*mishi* 11920 ارسال شده در 1 مرداد، 2013 من به تو نگاه میکردم و تو به ساعت… تو قرار داشتی و من بی قراری… 6
*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 1 مرداد، 2013 خوش به حال خدا که لحظه به لحظه با توست و من همیشه درباره ی تو با او حرف میزنم 4
*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 1 مرداد، 2013 دیگر به همه چیز شک کرده ام می گویند : آب نطلبیده ، مـراد است . هر چه بالا پایین می کنم ، نمی فهمم این چشمانم پس کی مراد میگیرند ؟! 3
*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 1 مرداد، 2013 رفته اند برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام نیستند… دلم ، صبر و قرارم ، دستانت ، نگاهت ، هوش از سرم بیاورشان… 4
*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 1 مرداد، 2013 درد بزرگیه برای کسی که متوجه نبودنت نیست پرپر بشی . . . ولی وقتی بعد از یک روز در به دری و دلواپسی بهش میگی نگرانت بودم دلم هزار راه رفت تموم چیزی که میشنوی یک “مرسی” خشک و خالیه…..! 2
*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 1 مرداد، 2013 رفتــه ای و مــن هــر روز، بــه مــوریــانــه هــایــی فکــر مــی کنــم کــه آهستــه و آرام گــوشه هــای خیــال ام را مــی جــونــد! تــا بــی “خیــال” نشــده ام، بــرگــرد . . . . 3
*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 1 مرداد، 2013 من صبورم اما . برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام . بی دلیل از قفس کهنه ی شب میترسم بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند میترسم 3
*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 6 مرداد، 2013 هـــــــر نفـــس ، درد اســـت که میکشـــم !!! ای کــاش یا بـــــــــــودی ، یـــــا اصـــلا نبودی !!! ایـــــن که هســـتی و کنــــارم نیســــتی ... دیـــــــــوانه ام میکنــــــــــد . . . . 2
*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 9 مرداد، 2013 دلم را تهدید کرده ام که اگر یکبار دیگر بهانه ات را بگیرد میدهم دوباره بسوزانیش... 4
- Nahal - 47858 ارسال شده در 24 مرداد، 2013 تنهایی تلفنیست که زنگ میزند مُدام صدای غریبهایست که سراغِ دیگری را میگیرد از من یکشنبهی سوتوکوریست که آسمانِ ابریاش ذرّهای آفتاب ندارد حرفهای بیربطیست که سر میبَرَد حوصلهام را تنهایی زلزدن از پشتِ شیشهایست که به شب میرسد فکرکردن به خیابانیست که آدمهایش قدمزدن را دوست میدارند آدمهایی که به خانه میروند و روی تخت میخوابند و چشمهایشان را میبندند امّا خواب نمیبینند آدمهایی که گرمای اتاق را تاب نمیآورند و نیمهشب از خانه بیرون میزنند تنهایی دلسپردن به کسیست که دوستت نمیدارد کسی که برای تو گُل نمیخَرَد هیچوقت کسی که برایش مهم نیست روز را از پشتِ شیشههای اتاقت میبینی هر روز تنهایی اضافهبودن است در خانهای که تلفن هیچوقت با تو کار ندارد خانهای که تو را نمیشناسد انگار خانهای که برای تو در اتاقِ کوچکی خلاصه شده است تنهایی خاطرهایست که عذابت میدهد هر روز خاطرهای که هجوم میآوَرَد وقتی چشمها را میبندی تنهایی عقربههای ساعتیست که تکان نخوردهاند وقتی چشم باز میکنی تنهایی انتظارکشیدنِ توست وقتی تو نیستی وقتی تو رفتهای از این خانه وقتی تلفن زنگ میزند امّا غریبهای سراغِ دیگری را میگیرد وقتی در این شیشهای که به شب میرسد خودت را میبینی هر شب دریتا کُمو ترجمهی محسن آزرم 7
*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 28 مرداد، 2013 معجزهها با باد رفتهاند و چشمانی که چشم مرا گرفت همیشه در حاشیهی آینه جا ماند و پشت پنجره چقدر نیامد آنکه قرار بود … 4
*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 9 شهریور، 2013 یراهه هم برای خودش راهیست وقتی من را به تو برساند و حوصله چه زود بی طاقت می شود در ادامه ی راهی که به تو ختم نمی شود 5
*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 12 شهریور، 2013 شمعدانی ها را آب داده ام بافه ی گیس هایم را شکافته ام در ایوان ایستاده ام تو قرار است بیایی 5
- Nahal - 47858 ارسال شده در 14 شهریور، 2013 جیره ی سیگارم را بدهید! و تنهایم بگذارید با پیاده روی عصر گاهی در من تیمارستانی قصد شورش دارد علی اسدالهی 4
*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 1 مهر، 2013 وقتی تو نیستی … شادی کلام نامفهومی ست ! و دوستت میدارم رازی ست که در میان حنجره ام دق میکند و من چگونه بی تو نگیرد دلم ؟ اینجا که ساعت وآیینه و هوا … به تو معتادند 6
sam arch 55879 ارسال شده در 13 آبان، 2013 قرارم تو بودی که در نبودت بی قرارم... منت بزار بر لحظه هام..قرارم شو تا پیشوند نبودت محو بشه و باز خلاصه شی در فعلِ بود.. 4
S a d e n a 11333 ارسال شده در 15 آبان، 2013 ببارو جان درون شاهرگ های کویر آرزوهایم تو جاری کن که من دیگر برای زندگی از اشک خالی و پر از دردم ببار امشب! من از آسایش این سرنوشت بی تفاوت سخت دلسردم. ببار امشب که تنها آرزوی پاک این دفتر گل سرخی شود روزی! 3
- Nahal - 47858 ارسال شده در 16 آبان، 2013 نهتنها که چشم بلکه دست از همه چیز شستهام سهراب! ولی نمیدانم چرا نمیتوانم جور دیگری ببینم! نسترن وثوقی 4
ارسال های توصیه شده