شــاروک 30242 ارسال شده در 5 مرداد، 2013 از خیرش گذشتم...برم شیمی نیروگاه بخونم که فردا استادمون مثل دبستانی ها هر جلسه شفاهی سوال میپرسه! :icon_pf (34): شب همگی خوش! بدرود! شب خوش 2
JU JU 7193 ارسال شده در 5 مرداد، 2013 بچهها مینا خانم هنگام صرف نهار، وقتی داشت جوجه رو میخورد، قاشق رو شکست، و 75 درصد غذای باقیمونده رو نخورد 3
شــاروک 30242 ارسال شده در 5 مرداد، 2013 بچههامینا خانم هنگام صرف نهار، وقتی داشت جوجه رو میخورد، قاشق رو شکست، و 75 درصد غذای باقیمونده رو نخورد بهتر از لواشک خوردن تو و حمیده که ..... 3
mim-shimi 25686 ارسال شده در 5 مرداد، 2013 من نمیدونم چرا رفتین غذا آشغالی ه اونجا رو خوردین "راز" همون بیرون ه نمایشگاه بود 3
JU JU 7193 ارسال شده در 5 مرداد، 2013 بهتر از لواشک خوردن تو و حمیده که ..... یه لواشک آوردی، مجبور شدیم بین چهار نفر پسر تقسیم کنیم اتفاقن لواشک خوردن اینجوری مزه میده بعدشم، من و حمید همیشه پاستوریزهست دستامون، یه آنزیم رو دستمون ریختیم، کثیف نمیشن حالا اگه شما فکر نمیکردین کثیفه، هیمن لواشکه رو هم باید باهاتون تقسیم میکردیم این یه ترفند ِ برای گول زدن شما دخترا 4
JU JU 7193 ارسال شده در 5 مرداد، 2013 من نمیدونم چرا رفتین غذا آشغالی ه اونجا رو خوردین"راز" همون بیرون ه نمایشگاه بود اصلن شما مرفه بی درد [الانه که یه اخطار 16 امتیازی یک ساله برام بفرستین ] ما چه میدونستیم، تقصیر شوماس اگه میومدین، ما دیگه غذای اونجا رو به قیمت دو برابر غذای بیرون نمیخوردیم 3
شــاروک 30242 ارسال شده در 5 مرداد، 2013 یه لواشک آوردی، مجبور شدیم بین چهار نفر پسر تقسیم کنیم اتفاقن لواشک خوردن اینجوری مزه میده بعدشم، من و حمید همیشه پاستوریزهست دستامون، یه آنزیم رو دستمون ریختیم، کثیف نمیشن حالا اگه شما فکر نمیکردین کثیفه، هیمن لواشکه رو هم باید باهاتون تقسیم میکردیم این یه ترفند ِ برای گول زدن شما دخترا زرشک ما که لواشکامونو قائم کرده بودیم 5
JU JU 7193 ارسال شده در 5 مرداد، 2013 کی گفت من بیام و نیمدم؟ جان؟چی ؟ شاروک و مینا و حمید اطلاعیه زدن نگین که ندیدین بچهها جمعه قرار دارن زرشک ما که لواشکامونو قائم کرده بودیم دیدیم اونا رو، خسیس 4
JU JU 7193 ارسال شده در 5 مرداد، 2013 اطلاعیه رو که دیدمازم دعوت رسمی نشد حتمن، حتمن، سری بعد، دعوت رسمی اعلام میکنیم دیگه بهونه ندارین برا "امامه" هم دعوت رسمی بود دیگه، نیومدین 4
JU JU 7193 ارسال شده در 5 مرداد، 2013 بازم لواشک بیارم ؟؟ یکی برای من، یکی برای دوستم، یکی هم برای حمید پدربزرگ دوستم فوت شدن همین دیروز، براشون لواشک اضاف با شکلات تلخ بیار 4
شــاروک 30242 ارسال شده در 5 مرداد، 2013 یکی برای من، یکی برای دوستم، یکی هم برای حمید پدربزرگ دوستم فوت شدن همین دیروز، براشون لواشک اضاف با شکلات تلخ بیار فقط لواشک میارم ... تو و دوستت منو مینا حمیدم بیخی 2
mim-shimi 25686 ارسال شده در 5 مرداد، 2013 حتمن، حتمن، سری بعد، دعوت رسمی اعلام میکنیمدیگه بهونه ندارین برا "امامه" هم دعوت رسمی بود دیگه، نیومدین اونو نمیشد خب! 2
M!Zare 48037 ارسال شده در 5 مرداد، 2013 بابا جمع کنید این بساط اسپم رو....مکانیکی ها بیایید فعالیت تخصصی در تالار خودتون داشته باشید:banel_smiley_4: 5
pesare irani 41805 مالک ارسال شده در 5 مرداد، 2013 قسمت دوم با هر بدبختی اسی بود خودمون رسوندیم به نمایشگاه ه بعد اونجا روی چمن های جنب سالن 6 نشستیم منتظر دوستان الو الو حمید کوجایی گفت من تو راهم همین جا ها بود دیدیم به به ننه بزرگ شاروک هم اومد سلامی بهش کردیم و نشست رو به روی ما شاروک هم یه کتاب خریده بود راج به ژنتیک یه شوکولات به ما رشوه داد شاروک دیدم حمید زنگ زد گفتم کجایی گفت بیا دم مترو :ydm47612zsesgift969 بلند شدم برم دنبالش مسئولین لطف کردن چمن ها رو اب داده بودن رفتیم تو گل هی زنگ زدم حمید دیدم اششغاله ه هی زنگ زدم دیدم اشغاله منم از بیکاری رفتم به عمو پلیسه گفتم عمو عمو من گفتم شدم دیدم خطریه با دم شیر بازی کردن گفتم منظورم مترو بود مترو مصلی کجاس راهنمایی کرد دیدم حمید زنگ زد کجایی کلی عقب جلو کردیم اخر منو زیر عکس امام مشاهده کرد و این گونه بود که روح اغاز شد:icon_pf (34): رفتیم جلو سلام سلام من حمید ام م اون خانوم عینکی هم یوسفی منم گفتم که روح ام دیگه پاشید بریم گفت داره ورزشکار جع هم میاد منتظر شدم دیدم زنگ زد گفت منبا لباس سبز جلو مترو هستم اتفاقا بود حمید هم شناسایی کرد لباس سبز رو اما نگو کارگران خدمات بودن منتظر شدیم بابک و جاوید اومدن و همه به سمت ت محل قرار رفتیم نمیدونم ما سرعتمون بالا بود (من و جاوید) یا اونا خیلی اروم میومدن خلاصه اشک منو جاوید در اومد تا اینا رو راه ببریم م تو راه هم بانک انصار بادکنک ی پخش میکرد منم با حسرت نگاه میکردم رفتیم و رفتیم گفتم سورپرایز دارم براتون یه نفره رفتم رسیدم به اون یه نفر ادامه در قسمت بعدی 10
Mina Yousefi 24161 ارسال شده در 6 مرداد، 2013 بچههامینا خانم هنگام صرف نهار، وقتی داشت جوجه رو میخورد، قاشق رو شکست، و 75 درصد غذای باقیمونده رو نخورد 4
HaMiD.CFD 20379 ارسال شده در 6 مرداد، 2013 من میدونم چیه ... نمیخوام بزارم حمید الکی جو بده که میدونه میخوام دستشو رو کنم رو کن ببینم:vahidrk:بابک دیگه واجب شد بهت بگمش،پی ام هاتو چک کن ورزشکار از خیرش گذشتم...برم شیمی نیروگاه بخونم که فردا استادمون مثل دبستانی ها هر جلسه شفاهی سوال میپرسه! :icon_pf (34): شب همگی خوش! بدرود! اه اه انقد از این استادا بدم میاد که نگو بچههامینا خانم هنگام صرف نهار، وقتی داشت جوجه رو میخورد، قاشق رو شکست، و 75 درصد غذای باقیمونده رو نخورد بچه ها بچه ها جوجو موقع غذا خوردن استخون ران مرغ تو حقش گیر کرد و مجبور شد آب بخورهانقد من خندیدم بهت که نگو،منم با خوردن جوجه(نه جوجو) مشکل داشتم،اصن جوجه نبود که یه حیوان وحشی بود اون بهتر از لواشک خوردن تو و حمیده که ..... چش بود مگه:icon_razz:بدون دخالت دست تازه من نمیدونم چرا رفتین غذا آشغالی ه اونجا رو خوردین"راز" همون بیرون ه نمایشگاه بود این یه رازه یه لواشک آوردی، مجبور شدیم بین چهار نفر پسر تقسیم کنیم اتفاقن لواشک خوردن اینجوری مزه میده بعدشم، من و حمید همیشه پاستوریزهست دستامون، یه آنزیم رو دستمون ریختیم، کثیف نمیشن حالا اگه شما فکر نمیکردین کثیفه، هیمن لواشکه رو هم باید باهاتون تقسیم میکردیم این یه ترفند ِ برای گول زدن شما دخترا خسیسه دیگه جاوید جون تو به دل نگیرما که سهم خودمونو خیلی خوب و عالی نوش جان کردیم،بترکه چشم حسود کی گفت من بیام و نیمدم؟ سری بعد دعوت رسمی:vahidrk:همراه اسکورت میفرستیم براتون زرشک ما که لواشکامونو قائم کرده بودیم بازم لواشک بیارم ؟؟ بیارولی یه دونه نیار برا 40 نفر:vahidrk: فقط لواشک میارم ... تو و دوستت منو مینا حمیدم بیخی من اصل ماجرا هستما بابا جمع کنید این بساط اسپم رو....مکانیکی ها بیایید فعالیت تخصصی در تالار خودتون داشته باشید:banel_smiley_4: نمیخوایم ول کن این همایش یونی رو باو:vahidrk: 5
ارسال های توصیه شده