HaMiD.CFD 20379 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت، ۱۳۹۲ اوا تو چرا خودتو قاطی ماجرا میکنی خودت خودتو هل میدی تو سوژه یکی بیاد عکس ما رو بده و این اسپم کنندگان عزیز رو به درک واصل کنه eee بس دیگه چقدر حرف میزنید این حمید صفدر انگار تاس حمومش رو اینجا گم کرده هی میاد ور ور میکنه میره:vahidrk: عکست زیر دوش حموم از بین رفت تخریب زیبایی بوود لذت بردیم معیارت منو کشت کله تورو باید میذاشت بالا اون درخته رو شونه ابوذراینجوری با معیاراش سازگاری بیشتری داشته 7 لینک به دیدگاه
Javid Maleki 11668 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت، ۱۳۹۲ عکست زیر دوش حموم از بین رفت بامزه چه ربطی داشت!! میگم تاست گم شده 3 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت، ۱۳۹۲ چقد حرف میزنید :| خوش گذشت ، خوشحال شدیم از زیارت اکثر دوستان و از این صوبتا راستی وقتی رفته بودین وافن هم اومد دلتون بسوزه ندیدینش وافن چرا نباید زودتر بیاد 5 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت، ۱۳۹۲ دروود روز خوبی بود و صفای خاص خودش رو داشت. البته من زیاد (بهتره بگم کلا ) توو جمع نبودم که دلیلش رو در ادامه ذکر خواهم کرد ولی همون تعداد اندک دوستانی رو که دیدم برام جالب بود و باعث خوشحالی و افتخار. تقریبا حدود ساعت 2 اینا بود که من و M-Archi و zzahra بعد از طی یه مسافت طولانی رسیدیم محل قرار و چون مترو خیلی شلوغ بود ، به این نتیجه رسیدیم که با ماشین بیایم و واسه همین خیلی خسته کننده بود. وقتی رسیدیم محل قرار اولین نفراتی که دیدم شادینگ و میلینگ بودن که از قبل هم دیده بودمشون و واسه همین خوشحال شدم که دو تا آشنا توو این جمع دیدیم یکم احساس راحتی کردم. یکم که داشتیم صحبت میکردیم یه آقایی به اسم ( جعفر علیشاه ) اومد جلو و شروع کرد به سلام و احوالپرسی گرم و تشکر و ... اولش با خودم گفتم ( خدایا این منو با یکی اشتباه گرفته الان بفهمه من ضایع میشم :دی ) بعد که دیدم گفت من همون J.A هستم و شما حسین تی هستی و ... یادم افتاد جریان چی بوده و منم یکم یخم وا شد . خلاصه آقای مهربونی بود دستش درد نکنه کلی ازم تعریف کرد یکم که گذشت دیدم یکی از پشت زد توو سرم برگشتم دیدم عههههه این که پرینگه . همون اول کار با لفظ زیبای نوشابه خور سلام و احوال پرسی رو آغاز کرد و از اونجایی که از دوستای قدیمیه باهاش راحتم و مشکلی به لحاظ خجالت و اینا بوجود نیومد همون اول کار تهدیدش کردم به تنبیه بدنی در عوض کاربرد واژه ی نوشابه خور ..... همونطوری پیش بچه های خودمون ایستاده بودم داشتیم میحرفیدیم که دیدم عهههه محمد ادمین اومده . نمدونم چرا با اینم خیلی راحت بودم کلا موجود دوست داشتنی ایی بود (فارغ از برخی اخلاق های رو اعصابش ) بعد یکم سلام احوال پرسی کردیم گفت بیا بریم جمع خودتو معرفی کن که با توجه به تجربه ی قبلی گفتم توروخدا بیخیال و روم نمیشه و اینا در ادامه برادرش M.Aref اومد و سلام و احوال پرسی که خیلی شبیه محمد بود . قبل از دیدنش فکر میکردم باید آدم خشک و ترسناکی باشه ولی وقتی دیدمش دیدم نه اشتباه میکردم. یکم که گذشت یه آقایی رو دیدم و سلام و احوالپرسی کردیم. کلی زور زدم بفهمم کیهه. بعد خودشو معرفی کرد دیدم عهههههه پیانیـــــــســـــــت چقدر پیانیست بودن به روش میومد. دیدن حضوری این شخصیت هم در نوع خودش جالب ناک بود. در ادامه هم که آرخا رو دیدم و از اونجایی که از عکس ها دیده بودمش سریع شناختمش و سلام و احوال پرسی کردیم. مثل شخصیت کاربریش توو سایت ، خیلی آدم خوب و مهربونی بود منم خیلی خوشم اومد ازش و خوشحال شدم از دیدنش. یکم که گذشت خانم ملیحه رو هم دیدم و همزمان شد با زمان ناهار خوردن بچه ها . باهاشون رفتیم که ساندویچ بخرن و ناهار بخورن. یکی از نکات جالبی هم که بهش پی بردم این بود که اگه زمان غذا خوردن ملیحه بهش نگاه کنی کلا غیر فعال میشه حالا ما هم یکم سختمون میشه ولی نه به اندازه ی ایشون :دی اینو خلاصه عنوان کردم اگه کسی خورده حسابی چیزی باهاش داره دعوتش کنه رستورانی جایی و زل بزنه به غذاش دیدن یه سری از افراد هم که هم جالب بود و هم surprising یه نمونش سپیده ام تینگ بود که خیلی ریزه میزه تر از اونی بود که فکر میکردم. کلا باید توو روزای بارونی و windy یکی نگهش داره که باد نبرتش. تازه قرار بود برام فلش سوختش رو یادگاری بیاره که نیاورد کیس بعدی دکتر اوریون بود که کلا منو شگفت زده کرد با توجه به شناختی که از اوریون داشتم حدس زدم باید آدم شلوغ و به قول خودش آزارمندی باشه ولی وقتی باهاش برخورد کردم حس کردم با یه آدم کاملا خونسرد و بی حوصله طرفم و واسه اینکه من ناراحت نشم یه لبخند زورکی زد مثلا ازش پرسیدم خب اورنگ از پایان نامه و پلی تکنیک و .. چه خبرا؟ یه نگاهی کرد و با کمال خونسردی گفت : هیچی ( یا یه چیزی شبیه به این) ! ( به همراه یه سکوت مطلق ) :دی بعد دیگه ترسیدم بحث tiara و . . . رو پیش بکشم از اتفاقات نسبتا جالب توجه هم این بود که خانم آرپاک رفت یه بچه ی بدبخت رو از بغل باباش کشید بیرون و اوردش پیش جمع و هی بهش میگفت چقدر زشتی و چرا حرف نمیزنی و از این کار به عنوان عمل هماهنگ سازی ، یاد کرد البته اگه عکس العمل بابای بچه رو هم میدیدین قضیه جالب تر میشد ! در ادامه هم ززهرا یکم ضعف کرد و رفتیم ساندویچ خریدیم که بخوریم. بعد شادینگ میخواست ساندویچا رو بگیره که با اقدامات ایذایی ززهرا این نقشه ، نقش بر آب شد در نهایت هم نگاری و خانم :::شیـــــــما::: ( تعداد نقاط رو دقیق نمیدونم :دی ) و پارتنر عزیز : دکتر وافن تشریف اوردن و به اتفاق آقای Ebrahim heidari رفتیم ... ... در کل روز خوبی بود و امیداورم سال دیگه هم عمری باقی بمونه بتونم بیام. 9 لینک به دیدگاه
Moment 15228 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت، ۱۳۹۲ آخ آخ آخخخخخخخخخخخ، آیا پیشروی صفحات این تایپیک تا بی نهایت کار درستیست؟ 5 لینک به دیدگاه
Cinderella 9897 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت، ۱۳۹۲ به به بازم میتینگو خوراکه یه هفته اسپم جور شد!!!! کلا روز خوبی بود از همه دوستانی که اومدن تشکر میکنم 19 لینک به دیدگاه
Moment 15228 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت، ۱۳۹۲ به به بازم میتینگو خوراکه یه هفته اسپم جور شد!!!! کلا روز خوبی بود از همه دوستانی که اومدن تشکر میکنم سیندرلا تو کدومشون بودی؟ من دیدمت ولی الان هر چی به مغزم فشار میارم میگه فایده نداره 6 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت، ۱۳۹۲ ممنون از شرکت همه بچهای گلی که در این جمع و میتینگ دوستانه شرکت کردند و نشون دادن که نواندیشان روز به روزدارای خانواده بزرگ تری میشود و روزی میرسد که دیگه تو نمایشگاه جامون نمیشه به هر حال گلگی بسیاره از تعداد کمی از دوستانی که جمع نواندیشان رو به دو دسته تقسیم کردند و برای خودشون یه میتینگ جدا همون ساعت و روز برگزار کردن انشالا میتینگهای بعدی شاهد این جور دودستگی ها نباشیم چه بهشون دست داده بشه چه نشه و اگر قراره توی اون ساعت و اون روز میتینگی باشه همه در کنار هم باشند ممنون از همه دوستانی که خاطراتشون و حضورشون همیشه بیاد هممون خواهد موند.:icon_gol: راستی یادم رفت یه تشکر خیلی زیادم از همه اونایی میکنیم که روز جمعه میتونستن بیان و ما نتونستیم اون روز ببینیمشون دمشون گرم غمشون کم خودم حقتون رو از این مملی پنجشبه دوست و این همه کاربر پنجشنبه ای میگیرم از این به بعد همش جمعه میریم رای گیری هارم دست کاری میکنم برای دیداری دوباره خبر های خوبی در راه است..... پایان. 29 لینک به دیدگاه
Hamid Ghobadi 12840 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، ۱۳۹۲ به به عجب امضاهایی! آدم لذت میبره اینا رو میبینه!! فقط دوستان یادتون باشه این شما بودید که امضا دادیدا !!! (بابت تاخیر در امر اسکن امضاها شرمنده) 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده