B nam o neshan 12214 ارسال شده در 14 تیر، 2013 سلام سلام:hapydancsmil: خب اين فكر كه يه تاپيك بزنم به اسمامروز خيلي وقت بود كه تو ذهنم شكل گرفته بود!ولي به دليل مشغله زياد اصلا فراموشش كرده بودم!تا اينكه حرف يكي از دوستان تو تاپيك امشب،اين فكرو دوباره به ذهنم برگردوند! تاپيك امروز ميتونه مكمل تاپيكامشب باشه! هر چيزي در اين جهان زوج خلق شده...حتي تاپيك ها!!! حالا جايي هست كه امروزتو توش بنويسي دوست من! امروز،اولين روز از بقيه عمر من است!! 30
آریودخت 43941 ارسال شده در 14 تیر، 2013 اولین پست بعد از استارتر امروز تصمیم دارم یکم بیشتر از دیروز به کارام برسم اگه ارادم قوی باشه یه کتاب رو حتما باید تموم کنم :icon_pf (34):+ مقاله ها :icon_pf (34):+ زبان :icon_pf (34): 18
شــاروک 30242 ارسال شده در 14 تیر، 2013 دیروز اگه این تاپیکو میدیدم کلی حرف داشتم !! امروز و فردا پر استرس ترین زمان برای منه ..... برام دعا کنین که مشکلم حل بشه 21
zahra-d 4993 ارسال شده در 14 تیر، 2013 امروز کلی کار دارم اول اینکه باید حجم بزنم بعدشم اینکه باید برم بنایی که استادم واسه معماری اسلامیم داده عکس بندازم،دم درش هم پر زنبوره 15
black banner 9103 ارسال شده در 14 تیر، 2013 و امروز هوا 20 20 20 خدا وکیلی اصن یک هوایی / دیشب بارون اومده صبح بلند شدم دیدم کوه رو مه گرفته / تیکه تیکه مه و برف روی کوه ، جوووووووووووووون حال کردم و امروز به علت بارندگی ساختمان سازی متوقف شد / ناراحتم یکم چون کار عقب افتاده ... کارگرهای باغ دیگه کار نمکنند چون همه جا گل شده با بارون :دی و امروز مامان داره آش نذری می پزه .......... و امروز ................. 14
Waffen 15118 ارسال شده در 14 تیر، 2013 دوست عزیز شما باید رئیس جمهور میشدید و ما مملکت بهتری داشتیم... بنده دیروز همینطوری چند ساعتی رو زیر بارون سپری کردم و در نتیجه سرمای سختی خوردم... اینطور که معلوم هست امروز کاری خیلی خاصی از من بر نمیاد... 16
vahid88 9651 ارسال شده در 14 تیر، 2013 خب اینم از امروز دیشب کلی حرف داشتم بزنم موند برای امروز امروز هم که این انجمن دیگه حالی برای حرف زدن نزاشت ناشناخته ترین اررورهارو میداد :vahidrk: بماند شب تو همون تاپیک خودمون بزنیم 11
آریودخت 43941 ارسال شده در 14 تیر، 2013 کلی درس خوندم اومدم واسه یه مشکلی کمک بخوام ، بعد کلی تایپ پرید 10
sam arch 55879 ارسال شده در 14 تیر، 2013 امروز دیدم که آسمون کمی نزدیک تر اومد.... ولی یک عده می گن آسمون همون جاست.... امروز شنیدم که کسی گفت که او نیست! وقتی او نیست،پس من و تو از کجا آمده ایم؟! . . . مشکل از چشمان منه یا اونا...نمی دونم.... مشکل هیچ کدوم نیست...عینک هامون فرق می کنه.... امروز فهمیدم عینک من با دیگری فرق می کنه...من نزدیک بینم..اون اصلا نمی بینه! 14
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 14 تیر، 2013 امروز دیدم که آسمون کمی نزدیک تر اومد.... ولی یک عده می گن آسمون همون جاست.... امروز شنیدم که کسی گفت که او نیست! وقتی او نیست،پس من و تو از کجا آمده ایم؟! . . . مشکل از چشمان منه یا اونا...نمی دونم.... مشکل هیچ کدوم نیست...عینک هامون فرق می کنه.... امروز فهمیدم عینک من با دیگری فرق می کنه...من نزدیک بینم..اون اصلا نمی بینه! من نزدیک بینم واون اصلا نمیبینه همینطوره 7
parisa.na 1558 ارسال شده در 15 تیر، 2013 امروز روز خیلی بدی برام بود!مدام درحال بحث کردن بادیگران بودم!واقعاخسته شدم! 6
هولدن کالفیلد 19946 ارسال شده در 15 تیر، 2013 امروز رفتم روستای "شُنبه" یه جای پرت و دور افتاده. واقعا مردم اونجا دارن روزهای بدی را سپری می کنن تصور کن یه جایی با جمعیت چند هزار نفری، خونه ها همه تّلی از آوار و مردم تو چادر ، اونم تو گرما و گرد و خاک های بوشهر ...آمار کشته شدها معلوم نیست ولی به مراتب بیشتر از اون امار رسمی هست که خبرگزاری های داخلی گفتن. استرس و نگرانی را میشد تو چهره تک تک مردم دید. همه چی سردگم و نامعلوم بود . 8
!BARAN 4887 ارسال شده در 16 تیر، 2013 امروز با خنده بیدار شدم.................روز خوبیه پسمن همیشه خوشبینم............. (مرسی ریحانه جون ک این تاپیکو زدی) 8
laoura 286 ارسال شده در 16 تیر، 2013 یه امروز تصمیم گرفتم درس بخونم امتحانه لغو شد. انگار واقعا قسمت نیست بفهمم تو جزوم چی نوشته.:ws47: 10
هادی ناصح 18854 ارسال شده در 16 تیر، 2013 امروز خونه مادر بزرگم یه کتاب در مورد رمل و اسطولاب از ملاحبیب الله کاشانی پیدا کردم خیلی قدیمی و درب و داغون هست 9
.Apameh 25173 ارسال شده در 16 تیر، 2013 امروز استادمون همگی بچه های کلاس رو شست گذاشت کنار چند دقیقه گذشت دلش نیومد ما به حال خودمون باشیم دوباره شست گذاشت رو بند رخت الان داریم خشک میشیم همچین استاد خونه داری داریم ما 8
sahar 91 9480 ارسال شده در 16 تیر، 2013 امروز خیلی خوب شروع شد داشتم میرفتم دانشگاه که یه خانوم مسن یه آدرسی رو پرسید که بلد نبودم... ولی اونقدر شاداب بود و پرانرژی و که با اون لبخندش منم انرژی گرفتم همیشه که نباید از طبیعت و دار و درخت انرژی گرفت یه وقتایی هم باید خودمون منبع انرژی باشیم 10
B nam o neshan 12214 مالک ارسال شده در 16 تیر، 2013 امروز... واژه اي كه يه تفاوت بزرگ با ديروز داره! هنوز زنده ام و قد 24 ساعت فرصت براي ادامه زندگي دارم... 10
ارسال های توصیه شده