودمو کشتم اسما یادم بیاد. وسطش رفتم شام اومدم. حالا تاپیک 4 صفحه رفته جلو همه هم اسما رو اومدن گفتن راستی بابا بستنی رو من فقط نخریدم که. جاوید و ابراهیم و حمید تکرو و مهدی هم بودن. نفری یه دنگ از شیش دنگ بستنیا رو گرفتیم فقط نمیدونم چطوری شد انقدر زیاد اومد و مجانی هم کسی نمیخورد دیگه لامصب با یدونه پاستیلم عوض نمیکردن بستنی های اضافه رو 21
شــاروک 30242 ارسال شده در 9 مرداد، 2013 آخرشم ما نفمیدیم اون پانتومیم گلاب به روتون(یُبوست-البته با اسپل جاوید یَبوست)رو چجوری با یه اشاره حدس زدید اون دیگه نشان از توانایی و هوش سرشار خانوم هاست من مهندس علیشاهی رو ندیدم چراااااااااااااا من از محمد نمیترسم .... فقط از داداش بزرگش میترسم 14
Mohammad Aref 120459 ارسال شده در 9 مرداد، 2013 اگر اسم کسی رو جا انداختم باید ببخشید ... امضاهاتون همه هستن ... چاپ میکنم و میزنم سر در نواندیشان! راستی از آخرین نفری که برگه رو امضا کرده خواهش میکنم دیگه خودکار مردم رو نپیجونه!!!! خودش خودکار رو برگردونه! :banel_smiley_90: آقا اون خودکارو من اتفاقاً دیدم افتاده رو چمنا. گفتم واسه کیه دستش درد نکنه بپیچونمش آخرشم همینجوری ول شد تو چمنا فکر کنم. اگه میدونستم واسه توئه که برمیداشتم. یه خودکار مفت از دستم در رفت :icon_pf (34): 7
HaMiD.CFD 20379 ارسال شده در 9 مرداد، 2013 سلام به همه دوستانحمید صفدر: تو رو حال کردم با اسم کاربری نگم آخرش یه شیرینی به ما نداد ای درد بی درمون بگیری تو با اون گفتنت:vahidrk:کوفت بخوری شما بهت 11کیلو لواشک و شکلات دادم باور میکنی من نصف لیستتو اصن نشناختم؟داستانی بود این سری 11
HaMiD.CFD 20379 ارسال شده در 9 مرداد، 2013 آقا اون خودکارو من اتفاقاً دیدم افتاده رو چمنا. گفتم واسه کیه دستش درد نکنه بپیچونمش آخرشم همینجوری ول شد تو چمنا فکر کنم. اگه میدونستم واسه توئه که برمیداشتم. یه خودکار مفت از دستم در رفت :icon_pf (34): تو اون گوشی به اون گرونی رو نپیچوندی گیر دادی به یه خودکار این بچه؟:vahidrk:ادمینه داریم مثلا اون دیگه نشان از توانایی و هوش سرشار خانوم هاست من مهندس علیشاهی رو ندیدم چراااااااااااااا من از محمد نمیترسم .... فقط از داداش بزرگش میترسم دوست منه همش با من داشت میحرفید من خودمو کشتم اسما یادم بیاد. وسطش رفتم شام اومدم. حالا تاپیک 4 صفحه رفته جلو همه هم اسما رو اومدن گفتن راستی بابا بستنی رو من فقط نخریدم که. جاوید و ابراهیم و حمید تکرو و مهدی هم بودن. نفری یه دنگ از شیش دنگ بستنیا رو گرفتیم فقط نمیدونم چطوری شد انقدر زیاد اومد و مجانی هم کسی نمیخورد دیگه لامصب با یدونه پاستیلم عوض نمیکردن بستنی های اضافه رو من بستنی نخوردم کهپاستیل و آلبالو هم که اصلا بهمون نرسیدمظلوم تر از تو->من 9
ارسال های توصیه شده