Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امروز فقط سر کلاس ها چرت میزدم خداروشکر کلاس های امروز تموم شد 10 لینک به دیدگاه
vahid88 9651 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امروز هم مثل روزهای گذشته همش منتظرم انجمن کی ارور میده منم ...... :vahidrk: 8 لینک به دیدگاه
zahra-d 4993 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت، ۱۳۹۲ فردا امتحان سازه فلزی دارم اما اصلا نخوندم تازه جزوه بازم هست 7 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امروز تا الان خوب بوده تقریبا 11 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امروز کلا دارم استراحت میکنم که از فردا دوباره شروع کنم درس بخونم 12 لینک به دیدگاه
mim-shimi 25686 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امروز با چندتا بچه های انجمن رفتیم پارک ملت عالی بود:hapydancsmil: 11 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۲ اومدم بنويسم و برم... امروز يكي بهم در لفافه يه تيكه انداخت كه واقعا سوختم!تا مرز انفجار!!!!خيلي خودمو كنترل كردم كه هيچي در جوابش نگم!!! اينكه تمام تلاشامو ناديده ميگيره و با كلمات بازي ميكنه تا بتونه راحت تكيه بندازه بهم!!! بعضيا اصلا لياقت ندارن!!:icon_razz: بي لياقت... همه هم گروهي دارن...مام هم گروهي داريم!! 10 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امروز ... سخت شروع شد .... با اشک ! با غصه .... با نا آرومی ! خدا تا آخر شب به خیر بگذرونه 9 لینک به دیدگاه
raz-raz 3612 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امروز خیلی سخت غذا خوردم. خیلی سخت. 8 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امروز اصلا حالم خوب نبود.....................اصلا. از خودمم متنفر میشم این جور مواقع 9 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امروز یک نفر رو که یک روده ی راست تو شکمش نبود دیدم که راست گفت! به خودم نهیب زدم که قرار نیست قضاوتِ پیش پیش کنم واسه هر حرف یک نفر... 17 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امروز قراره یکی از دوستامو مخفیانه با یکی از پسرای فامیلمون اشنا کنم..............تو کارای خیر دارم شریک میشم از الان تو فکر عروسیشونم:gnugghender:دعا کنید ب خیر بگذره 12 لینک به دیدگاه
MahSa.92 2151 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۲ دیشب تب داشتم تو خواب یه حرفایی زدم که نباید میزدم....... صبح هم با گریه بیدار شدم رفتم سر کلاس...... حالم اصلا خوب نیست،کاش زودتر این سرماخوردگی بی موقع تموم شه..... 14 لینک به دیدگاه
edvin 456 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۲ کنار هم ایستاده بودیم دستشو گذاشته بود روی گردنم منم دستمو روی گردنش. ناخوش بودم حال نداشتم. بهم میگفت خوب میشی خوب میشی. آرامش میداد بهم. چقدر مهربون شده بود. صورتم رو بردم جلو و صورتشو کشیدم نزدیک صورتم و بوسیمدش. بهش اشاره کردم اونجا خلوته بیا بریم (مهمونی بودیم) گفت میریم ... الان نه... صبور باش ... اما نیومد ... از خواب پریدم ... 6 لینک به دیدگاه
vahid88 9651 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امروز سالگرد دائیم بود سه سال هست که از پیشمون رفته از دوسه روز پیش برنامه ریخته بودم مامانم رو ببرم ولایت سر مزارش امروز اینکار رو کردم خیلی خوشحالم مخصوصا لحظه ایکه اشکهای شوق مامانم رو توی چشاش دیدم وقتی بهش گفتم میخوام کجا ببرمش 11 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امـروز... به طرز عجیب و باور نکردنی ای کُلی قاچ ِ هنـدوانه خوردم! :(50): ******* پ.ن: آیا ما تا بحال در زندگی هندوانه نخورده بودیم؟! 10 لینک به دیدگاه
Armita66 245 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امروز از صبح کلییییی خوش گذشت با بچه های آژانس کلی بگو بخند کردیم رییس هم انگار امروز میزونه فکر کنم قرصاش رو شسته و خورده 6 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۲ اصلا امروز رو دوست ندارم قرار بود یه قرعه کشی بشه برا مشهد،اسم من هم بود اما امروز که رفتم پرسیدم،گفتن اسمم تو قرعه کشی درنیومد خیلی دلم شکست چقدر دلم هوای مشهد رو کرده بود اما... 6 لینک به دیدگاه
EOS 14528 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۲ امروز از صبح دارن قند توی دلم آب می کنن برای نمایشگاه :hapydancsmil: یعنی اگر اجازه می دادن ، من حاضر بودم کل 10 روز رو توی نمایشگاه چادر بزنم :mood (23): همیشه دلم می خواسته و می خواد ، هر چی کتاب توی دنیا هست رو من هم یه نسخه ازش داشتم باشم و زمان هم هیچ وقت تعریف نمی شد تا من هر قدر که می خواستم با خیال راحت کتابامو می خوندم :w14: امروز فقط دارم به این فکر می کنم که کاش پنجشنبه زودتر بیاد 3 لینک به دیدگاه
edvin 456 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۲ اصلا امروز رو دوست ندارمقرار بود یه قرعه کشی بشه برا مشهد،اسم من هم بود اما امروز که رفتم پرسیدم،گفتن اسمم تو قرعه کشی درنیومد خیلی دلم شکست چقدر دلم هوای مشهد رو کرده بود اما... مگه مشهد چی داره که دلت تنگیده براش؟ یک مشت آخوند و ملا ریختند توی حرم ملت رو میچاپند لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده