yanāl 2221 ارسال شده در 5 آذر، 2015 روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت، فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان اين گونه ميگفت: ميآيد، من تنها گوشي هستم كه غصههايش را ميشنود و يگانه قلبيام كه دردهايش را در خود نگه ميدارد و سر انجام گنجشك روي شاخهاي از درخت دنيا نشست. فرشتگان چشم به لبهايش دوختند، گنجشك هيچ نگفت و خدا لب به سخن گشود: "با من بگو از آنچه سنگيني سينه توست". گنجشك گفت: لانه كوچكي داشتم، آرامگاه خستگيهايم بود و سرپناه بي كسيام. تو همان را هم از من گرفتي. اين توفان بي موقع چه بود؟ چه ميخواستي از لانه محقرم كجاي دنيا را گرفته بود؟ و سنگيني بغضي راه بر كلامش بست. سكوتي در عرش طنين انداز شد. فرشتگان همه سر به زير انداختند. خدا گفت: ماري در راه لانه ات بود. خواب بودي. باد را گفتم تا لانهات را واژگون كند. آنگاه تو از كمين مار پر گشودي. گنجشك خيره در خدايي خدا مانده بود. خدا گفت: و چه بسيار بلاها كه به واسطه محبتم از تو دور كردم و تو ندانسته به دشمنيام بر خاستي. اشك در ديدگان گنجشك نشسته بود. ناگاه چيزي در درونش فرو ريخت. گريههايش ملكوت خدا را پر كرد. 5
Yamna 1 17420 ارسال شده در 17 آذر، 2015 هی داد خدایا نمونیم من و تو خوبه خیلی خوب...ولی یه کاریش بکن 3
Samira Naderi 386 ارسال شده در 20 آذر، 2015 خــــدایـــــــــا... حواســمــــ به همه چیز هست غیـــــر از تــو... آخه مگه غیره توکسی میتونه کاری برامـــ کنه :( 4
Yamna 1 17420 ارسال شده در 20 آذر، 2015 خدایا....دلم داره میترکه...چه کنم چرا بارون دغدغه ها اینجور باریدن گرفته...خدایا کنارم باش 3
Yamna 1 17420 ارسال شده در 28 آذر، 2015 خدایا باختم همیشه میترسیدم به این لحظه برسم چقد درد داره...تنها باختم تنها میروم... 3
masomeh meshkani 121 ارسال شده در 30 آذر، 2015 خدایاااااااااااااا................. خنده های تلخ امروزم را بگیر!!!!!!!!!!!!!!!!! یکی ازان گریه های شیرین کودکی ام راپس بده..............:5c6ipag2mnshmsf5ju3:5c6ipag2mnshmsf5ju3 2
raz-raz 3612 مالک ارسال شده در 6 دی، 2015 خدایاااااااااااااا.................خنده های تلخ امروزم را بگیر!!!!!!!!!!!!!!!!! یکی ازان گریه های شیرین کودکی ام راپس بده..............:5c6ipag2mnshmsf5ju3:5c6ipag2mnshmsf5ju3 :icon_gol::icon_gol:
Samira Naderi 386 ارسال شده در 9 دی، 2015 خداوندا خسته ام از فصل سرد گناه و دلتنگ روزهای پاکم … بارانی بفرست ، چتر گناه را دور انداخته ام ! 1
Samira Naderi 386 ارسال شده در 9 دی، 2015 خدایا گم شدم ازتو شدم بازیچه ی دنیا شدم وسوسه ی تقدیر شدم آلوده ی فردا ببین من گم شدم از تو به این دنیا گرفتارم بیا آغوشتو واکن از این دنیا بیزارم
Samira Naderi 386 ارسال شده در 9 دی، 2015 خدایا کمکم کن تا درهایی که به سویم میگشایی ندانسته نبندم و درهایی که به رویم میبندی به اصرار نگشایم . . .
ارسال های توصیه شده