رفتن به مطلب

آتشفشان دماوند و فعالیت احتمالی آن


not found

ارسال های توصیه شده

واحد های زمین شناسی تشکیل دهنده پی سنگ آتشفشان دماوند آتشفشان جوان دماوند در دوران چهارم زمین شناسی فعالیت خود را آغاز نموده و بر اثرتناوب فازهای گدازه ای و انفجاری کواترنر مخروط آتشفشانی به ارتفاع 5670 از سطح دریا بوجود آورده است که این مخروط خود از زمین های اطراف حدود 1600 تا 2000 متر بالاتر می باشد. مواد گدازه ای و آذرآواری ناشی از فعالیت های انفجاری این آتشفشان مساحتی بالغ بر 400 کیلومتر مربع از زمین های فرسایش یافته قدیمتر را پوشانده است. واحدهای زمین شناسی که میتوانند پی سنگ این آتشفشانی را بوجود آورده و یا در منطقه دماوند و اطراف آن شواهد و رخنمون های آنها به چشم می خورد. مربوط به پره کامبرین تا عهد حاضر می گردد که باختصار و از قدیم به جدید شامل واحدهای زیر می گردد:

1-1 سازند بایندر (پره کامبرین پسین) 1-2 ته نشستهای این سازند شامل ماسه سنگ و شیلهای سبز رنگ و گاه قرمز رنگ همراه با لایه های نازک دولومیتی است. 1-3 ضخامت این سازند در سری سربندان در بخشی که معادل با سازند بایندر است حدود 450 متر بوده و آثار مشابه به آرکئوسیاتید (Archaecyathid) در آن ملاحظه گردیده است. 2- سازند سلطانیه و شیل چپق لو (پرکامبرین پسین-کامبرین) این سازند در ساختمان آینه ورزان – دلیچای گسترش داشته و اساساً شامل لایه های دولومیتی همراه با میان لایه های شیلی و از جمله عضو شیلی چپق لو است. ضخامت کلی واحد در این منطقه حدود 340 متر میباشد.

 

3-1-سازند باروت (کامبرین پیشین) این سازند روی رسوبات سازند سلطانیه قرار گرفته شامل تناوبی از لایه های شیلی و ماسه سنگ سبز و قرمز با لایه های دولومیتی و آهکی دولومیتی تیره رنگ می باشد که لایه های کربناتی به ویژه در بخشای با لاشی وجود دارند.ضخامت این سازند حدود 350 متر در منطقه می باشد. در شمال جابون فسیلهایی متبلور شده قابل مقایسه با Biconulites sp. در داخل شیلهای آهکی سیاهرنگ سازند باروت بدست آمده است.

 

4-1-سازند زاگون (کامبرین پیشین) این سازند تنها در ساختمان"آینه ورزان – دلیچای" برونزد داشته و شامل شیلهای سیلتی میکادار برنگ قرمز تا ارغونی و ندرتاً خاکستری سبز است. ضخامت کلی آن در این منطقه حدود 200 متر میباشد وتماس آن با سازند باروت در پائین و سازند لالون در بالا تدریجی است.

 

5-1-سازند لالون (کامبرین پیشین) سازند لالون از ماسه سنگ های قرمز رنگ و گاه خاسکتری روشن تا سبز تشکیل شده است که در ساختمان "آینه ورزان-دلیچای" و اطراف مشابرونزد دارد. این ماسه سنگها عمدتاً دانه متوسط و مطبق بوده و دارای آثار چینه بندی متقاطع و همچنین ریپل مارگ می باشند. همچنین لایه های کواترزیتی به ضخامت حدود 20 تا 50 متر در بخش بالائی آن (Top quartzite) وجود دارد. دراین لایه های کوارتزیتی به جز کانی کواترز که بخش اصلی سنگ را می سازد، کانیهائی مانند فلدس=ات پتاسیم دار، پلاژیوکلاز، میکای سیاه، میکای سبز، کلریت، آپاتیت، زیرکن، تور مالین و روتیل نیز یافت می شود. ضخامت سازند لالون در منطقه حدود 250 متر است و در شمال سربندان آثار مربوط به سیل تریلوبیت ها در آن ملاحظه می گردد.

 

6-1-سازند میلا(کامبرین میانی-کامبرین پسین) این سازند بطور ناکامل در منطقه وجود دارد و برونزد آن در شمال راندگی اصلی در ناحیه امامزاده هاشم-هویر می باشد. به علاوه در جنوب اسک هسته مرکزی تاقدیس ورکوه را سنگهائی هویر است. از نظر سنگ شناسی کاملترین ته نشستهای سازند میلا در بالاترین قسمت دره دلیچای وجود دارد که به ترتیب از پائین به بالا شامل 70 متر دولومیت خاکستری رنگ و 30 متر شامل سیلتی قرمز رنگ با لایه های ماسه سنگی قرمز و سفید می باشد.

 

7-1-سازند جیرود (دونین پسین) این سازند در ساختمان آینه ورزان –دلیچای و در حوالی دریاچه تار وجد دارد در منطقه اخیر سازند : مزبور از نظر سنگشناسی شامل لایه های ماسه سنگی قهوه ای رنگ و ماسه سنگ کوارتزیتی، آهکهای سیاهرنگ اکینوئید دار همراه با لایه های مارن و مجدداً ماسه سنگ و ماسه سنگ کوارتزیتی و شیلهای سیاهرنگ میباشد. ضخامت کلی واحد حدود 100 متر است.

 

8-1-سازند میارک (کربونیفر پیشین) این سازند در شمال مبارک آباد(شمالی آبعلی) بررسی شده و شامل مارن همراه با فسیلهای فراوان و آهک های خاکستری تیره تا سیاهرنگ می باشد. این سازند ممکن است تا حدودی معادل جانبی سازند جیرود باشد. آهکهای مبارک در تاقدیس مرکب"آینه ورزان-دلیچای" در شمال راندکی اصلی در جنوب اسک همچنین در حوالی دریاچه تار برونزد دارند. آثار فسیلی مانند براکیوپد، مرجان، کرینوئید و بریوزوار وجود دارد. ضخامت آن در منطقه حدود 185 متر (در مقطع تیپ حدود 450 متر) است که این مقدار در جنوب اسک به 90 متر کاهش می یابد و شامل 20 متر آهک مارنی و 70 متر آهک خاکستری روشن توده ای می گردد

 

. 9-1-سازند دورود (پرمین پیشین) این سازند باضخامت محدود تنها در حوالی تاقدیس مرکب"آینه ورزان-دلیچای"برونزد دارد.

 

10-1-سازند روته (پرمین میانی) این سازند از آهکهای ماسه ای خاکستری تا قهوه ای، آهک و آهک مارنی خاکستری تیره تا سیاه و آهک دولومیتی زرد رنگ تشکیل شده و دارای آثار فسیلی از بقایای خار پوستان، براکیویدها، بریوزوار ها، کرینوئید و مرجان وهمچنان میکروفسیلهائی از قبیل Palaeotextulariaمی باشد و ضخامت کل واحد به حدود 105 متر می رسد. برونزد سازند روته در شمال دریاچه تار و در جنوب اسک وجود دارد.

 

11-1-سازند الیکا (تریاس) این سازند که در ناحیه تکتونیکی"آینه ورزان-دلیچای"برونزد کامل داشته و ضخامت ته نشتهای آن به 550متر میرسد اما ضخامت آن در شمال راندگی اصلی بین امامزاده هاشم و دریاچه تار بسیار کم می شود شامل تنها یک لایه می گردد. از نظر سنگ شناسی این سازند از آهک دولومیتی دانه ریز دارای آثار گرم مانند "آهک ورمیکوله"، آهک خاکستری االیتی، آهک خاکستری تا بئژ رنگ تشکیل شده است. در برخی مناطق در زیر این رسوبات، قسمت قرمز رنگ از آهن دانه نخودی(پرمین بالائی؟) با مرز مشخص وجود دارد.

 

12-1-سنگ های آتشفشانی بازیک حد فاصل سازند الیکا و سازند شمشک در شمال جاده تهران-فیروزکوه در روی سازند الیکا حدود 100 متر سنگ های آتشفشانی بازیک وجود دارد که در واقع سنگهای ملافیری بوده و قبل از سازند شمشک بر جای گذاشته شده اند. این گدازه های بازیک بادامی محدود به ناحیه تاقدیس"آینه ورزان-دلیچای" میباشد.

 

13-1-سازند شمشک(رسین –لیاس) اینب اسند گسترش عمده در البرز داشته و وجود ذغال سنگ در این سازند بدان جنبه اقتصادی می بخشد. سازند شمشک غالباً یا رسوباتی از نوع آهن نخودی شروع و ضخامتی متغیر بین صفر تا 20 متر دارند.ولی بخش اصلی سازند از سنگهای آواری قهوه ای زیتونی تا سبز رنگ شامل ماسه سنگ دانه درشت شیل های سیلتی و روسی ور گه های ذغالی(در بخش های زیرین سازند شمشک) تشکیل شده است. در حوالی بائی جان حدود 40 تا 60 متر ته نشستهای تبخیری شامل لایه های متناوبی از گچ و رسوبات رسی و سیلتی نیز در بخشهای زیرین سازن دشمشک وجد دارند که گسترش زیادی دارند. در این سازند علاوه بر فسیلهای گیاهی آثار آمونیت ها نیز یافت می شوند.

لینک به دیدگاه

-سازند دلیچای (دوگر) سازند شمشک بتدریج با افزایش مواد کربناته در بالا جای خود را به سازن دلیچای میدهد که شامل ترادفی از آهکهای مارنی و مطبق سرشار از آثار فسیلی آمونیت ها می باشد. از نظر سنگ شناسی از آهک های مارنی و آهکهای خاکستری رنگ با ضخامتی حدود 80 متر تشکیل شده است.

 

15-1-سازند لار (مالم) این سازند از نظر ریخت شناسی تشکیل ارتفاعات و واحدهای پرشیب در منطقه داده و سازند دلیچای و با شمشک را می میپوشاند. این سازند اساساً ا زسنگهای کربناتی به ضخامت حدود 250 تا 350 تشکیل شده و شامل آهکهای متراکم خاکستری روشن تا بئژ همراه با کنکرسیونهای سیلکسی سفید رنگ و همچین آهکهای دولومیتی می گردد. این سازند حاوی فسیلهای آمونیتی می باشد. در شمال منطقه آهکهای لار توسط واحدهای گچی و ملافیری کرتاسه زیرین پوشیده می شوند.

 

16-1-واحد گچ –ملافیر (کرتاسه آغازی) در شمال منطقه، در مشرق دماوند روی سازند لار لایه های گچ با ضخامت زیاد توسعه می یابد. این ضخامت در نواحی شمالی گاه به 100 متر نیز می رسد ولی در مناطق جنوبی بیش از چند متر نمی باشد. گچ های مزبور گاه بصورت توده های گنبدی(مانند حوالی ناودیس چنگیز کوه) در داخل سنگهایملافیری که روی آن قرار دارند. تداخل پیدا نموده است. در مغرب و شمال دماوند این واحد وجود ندارد. واحد چگی توسط سنگهای آتشفشانی بازیک (ملافیری) برنگ قرمز تیره تا سبز و سیاه با بافت بادامی پوشیده می شود و گسترش سنگهای آتشفشانی تقریباً در تمام مناطق منطبق با توسعه سنگهای تبخیری می باشد. در شمال و جنوب دماوند سنگهای تبخیری وجود ندارند و سنگهای آتشفشانی مستقیماً روی آهک های لار قرار می گیرند. حداکثر ضخامت ملافیرها ممکن است به 200 متر برسد.

 

17-1-سازند تیزکوه (آپسین) این سازند تنها در ناحیه باریکی بین پلور و بائی جان ملاحظه می گردد سازند مزبور از ردیفی از آهکهای دانه ریز و متراکم برنگ روشن تشکیل شده و از نظر ریخت شناسی واحدهای پرشیب بوجود میآورد. ضخامت آن بسیار متغیر و از صفر تا 250 متر تفاوت دارد. آثار فسیلی اوربیتولین از ویژگی این سازند است که سن آپسین را معرفی می کند. مرز بین سازند تیزکوه و سازند لار غالباً مشکل وگاه بطور محلی از سنگهای برشی تشکیل شده است.

 

18-1-واحدهای کرتاسه پسین چینه شناسی واحدهای کرتاسه پسین دارپیچیدگی و ابهام می باشد لذا مقاطع تیپ برای آن در نظر گرفته نشده است.

 

واحد c2(سنومانین –تورونین) در منطقه آینه ورزان که طبقاتتیزکوه وجود ندارد به صورت آهک های خاکستری قهوه ای متبلور با آثار فراوان فسیلی مستقیماً روی سازند لار قرار می گیرد. برونزدهای دیگری از آن در ناودس گیلاس و پهلوی شمالی تاقدیس گزنک با آثاری از رودیست های بزرگ وجود دارد. در اینجا لایه های مارنی بهمراه آهک بوده و لایه های c2 روی سازند تیزکوه قرار می گیرد.

 

واحد c3(تورونین-سانتونین) ته نشستهای این واحد شامل ردیفی از آهک های مطبق دانه ریز برنگ بئژ روشن تا خاکستری روشن باضخامت حدود 400 متر میگردد و اساساً در بخش مرکزی منطقه ملاحظه می شود. تغییرات رخساره ای در بخش جنوبی پدیدار می گردد. در جنوب دره لار بصورت آهکهای دانه ریز خاکستری تا قهوه ای تظاهر دارد ،و کنگره سیون سیلکسی قهوه ای در آن ها ملاحظه می شود. واحد c3 از مشرق به مغرب طبقات قدیمتر را بطور مرتب یکی پس از دیگری تحت پوشش قرار می دهد. خود واحد c3 توسط طبقات ائوسن و یا در بعضی مناطق از واحد c4 پوشیده می شود. آثاری از آمونیت ها و خارپوستان دریائی در واحد c3 بدست آمده است.

 

واحد c4(سانتونین) در حوالی تاقدیس گزنک واحد c3 توسط حدود 60 متر آهک متراکم از منشأ آلی آواری برنگ قرمز و سبز پوشیده می شود. که دارای گلوکونیت نسبتاً زیاد می باشد. این واحد دارای قطعات غیرقابل تشخیص از آمونیت ها و بلمنیت ها میباشد.

 

19-1-سازند زیارت (ائوسن پیشین) قاعده ته نشستهای ترشیری معمولاً از کنگلومرا، برش و بطور کلی سنگ های آواری تشکیل شده که غالباً با دگرشیبی بارزی طبقات قدیمتر را می پوشاند. این دگر شیبی در شمال آینه ورزان بخوبی مشاهده می شود. در اینجا ضخامت کنگلومرا حدود 50 متر است وروی آنها آهکهای خاکستری رنگ دارای فسیل آلوئولین ونومولیت قرار دارد. ضخامت لایه های کنگلومرائی متغیر بوده و در هسته ناودیس هراز در شمال اسک حداقل به حدود 200 متر بالغ می گردد در حالیکه در پهلوی جنوبی ناودیس وجود ندارد. بطور محدود این کنگلومراها بوسیله سنگ های آتشفشانی بازیک پوشیده می شود. ته نشستهای دریایی سازند زیارت با آهک نومولیت و آلوئولین دار شروع می شود که عمدتاً به صورت حدود 20 متر آهک دانه ریز برنگ خاکستری تا بئژ میباشد. واحد فوق گاه با بودیا نبودهائی در منطقه همراه بوده بطوریکه سازند کرج در مواردی بطور مستقیم بر روی واحدهای قدیمتر از ائوسن قرار می گیرد.

 

20-1-سازند کرج (ائوسن) اولین آثار آتشفشانی ترشیری چنانچه ملاحظه شد در تشکیلات زیارت (سنگهای خروجی بازیک) قرار دارد. در لوتسین فعالیت مزبور تشدید شده و توف های حاصله منطقه وسیعی از البرز را فرا می گیرد. این توف ها بعلت رنگ سبز خود تحت عنوان سری سبز نیز نامیده شده اند. حداکثر ضخامت آن بالغ بر 1500 متر است که در جنوب راندگی اصلی در ناودیس مرکب منطقه ملاحظه می شود. ویژگی های این سازند در منطقه جنوب دره لاسم بخوبی مشاهده شده و عمدتاً از توف های دانه ریز سبز رنگ با مقادیر متغیر بلور و مواد کربناته تشکیل گردیده است. بعلاوه در جنوب راندگی اصلی شیلهای خاکستری رنگ تیره نیز وجوددارند، در منطقه لاسه این سازند دارای گچ فیبری سبز با ضخامتی حدود 20 متر میباشد. در شمال غرب کوه هاره سنگهای داسیتی وجود دراند که موقعیت چینه شناسی آن معلوم نیست و ممکن است مربوط به ائوسن باشند.

لینک به دیدگاه

-کواترنر

 

بجز سنگهای آتشفشانی کواترنر دماوند که جزئیات آن به تفصیل خواهد آمد واحدهای دیگر کواترنر به شرح زیراند:

 

الف-واحدهای قدیمی کواترنر

 

تراس های آبرفتی لار-در مورد نحوه تشکیل این تراس ها افراد زیادی از جمله Baily و همکاران 1948 و Derruau و Bout 1961 مطالبی انتشار داده اند.

 

گدازه های جنوب دماوند که مسیر اصلی رودخانه دلیچای و لار را بطرف جنوب منحرف کرده اند سد محکم و ضخیمی در حاشیه شمالی تیز کوه بوجود آورده اند و دریاچه ای که پشت این سد تشکیل شده دره ها و شاخه های رودخانه لار را تا مساحت 30 کیلومتری فراگرفته است و بتدریج این نقاط با تشکیل رسوبات پر شده اند. از لحاظ توپوگرافی بالاترین جبهه دره لار تا ارتفاعی که برابر جمع شدن آب دریاچه میتوان در نظر گرفت (حدود 2450-2550 متر) بطور نسبتاً دقیق با جوانترین گدازه های قسمت عمیق دره لار منطق می باشد. سد گدازه ای با رویهم انباشته شدن گدازه های متناوب و گوناگون به حداکثر ارتفاع خود رسیده است بنابراین فرسایش و حمل مواد گدازه ای بوسیله آب همگام با مرتفع تر شدن سد انجام نگردیده و با پذیرفتن این نظریه است که می توان مسئله پر شدن کامل دریاچه لار را بیان نمود.

 

بعد از مرحله پرشدن دریاچه، تراس های اصلی (باستثنای بالاترین سطح) با فرسایش رودخانه بوجود آمده اند، که فرسایش قهقرائی و حمل تدریجی مواد گدازه ای منتهی به تشکیل دره عمیق امروزی لار شده است.

 

رودخانه با فرسایش رسوبات دریاچه ای و تشکیل مئاندر بستر خود را پهن نموده است. با این ترتیب سطح تراسهای آبرفتی عمیق تر بعدی حاصل شده است. تکرار این عمل موجب تشکیل تراسها، حداقل در 6 سطح تراز مختلف شده است.

 

رسوبات بخشی مرکزی دریاچه سابق لار بیشتر سنگ های رسی و سیلتی آبی و خاکستری رنگ است ولی در حواشی، نهشته های دانه درشت تر دلتائی بچشم می خورند. دریاچه کوچکتر دیگری نیز مشابه دریاچه لار در محل تلافی رودخانه دلیچای و لارود وجود داشته است که کاملاً توسط رسوبات پر شده و سطح فوقانی ترین تراسهای آن حدود 500 متر بالاتر از ساختمان مشابه در جبهه دره لار است.

 

در ساحل شرقی رودخانه دلیچای در حدود 50 متری شمال محل تلاقی رودخانه مزبور با رودخانه لار در دیواره یک تراس متشکل از مواد سیلتی ورسی دو طبقه مشاهده می شود که در آنها بقایائی از مواد گیاهی وجود دارد. پائین ترنی طبقه کمی بالاتر از سطح رودخانه دلیچای و تقریباً در ارتفاع 2450 متری از سطح دریا بوده و طبقه دیگر نیم متر بالاتر از اولی است. از طبقه زیرین نمونه ای از مواد آلی و گیاهی برداشته شده است که با روش رادیوکربن مورد سنجش سن مطلق قرار گرفته است و حداقل سنی حدود 38500 سال تعیین شده است. بنابراین می توان سن تراسهای لار را به پلیستوسن جوان نسبت داد. چون برای پر شدن دریاچه لار میزان بارندگی بیشتری نسبت به امروز لازم بوده است بنظر می رسد پذیرفتن سن ورم “wurm” برای زمان پرش دن دریاچه لار به حقیقت نزدیک باشد.

 

با توجه به قدمت تراس های لار می توان حداقل سن گدازه های آتشفشان داوند را که موجب تشکیل دریاچه لار شده اند تعیین شده اند.

 

ته نشستهای آبرفتی درشت دانه حوالی پلور

 

این ته نشستها در بخش زیرین دره لاسم سطحی و سیمی را پوشانده و تشکیل آنها در ارتباط با گدازه های حاصل از فعالیت آتشفشانی کواترنر می باشد.

 

از اولین فاز آتشفشانی احتمالاً تراکی بازالتهای اولیوین دار و سپس در فاز بعدی که مهمتر می باشد گدازه های تراکی آندزیتی سدی بر رودخانه هراز و به عبارت دیگر در دره لاسم ایجاد نموده اند و دریاچه ای که بدین صورت در پشت سد بوجود آمده پس از مدتی از رسوبات آبرفتی پر شده است.

 

از نقطه نظر قدمت تشکیلات آبرفتی پلور تقریبااً مطابق با تراس های دره لار است.در ساختمان این تراسها علاوه بر اجزاء رسوبی، سنگهای آذر آواری دماوند نیز شرکت دارند. سن مخروط افکنه های جنوب منطقه میتواند مطابق با پلیتستوسن باشد.

 

نهشته های یخچالی

 

فرو رفتگی های حاصل از فرسایش که در پهلوی شمالی کوه میان رود (جنوب لاسم) در ارتفاع تقریبی 4000 متری به چشم میخورد از نظر ریخت شناسی مشابه سیرک یخچالی می باشد.

 

ب-واحدهای جوان کواترنر

 

آهکهای آب شیرین

 

این آهکها در دره مشا بوجود دارند در شمال راندگی اصلی برونزدی از این آهکهای متخلخل، دانه ریز و بئژ رنگ وجود دارد که دارای آثار شکم پایان از نوع Limnaee میباشند.

 

تراورتن

 

در دره ولارود، شمال دماوند و حوالی اسک اساساً در ارتباط با راندگی های تشکیل شده اند.

 

در حوالی اسک مواد آهکی در آب گرم چشمه ها به قدری سریع بصورت تراورتن رسوب کرده که موجب انحراف رودخانه هراز به شکل مئاندر در جهت شمال گردیده است و تراورتن ها به صورت شبه جزیره مانند تظاهر دارند.

 

واریزه ها

 

این مواد منفصل سنگی گسترش زیادی داشته و انواع قدیمی تر تا حدودی سخت شده اند (حوالی دره لاسم و پل دختر)

 

زمین لغزش ها

 

لغزش های پرگسترش در حوالی نوسر فراوان بوده و امروزه نیز لغزش ها کم وبیش حالت می شوند. لغزش ها را به ویژه در سازند شمشک میتوان ملاحظه نمود.

 

جریان های گسلی

 

در مواقع بارندگی شدید ممکنست توده هائی از مواد ناپیوسته و رسی مختلف از جمله سازند شمشک به حرکت در آمده و جریان گل به سمت دره بوجود می آورند.

لینک به دیدگاه

سنگ شناسی

 

فعالیت های ماگمائی به صورت سنگ های نفوذی (آذرین درونی) و یا فعالیت های آتشفشانی (آذرین خروجی ) از دیرباز در منطقه آثار و شواهد خود را بر جای گذاشته است و خود بیانگر این مطلب است که این گونه فعالیت ها اگر چه با شدت و ضعف همراه اند ولی میتوانند در طی زمان و مکان به دفعات تکرار شوند.

 

1-1-2-سنگهای آذرین پالئوزوئیک

 

این سنگها بیشتر به صورت سنگ های نفوذی رگه ای در منطقه تاقدیس مرکب آینه ورزان – دلیچای رخنمون داشته و ترکیب سنگ شناسی عمومی آنها دیابازی است ولی سنگ های لامپروفیری نیز گزارش شده است.

 

1-1-1-2-سنگ های دیابازی:

 

در 5/3 کیلومتری شمال غرب سربندان دیابازی با بافت افی تیک تا پورفیری به ضخامت 18 متر بین شیل های سازند باروت وجود داردکه در ترکیب سنگ شناسی آن کانیهای زیر شرکت دارند: پلاژیو کلاز(آندزین) ، کلینوپیروکسن (اوژیت)، کلریت(از تجزیه کانیها از جمله پیروکسن ها) و بلورهای سوزنی آپاتیت.

 

سنگ های دیابازی دیگری نیز با همین ترکیب کانی شناسی در سازندهای لالون و زاگون تظاهر دارند.

 

2-1-1-2-سنگ های لامپروفیری:

 

این سنگهای آذرین رگه ای در سازندهای بایندرو باروت یافت شده و کانیهای اولیه تجزیه شده آنهاشامل بیوتیت و پلاژیوکلاز (بشدت سری سیتی شده) و احتمالاً اولیوین یا اوژیت (کاملاً جانشین شده توسط کلریت و کلسیت) میباشد. کانیهای ثانوی مانند کلریت، کلسیت و کانیهای فلزی از تجزیه کانیهای اولیه حاصل شده اند.

 

2-1-2-سنگهای آذرین مزوزوئیک

 

1-2-1-2-سنگهای آذرین رگه ای

 

سنگهای آذرین رگه ای دوران دوم زمین شناسی در شمال بائی جان و در حوالی کهرود تمرکز دارند و ضخامت آنها غالباً کمتر از پلیمتر میباشد. رگه ها بطور هم شیب یا دگر شیب در شیل ها و ماسه سنگهای سازند شمشک ظاهر شده و از نظر ترکیب سنگ شناسی عبارتند از:

 

1-1-2-1-2-لامپرو فیربیوتیت و اولیوین (؟)دار

 

در 5/3 کیلومتری شمال بائی جان نمونه ای از این گونه سنگها دارای ترکیب کانی شناسی زیر بوده است:

 

بلورهای درشت(50 درصد) بیوتیت (حدود 35 درصد) اولیوین (کاملاً جانشین شده توسط کانیهای ثانوی، حدود 15 درصد).

 

زمینه یا خمیره سنگ (حدود 50 درصد) شامل بیوتیت، پلاژیوکلاز، کلسیت (کانی ثانوی) و آپاتیت.

 

2-1-2-1-2-لامپر و فیراولیوین، بیوتیت، اوژیت دار

 

در همان منطقه سنگهای رگه ای از این قبیل سازند شمشک را قطع نموده و از نظر ترکیب سنگ شناسی شامل کانیهای زیر است:

 

بلورهای درشتکه شامل کانی اولیوین است 20 درصد حجم سنگ را تشکیل می دهد.

 

خمیره سنگ (80 درصد) شامل کانیهای اوژیت (30 درصد) بیوتیت(25درصد) پلاژیوکلاز (15درصد) و کانیهای فلزی (10 درصد) میگردد.

 

2-2-1-2-سنگهای آتشفشانی بازیک موجود در قاعده سازند شمشک

 

این سنگ ها بافت حفره ای بادامی شکل داشته و از کانیهای زیر تشکیل شده اند:

 

پلاژیوکلاز (55درصد) اوژیت (20 درصد) اولیوین (15درصد) کانی فلزی(هماتیت 10 درصد).

 

2-2-2-1-2-دیا باز هماتیت دار

 

بافت این سنگ ها نیز حفره دار بادامی شکل بوده و دارای کانیهای زیر می باشند: پلاژیوکلاز (45درصد) اوژیت (15درصد) کانی فلزی (40درصد)

 

فعالیت آتشفشانی ما قبل لیاس را میتوان در ارتباط با جنبش های خشکی زائی اواخر تریاس( فاز کیمبرین پیشین) دانست و احتمالاً این گدازه ها بیشتر در محیط خشکی جریان یافته اند.

 

3-2-1-2-سنگ های آتشفانی کرتاسه پیشین

 

در نواحی شمالی در قاعده سازند تیزکوه گدازه های بازیک با ضخامت قابل توجه گسترش دارند که روی طبقات گچ دار کرتاسه پیشین می باشند. در مناطق جنوبی ضخامت آنها کم می باشد (حدود 3 متر) در حالیکه در نواحی شمالی مانند ناودیس فیر و ضخامت آن به 150 تا 200 متر بالغ می گردد.

 

از نقطه نظر سنگ شناسی این سنگ ها شامل دیاباز اولیوین و اوژیت دار و دیاباز هماتیت دار می گردد.

 

1-3-2-1-2-دیاباز اولیوین و اوژیت دار:

 

این سنگ ها دانه ریز و توده ای برنگ سبز تا خاکستری تیره بوده و از نظر ترکیب کانی شناسی شامل کانیهای زیر می باشند.

 

بلورهای درشتحدود 40 درصد که از اولیوین تشکیل شده اند

 

خمیره سنگ حدود 80 درصد که شامل پلاژیوکلاز (25درصد)اوژیت (30درصد) و کانیهای فلزی آپاتیت و شیشه (جمعاً حدود 5 درصد) میگردد.

 

2-3-2-1-2-دیاباز هماتیت دار (ملافیر)

 

با بافت حفره دار بادامی این سنگ ها بیشتر برنگ قرمز دیده می شوند. حفره ها سنگ بیشتر از کلسیت پر شده اند. کانی شناسی این سنگها عبارتند از:

 

بلورهای درشتحدود 15 درصد که شامل اولیوین می باشد.

 

خمیره سنگ (حدود 85 درصد) که شامل پلاژیوکلاز (25درصد) کانی فلزی (25درصد) و کلسیت (35درصد) است.

 

فعالیت آتشفشانی کرتاسه پیشین نیز می تواند مرتبط با فعالیت های زمین ساختی کمبرین پسین باشد. وجود لایه های گچی در زیر این سنگ های آتشفشانی خود میتواند معرف پسروی دریا پس از تشکیل سازند لار (ژوراسیک پسین) باشد.

 

این سنگ ها با ضخامت زیاد در منطقه بین دانه و پرده ها وجود داشته و تا نواحی شمالی می توان آنها را تعقیب نمود لذا ممکن است گسل یا راندگی بائی جان نقش مهمی در خروج این گدازه های بازیک بازی کرده باشد. در واقع این راندگی هنگام فاز کیمیری پسین پایه گذاری شده است. و در امتداد آندر شمال غربی دماوند گدازه ها به حداکثر ضخامت خود می رسند ولی بطرف جنوب بسرعت کم می شوند و این سنگها ازبین می روند.

 

3-1-2-سنگ های آتشفشانی ترشیری

 

فعالیت آتشفشانی در ایران به ویژه در ایران مرکزی و البرز جنوبی در ائوسن به اوج خود می رسند. گدازه ها، توف ها و سنگهای نفوذی از آثار بارز این فعالیت ها می باشند. در منطقه دماوند و اطراف شواهد این تظاهرات ماگمائی به صورت زیر بوده است.

 

1-3-1-2-سنگ های آذرین رگه ای

 

اگر چه این نوع سنگهای در منطقه فراوان نیستند ولی در شمال و شمال غربی ساردوبیج رگه هائی بطور هم شیب با متقاطع در سنگهای توفی سازند کرج وجود دارند که ترکیب سنگ شناسی آندزیتی دارند. مطالعات میکروسکوپی نشان میدهد که سنگ از کانیهای زیر تشکیل شده است:

 

بلورهای درشت (35درصد) شامل پلاژیوکلاز (20درصد) بیوتیت (10درصد) آپاتیت واسفن (5درصد).

 

بلورهای خمیره سنگ (65درصد) شامل پلاژیوکلاز، بیوتیت، کانیهای فلزی و شیشه.

 

2-3-1-2-سنگهای آتشفشانی

 

این سنگها نیز بطور نسبی در منطقه کم توسعه می باشند. درشمال شرقی دانه گدازه های بازالتی اولیوین دار روی کنگلومرای زیارت وجود دارند و ترکیب سنگ شناسی آن شامل کانیهای زیر است:

 

بلورهای درشت (20درصد) که اساساً شامل اولیوین ایدنگسیتی شده است.

 

بلورهای خمیره سنگ(80درصد) شامل پلاژیوکلاز (40درصد) اوژیت (30درصد) و بیوتیت آپاتیت، کانی فلزی (جمعاً حدود 10درصد) میگردد.

لینک به دیدگاه

3-3-1-2-سنگهای آذرآواری (Pyroclastics)

 

درمنطقه این سنگها در تشکیل سازند کرج نقش اساسی دارند وبیشتر از توف های شیشه ای بلوردار تشکیل شده است. مواد کربناته در ترکیب این سنگها متفاوت است، یعنی از سنگ های کاملاً خالص آتشفشانی تا انواع دارای مقادیر زیاد مواد کربناته متغیر می باشند.

 

4-1-2-سنگ های آتشفشانی کواترنر

 

جوانترین فعالیت ماگمائی در منطقه مربوط به کواترنر میباشد که بصورت آتشفشانی دماوند تظاهر داشته است.

 

مخروط این آتشفشان به ارتفاع 5670 متر از سطح دریا از نقاط دور منجمله تهران قابل رویت است. رودخانه هراز در دامنه شرقی آن جاری بوده که در امتداد آن محور، و جاده اصلی تهران آمل میگذرد. در دامنه غربی و جنوب غربی رودخانه دلیچای و لار با یکدیگر تلاقی می نمایند که رودخانه اخیر در پلور به هراز می پیوندد. سنگهای آتشفشانی کواترنر منطقه دماوند از گدازه های متفاوتی تشکیل شده که عبارتند از:

 

1-4-1-2-تراکی بازالت اولیوین دار

 

در منطقه پلور گدازه های بازیلاین آتشفشان از مدتها قبل شناخته شده و بقایای گدازه مزبور در جنوب دهکده پلور بصورت تپه ملاحظه می گردد. سنگ های ریزین بصورت متخلخلل دانه ریز و خاکستری با بلورهای اولیوین میباشد. حفره های سنگ اغلب از کلسیت پر شده اند که سنگهای اخیر عمدتاً در قسمتهای بالایی گدازه دیده می شوند. روی آنها سنگهای خاکستری تیره، توده ای بالکه های خاکستری روشن دیده میشود که در زمینه سنگ بلورهای اولیوین (سبز و زرد ) با چشم قابل رویت است.

 

در زیر میکروسکوپ این سنگهای ترکیب سنگشناسی تراکی بازالتی اولیوین دار داشته و از کانیهای زیر تشکیل شده اند:

 

بلورهای درشت(25درصد) شامل اولیوین (20درصد) و اوژیت(5 درصد)

 

خمیره سنگ:(75درصد) مشتمل بر پلاژیوکلاز(40درصد ) اوژیت(25درصد) و اولیوین آپاتیت، فلدسپات آلکالن، کانی فلزی و شیشه (کلاً حدود 10درصد).

 

تراکی بازالتهای اولیوین دار منطقه شیب ملایم بطرف شمال دارند و گدازه ها بین واحدهای آبرفتی ناپیوسته حاصل از رودخانه هراز و شعب آن قرار دارند.جریان های گدازه ای ظاهراً از یک منطقه جنوبی بسمت شمال روانه شده اند. البته ممکن است فرونشستگی دماوند ظاهراً از یک منطقه جنوبی بسمت شمال روانه شده اند. البته ممکن است فرونشستگی داموند سبب این تمایل بسمت شمال شده باشد، لیکن دلیل قاطعی بر این موضوع وجود ندارد.

 

Stahl(1911)، Baily و همکاران (1948) برخلاف Riviere تراکی بازالتهای اولیوین دار را از نظر سنی ماقبل از دماوند می دانند. حفاری انجام شده در 2 کیلومتری شمال غرب پلور در دره لارنشان می دهد که قاعده گدازه های دماوند در ارتفاع 2400 متری می باشد و در زیر آنها با توجه به گزارش Baily و همکاران 74 متر رس دریاچه ای و 4 متر مواد سیلتی است، که ناودیس تیزکوه مربوط به سازند لار را می پوشاند. بنابراین زمین شناسان مزبور معتقدند که گدازه های تراکی بازالتی اولیوین دار سدی را بوجود آورده که در پشت آن رسوبات آواری ظریف تشکیل شده است.

 

Bout، Drruau(1961) معتقدند که یک جریان گدازه در ارتفاع 2200 متری (نزدیک پلور)نمی توانسته است باعث پرشدگی دریاچه تا ارتفاع 2400 متری شده باشد. بهر صورت Stahl Allenbach، Bailey و همکاران هم عقیده بوده و پذیرفته اند که گدازه های تراکی بازالتی اولیوین دار قدیمی تر از دماوند می باشند.

 

برونزدهای دیگری از تراکی بازالتهای اولیوین دار در پل ورکوه نیز وجود دارد.

 

 

2-4-1-2-تراکی آندزیت هورنبلند دار

 

در شمال شرقی نوا، شمالی ترین سنگهای آتشفشانی کواترنر برونزد دارد. این گدازه ها بنظر می رسد از طریق گسل نوا خارج شده باشد و محل خروج آنها احتمالاً در سه کیلومتری-شرق نوا بوده است. گدازه ها برونزدی حدود 5 کیلومتر دارند. و از نظر سنگ شناسی شامل تراکی آندزیت های هورنبلند دار می باشند.

 

رنگ سنگ های مزبور خاکستری تیره تا خاکستری روشن و دارای بلورهای قهوه ای تا سیاه براق می باشند. قسمت های کناری گدازه اغلب حفره دار بوده که از کلسیت ثانوی پر شده است. ترکیب کانی شناسی این سنگها شامل کانیهای زیر می گردد:

 

بلورهای درشت(حدود 25درصد) شامل هورنبلند (25%) پلاژیوکلاز (کمتر از 5درصد)

 

خمیره سنگ:(حدود 75درصد) شامل پلاژیوکلاز (55 تا 60درصد)، الیوین ؟ (کمتر از 5درصد) و بیوتیت، اوژیت، کانی فلزی و شیشه (حدود 10 درصد).

 

سنگهای تراکی بازالتی اولوین دار در منطقه در زیر سنگهای تراکی-آندزیتی هورنبلند دار گزارش شده و لذا قدیمتر می باشند.

 

چون مقایسه قدمت دماوند و سایر گدازه های جوان بطور مستقیم میسر نموده است بنابراین تراکی بازالتهای اولیوین دار منطقه شمال شرقی نوا از اهمیت خاصی برخوردار است. این موضوع فرایند تفریق ماگمائی در منطقه دماوند را روشن می سازد.

 

گدازه های تراکی بازالت از مرکزی در غرب برونزدهای امروزی یعنی حوالی دره هراز تظاهر نموده است و دراینکه این گدازه ها بطرف شرق روان شده اند شک و تردیدی وجود ندارد اما باید یادآورشد که در زمان خروج گدازه ها دره هراز هنوز بدین شدت عمیق و فراخ نموده است. قاعده مواد آذرآواری در منطقه اسک –گزنک(قدیمترین مواد آتشفشانی دماوند در این منطقه) از نظر توپوگرافی کمی بالاتر از بستر امروزی هراز قرار دارد و لذا این مواد بایستی پس از عمیق شدن هراز بوجود آمده باشند. با توجه به این موضوع بنظر می رسد که تراکی بازالتهای اولیوین دار شمال شرقی نوا قدیمتر از زیرین ترین سنگهای آتشفشانی دماوند باشند. این موضوع برای سایر گدازه های بازیک (منطقه پلور ، پل ورکوه) نیز قابل قبول است و بدون شک تمامی آنها مربوط به یک فاز آتشفشانی می باشند.

 

بطور خلاصه مطالعه سنگ شناسی بعمل آمده در مورد سنگهای آتشفشانی جوان دماوند انواع سنگ های زیر را معلوم می دارد:

 

1- تراکی آندزیت هورنبلند، بیوتیت و اوژیت دار

 

2- تراکی آندزیت اولیوین بیوتیت و اوژیت دار

 

3- تراکیت هیپرستن بیوتیت و اوژیت دار

 

4- تراکیت هورنبلند، پیروکسن و پلاژیوکلاز دار

 

که در این میان سنگهای تراکی آندزیتی طبق عقیده آلن باخ مربوط به فازهای قدیمتر و تراکیت ها در فازهای آتشفشانی جدیدتر تشکیل شده اند.

لینک به دیدگاه

3-4-1-2-سنگهای تراکی آندزیتی هوربنلند دار (نوع 1)

 

مابین دهکده های کرف و تینه بصورت کلاهک مجزا روی ارتفاعی تشکیل شده از شیل و ماسه سنگهای سازند شمشک قرار دارند. سنگهای مشابهی نیز در شمال نونال در پائین سراشیبی شمالی کوه سارد و بیخ یافت می گردد که روی آهکهای سازند لار و سنگهای بازیک کرتاسه زیرین قرار دارند. اینسنگها توده ای و برنگ خاکستری میباشند که در روی نمونه علاوه بر بلورهای فلدسپات، کانیهای اوژیت، بیوتیت و هورنبلند نیز قابل تشخیص اند.

 

در زیر میکروسکوپ ترکیب آنها عبارتست از:

 

کانیهای درشت(25درصد) شامل فلدسپات ها (پلاژیوکلاز، انورتوز حدود 15 درصد) و هورنبلند بیوتیت، اوژیت، آپاتیت، اولیوین ؟(جمعاً حدود 10 درصد).

 

زمینه سنگ(75درصد) شامل پلاژیوکلاز (حدود 65درصد) و انورتوز کانی فلزی و کمی شیشه (حدود 10 درصد)

 

4-4-1-2-سنگ های تراکی آندزیت اولیوین دار (نوع 2)

 

این سنگها در ناحیه جنوب غربی دماوند فراوان اند و قدیمترین سنگهای آتشفشانی است که امروزه در این ناحیه ملاحظه می شود. سنگهای مزبور سراشیبی شمالی دره لار را ساخته و روی آهک های ژوراسیک و کرتاسه تیزکوه را می پوشانند. در حوالی بلورو شاید قسمت های پائین مسیر دلیچای گدازه های تراکی آندزین اولیوین دار روی آبرفت های قدیمی (گراول ها) قرار می گیرند در شمال و غرب رینه گدازه های مزبور روی سازند شمشک قرار می گیرند و بالاتر از رینه آهک لار مانند جزیره بین این گدازه ها نمایان اند.

 

بطور کلی گدازه های قدیمی تر پهلوی جنوبی دماوند همیشه دارای کمی اولیوین میباشند. انواع غنی از اولیوین در 2 کیلومتری شرق محل تلاقی دو رودخانه دلیچای و لار وجود دارند. اصلاً تراکی آندزیت های اولیوین داردر هر کجا که دیده شوند متعلق به گدازه های قدیمی بوده و مستقیماً روی سنگ های رسوبی قرار می گیرند و لذا ظاهراً از نظر قدمت با هم بربارند. سنگهای متراکم مزبور خاکستری رنگ با هوازدگی قهوه ای بوده که در روی نمونه سنگی می توان بلورهای فلدسپات اولیوین، اوژیت و بیوتیت را مشاهده نمود.

 

ترکیب سنگ شناسی آنها شامل کانیهای زیر است:

 

بلورهای درشت(35درصد) شامل فلدسپات ها (پلاژتوکلاز و انورتوز 20درصد)، پیروکسن ها (اوژیت و هیپرستن 10 درصد) و بیوتیت، اولیوین، آپاتیت (جمعاً 5 درصد).

 

زمینه سنگ(65درصد) :شامل فلدسپاتها (پلاژیوکلاز و انورتوز حدود 55 درصد) و اوژیت، کانیهای فلزی و کمی شیشه (جمعاً حدود 10 درصد).

 

5-4-1-2-سنگهای تراکیتی هیپرستن دار (نوع 3)

 

این سنگها با توجه به اطلاعات موجود (گزارش شماره 17) گسترده ترین سنگهای دماوند می باشند. در پهلوی غربی آتش فشان دماوند این گدازه ها از جمله جوانترین سنگهای آتشفشانی مزبور محسوب می شوند. گدازه هائی که بیش از همه به سمت محل تلاقی ولارود و دلیچای جریان یافته از همین سنگها بوده است. در ناحیه ساردوپیچ گدازه های زیرین از نوع تراکی آندزیت هورنبلند دار است که توسط گدازه های تراکیتی هیپرستن دار در بالا پوشیده شده است. در کوه ها ره نیز سنگهای مشابه وجود دارد و موقعیت گدازه های ستیغ کوه هاره نشان میدهد که این گدازه ها قدیمی تر از گدازه های دامنه غربی دماوند بوده و از نظر زمانی تقریباً معادل سنگهای بخش بالائی ساردوبیچ می باشند. همچنین در بخش جنوب غربی دماوند گدازه های جوان روی تراکی آندزیتهای اولیوین دار، عمدتاً تراکیتی هیپرستن دار می باشند.

 

بطور کلی از نظر قدمت میتوان این گدازه ها را بین گدازه هیا کوه هاره و ساردوبیچ و جوانترین گدازه های پهلوی غربی دماوند قرار دارد. این سنگها متراکم برنگ قهوه ای مایل به خاکستری بوده که در روی نمونه فلدسپات، اوژیت و بیوتیت قابل تشخیص اند. گدازه ها بشدت متخلخل میباشند.

 

در زیر میکروسکوپ ترکیب سنگ شناسی گدازه های مزبور شامل کانیهای زیر است:

 

کانیهای درشت(حدود 25درصد): شامل فلدسپات ها(انورتوز و پلاژیوکلاز، حدود 15درصد)، پیروکسن ها (اوژیت و هیپرستن حدود 10 درصد) و بیوتیت و آپاتیت (کمتراز 5 درصد).

 

زمینه سنگ(حدود 75درصد) شامل پلاژیوکلاز (حدود 30 درصد) و اوژیت، کانی فلزی و شیشه.

 

6-4-1-2-سنگهای تراکیتی هورنبلنددار (نوع 4)

 

در قسمت علیاً دره عمیق هراز (مغرب اسک) و در دیواره شمالی دره، گدازه هایی با ساخت ستونی (منشوری) زیبا وجود دارند که از این سنگها ساخته شده اند.بین پلو و رواسک این گدازه ها وجود داشته و قدیمترین برونزد محسوب می شوند. در زیر آنها گدازه های حفره دار به ضخامت متغیر وجود دارند. در مجاورت گدازه با رسوبات آواری سازند شمشک بطور محلی حالت قرمز رنگ ملاحظه می شود ولی در مجاورت با آهک ها تأثیر چندانی ملاحظه نمی شود. ستون های عمودی همیشه کم و بیش قائم بر سطح سردشدگی گدازه ها است و قطر آنها در گدازه های کم ضخامت، کم است ولی در گدازه هیا ضخیم ممکنست به 5/0 تا 1 متر برسد.

 

گدازه های تراکیتی هورنبلند دار متراکم برنگ خاکستری بوده که در سطح هوازدگی قهوه ای مایل به قرمز است. در روی نمونه بلورهای فلدسپات، اوژیت، بیوتیت و هورنبلند و بلورهای زیبا و سیاهرنگ آپاتیت به چشم می خورند.

 

ترکیب سنگ شناسی در زیر میکروسکوپن شامل کانیهای زیر است:

 

بلورهای درشت(45درصد) شامل فلدسپاتها (انورتوز و پلاژیوکلاز جمعاً در کل 30 درصد و هر کدام 15درصد) و اوژیت، هیپرستن، بیوتیت، هورنبلند و آپاتیت (جمعاً 15درصد).

 

خمیره سنگ: (55درصد) تشکیل شده از پلاژیوکلاز و انورتوز (حدود 50درصد) و اوژیت، کانی فلزی و کمی شیشه (جمعاً حدود 5 درصد)

 

7-4-1-2-سنگهای تراکیتی هورنبلند، پیروکسن،پلاژیوکلاز دار (نوع 5)

 

این گدازه ها در شمال کرف در را مس کوهی که از سازند شمشک تشکیل شده قرار گرفته اند.

 

بطور کلی سنگ های با این ترکیب در منطقه دماوند کمیاب می باشند و در مورد قدمت آنها ارزیابی مشکل است ولی بهر صورت بنظر قدیمی تر از گدازه هایی هستند که در نزدیکی کرف و اطراف حاجی دلا یافته میشوند و شایند با گدازه های جوانتر ساردوبیچ برابر باشند.

 

آنچه در مورد انواع سنگهای موجود در کوه آتشفشان دماوند گفته شده معلوم می دارد که همه نوع سنگهای حد واسط وجود دارند.

 

سنگهای فوق متراکم و خاکستری رنگ روشن بوده در روی نمونه بلورهای فلدسپات، پیروکسن، آپاتیت سیاهرنگ و کی هورنبلند قابل تشخیص بوده، وکمی متخلخل می باشند.

 

در ترکیب سنگ شناسی آنها شامل کانیهای زیر می گردد:

 

بلورهای درشت (حدود 70 درصد): انورتوز (40درصد) اپلاژیوکلاز (10درصد) پیروکسن ها (اوژیت و هیپرستن جمعا ً5 درصد) و مابقی شامل هورنبلند، بیوتیت و آپاتیت است.

 

زمینه سنگ(حدود 30 درصد) شامل ائورتوز (25درصد) و پلاژیوکلاز، اوژیت، کانی فلزی و شیشه (جمعاً 5 درصد) میگردد.

لینک به دیدگاه

1-2-2-ترکیب شیمیائی سنگهای آتشفشانی دماوند

 

ترکیب شیمیایی سنگهای آتشفشانی کواترنر که از نظر سنگ شناسی دامنه ای بین تراکی بازالت اولیوین دار تا تراکیت را در بر می گیرد.در جدول زیر نمایش داده شده اند:

 

3iu5px4ltknwbzwp0et.jpg

 

شرح نمونه های جدول:

 

نمونه های 1 و 2: تراکی بازالت اولیوین دار 5/2 کیلومتری شمال شرقی نوا

 

" 3: " " نزدیکی جنوب پلور

 

" 4:" پل ورکوه (حدود 5/2 کیلومتری شمال غربی و زنان)

 

" 5:تراکی آندزیت هورنبلند دار (حدود 5/3 کیلومتری شمال شرقی نوا)

 

" 6:"بیوتیت ،اوژیت و هورنبلند دار (2 کیلومتری جنوب شرقی کرف)

 

" 7:" " " (حدود 5/3 کیلومتری شمال نونال)

 

" 8:تراکی آندزیت (جاده گزنک-آبگرم)

 

" 9:تراکیت دارای پیروکسن، پلاژیوکلاز و هورنبلند (حدود 2 کیلومتری شمال کرف)

 

" 10:تراکیت دارای بیوتیت، اوژیت و هیپرستن (حدود 5/2 کیلومتری غرب حاجی دلا)

 

" 11:" " " " (حدود 5/3 کیلومتری شرق محل تلاقی) و لارود به دلیچای)

 

" 12:" " " " (خط الراس کوه هاره)

 

" 13:تراکیت دارای بیوتیت اوژیت و هورنبلند (دره هراز حدود 5/3 کیلومتری جنوب غربی اسک)

 

" 14:تراکیت دارای بیوتیت اوژیت و هیپرستن (حدود 5 کیلومتری شرق محل تلاقی ولارود به دلیچای).

 

" 15:توف با ساخت ستونی (از دره هراز، حدود 2 کیلومتری شمال شرق اسک)

 

 

رده بندی ژئوشیمیائی

 

سنگ های آتشفشانی دماوند (جدول فوق) از نظر رده بندی ژئوشیمیایی (Middlemost, 1980)

 

 

عبارتند از:

 

- با توجه به رده بندی ژئوشیمیائی میدل موست (1980) ترکیب سنگهای آتشفشانی دماوند دامنه تغییراتی بین بازالت آلکالن تا تراکیت نشان می دهند. از نظر ژئوشیمیایی سنگهای تراکی بازالتی اولیوین دار اساساً بازالت آلکالن محسوب می شوند.ولی بطور کلی رده بندی ژئوشیمیایی سنگهای تراکی آندزیتی و تراکیتی با نام سنگشناسی آنها مطابقت دارد.

p1emniugykfjqnsxd8r.jpg

 

 

 

 

موقعیت سنگهای آتشفشانی کواترنر دماوند(بازالت های آلکالن +تراکی بازالتها تراکی آندزیت ها و تراکیت ها) در دیاگرام سیلیس/آلکالن با توجه به دیاگرام فوق میتوان به موارد زیر اشاره نمود.

 

- سنگهای آتشفشانی کواترنر دماوند همگی در قلمرو سری آلکالن قرار دارند.

- سنگهای آتشفشانی دماوند محدوده پیوسته ای از بازالت آلکالن تاتراکیت نشان می دهند که دارای محور خطی بوده و میتواند بیانگر منشأ گرفتن سنگ های حد واسط (تراکی بازالت) تا تراکیتها) از یک ماگمای بازالتی آلکالن در نتیجه پدیده تفریق باشد.

لینک به دیدگاه

4-2-2-تعیین ضریب آلکالینیته ودیاگرام

 

ضریب آلکالینیته جهت سنگهای آتشفشانی کواترنر دماوند در جدول زیر آورده شده است:

ydwbykxypm7oqbsjajuc.jpg

 

 

 

 

با توجه به میزان جدول فوق می توان به نکات زیر توجه نمود:

 

- سنگهای آتشفشانی سری الکالن دماوند همگی سدیک می باشد.

 

- ضریب آلکالینیته برای بازالتهای آلکالن بین حدود 32 تا 41 درصد ، تراکی بازالتها بین حدود 39 تا 45 درصد و تراکی آندزیتها بین حدود 42 تا 45 درصد و بالاخره تراکیتها بین حدود 45 تا 48 درصد می باشد.

 

با توجه به ضرایب فوق معلوم می گردد که گدازه های اولیه (بازالتی آلکالن) غنی تر از سدیم بوده (درواقع از ماگمای بازالتی آلکالن سدیک مشتق شده اند) که در جهت انواع حد واسط و یا نمونه های تحول یافته (تراکی بازالتها به تراکیتها) تدریجاً تمایل سدیک کاهش و بیشتر متمایل به پتاسیک شده اند. این مسئله با ترکیب سنگ شناسی و فراوانی فلدس=اتهای آلکالن و کانیهای فرومنیزین پتاسیم دار مانند بیوتیت در نمونه های تراکیتی انطباق دارد.

 

نسبت همواره (حتی در نمونه های تراکیتی) کمتر از واحد بوده و نسبت دادن سنگهای آتشفشانی کواترنر دماوند به سری شوشونیتی مناسب و صحیح نمی باشد، که دیاگرام گویای این مطلب است.

a2i4ux943cz3eyjzbbb.jpg

 

 

- نسبت تمام نمونه های آتشفشانی کواترنر دماوند کمتر از واحد است (در مورد بازالتهای آلکالن دماوند حدود 5/0 است که تیپیک جهت بازالتهای آلکالن است) و تمایل سدیک دارند. بنابراین نسبت دادن سنگهای مزبور به سری شوشوئیتی صحیح نمی باشد.

 

- ارتباط مستقیم و مثبت بین افزایش درصد سیلیس (SiO2) و افزایش نسبت وجود دارد یعنی با افزایش سیلیس در گدازه های دماوند میزان نسبی پتاسیم نیز غنی می گردد. این تحول می تواند در جریان تفریق ماگمائی در آتشفشان دماوند بصورت گرفته باشد.

 

5-2-2-دیاگرام (kuno, 1968)AFM

 

در این دیاگرام محدوده قلمرو سری های آتشفشانی هیپرستن دار (I)، سری پیژونیت (II) روند تفریقی سنگهای اسکرگارد در گروئلند، ملاحظه می شود. بررسی موقعیت سنگ آتشفشانی کواترنر دماوند (روند خط چین) در دیاگرام AFM نشان می دهد که:

 

x3f43ovqm4rhu61wuzm.jpg

 

 

 

 

- سنگهای آتشفشانی کواترنر دماوند ضمن تحول از گدازه های بازالتی آلکالن به سمت گدازه های تراکیتی پدیده غنی شدن از آهن (Fenner Trend) که در سری توله ئیتیک و یا سری پیرونیتی ملاحظه می گردد، نشان نمی دهد و لذا بطور نسبی تحت فشار بخشی کم اکسیزن صورت نگرفته است.

 

- نمونه ها بطور کلی رون دخطی (خط چین) نشان داده و می توانند همبستگی تفریقی از یک ماگمای مادر (بازالتی آلکالن) داشته باشند.

 

- ضمن تحول ماگمائی میزان نسبی آهن تغییرات چندانی نشان نمی دهد در حالیکه از قطب بازیک (بازالتهای آلکالن) به طرف قطب اسیدی (تراکیتها) کاهش منیزیم و افزایش آلکالن ها سریع و چشمگیر می باشد. این مسئله با شواهد سنگ شناسی-کانی شناسی گدازه های تطابق دارد.

 

بطوریکه وجودکانیهای غنی از منیزیم مانند اولیوین (تراکی بازالتهای اولیوین دار و یا در واقع بازالتهای آلکالن اولیوین دار) در نمونه های بازیک اولیه و کاهش و یا نبود آن در نمونه های تحول یافته (تراکی آندزیت ها،تراکیتها) همراه با افزایش میزان فلدسپاتهای آلکالن (از جمله انورتوز) قابل مشاهده است.

لینک به دیدگاه

مطالعه سنگهای ماگمائی منطقه دماوند و اطراف آن نشان مید هد که منطقه مزبور و حول حوش آن طی دوره های گوناگون زمین شناسی شاهد فعالیتهای ماگمائی با شدت و ضعف بصورت درونی و یا تظاهرات آتشفشانی بوده است که می توان این نشانه ها را از دوران کهن زیستی (پالئوزوییک)و یا حتی ما قبل از آن تا میان زیستی (مزوزوئیک ) و بالاخره نوزیستی (سنوزوئیک) تعقیب نمود.

 

بارزترین چهره فعالیت های ماگمائی آتشفشانی در کواترنر تشکیل استراتو ولکان دماوند می باشد. بررسیهای سنگ شناسی و ژئوشیمیایی سنگهای آتشفشانی کواترنر دماوند حاکی از تنوع رخساره ها سنگی از تراکی بازالتهای اولیوین دار تا سنگهای تراکیتی است. گوناگونی سنگهای آتشفشانی دماوند با احتمال قوی نتیجه فرایند تفریق از ماگمای بازالتی آلکالن سدیک بوده است که طی فازی کششی و ازطریق شکستگیهای عمیق منطقه در مراحل اولیه گدازه های بازیک (بازالتهای آلکالن و یا تراکی بازالتهای اولیوین دار) خارج نموده است. و در مرحله تشکیل ساختمان مخروطی آتشفشان دماوند مواد تفریق یافته ماگمائی به صورت گدازه ها و مواد آذر آواری به بیرون ریخته است. در پدیده تفریق ماگمائی مقدار سیلیسیم و میزان سبی پتاسیم نسبت به سدیم در مواد آتشفشانی افزایش یافته است و تمایل گدازه های اسیدی (تراکیتی) بیشتر متمایل به پتاسیک شده است.

 

ولی پدیده مزبور نشانه ای از افرایش نسبی آهن در انواع حد واسط نشان نمیدهد و معلوم می دارد که فشار بخشی اکسیژن کافی حاکم بر ماگما بوده است.

لینک به دیدگاه

سن آتشفشان دماوند

 

از نقطه نظر زمین شناسی سن آتشفشان دماوند به کواترنر نسبت داده شده است. زیرا این ساختمان آتشفشانی بطور کلی جوانتر از آخرین مرحله کوهزائی مهم البرز یعنی پلیوسن میباشد و بهمین لحاظ هیچ اثری از فعالیت های فاز زمین ساختی مزبور در سنگهای سازنده مخروط دماوند مشاهده نشده است و بدین ترتیب گدازه های دماوند بعد از پلیوسن از درون زمین به بیرون ریخته و آتشفشان دماوند را ایجاد کرده اند. از طرفی چنانچه اشاره گردید سن تراسهای آبرفتی لار که با روش ایزوتوپی کربن 14 اندازه گیری شده سن حداقل حدود 38500 سال را نشان می ده و با توجه به این که تراس های آبرفتی مزبور با گدازه های جنوبی داوند که در تشکیل و پر شدن دریاچه لار موثر بوده مستقیماً در ارتباط اند بنابراین بطور تقریبی می توان هم سنی بین گدازه ها وتراسهای آبرفتی لار را قائل گردید. سن آنها می تواند مربوط به اوائل وورم (Wurm) باشد. گدازه پهلوی جنوبی دماوند در واقع کهن ترین گدازه های کواترنر آتشفشان دماوند است. همچنین چنانچه آتش فشان فعالی دماوند در پلیستوسن به شکل امروزی خود وجود داشته است بایستی آثار سخچالی را در آن ملاحظه نمود. اما بررسی های آتشفشان مزبور، آثار یخچالی زمان مزبور را ارائه نمی دهد.ب اتوجه به اینکه حتی در شرایط آب و هوایی کنونی برف دائم و دو یخچال گوچک در حوالی قله وجود دارد. لذا با اطمینان میتوان قبول نمود که فازهای آتشفشان جوان بعدی که مخروط و مورفولوژی کنونی آتشفشان دماوند را بوجود آورده اند دست کم مربوط به هلوسن می شوند. گدازه های تراکی بازالتهای اولیوین دار (و یا بازالتی آلکالن) تا حدودی نسبت به سایر گدازه ها و مواد آتشفشانی تشکیل دهنده مخروط دماوند قدیمتر بوده و می توان آنها را به پلیستوسن جوان نسبت داد. در نتیجه می توان سن شروع فعالیت آتشفشانی کواترنر منطقه دماوند در پلیوستوسن جوان دانسته که تاهلوسن با تشکیل استراتو ولکان دماوند تداوم پیدا نموده است.

لینک به دیدگاه

ساختمان مخروطی آتش فشان دماوند با ارتفاعی حدود 5670 متر از سطح دریا معرف مخروطی تا حدودی نامتقارن بوده و به نحوی که نیم مخروط جنوب غربی به علت وجود گدازه های بارزتر از نیم مخروط شمال شرق می باشد. این آتشفشان در حدود 1500 تا 2000 متر از رشته کوه های اطراف خود بلندتر بوده و دهانه مرکزی آتشفشان در طول جغرافیایی 52 درجه و 6 دقیقه و 24 ثانیه شرقی و عرض جغرافیائی 35 درجه و 57 دقیقه و 5 ثانیه شمالی قرار دارد و تقریباً در 20 کیلومتری شمال مرز تقسیم آبهای امامزاده هاشم می باشد.

 

قله آتشفشان از مواد نا پیوسته مانند خاکستر و ماسه های آتشفشانی، لاپیلی و قطعات آتشفشانی تشکیل شده است. این مواد می تواند مربوط به یک مرحله فاز آتشفشانی از نوع انفجاری باشد که مواد مزبور رادر حوالی قله بر جای گذاشته است. گدازه هائی پس از مرحله انفجاری از دهانه آتشفشان خارج شده اند که اکثراً به سمت مغرب سرازیر گشته اند اما آنها به قسمتهای فوقانی بستر رودخانه دلیچای نمیرسند. این گدازه ها بنظر می رسد جوانترین و آخرین گدازه های خارج شده از دماوند باشند.

 

دهانه آتشفشان دماوند حالت بیضی شکل داشته و قطر آن به حدود 250 متر و عمق آن به 20 تا 30 متر می رسد. دهانه دماوند بصورت دریاچه کوچک است که آب آن اغلب یخ بسته می باشد. آثاری شبیه تراس های مختلف حاصل از یخ بستگی مشاهده می گردد که نشان می دهد سطح آب دریاچه قله ای ثابت نموده است.

 

پی سنگ آتشفشان دماوند از سنگهای چین خورده مزوزوئیک و قدیمتر تشکیل شده است.

 

سازند لار در شمال غربی رینه تا حدود ارتفاع 3500 متری بروزند دارند و معلوم می دارد که ناهمواریهائی با اختلاف ارتفاع زیاد در زیر ساختمان دماوند موجود است. دره تلو، گدازه ها را سراسر تا رسوبات زیرین آنها قطع نموده است. در این دره ماسه سنگها و شیل های سازند شمشک و آهک های سازند لار تا ارتفاع تقریباً 3000متری ملاحظه می گردند. در مغرب کوه هاره، از میان قطعات و تکه های گدازه ای خرد شده، برجستگی کاملاً مجزا متشکل از آهک های سازند لار سر برون آورده است. همچنین در حوالی کرف، گدازه های دماوند، فرو رفتگی های قدیمی را پر کرده اند و بطور کلی بنظر می رسد ناهمواریهای موجود در زیر گدازه های دماوند با آنچه در اطراف وجود دارند تفاوت چندان نداشته باشند.

 

در شمال توتال، گدازه ها دندانه های را می کوه ساردوبیچ را میسازند ولی امروزه این گدازه ها از توده اصلی دماوند به کلی مجزا هستند و گسترش آنها که در جهت شرقی غربی است 11 کیلو متر طول دارد. در کوه هاره که دره نونال در سمت غرب بدان منتهی می شود گدازه های ساردوبیج دیده می شود. این گدازه ها که در ارتباط با دماوند می باشند میبایست قدیمتر از ساختمان فرورفتگی نونال باشند. همچنین گدازه های اطراف کرف و تینه و گدازه های غرب رینه و آبگرم تاحدودی مربوط به فازهای قدیمتر دماوند می باشند. سنگهائی که در نیمه مخروط شمالی شرقی برونزد دارند بنظر بطور نسبی قدیمتر نسبت به گدازه های نیم مخروط جنوب غربی باشند. معادل سنی سنگهای نیم مخروط شمالی شرقی در جنوب غرب شاید سنگهایی باشند که دامنه شمالی دره عمیق لار را می سازند.

 

در قسمت شمال غربی دماوند گدازه های جوان مساحت زیادتری را نسبت به گدازه های قدیمی تر می پوشانند. بهمین ترتیب مطمئناً گدازه های منطقه شمال غربی ملار جوانتر بوده و ممکن است دهانه مرکزی خارج شده باشند: گدازه های مغرب حاجی دلانیز با فاز جوان آتشفشانی مطابقت دارند. این گدازه ها از یک دهانه فرعی واقع در 4 کیلومتری شمال شرقی قله دماوند به خارج راه یافته اند. گدازه های کمی غربی تر از دهانه مرکزی خارج شده و تا حدودی از واریزه سنگهای آتشفشانی پوشیده شده اند.

 

قسمت جنوب غربی مخروط آتشفشان به مراتب منظم تر از قسمت شمال شرقی است.

 

بریدگیهای عمیق مانند دره تلو که از گزنک بصورت قوس پهنی در جهت شمال غربی به سمت قله دماوند ادامه دارد در بخش جنوب غربی وجود ندارد.

 

گدازه ها منحصراً از دهانه مرکزی خارج نشده و محل خروج مواد مذابی که بسمت جنوب غرب جاری شده اند و در نتیجه رودخانه دلیچای را از مسیر اصلی خود خارج نموده اند و به طرف مغرب منحرف کرده اند تقریباً در 5/3 کیلومتری جنوب غرب دهانه مرکزی و در ارتفاع 3800 متری قرار دارد. به نظر می رسد پس از قطع جریان گدازه، مواد آذرآواری بیرون ریخته شده و گنبدی در محل بوجود آورده اند که باعث شکست شیب دامنه جنوب غربی دماوند شده است. محل خروجی دیگری در نزدیکی جنوب نقطه مزبور وجود دارد که آن نیز ازمواد ناپیوسته آتشفشانی تشکیل شده است. بطور کلی با وجود آنکه در قسمتهای قاعده ی آتشفشان دماوند عمدتاً سنگهای گدازه ای توسعه دارند از ارتفاع 4000متری به بالا میزان مواد آذرآواری دائماً در افزایش میباشد و جریان های گدازه ای که شعاعی و برجسته بنظر می رسند بوسیله خاکسترهای آتشفشانی و لاپیلی از هم تفکیک می گردند.

 

در شمال توده دماوند فرورفتگی مدور و منظم در حاشیه کوه هاره وجود دارد که به سمت مشرق در ساردو پیچ هم ادامه می یابد که شکل اولیه آن بنظر می رسد بیضوی بوده که بزرگترین قطر آن در جهت شرقی-غربی به 8 کیلومتر می رسد. در مورد تشکیل این فرونشستگی اختلاف نظر وجود دارد. Bout et al. (1961) معلول فرسایش دانسته ولی Allenbach معتقد به وجود یک کالدرای آتشفشانی می باشد، ولی مولف اخیر دلائل مطمئن ارائه نمی دهد.

لینک به دیدگاه

آتشفشان دماوند در کواترنر طی فعالیتهای متناوب انفجاری و گدازه های ساختمان مخروطی مختلط (Composite Cone). و یا آتشفشان چینه ای (Stratovolcanoe) فعلی را بر روی پی سنگ قدیمی (مزوزوئیک و ماقبل) برپا داشته است.

 

بطور کلی اینگونه مخروطهای آتشفشانی بسیار متداول بوده و ازتکرار و تناوب سنگهای پیروکلاستیک و سنگهای گدازه ای تشکیل می گردند که خود بیانگر تکرار و تناوب فورانهای انفجاری (Explosive eruption) و گداز های (effusive eruption) میباشد. نسبت مواد =پروکلاستیک به مواد گدازه ای و یا جریان های گدازه ای (lava flows) ممکن است بسیار متغیر باشد.

 

فوراناهئی که مخروط های مختلط را به وجود می آورند ممکن است از نوع استرومبولی (Strombolian eruption) ولکانین (volcanian eruption) و یا حتی پله ئن (Poleean eruption) باشند. امکان دارد دو یا سه نوع فعالیت در تاریخ تکوین و تشکیل دستگاه آتشفشان مختلط نقش داشته باشند. جریان های گدازه ای این گونه مخروطها بطور معمول به صورت قطعه ای (Block Java) است ولی انواع دیگر نیز ممکن است حضور داشته باشند. مواد اسکوری دار، پونس دار و خاکستر آتشفشانی، مواد تفرائی عمده اینگونه آتشفشانها می باشند.

 

برحسب غلظت ماگما، جریان های گدازه ای ممکنست کم ضخامت ولی گسترده (اگر ماگما رقیق باشد) و یا بر عکس ضخیم و کم وسعت (چنانچه ماگما گرانرو باشد) باشند و تشکیل گنبد آتشفشانی (volcanic dome) نیز بطور معمولوجود دارد. مخروط های مختلف در مقایسه با سایر انواع مخروطهای آتشفشانی بطور معمول مرتفعتر بوده و بین چند صد متر تا چندهزار متر ارتفاع میتوانند داشته باشند. قطر آنها نیز می تواند به وجود 20 کیلومتر بالغ گردد. کوه فوجی در ژاپن حدود 3600 متر از زمین های اطراف خود بلند تر است. (در مقایسه با دماوند که حدود 1500 تا 2000متر مرتفعتر از کوه های اطراف خویش است).

 

بهمن های سوزان و ملتهب (Glowing avalanche) و جریانهای کلی (mud flow) نیز از جمله ته نشستهای آتشفشانی است که به طور معمولی در این گونه آتشفشانها مشاهده می گردد.

 

بررسی آتشفشان دماوند نشان می دهد که طی تاریخ تکوین خویش بدواً گدازه های بازیک بازالتی آلکالن و یا تراکی بازالتی اولیوین دار خارج نموده است و بدنبال آن بنظر می رسد تفریق ماگمائی منجر به تشکیل گدازه های حد واسط تا متمایل به اسیدی با ترکیب تراکیتی شده است که ویژگی های آنها در بخش سنگشناسی و ژئوشیمی تشریح گردید.

 

جریان های گدازه ای که بروزندهای زیبای از آنها نیز در مسیر جاده هراز مشاهد همی شود ، که بادیی و یا ساخت منشوری مشخص اند.

 

بطور کلی مواد آتشفشانی بطور ناجور (discordance) روی پی سنگ قدیمی و فرسوده قرار داشته که شواهد آنرا در یال خط الراس در حدود شمال تینه می توان ملاحظه نمود. در اینجا جریانهای گدازه ای تقریباً با حالت افقی روی رسوبات مزوزوئیک که بشدت بطرف شرق متمایل می باشند، قرار دارند، این گدازه ها نه تنها یک برجستگی چین خورده جریان یافته اند بلکه این پی سنگ قبلاً نیز توسط فرسایش تحت تأثیر قرار گرفته و فرسایش دره های عمیق مانند تلو ایجاد نموده است. بنابراین تظاهر آتشفشان دماوند در هنگامی صورت گرفته است که رشته البرز قبلاً تقریباً شکل امروزی خود را پیدا نموده، فرسایش نیز بر آن اثر نموده است. اولین تأثیر آتشفشانی دماوند چه به صورت فعالیت انفجاری و یا گدازه ای پوشاندن این پی سنگ فرسایش یافته، به ویژه مناطق پست بوده است.

 

به طور کلی مواد آتشفشانی دماوند وسعتی حدود 400 کیلومتر را تحت پوشش قرار داده اند که در مقایسه برخی آتشفشان ها مانند آتشفشان اتنا (Etna) در ایتالیا ( که حدود 1200کیلومتر مربع را پوشانیده است) چندان هم گسترده نیست. این موضوع میتواند معلول حجم محدودتر مواد، غلظت ماگما و یا عوامل مختلف باشند. البته چون از وضعیت توپوگرافی ما قبل از فعالیت آتشفشان شواهد دقیق و کافی در دست نیست. بنابراین برآورد حجمی دقیق آتشفشان دماوند نیز مشکل می باشد. ارتفاع زیاد آتشفشان دماوند نیز با توجه به گسترش و مساحت نسبتاً محدودی که تحت پوشش قرار داده می تواند معلول غلظت و گرانروی گدازه های خارج شده با ماهیت حد واسط اسیدی (تراکی آندزیتی تا تراکیتی) و همچنین سطح توپوگرافی تا هموارپی سنگ آتشفشان باشد.

 

ساختمان کمپلکس آتشفشان دماوند تشکیل شده بر روی پی سنگ چین خورده مزوزوئیک و ما قبل در یک تقسیم بندی کلی شامل سه بخش می شود.

 

- نیمه مخروط منظم غربی و جنوبی

 

- برجستگی های گدازه ای قطع شده در شمال و شرق بوسیله دره تلو، منطقه تینه و کرف و فروافتادگی حاجی دلا-نونال.

 

- نیم دایره محیطی که بواسطه دره های دلیچای زیرین و هراز میانی شکل گرفته است. این ردیف از دره ها دارای مجموعه فراوانی از جریان های پیروکلستیک برشی، سنگ های کنگلومرائی، ساختمان سد شده بوسیله مواد آتشفشانی و غیره می باشند.

 

1-3-3-گدازه ها

 

رویهمرفته و باتوجه به وضعیت گسترش گدازه ها بطور کلی ضمن تغییر ترکیب سنگ شناسی-ژئوشیمیائی از بازیک به سمت اسیدی غلظت و یا ویسکوزیته آن نیز بالنسبه محدود می گردد. تعداد و ضخامت جریانهای گدازه ای که برونزد دارند نیز می تواند بسیار متغیر باشد. در بخش محیطی یعنی در دره های لار و هراز غالباً تنها یک روانه گدازه ای که بوسیله دره بریده شده، ملاحظه می گردد. این روانه که در زمان جریان احتمالاً تا پائین دره ادامه یافته و سپس بی حرکت گردیده و سد ایجاد نموده است. ضخام قابل توجه داشته و به حدود یکصد متر و شاید یکصد و پنجاه متر نیز برسد. در دره هراز در 2 کیلومتری شرق پلور تقریباً در همین حدود بوده و در فروافتادگی حاجی ولا به حدود چندین ده متر می رسد.در حالیکه در دره تلو در گردنه گزنو سه یا چها جچریان گدازه ای بوسیله افقهای آذرآواری سینریتی و پونسی جدا شده و ضخامت هر کدام از جریانها تنها بین 10 تا 40 متر می باشد. همچنین در دامنه های فروافتادگی وسیع تلو – ملار تردافی از 7 الی 8 جریان گدازه ای ملاحظ می گردد.بیشترین جریان های گدازه ای از نظر تعداد در بخش نیم مخروط قله ای وجود دارند که ضخامت نسبتاً کم داشته ولی گسترش عمده ای نشان میدهد. این جریان ها، در وضعیت توپوگرافی بسیار پرشیب سرد شده و علیرغم شیب اولیه ضخامت نسبتاً ثابت خود را حفظ نموده اند.

 

بطور کلی جریانهای گدازه ای در دماوند غالباً تظاهرات جدا از یکدیگر نشان می دهند. مواد گدازه ای همچنین گاه به صورت رگه هائی تظاهر دارند که نمونه ای از آن در شمال شرق تینه ملاحظه شده و چند متر ضخامت دارد. در دامنه شمالی دره مرتفع تلو نیز رگه ای از مواد ماگمائی جریان های گدازه ای منطقه را قطع می کند.

 

حتی در قله دماوند که در یک سمت بوسیله توده های سفید تا زرد رنگ مواد گوگردی حاصل از فعالیت های فومرولی پوشیده شده، در طرف دیگر بنظر دو رگه وجود دارند بطور کلی بنظر می رسد که عمده جریانهای گدازه ای دماوند ناشی از فعالیتهای مرکزی و قله ای یعنی فورانهای پایانه ای (Terminal eruption) بوده باشد و انواع حاصله از فعالیت های جانبی (Lateral eruption) آتشفشان ها که می توانند مخروط های جانبی (Adventive conel) بدهند تظاهر نداشته و یا نادر باشند.

لینک به دیدگاه

2-3-3-مواد آذر آواری و ته نشستهای گرمایی

 

مواد آذرآواری بوابسته به آتشفشان دماوند بطور نسبی متنوع بوده وطی فرایندهای دینامیکی متفاوت منتشر شده اند.

 

1-2-3-3-برشهای پرتابی:

 

از نهشته های پیروکلاستیکی وابسته به فعالیت های انفجاری دماوند بوده که از خاکسترهای آتشفشانی برنگ روشن تا پونس با ابعاد متغیر تشکیل شده اند. بطور محلی طبقات رنگ روشن تشکیل شده بوسیله این مواد وجود دارند. گاه بواسطه حمل توسط نزولات آمسانی و یا ذوب برفها و غیره مواد آتشفشانی پرتابی به صورت جریان های گلی (Mud flows) یا لاهار (Lahar) جابه جا شده و جریان های اخیر تشکیل توده های کنگلورمرایی آتشفشانی ضخیم داده اند.

 

سنگهای برشی، کنگلومرا های پونسی و خاکستر دار و کنگلومراهای سیلابی اساساً در حاشیه دره هراز تمرکز داشته و درحوالی اسک تا کرف ملاحظه می گردند. مواد آتشفشانی پونس دار بطور بین لایه ای ما بین جریانهای گدازه ای قرار دارند ودر اطراف فروافتادگی حاجی دلا تونال نیز مشاهده می شود.

 

2-2-3-3-برشهای جریان یا برشهای فلام دار

 

این برشها در دره هراز، حوالی رینه، گزنگ و در جبهه جنوبی-جنوب غربی دماوند در محلی بنام بین چال ملاحظه می گردند.در منطقه اخیر در زیر گدازه های ضخیم چند ده متری، افقهای با ضخامت کم (چند متر) دارای لایه بندی سخت تا فرسوده با شیب کم بطرف جنوب- جنوب غرب (حدود 5 تا 10 درجه) وجود دارند که دارای قطعات پونسی مدور، نیمه مدرو، بیضوی با هوازدگی زرد کرم (ولی خاکستری روشن تا بنفش در سطح شکست) میباشند. دربخش زیرین آن یک قسمت متراکم سخت، کم وبیش جوش خورده با حالت جریان وجود دارد که پونس ها حالت عدسی شکل با ابعاد چند سانتی متر تادسیمتری می باشند و همگی جهت یابی در جهت خاص جریان پیروکلاستیک نشان می دهد.

 

ترکیب آنهاتراکی آندزیتی تا تراکیتی است و قطعات سیلئوشکننده می باشند. برخی قطعات عدسی شکل و پخ می باشند. حالت کلی این برشها نشان می دهد که طی جریان پیروکلاستیک با حرارت نسبتاض بالا برجای گذاشته شده اند. در مواری درزهای منشوری عمود بر سطح سردشدگی در آنها ملاحظه می گردد. میکانیسم تشکیل این برشهای فلام دار مشابه تشکیل سنگهای ایگنمبریتی است. برشهای قابل مقایسه با یان سنگهاپیروکلاستیک در منطقه گزنک وجود دارد که در آنها فلام دیده نمی شود ولی دارای رابطه با برشهای مزبور است. بنظر می رسد که برشهای اخیر در درجه حرارت کمتری تشکیل شده باشند.

 

3-2-3-3-برشهای با سیمان سینریتی

 

در منطقه برشهای آذرآواری فلام نیز وجود دارند که فاقد حفره و یا باندهای جریانی روبانی شکل و بالاخره درزهای منشوری می باشند. این برشها رنگفروش داشته و میکانیسم تشکیل متفاوتی با برش های فلام دار نشان می دهند. اما همراه با سنگهای پیروکلاستیک فلام دار در سطوح توپوگرافی مربوطه ملاحظه می شوند. مثلاً در حوالی رینه به اسک در منطقه ای که برشهای فلام دار مشاهده می گردند و حوالی گزنک در زیر برشهای پیروکلاستیک جریانی ،واد آذرآواری زرد و سفید متراکم غنی از سیمان وجود داردکه دارای قطعات زاویه دار یا نیمه زاویه دار آتشفشانی و آهکی می باشند. این افق ها که چندین متر ضخامت دارد خود بر روی کنگلومرای آبرفتی قرار دارند. مشابه همین برشها(به ضخامت حدود 40 متر) در منطقه دره تلو (شمال گزنو) در زیر برشهای خاکستری رنگ حفره دار که در بالا شرح داده شد، وجود دارند. برشهای با سیمان سینریتی گاه آثار فعالیت های گرمابی نشان داده و ته نشستهای تراورتن دار از درون آنها برونزد یافته است. همچنین در مواردی لکه ها و آثار گوگردی در آنها ملاحظه می شوند.

 

مکانیسم تشکیل این سنگهای آذرآواری که گاه بصورت پی در پی نسبت به برشهای فلام دار ظاهر می شوند (مثلا در یک برونزد حوالی پل نیاک و اسک) به احتمال قریب به یقین به شکل جریانهای گلی (Mud flows) و یا لاهار تشکیل شده است.

 

4-2-3-3-برش با سیمان آهکی:

 

تمام برشهای فوق مربوط به دره هراز و دره های مجاور مانند تلو می باشد. برشهای با سمان آهکی متمایل به رنگ قرمز صورتی بوده و قطعات سنگهای آتشفشانی در آنها دیده می شود.از جمله می توان در حوالی رینه و یا غرب تینه در حوالی گردنه ارتفاع 2950 متری برشهائی از این نوع را مشاهده نمود. غالباً این برشها در مجاورت سنگهای آهکی و یا نزدیک این گونه برونزدها دیده می شوند و لذا به نظر می رسد سنگهای آهکی در تشکیل سیمان این برشها شرکت داشته اند.

 

5-2-3-3-تشکیلات پونسی

 

این واحدها از خاکستر آتشفشانی و پونسی تشکیل شده و در زون های داخلی دماوند و یا اطراف آن ملاحظه می گردند. این مواد آتشفشانی بعد از برشهای مزبور تشکیل شده اند.

 

زیرا در حاشیه دره هراز روی برشهای یاد شده قرار می گیرند. در روی مخروط آتشفشانی دماوند نیز تشکیلات پونسی با ضخامت کم وجود دارند به عنوان مثال در ارتفاع حدود 4000 متری درمنطقه جنوب و جنوب غربی دماوند تشکیلات پونسی زرد رنگ طلائی ملاحظه می گردند. فراوانی تشکیلات پونسی زرد طلائی در این بخش از دامنه مخروط دماوند بین ارتفاع 3500 تا 44200 متری برنگ قهوه ای از فواصل دور نیز قابل مشاهده می باشد.

 

اما مواد پونسی دماوند عمدتاً در اطراف و محیط آتشفشان روی جریان های گدازه ای و یا برشها متمرکز می باشند.

 

رنگ عمومی آنها سفید یا سفید متمایل به خاکستری است. درشمال ملار نیز این تشکیلات پونسی وجود دارند که به شکل پونس های درشت و یا پونس همراه با افق سینریتی مشاهده می شوند. جاده پلور در شرق رینه چندین برونزد سینریتی همراه با پونس را در زون پائین مخروط، قطع می نماید. بطور کلی تشکیلات پونسی در این مناطق گاه توسط جریان های گدازه ای تراکی آندزیتی پوشیده شده و یا آنکه روی گدازه ها گسترش می یابند در مناطق دیگر از جمله فرورفتگی نونال-حاجی دلا در زیر جریان های گدازه ای می توان شواهدی از این مواد را پیدا نمود. در حوالی حاجی دلا به صورت لایه های متناوب و سفید و خاکستری به ضخامت حدود 60 متر به شکل بلوکهای سنگی قابل مشاهده می باشند.

 

در بالای پرتگاه حاشیه هراز بین اسک و گزنک ته نشستهای پونس دار ضخامت قابل ملاحظه ای پیدا می نمایند. بطرف قسمتهای قاعده ای بنظر می رسد ته نشستها منشأ دریاچه ای داشته باشند زیرا تا فواصل کافی لایه بندی مشخص و گاه بطور محلی چینه بندی مورب به چشم می خورد. طبقات ضخامتی حدود 20 متر در حوالی اسک داشته که به طرف رینه به حدود 40 متر می رسند.

 

بطور کلی بررسی منشاء تشکیل آنها نشان می دهد که مربوط به جریان های گلی (Mud flows) باشند. جریانهای گل آلود، بسیار غلیظ از این قبیل می تواند بلوک های حمل شده می تواند در زمینه سینریتی را در فواصل طولانی حمل نمایند. در این مسیر بلوک های حمل شده میتواند در زمینه سینریتی و پونسی بر جای گذاشته شوند و تمایل وجود دراد که تمرکزی از بلوک ها در قاعده ته نشستها مشاهده شود، اما در قسمتهای فوقانی چنین جریان های گلی تمایل به ارائه منظره ای از طبقات سیلتی ملاحظه می گردد. با توجه به این مطلب قرار گیری افق بلوک دار بر روی افق با دانه بندی ریز بیانگر جدایش دو جریان گلی پی در پی میباشد. چنین وضعیتی حداقل در چهار نوبت در حال چپ آب بردگی اسک وجود دارد.

لینک به دیدگاه

6-2-3-3-میان لایه های تراورتنی و کنگلومراهای سیلابی

 

چشمه های آبگرم حوالی اسک نه تنها در حال حاضر تراورتن بر جای می گذارند بلکه در گذشته نیز چنین فعالیتی نشان داده اند که در بین ته نشستهای دره هراز قابل ردیابی است. درحال حاضر ته نشستهای تراورتن دار در قسمتهای پائین دره در سمت راست دره تا حوالی مئاندر اسک وجود دارند که ممکن است خود مسئول تشکیل مئاندر و راندن رودخانه از مسیر اصلی خود باشد. از طرفی قسمتی از برشهای دره هراز متأثیر از فعالیت های گرمابی بوده اند که میتوان از میان لایه دومتری تراورتن موجود بین آبرفتهای با لای اسک در ساحل غربی رودخانه، حدود ارتفاع 1930 متری(در زیر لایه سینریتی که خود توسط کنگلومراهای سیلابی پوشیده شده اند) نام برد.

 

7-2-3-2-کنگلومرای سیلابی

 

این کنگلومراها تنها در محدوده شرقی دماوند ملاحظه شده و به ویژه درحاشیه دره هراز تمرکز دارند. قدیمترین این کنگلومراها که در ضمن ضخیمترین واحد کنگلومراهای سیلابی است روی تشکیلات پونسی که توضیح داده شده، قرار دارند.

 

کنگلومراهائی از این نوع ولی با سن جوانتر ضخامت کمتری دارند. کنگلومراهای سلابی در ترانشه حاصله بوسیله جاده رینه – آبگرم اساساً از بلوکهای گدازه ای نسبتاً سائیده شده تشکیل شده که دارای بلوک هائی به حجم تا حدود ¼ متر مکعب می باشند. زمینه با سیمان کمتر وجود دارد. در قسمتهای زیرین مواد دانه ریز فراوان شده که از سیلت، گراول، مواد سینریتی سفید رنگ با پونس های گرد، میتوان نام برد. لایه های سیلتی کم ضخامت همراه با بلوک نیز ملاحظه می گردد. ته نشستهای سیلابی منحصر به جاده رینه-آبگرم نبوده بلکه بطرف شرق تا دره هراز تداوم دارد (راه رینه –گزنک). سرآورد ضخامت واقعی کنگلومراهای سیلابی مشکل است اما بنظر می رسد به حدود 50 متر میرسد. تشکیل این ته نشستهای سیلابی بنظر می رسد در رابطه با بازالتهای قابل توجه و یک فاز آب و هوائی سرد باشد.

 

کنگلومراهای سیلابی فوق بطور کلی معرف سطوح بشدت مایل بوده و تشکیل ته نشستهای آن به علت یک دوره سرد و شاید همراه با دوره یخبندان و بسته شدن دره هراز و بوسیله سنگهای برشی باشد.

لینک به دیدگاه

آتشفشان مختلط یا استرسو ولکان دماوند طی فعالتهای متناوب انفجاری و گدازه های مخروط نسبتاً منظم فعلی را روی پی سنگ فرسایش یافته قدیمی (مزوزوئیک و ماقبل) برپا نموده است.

 

گدازه های خارج شده از این آتشفشان در ابتدا بازیک تر و رقیق تر بوده ولیکن با ادامه رونز تفریق ماگمائی و متمایل شدن ترکیب کانی شناسی ژئوشیمیایی آن به سمت انواع حد واسط نیمه اسیدی (تراکیتی آندزیتی – تراکیتی) گدازه های گرانروتر خارج نموده است که شامل چندین روانه گدازه ای می گردد. این گدازه ها به ویژه در دامنه جنوبی و غربی دماوند مورفولوژی بارزی تشکیل می دهند. با توجه به مقاومت نسبی بیشتر گدازه ها در مقایسه با مواد ناپیوسته و تفرائی (خاکستر، پونس، لاپیلی و غیره) در برابر فرسایش در سطوح پرشیب مخروط گدازه ها بهتر حفظ شده و بنابراین برونزد وسیعتری ارائه نموده اند. فعالیت آتشفشانی دماوند اساساً از دهانه مرکزی آن صورت گرفته و ازنوع فورانهای پایانه (Terminal eruption)بوده و در آن فورانهای جانبی (Adventive eruption) اهمیت چندانی نداشته است.

 

سنگهای آذرآواری ناشی از فعالیت های انفجاری متنوع بوده و بخشهای عمده ای از مواد ناپیوسته حاصل ا زاین فعالیتها، مانند خاکستر و پونس در جریانهای آبی ناشی از بارندگی و یا ذوب یخ و برف بشکل جریانهای غلیظ گلی (Mud flow)یا لاهار (Lahar) به سمت نقاط پست اطراف دهانه، منجمله دره هراز روانه شده و تشکیل برشهای اپی کلاستیک امروزی را نموده اند.

 

مکانیسم انفجاری دماوند به شکل پرتاب مواد و تشکیل ابرهای انفجاری، سبب ریزش خاکستر و پونس، لاپیلی و بلوک در اطراف آتشفشان گردیده و یا به شکل روانه های پیروکلاستیک، مواد پونسی و خاکستر بهمراه مواد گازی و لخته های گدازه های غلیظ به صورت بهمن های سوزان بوده است. برشهای فلام دار شاهدی بر منشأ گرفتن از جریان ها و یا روانه های پیروکلاستیک گرم می باشند.

 

در فصول پرباران و سرد، جریان آب مواد گوناگون سنگی از جمله بلوکهای بزرگ را به حرکت درآورده و به شکل ته نشستهای با دانهبندی ناجور یعنی کنگلومراهای سیلابی بر جای می گذارد. همچنین فعالیت های گرمابی نیز در ارتباط با ولکانیم دماوند به شکل تشکیل لایه های تراورتن و یا ته نشستهای با سیمان آهکی و احیاناً گوگرد دار در منطقه توسعه می یابند. آثار این فعالیتهای گرمابی به شکل چشمه های آبگرم و تشکیل رسوبات تراورتن در حال حاضر نیز مشهود است.

لینک به دیدگاه

تظاهرات کنونی در رابطه با فعالیت دماوند علاوه بر ته نشستهای گرمابی محیط آن (دره هراز) شامل ته نشستهای فومرولی است که این نوع فعالیت نیز از انوع مرکزی است.

 

چندین محل خروج فومرول هنوز هم در حوالی قله در دامنه جنوبی و یا شمالی می باشد.

 

ته نشستهای فومرولی و اهمیت آنها در بخشهای مرتفع و قله ای دماوند بنحوی است که رنگ سفید زرد گوگردی محدوده جنوب شرقی که در چندین صدمتر توسعه یافته اند نسبت به زمینه تیره گدازه ای به خوبی قابل تشخیص است.

 

مرحله فومرولی امروزه دماوند در مواردی که هوا صاف است از فواصل دور نیز به شکل خروج بخار قابل رویت می باشد. فومرولها حلقه وار دور قله را احاطه نموده اند. بخارات متصاعده بعلت تقطیر بخار آب تقریباً ابر مانند جلوه می کند. حلقه فومرولها در 500 تا 600 مترو زیر قله و در واقع در محلی که شیب کوه در بالاترین قسمت ملایم تر می شود قرار دارد. در اطراف دهانه و از جاه های مختلف نیز بخار آب گرم بهمراه گازهای گرم دارای هیدروژن سولفوره (sh2) متصاعد می شود که زردی قله به علت مواد گوگردی ناشی از گازهای اخیر است.

 

بعلاوه به علت تأثیر خاصیت اسیدی آن سنگهای اطراف قله بشدت تجزیه و خرد شده می باشند در چندین محل نیز خروج مواد گازی نسبتاً با فشار همراه است.به جز فعالیت های فومرولی شواهد مربوط به تظاهرات گرمابی این آتشفشان که در ارتباط با مراحل انتهایی فعالیتهای آتشفشانی است در مجاورت دماوند به ویژه در روستای آبگرم ملاحظه می شوند. این منطقه به علت داشتن آب های گرم معدنی مشهور بوده و هر ساله افراد زیادی جهت استحمام و استفاده از آبهای مزبور به این منطقه می آیند. آب درجه حرارتی بین 70 تا 80 درجه داشته وشامل مقداری sh­2 است. چشمه آب گرم دیگری در اسک وجود دارد که درجه حرارت آن کمترا ز درجه حرارت چشمه دهکده آبگرم بوده مقدار زیادی sh2 و کربنات کلسیم دارد. آب این چشمه در حوضچه هائی جمع آوری شده و در ته حوضچه ها دانه های درشت آهکی نخودی تشکیل می گردد در نزدیک اسک چنانچه اشاره شد لایه های تراورتنی گسترش دارند که بواسطه کربنات موجود در آبگرم اسک بوجود آمده اند. همچنین چشمه آب معدنی دیگر در جنوب بائی جان وجود دارد که آب آن از قسمت بالائی سازند الیکا توسط گسلی با امتداد شرقی-غربی (گسل بائی جان) بیرون هدایت می شود. درجه حرارت آن تقریباً در حدود درجه حرارت چشمه اسک بوده ولی sh2 و کربنات موجود در آن کمتر می باشد. چشمه های آبگرم در دامنه شرقی دماوند تمرکز دارند. و بطور خلاصه باید متذکر شد که امروزه دماوند در فاز فعالیت فومرولی بوده و کارهای متصاعد محدود به نواحی قله ای دماوند می باشد. وجود چشمه های آبگرم که sh2 و co2 دارند معلوم می دارد که منبع گرمایی هنوز کاملاً سرد نشده است.

لینک به دیدگاه

آتشفشان دماوند درمرحله کنون چنانچه اشاره شد در وضعیت فعالیت فومرولی است . فومرول عبارت از گازهای آتشفشانی است که در سطح زمین از طریق دهانه های آتشفشانی منتشر می گردد. چنین گازهائی همراه با آتشفشان های فعال و همچنین همراه با آتشفشان های خاموش.معمولاً ممکن است هزاران سال بعد از آنکه آتشفشان خاموش شده است فعالیت داشته باشند. احتمالاً گاز ها از توده های ماگمایی در اعماق منشأ گرفته و ضمن صعود و برخاستن به طرف زمین سرد و متراکم می گردندو یا اینکه در زون های اشباع از آب بصورت محلول درمی آید بنابراین نبود فعالیت فومرولی دلیل براین نمی باشد که آتشفشان دوباره فعال نخواهد شد از سوی دیگر فوران های آتشفشانی در مواردی همراه با ظهور فومرول های جدید. افزایش در فشار و یاحرارت گازهای موجود و یا تغییر در ترکیب گازهای خارج شده می باشند.

 

فومرول ها ممکن است از دهانه آتشفشان، یا روی دامنه مخروط آتشفشانی و حتی در قاعده اطراف آن تظاهر داشته باشند. لذا به مانند فعالیت های آتشفشانی این گونه فعالیت ها نیز ممکن است از نوع پایانه (Terminal)، جانبی (Latera) و یا برون مرکزی (Excentric) باشد. معمولاً گروه های فومرولی که بصورت جهت دار ملاحظه می شوند بر روی شکاف های شعاعی و یا متحدالمرکز قرار دارند.

 

گازهای فومرولی تقریباً همیشه عمدتاً از بخار آب تشکیل شده اند. در وهله دوم تشکیل دهنده بعدی معمولاً گاز کربنیک (CO2) و گازهای سولفوره و سپس اسید کلریدریک می باشد.

 

منواکسید کربن (CO) اسید فلوئوریک (Hf) اسید بوریک (H3BO3) کربونیک سولفید (CO5)، آمونیم(NH3)، اسید سولفوسیانیک (HCNS) هیدروژن آزاد و گازهای بی اثر مانند آرگن نیز غالباً در مقادیر کم وجود دارند.

 

گازهای هالوژن (فلوئور F و کلر Cl) نیز از جمله مواد تشکیل دهنده گازهای آتشفشانی محسوب می شود. در جدول زیر بعنوان نمونه ترکیب گازهای فومرولی چندین آتشفشان معرفی شده است.

505m4cocru9urmwyy.jpg

 

 

در این جدول میزان گازهای اندازه گیری شده پس از کسر میزان آب به صد در صد ارائه شده است. نمونه 1 عبارتند از:

 

 

 

شماره 1-فومرول Ahowa – Shinzan, A- 1 مربوط به آتشفشان USU در ژاپن

 

شماره 2-فومرول B-46، " " " " "

 

شماره 3-فومرول مرکزی 1، آتشفشان Sheveluch، کامچاتکا

 

شماره 4-فومرول Biliukai Crater, B-2 آتشفشان Klyuchevskaya کامچاتکا

 

شماره 5-فومرول S-20 دره ده هزار دودآلاسکا

 

شماره 6-فومرول 29-G دره ده هزار دود، آلاسکا

 

شماره 7-فومرول Mount Hood , D آرگون

 

شماره 8-فومرول حوالی Lots Wife در White Island نیوزیلند

 

شماره 9-فومرول Precheur کوه پله، مارتینیک

 

شماره 10-از آتشفشان کیلوآ-هاوائی

 

در جدول فوق چنانچه ملاحظه می گردد مقداری آب در فومرولهایی که اندازه گیری شده بین 95 تا 99 درصد بوده که بخش قریب به اتفاق آنها را تشکیل می دهند.

 

بطور کلی منشأ گازهای فومرولی میتواند از دو منبع متفات باشد.

 

الف- از منشأ ماگمائی بواسطه آزاد شدن گازهای موجود در آن و یا سنگهای آذرین که بعضاً بطور کلی انجماد یافته اند لیکن هنوز گاز از دست می دهند.

 

ب-بواسطه گرم شدن آبهای زیرزمینی در اثر تماس مستقیم این آبها با توده های آذرین گرم و یا اختلاط با گازهای خیلی گرم صعود کننده از اعماق زمین، فومرولهای خارج شده از دهانه آتشفشان همچنین با مقادیر قابل توجهی هوامخلوط می گردند. احتمالاً بخار آب ناشی از آب زیرزمینی گرم شده تقریباً همیشه وجود داشته و گاه گازها ممکن است بخش عمده و حتی تمام آنها از همین منشأ باشند. حتی مواد گوگردی ممکن است منشأ غیرآتشفشانی داشته باشند و از کانی های سولفاته مشتق شده باشند. با توجه به این موارد نمایان ترشدن فعالیت فومرولی دماوند طی چند روزه اول مرداد ماه 1368 میتواند احتمالاً در رابطه با افزایش دمای عمومی منطقه در تابستان این سال که منجر به ذوب چشمگیر تر برفها گردیده و نفوذ و گرم شدن آبها درسیستم و ساختمان آتشفشانی دماوندباشد. با توجه به این که در پی سنگ آتشفشان دماوند چندین افق سولفاته (کج) وجود دارد (دولومیت حفره دار و گچ دار تریاس، افق گچی ژوراسیک زیرین حوالی بائی جان) بخشی از تظاهرات گوگردی این آتشفشان نیز ممکن است در رابطه با مواد مزبور باشد. متأسفانه امکانات و تجهیزات تحقیقاتی کافی برای بررسی منشأ دقیق فومرول دماوند در حال حاضر در دسترس نمی باشد ولی با اندازه گیری های ایزوتوپی بهتر می توان به منشأ واقعی آنها پی برد. به عنوان مثال ایزوتوپ سنگین هیدروژن (deuterium) بنظر در آبهای سطحی فراوان تر از گازهای ماگمائی میباشد و لذا بکمک آن میتوان از نسبت آب ماگمائی در فومرول اطلاع حاصل نمود. همچنین ایزوتوپ سنگین گوگرد (34s) بنظر در گوگرد ماگمائی فراوان تر از گوگرد موجود از منشأ هائی دیگر میباشد. ایزوتوپ آرگن سنگین (40Ar) نیز در برخی فومرول ها مانند لاردو توسکانی، فراوان تر از آرگن موجود در اتمسفر می باشد.

 

درجه حرارت فومرول ها نیز از حدود 1000 درجه تا کمتر از 100 درجه سانتی گراد میتواند متغیر باشد. بطور معمول شروع فعالیت مجدد ماگمائی هرماه با افزایش درجه حرارت و تغییرات در ترکیب فومرول ها میباشد. فومرول های حرارت بالا بطور نسبی حاوی مقادیر قابل توجه تری از HCl، Hf، Co،CoS هیدروژ ن آزاد نسبت به فومرول های حرارت پائین تر (کمتر از 650 درجه سانتی گراد) بوده و برعکس بطور نسبی فومرولهای حرارت پائین دارای مقادیر بیشتر از گازهای گوگردی میباشند. ولی بهرحال در تمام فومرول ها بخار آب فراوانانترین ماده تشکیل دهنده محسوب می شود. بررسی درجه حرارت فومرول های دماوند و تغییرات ترکیبی آن نیز از جمله مواردی است که نیاز به امکانات و ابزارهای تحقیقاتی ویژه دارد که در حال حاضر در دسترس نمی باشد و مقتضی در آینده این پژوهش ها صورت گیرد. آنچه در بررسی آتشفشان ضمن اندازه گیری چشمه های آبگرم و بررسی کیفی و عمومی فومرول های خارج شده بعمل آمد، آثاری از تغییرات حرارتی و یا ترکیبی در دماوند مشاهده نگردیده است. بنابراین با توجه به کلیه جوانب و بررسی هائی که تاکنون به عمل آمده بنظر نمی رسد آتشفشان مزبور فعال شده باشد و یا در آینده نزدیک فعالیت نماید و ظاهراً دوران فترت خود را طی مینماید. اما بهر صورت نمی توان امکان فعال شدن مجدد آتشفشان را غیر ممکن دانست . وجود حداقل پنج فاز ماگمائی در همین منطقه دماوند طی دوران مختلف زمین شناسی ثابت می کند که منطقه به دفعات فعال بوده اگر چه فاصله زمانی در مقیاس زمین شناسی زیاد می باشد. درهر صورت تنور گرم آتشفشان دماوند کاملاً به سردی نگرائیده است و تظاهرات فومرولی و چشمه های آبگرم وابسته بدان می باشند. آتشفشان با ندائی سان در ژاپن که در سال 1888 میلادی مجدداً شروع به فعالیت نود در واقع قبلاً آخرین زمان فعالیت آن (بجز ند جریان کلی (Mud Flow) در 1783 و 1808) مشخص نبود آتشفشان کوه لامینگتون (Mt.Lumington) در گینه نو که در سال 1951 شروع به فعالیت نمود بطور کلی قبلاً به عنوان یک آتشفشان خاموش در نظر گرفته شده بود و آخرین فوران آن از نظر تاریخی معلوم نبود. فعالیت این آتشفشان سبب پرتاب حجم عظیم خاکستر و مواد آتشفشانی تیره رنگ به ارتفاع 12 کیلومتری گردید و طی 20 دقیقه مواد آتشفشانی موجود در ابر فورانی تا فاصله حدود 100 کیلومتری شمال آتشفشان گسترده گردیده. همچنین بهمن سوزانی از مواد آتشفشانی سرازیر گشت که سرعت انتشار آن احتمالاً حدود 100 کیلومتر در ساعت بوده است. در مسیر بهمن مزبور درختان قطور نیز جاکنده شده و منطقه جنگلی تقریباً بصورت برهنه درآمد.

لینک به دیدگاه

متأسفانه نزدیک به 3000 نفر جان خود را از دست دادند. آتشفشان بزیمیانی در کامچاتکا که در سال 1956 فوران نمود قبلاً به عنوان آتشفشان خاموش قلمداد شده بود.

 

مثال های متعددی از این گروه آتشفشان ها خاموش یا نیمه خاموش در دست میباشد که جای بحث در اینجا نخواهد داشت. لذا خاموشی و فترت فعلی دماوند دلیلی برعدم امکان فعالیت آن نبوده همچنان که در حال حاضر نیز شواهدی نیز برای فعالیت مجدد آن موجود نمی باشد. مسئله مراقبت و بررسی علمی است که لازم در این باره به عمل آید.

 

چنانچه دماوند احتمالاً روزی فعالیت نماید (اگر چه این زمان بسیار هم دور باشد) به علت خاموش طولانی آتشفشان و بسته بودن محل خروج مواد آتش فشانی فعالیت اولیه از نوع اولترامافیک ولکانین بوده که طی آن درمرحله اول قطعات جامد سنگهای قدیمی (از جمله قطعات آتشفشان فعلی دماوند) را پرتاب خواهد نمود که این قطعات می توانند سرد و یا گرم و حتی ملتهب باشند بدون آنکه ماگمای جدید تظاهر نماید. ایجاد قطعات میتواند از خاکستر تا قطعات چند تنی تفاوت داشته باشد. فعالیت انفجاری این نوع آتشفشان ها بعلت وجود گازهایی است که ممکنست منشأ ماگمائی و یا ثانوی (نتیجه گرم شدن آبهای زیرزمینی) یعنی باصطلاح Phreatic explosions باشد. بنابراین به این نکته باید توجه نمود که چنانچه تحت هر شرایطی آبهای ثانوی نیز در سیستم آتشفشان گرم و ایجاد فشار بخار افزون بر فشار لیتوستاتیکی وارده بر سیستم نماید. چنانچه راه خروجی برای خنثی شدن فشار مزبور نباشد ممکن است فعالیتی از نوع انفجاری در ابعاد کوچک و یا بزرگ تظاهر نماید.

لینک به دیدگاه

بهر صورت بسیاری از آتشفشان ها که مدتها خاموش بوده اند فعالیت خود را بدین گونه با فورانهای نوع اولترا ولکانین شروع نموده اند و سپس با فورانهائی از انواع دیگر دنبال نموده اند. با توجه به اینکه دماوند چندین هزار سال استکه هیچ گونه فعالیتی نداشته است در صورتیکی هنوز ماگمائی کاملاً منجمد نشده وجود داشته باشد (که فعلاً دلیلی بر وجود آن در دست نمیباشد) میبایست متحمل پدیده تفریق شده وبخش اسیدی و غنی از گاز آن در مرحله اولیه فوران، خارج گردد. با آنچه از سابقه آتشفشانهای نوع استراتوولکان اواخر نئوژن و اوائل کواترنر در ایران و نقاط دیگر جهان مانند سبلان مشاهده شده معمولاً بعد از مرحله تشکیل ساختمان مخروطی یا استراتوولکان مربوطه، دریک مرحله انفجاری شدید از نوع فعالیت پلینین (Plinian eruption) مقادیر عظیمی از خاکستر و پامیس آتشفشانی خارج می سازد که این نوع فوران میتواند همراه با جریان های خاکستر سوزان (Ash flow) و ریزش ساختمان مخروطی آتشفشان به شکل دهانه بزرگ (در ابعاد کیلومتری) از نوع کالدرا باشد. اگر چه ساختمان فرورفته ای در شمال دماوند (حاشیه کوه ها در منطقه حاجی دلا-نونال) توسط آلن باخ به کالدرا نسبت داده شده است ولی دلیل قاطعی در این باره وجود ندارد، و در هر حال ساختمان مخروطی تقریباً منظم دماوند نمونه تیپیک یک استراتوولکان بدون وجود کالدرا در ساختمان اصلی است. آتشفشان وزوو در ایتالیا اولین فعالیت خود را حدوداً ده هزار سال قبل با فوران خاکستر و پامیس تراکیتی شروع نمود که پس از یک دوره آرامش طولانی در سال 79 میلادی مواد تفریتی اسیدی نزدیک به فنولیت لوسیت دار به صورت ابری عظیم در اتمسفر بالائی منتظر نموده و درضمن جریانی از خاکستر و پامیس فنولیتی برنگ روشن در منطقه سرازیر گشت که سبب تخریب سه شهر پمئی (pompeil) هرکولانوم (Herculaneum) و استابیه (Stabiae) گردید و تشکیل کالداری وسیعی داد. حجم موادی که در این قبیل دورانها خارج می گردد ممکن است به چندین کیلومتر مکعب برسد و منطقه ای به وسعت چندین صد کیلومتری مربع بیشتر را تحت پوشش مواد ریزشی و یا جریانی آتشفشان قرار دهد.

 

جریان های خاکستر (Ash flows)و یا بهمن های سوزان (Glowing avalanche)که شواهدی از آنها نیز در فعالیت قبلی دماوند ملاحظه می گردد و قبلاً تشریح شده است، چنانچه در چنین فعالیت احتمالی بروز نمایند اساساً مناطق با توپوگرافی پست اطراف منطقه را تحت پوشش قرار داده و لذا مناطق مسکونی اطرافدره هراز و یا لاردلیچا قبلاً می بایست تخلیه گردند. ابرهای فورانی که حاوی خاکستر، پامیس، لاپیلی و پمپ یا قطعه های آتشفشانی (Block) بسته به شرایط انفجاری و حجم مواد خارج شده (که احتمالاً ممکنست در یک چنین فعالیتی زیاد باشد) چندین کیلومتر به آسان پرتاب گردیده و قطعات درشت مانند قطعات و پمپ ها اطراف محل خروج یعنی آتشفشان دماوند ریزش خواهند نمود. ذرات ریز مانند خاکستر تا فواصل دور منتشر گردیده و مسیر آنتشار تحت تأثیر جریان های هوا و یا باد قرار دارد. معمولاً در ستون فورانی علاوه بر مواد آتشفشانی گازهای انبساط یافته و هوا همراه آن می باشد. ابر فورانی می تواند تا ارتفاعات زیاد صعود و توسط جریانب اد به سمتی رانده شود. ذرات منفصل(مانند خاکسترها) درون ابر تحت تأثیر آشفتگی به حالت معلق در خواهد آمد. همچنانکه انرژی در درون ابر آزاد می گردد، ذرات معلق درون ابر شروع به ریزش می نمایند. نحوه گسترش منطقه ای مواد آتشفشانی، بصورت نواحی پوشیده شده از تفرا به شکل بیضوی و یا بادبزنی خواهد بود. رامس صفحه بادبزنی در محل انفجاری و جهت بازشدگی آن در جهت حرکت و انتشار مواد آتشفشانی است. مواد تفرائی ممکن است بواسطه تأثیر بادهایی با سمت متفاوت در ارتفاعات مختلف، در جهات گوناگون نیز منتشر شوند. فوران های فوق العاده با قدرت زیاد ممکن است مواد خود را تا فاصله 1000 کیلومتر از منشأ منتشر سازند. البته موادی که در نواحی دوردست نهشته می شوند بسیار کم ضخامت و شاید ناچیز باشند. در واقع ضخامت مواد ریزشی بطور تصاعدی نسبت به محل منشأ کاهش می یابد. به عنوان مثال ممکنست از حدود یک متر در حوالی منشأ تا 5 سانتی متر در فاصله حدود 5 کیلومتری کاهش یابد. جریان باد همچنین می تواند در تفکیک مواد آتشفشانی تاثیر گذاشته و خرده مواد شیشه ای (shard glass) خاکستر و پامیس ها را به مسافت های دورتر حل نماید به علاوه از نظر شیمیایی مواد سیلیس تر (غنی از SiO2) به نواحی دورتر حمل می گردند که به این نوع تفریق و تفکیک بادی مواد آتشفشانی، تفریق بادی (Eolian differentiation) گفته می شود.

 

با توجه به مطالب فوق ابرهای فورانی و مواد ریزشی ناشی از آنها برخلاف گدازه ها و یا بهمن های سوزان آتشفشانی (یا سایر جریان های آذرآواری) که انتشار آنها از شیب توپوگرافی متابعت نموده و بیشتر مناطق پست و کم ارتفاع مجاور محل آتشفشان را تحت تأثیر قرار می دهد. میتواند در فواصل دور نتشر شده و در شعاع وسیعتر تر مناطق اطراف دماوند را فرا گیرد. بررسی داده های هواشناسی نشان می دهد که بیشترین تعداد باد منطقه مربوط به بادهای غربی و سپس معمولاً بادهای شمال غربی است (جداول ضمیمه). بیشتر بادها سرعت کمتر از 6متر بر ثانیه (کمتر از 22 کیلومتر در ساعت ) داشته و بادهای با سرعت بیش از 10 متر بر ثانیه (36 کیلومتر در ساعت)کمیاب می باشند. البته بادهای با جهات دیگر نیز در منطقه می ورزد. همچنین سمت باد و سرعت آن در ارتفاعات مختلف تغییرات نشان می دهد بطور معمول سرعت باد با افزایش ارتفاع منطقه ازیاد می یابد و بنظر می رسد حداکثر در حدود ارتفاع 9 کیلومتری از سطح دریا باشد.

 

بدین ترتیب با توجه به سمت و سرعت وزش عمومی باد مناطق شرقی و جنوب شرقی دماوند در جریان یک فوران انفجاری احتمالی دماوند بیشتر در معرض انتشار مواد ریزشی آتشفشانی یعنی تفراها خواهند بود. در این صورت مناطق دماوند، فیروزکوه و گرمسار پس از مناطق اطراف آتشفشان دماونددر مرحله نخست و همچنین نواحی مقابل یعنی نواحی غربی و شمال غربی دماوند مانند بلده و قشم در یک گسترش بیضوی شکل ابرهای فورانی میتواند تحت تأثیر ریزش خاکستر و دیگر مواد دانه ریز آتشفشانی قرار گیرد.

 

شهر تهران در فاصله حدود 60 کیلومتری جنوب غربی کوه دماوند قرار دارد. وزش بادهای با سمت شمال شرقی اگرچه بطور عمومی محدودتر از بادهای غربی-شمال غربی و شرقی است ولی وجود داشته و به ویژه جریان باد با سمت N60 میتواند جهت انتشار مواد را به سوی تهران هدایت نماید ولی با توجه به کلیه شرایط ریسک آن در وهله دوم یا سوم خواهد بود.

 

ریزش سنگین خاکستر در اطراف آتشفشان میتواند سبب نابودی نباتات و حیوانات و انسان در شعاع چندکیلومتری آتشفشان گردد. خاکستر ناشی از فوران سال 1912 آتشفشان کاتمائی (آلاسکا) در کودیاک (Kodiak) یعنی حدود 160 کیلومتری آن سبب از بین رفتن روئیدنی های کوتاه منطقه شد ولی درختان بزرگ باقی ماندند. حتی چندین سانتی متر خاکستر می تواند به کشاورزی و نباتات بوته ای خسارات قابل توجه وارد نماید و حیوانات اهلی مانند گوسفندان بز، گاو و غیره به علت تغذیه علوفه آلوده به خاکستر مورد تهدید قرار گیرند. در ناطقی که ریزش خاکستری کمتر سنگین باشد شاخه های درختان میتواند شکسته شده و در بعضی موارد ریزش سقف منازل بهمراه داشته باشد خاکستر موجود در هوا ممکن است به موتور هواپیماها و سایر وسائل نقلیه خسارات جدی وارد نماید. همچنین در سیستم تنفسی اسنان و حیوانات اختلالات اساسی ایجاد کند. به علاوه ریزش خاکستر می تواند سبب آلودگی منابع آبی(از جمله مخازن آب مانند سد لار، سدلتیان) شده و با بر اثر مسدود کردن مسیر نهرها و یا رودها سبب طغیان محلی گردد. در طولانی مدت نیز ممکن است ریزش خاکستر باعث پاره ای تأثیرات شیمیائی در خاک های منطقه و انسان و یا حیواناتی را که از مواد نباتی روئیده شده در این گونه زمین ها تغذیه می نمایند تحت تأثیر قرار دهند. بعنوان مثال برخی از گوسفندان مناطق از نیوزیلند دچار مسمویت ناشی از تغذیه علوفه و نباتاتی شده بوده که در این گیاهان جذب بیش از حد کبالت خاکسترهای آتشفشانی قدیمی مشاهده می گردید. جریان های گلی (Mud flow) که از اختلاط مواد منفصل آتشفشانی (خاکسترها، لاپیلی، قطعات و غیره)با آبهای حاصل می شوند(اعم از ریزش سنگین باران ذوب بر ها، ورود خاکستر در رودخانه ها و نهرها و غیره) خود از دیگر عوامل تخریب کننده بوده که میتوانند در مسیر خویش روستاها، شهرها و مزارع را نابود سازند. ورود احتمالی چنین مواد تفرائی در مخازن آبی مانند دریاچه ها و سدها میتواند خطرساز باشد. این جریانهای کلی تحت تأثیر نیروی ثقل به سمت دره ها و نقاط پست اطراف آتشفشان هدایت می گردند و خسارات سنگین در مسیر خود ایجاد نمایند، بنابراین محدوده عمل چنین جریان های احتمالی مناطق پست و دره های اطراف کوه دماوند خواهد بود (دره هراز دلیچای و لار).

 

گازهای آتشفشانی نیز یکی دیگر از عوامل خطر ساز بوده که می تواند تأثیر زیادی روی نباتات حتی در فواصل چندین ده کیلومتری از محل آتش فشان بنمایند. گازهای اسیدی می تواند روی درختان میوه تأثیر گذاشته و یا مزارع را از بین ببرند. تجمع گازهای سنگین مانند گاز کربونیک در نقاط پست و گودال ها می تواند نابودی موجود ات زنده را بدنبال داشته باشد.

 

مجموعه این عوامل خطرساز که در حال حاضر احتمال است وامیداست که هرگز به وقوع نه پیوند و معهذا ایجاب می نماید که تدابیر لازم اندیشیده شود آمادگی لازم و مراقبت کافی به عمل آید تا خدا نخواسته هر چند هم احتمال وقوع یک چنین فعالیت آتشفشانی ضعیف و نچیز باشد، غالفگیر نشده و از میزان خسارت به ویژه ضایعات انسانی کاسته شود.

 

در شرایط بحران، تخلیه به موقع مناطق مسکونی اطراف آتشفشان، پیش بینی تأمین آب مصرفی و مواد غذائی مناطق خسارت دیده از دیگر منابع غیرآلوده، مبارزه با آلودگی های محیط زیست و مسمویت های ناشی از فعالیت های آتشفشانی (خاک، نباتات، دام و غیره) آمادگی های لازم برای اطفاء حریق های احتمالی، انسداد راه های امدادی و غیره از جمله مواردی می باشند که می بایست آمادگی برای مقابله با آنها از قبل وجود داشته باشد. مراقبت های علمی و بررسی و پژوهش های آتشفشان شناسی می تواند تا حدود زیادی از قبل هشدارهای لازم را بدهد.

لینک به دیدگاه

پیش بینی زمان فوران

 

چنانچه فوران های آتشفشانی را بتوان پیش بینی نمود. می توان تاحدود زیادی از خسارتهای مادی و معنوی و به ویژه تلفات انسانی جلوگیری نمود. در مورد پیش بینی فعالیت های آتشفشانی باید با حزم و احتیاط کامل عمل نمود چه برآورد اشتباه خود می تواند مسائل گوناگوین بوجود آورد. در هر صورت تعیین تاریخ قطعی فوران آتش فشانی ممکن نخواهد بود ولی این کوشش باید بعمل آید تا حتی الامکان از وقوع احتمالی یک فوران اطلاعات کافی بدست آورد.

 

پیش بینی زمان فوران به نحوه خاص و کلی صورت می گیرد. در پیش بینی کلی معمولاً این موضوع ابراز می گردد که این آتشفشان در آینده نزدیک فوران خواهد نمود. جمله آینده نزدیک ممکنست شامل چندین ساعت و یا چندین سال گردد. پیش بینی کلی میتواند براساس روش های متفاوت آتشفشان شناسی، ژئوشیمیائی، ژئوفیزیکی و غیره صورت گیرد.

 

1-5-گاه یک آتشفشان که سابقه فعالیت آن به خوبی ثبت شده است معلوم می دارد بطور دوره ای فعالی خواهد داشت. در مورد دماوند اطلاعات عمومی در مورد زمنی شناسی، سنگشناسی و غیره وجود دارد اما لازم است پژوهش ها بطور دوره ای اعم از مطالعات ولکانولوژی اندازه گیری های ژئوشیمیایی سنجش های ژئوفیزیکی و غیره به عمل آید.

 

2-5- رفتار فومرولی آتشفشان و مطالعه ژئوشیمیایی آن یکی دیگر از پارامترهای پیش بینی کلی محسوب می گردد. در برخی از آتشفشان ها در مزان شروع فعالیت مجدد حرارت گازهای فومرولی افزایش یافته و ترکیب شیمیایی آن نیز تغییر می نماید که در فصل قبل بدان اشاره شده است. همچنین در زمان نزدیک به فوران، حجم مواد فومرولی نیز ممکن است افزایش یابد. البته آتشفشانهائی وجود داشته اند که به نظر می رسد تغییری در ترکیب آنها حاصل نشده است. اندازه گیری نوع و ترکیب شیمیایی فومرول ها جهت سابقه رفتاری آتشفشان لازم می باشد تا بتوان درباره فعالیت آتی آن اظهار نظر نمود. اگر چه از نظر کیفی آتشفشان دماوند در مرحله گوگردزائی و یا فعالیت سولفاتاری است و لی ابزارهای دقیق پژوهشی برای نمونه گیری مستقیم از محل خروج فومرول ها درحال حاضر در دسترس نمی باشد و در این زمینه لازم است ضمن فراهم نمودن وسائل مزبور نسبت به آموزش افراد متخصص اقدام نمود. اما سازمان زمین شناسی کشور د رمورد چشمه های آب گرم منطقه بررسی هایی انجام داد است که نمونه ای از نتایج هیدروشیمی ارائه شده توسط آقای دکتر شاه بیگ کارشناس ارشد سازمان تشریح می گردد.

 

این آزمایشات در روزهای 3/5/68 و 5/5/68 و 15/5/68 و 7/6/68 انجام گردیده و با نتایج آزمایشاتی که در تاریخ 20/12/67 بر روی چشمه آبگرم (رینه) صورت گرفته، مقایسه به عمل آمده است. ترکیب شیمیائی آب چشمه ها شامل دو بخش گازی و املاحی می گردد.

 

الف: گازها- باتوجه به فرار بودن این مواد مقدار آنها در مظهر چشمه اندازه گیری شده است. گازهای عمده عبارتند از اکسید دو کربن (co2) ، هیدروژن سولفوره (sh2) و مواد رادیو اکتیو(گاز رادون). با مقایسه این عناصر با نتایج قبلی 20/12/57 هیچگونه تغییر محسوسی مشاهده نگردیده است که این آزمایشات در جداول ضمیمه (شماره 1 تا 5) منعکس می باشد.

 

ب: املاح. جهت بررسی و مطالعه املاح از مظهر چشمه مذکور مقدار یک لیتر آب برداشت شده و در آزمایشگاه مجهز سازمان زمین شناسی کشور مورد سنجش قرارگرفته است. مقایسه املاح آزمایش شده با نتایج آزمایشات قبلی (20/12/67) تغییرات محسوس ملاحظه نمی شود. (جدول 1 تا 5).

 

بنابراین بر اساس آزمایشات فیزیکی و شیمیائی هیچ نوع تغییری در آب چشمه گرم رینه اعم از تغییر درجه حرارت بالارفتن مقدار گازها و مواد معدنی که دال بر فعال شدن آتشفشان دماوند باشد ملاحظه نگردیده اما لازم است بطور دوره ای و منظم چنین اندازه گیری های در مورد دماوند سبلان، سهند، تفتان و غیره به عمل آید. از نظر آتشفشان شناسی در مورد تفسیر تغییراتی رفتاری فومرول ها باید دقت کافی ابراز داشت. به عنوان مثال مسئله حجم حقیقی و ظاهری فومرول خود تا حدود زیادی ممکن است وابسته به شرایط آب و هوایی منطقه باشد. در هوای سرد و مرطوب افزایش تراکم بخارات منجر به رویت واضح تر فومرول ها شده و در نتیجه ممکن است این تصور را پیش آورد که فعالیت فومرولی افزایش یافته است. بارندگی های تازه و یا احیاناً ذوب قابل توجه برف ها (به عنوان مثال احتمالاً در مورد دماوند در تابستان امسان) می تواند آب اضافی را به منطقه تحت الارضی گرم آتشفشان هدایت نموده و بطور واقعی سبب افزایش حجم بخارات خارج شده گردد که در این مورد حجم بخار آب خارج شده مفهومی از نظر پیش بینی فوران آتشفشانی بطور کلی نداشته و باید توجه بر روی سایر گازها معطوف گردد.

 

3-5-بجز بررسی های فیزیکوشیمیائی فومرول ها، روش های ژئوفیزیکی نیز می توانند در پیش بینی کلی فوران های آتشفشانی مورد استفاده قرار گیرند:

 

الف- استفاده از روش های سنجش مغناطیسی زمین یکی از این نمونه ها محسوب می گردد. مجمع ماگما در زیر آتشفشان سبب گرم شدن سنگهای اطراف آن شده و خاصیت جذب مغناطیسی سنگهای مزبور را کاهش می دهد. این سنجش و کاهش خاصیت مزبور را میتوان بکمک مانیتومتر انجام داد. گروه ژئوفیزیک سازمان زمین شناسی کشور پس از اعلام وضعیت احتمالی فعالیت آتشفشان دماوند در منطقه مستقر گردیده و نسبت به ثبت نتایج اقدام نمود تا به عنوان سابقه آتشفشان دماوند حفظ گردد (با توجه به اینکه قبلا ًدر این باره اطلاعاتی موجود نبوده است). البته لازم است بطور مرتب و دوره ای این اندازه گیری ها تکرار شود. تا تغییرات مربوطه مشخص گردد. نتایج بررسی های ژئوفیزیکی در بخش ضمیمه آورده شده است.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...