- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۲ سلام با پیشنهاد دوستان برای نقد کتاب در تاپیک معرفی اثار ادبی برای نقد کتاب کتاب من گنجشک نیستم از مصطفی مستور برای نقد انتخاب شد. می تونید اینجا نظرات خودتون و نقد خودتون رو در مورد کتاب بنویسید. لینک دانلود : برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام منتظرتون هستیم 23 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۲ دربارهی خود کتاب من گنجشک نیستم، رمان 85 صفحه ای مصطفی مستور است که توسط نشر مرکز چاپ شده است. روند دارای بیست اپیزود مرتبط است که در یک تیمارستان خصوصی میگذرد. نویسنده در هر کدام از این اپیزودها به زندگی یکی بیماران در حال درمان هستند میپردازد و تمام این پرداختها از نگاه اول شخص یکی از همین بیمارهاست. راوی داستان بعد از مرگ فرزند و همسرش دچار تشنج شده و خواهرش او را برای مداوا به این مرکز فرستاده است... زبان داستان مصطفی مستور از آن نویسندههایی نیست که مثل یوسف علیخانی، شهریار مندنی پور و... زبان خاص خودش را داشته باشد. مستور از زبانی ساده استفاده میکند که گهگاهی هم دوست دارد با زبان کاری انجام بدهد. در این رمان خیلی کم پیش میآید که مستور زبانش را از سادگی بیرون بیاورد. حتی با این که تک تک اتفاقات در یک تیمارستان میافتد و خود راوی هم دم به دم دچار تشنج میشود. زبان داستان فقط زمانی تغییر میکند که راوی تشنج میگیرد و سرگیجه به سراغش میاید و پخش زمین میشود. شاید یکی از ایرادهایی که به مستور میشود گرفت دقیقاً همین موضوع است که زبان داستان در «من گنجشک نیستم» به زبان دیوانهها نزدیک نیست و بیش از حد به روایت داستان پرداخته است. روایت داستان روایت داستان را در کل دوست داشتم. با این که نویسنده در انتهای بیشتر اپیزودها برای تمام کردن حرفش و پریدن به زمان بعدی از تشنج راوی استفاده میکند. و به قدری از این شیوه استفاده میکند که از حالت عادی خارج میشود. نویسنده سعی نمیکند هر بار که راوی تشنج میگیرد اتفاق داستانی جدیدی بیافتد و فقط به چرخش سر راوی اکتفا میکند. در حقیقت برای نویسنده، روایتهای فرعی بیشتر از روایت کلی ارزش دارد. این رویه تا انتهای رمان ادامه دارد. با این که روایت عنصر برجسته این رمان است اما باز هم در روایت کلی، اتفاقی نو نمیافتد. و اگر شخصیت کابلی، دانیال نازی و ماهان نبود، خواننده نمیتوانست همراه راوی جلو بیاید. شخصیتها دانیال نازی: دانیال نازی را دوست داشتم. حتی خود نویسنده هم دانیال نازی را دوست دارد که اولین جمله کل کتاب جمله ای از دانیال نازی است. همان جمله ای که جای تقدیم نامه ابتدای کل کتاب نوشته میشود. دانیال نازی یک کرم کتاب پر از سوال است. از هر کسی خوشش نمیاید. شاعر مسلک است و ساعت سه نصفه شب هم که شده برای خواندن شعرش به راوی زنگ میزند. اتاقش در دیوانه خانه پر از کتاب است. حتی روی تختش و صندلی مهمانش کتاب ریخته و معلوم نیست که خودش کجای این اتاق مینشیند. دانیال به حرفهای رئیس تیمارستان گوش نمیدهد و یک روز نیمههای شب خودش را از پنجره اتاقش به پایین پرت میکند و میمیرد. به مستخدم پیر تیمارستان میگوید «تاجی خوشگله» و حتی دختر تاجی را هم به اندازه خود تاجی خوشگل نمیبیند. کابلی: یک راننده کامیون که یکی از روزهایی که ناگهانی به خانه برمی گردد،زنش را در حال خیانت میبیند و خودش با پای خودش به این جا میآید. عشق فیلم است و هر روز صبح فیلمی که دیشب دیده است را برای راوی تعریف میکند. اما دانیال هیچ وقت رابطه خوبی با کابلی ندارد. به هر کس که بدش بیاید میگوید »صورت!». راوی حدس میزند که احتمالاً یعنی کسی که «صورتش رو نگاه کن» یا «با اون صورت عوضیش» تصور میکند. توی صف مدام به جلو خم میشود و حرف میزند. درست مثل یک شاگرد تنبل. به نظر میرسد افغانی است، اما غیر از اسم و تکیه کلامش چیز دیگری این مدعا را اثبات نمیکند. کوهی: رئیس تیمارستان که بیماران را تحقیر میکند و تکیه کلامش «روشن شد؟!» است. آن قدر که انگار دارد یکی از نظریههای مارتینهایدگر را میفهماند (از متن کتاب). و دیگر هیچ! همه ی شخصیتهای داستان ایستا هستند. و هیچ تغییری در رفتار و گفتارشان اتفاق نمیافتد. و این سکون داستان را بیشتر میکند. من گنجشک نیستم را دوست داشتم. اما فقط در جزئیات. داستان در کلیت حرف زیادی برای گفتن ندارد. 10 لینک به دیدگاه
millan 1272 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۲ نظر ونقد خودمونو مینویسیم یا نظرات بقیه رو کپی میکنیم؟ 8 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۲ نظر ونقد خودمونو مینویسیم یا نظرات بقیه رو کپی میکنیم؟ از خودمون باشه بهتره. از دیگران هم برای کامل تر شدن نقد میشه بزاریم ولی برداشت خودمون بهتره. 7 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۲ سارا یه سووال چرا مصطفی مستور وچرا کتاب من گنجیشک نیستم 8 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۲ درود من تا بحال حتی یکی از کتاب های آقای مستور رو نخوندم ولی انگاری خیلی معروفه. همینو میخوندم و می آم.. 6 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۲ سارا یه سووال چرا مصطفی مستور وچرا کتاب من گنجیشک نیستم قرار هست هر سری یک کتاب معرفی بشه که این کتاب معرفی شد. این تاپیک : معرفی اثار ادبی برای نقد کتاب هر کدوم از دوستان بخوان می تونن پیشنهاد بدن برای کتاب.ترجیحا هم کتاب های کم حجم باشه بهتره. تاپیک کافه نقادی نقد کتاب داستان رمان شعر و ... نکاتی درمورد نقد کتاب داره. 8 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۲ درودمن تا بحال حتی یکی از کتاب های آقای مستور رو نخوندم ولی انگاری خیلی معروفه. همینو میخوندم و می آم.. کتابهای خوبی داره. منتظریم 6 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۲ درست همون لحظه ای که خواستم کتاب گنجشک رو دان کنم سرعت نت اومد پایین. یعنی برا دانلود حدود 600 کیلو بابت، 5 مین منتظر بمونی ستم نیست؟ قدیما که میرفتم شهر کتاب بابل و بابلسر، کتابهای موفقیت و.. رو خیلی سریع میخوندم. گفتم گنجشک رو هم سریع بخونم یا بخورم دیگه.. یک صفحه دو ص سه ص.. ای خدا این چی داره میگه؟ گفتم نکنه سرعت خوندن من زیاده. سرعت رو کم کردم و حدودا 10 ص دیگه خوندم. کمی کلافهه شدم و بازم دور سریع گرفتم.. اینبار با کلید لغزان ماوس،سریع ورق می زدم بلکه زودی تموم بشه. اووووف تمام شد البته خیلی جاها رو سانسور کردم آخه بعضی از صفحات رو اصلا مث نمی کردم. گفتم برم دو تا نقد بخونم. دو تا نقد خوندم که هر دو اشاره داشتن به اینکه: آقای مستور در این کتاب، چیزی جدیدی برای گفتن نداشت. اصلا تنوع خوبی نبود 8 لینک به دیدگاه
Farnoosh Khademi 20023 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۲ منم این کتابو تا حالا نخوندم.در اسرع وقت میخونمش. بازم میام. 5 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۲ تا فرداشب میخونم ومینویسم نقدمو دارم کتابای سلین ونرودا رو میخونم 4 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۲ کتاب خیلی خوبیه برای نقد پیش تر یک نقد نوشتم برای این کتاب که توی تاپیک نقد قرار بدم اما متاسفانه چون دست نویس بود وسط کاغذهام گم شد! من اولین کتابی که از مستور خوندم همین کتاب بود واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم تحت تاثیر قرار گرفتم چرا که برای اولین بار بود که یه کتاب خوب به زبان فارسی و از اون مهم تر یک کتاب خوب ایرانی می خوندم ما عادت کردیم که کتاب های خوبی که می خونیم همه ترجمه شده باشه و زبان کتاب با اینکه ترجمه شده اما زبان ما نیست ! البته نویسندگان ایرانی خوب دیگری هم داریم اما مستور برای من اولین نویسنده ایرانی نویس بود که شناختم به تمام کسانی که می خوان کتاب های مصطفی مستور رو بخونن توصیه می کنم اول من گنجشک نیستم رو بخونن چون اثر خوبیه و خوش خوان هست اما در مقایسه با کتابی مثل روی ماه خداوند رو ببوس از نظر من چند رتبه پایین تره و اگر بعد از اون کتاب خونده بشه مسلما زیبایش کمتر به چشم میاد. شروع کتاب خیلی خوب بود شروعی که نمی خواد تو رو جذب کتاب کنه می خواد تو رو غرق کنه واقعا از شروع این کتاب خوشم میاد روند قصه رو هم می پسندیدم شخصیت هاش با اینکه یه جورایی رویایی و از واقعیت دور بودن اما ملموس بودن و دوست داشتنی حرف های خوبی هم بینشون رد و بدل می شد اما پایان کار احساس می کنم خیلی زود جمع و جور شد نه اینکه مثلا 20 صفحه دیگه کتاب رو باید ادامه می داد بلکه به نظرم حجم قابل قبولی داشت فقط باید پایان قصه زودتر شروع می شد و کمی فکر خواننده رو با خودش می برد تا وقتی تموم میشه خواننده بگه که اینطور و بهش فکر کنه نه اینکه وقتی تموم شد با خودش بگه خب حالا منظورش از این پایان چی بود و به منظور نویسنده و هدفش فکر کنه. چند سالی از خوندن این کتاب می گذره و من دقیق و با جزئیات به خاطر نمیارمش به همین خاطر فعلا چیز دیگه ای نمی نویسم . 3 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۹۲ رمان کم حجم: من گنجشک نیستم. ( 85 صفحه ) در کُل امتیـاز خوبی به این اثر می دهم. ترس از مرگ،دغدغه ها و سوالات بی جواب، و... درون مایه ی اصلی داستـان بود، که کم و بیش هر فردی با این موضوعات در زندگی اش رو به روست. شخصیت های داستـان را در کُل دوست داشتم هر چند دارای نقطه ضعف هایی بودند؛ از ابراهیم و دانیال نازی تـا رئیس آسایشگاه! ( راوی حال پریشانی دارد ولی خیلی دقیق و منظم ماجراها را تعریف می کند! رئیس آسایشگاه برخلاف اینکه ایجاد آسایش کند، محیط را برای بیماران روانی ناامن می کند! ) بعضی از شخصیت ها نام های غیر آشنایی دارند. رمان با پایانی نسبتاً خوب تمام می شود و یـاد آور شعر زیبای سهـراب عزیـز است : و نترسیم از مرگ مرگ پایان کبوتر نیست 3 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۹۲ ممنون از دعوتت کتاب رو قبلا نخونده بودم و امشب و دیشب خوندم. از این نویسنده هم تاحالا ففط به کتاب خوندم. روی ماه خدا رو ببوس از اون کار خیلی بیستر از این خوشم اومد این کتاب خیلی برام معمولی بود. تقریبا هیچ مکثی روش نداشتم و خیلی سریع و بی تفاوت ماجرا رو دنبال می کردم شاید به این خاطر که ارتباط عمیقی با شخصیت های داستان برقرار نکردم. شخصیت هایی که هر کدوم بیمار یک بیمارستان روانی بودندو جای کار خیلی خیلی خیلی بیشتری روی شخصیت هاشون وجود داشت. اما نویسنده فقط یه اشاره های خیلی کلی و سربسته از زندگیشون و حالت روحی روانیشون داشت. بیشتر وقت صرف توصیف مکان و حرکات شخصیت ها و کارها و عکس العمل فیزیکی اون ها شد تا توصیف دقیق شخصیت ها. خصوصا که شخصیت ها عادی نبودند و وجودشون توی بیمارستان روانی انتظار من مخاطب رو در مورد اشنایی بیشتر با شخصیت ها به هنراه داشت. نه لزومااین که کابلی کی رفت و کی اومد یا یاقوت کجا ایستاده و داره چی کار میکنه !! اما با این حال چند جمله فلسفی نشان بود که نویسنده در لا به لای متن اورده بود و به نظرم جالب اوند که های لایتشون کردم 1. هیچ مرگی دنیا را به اخرین نقطه اش نرسانده است اما ما را شاید برساند 2. وقتی نمیتوانی قواعد بازی را عوض کنی پس خفه شو و بازی کن 3. وقتی ان ترس می اید من مثل کودکی که جانور وحشتناکی دیده باشد مچاله میشوم و توی خودم و اغلب توی رخت خواب پناه میگیرم 4. صد دفعه بهش گفتم که هر سوال عینهو یه طناب میپیچه به دست و پاش و وقتی سوال ها زیاد شدند اون قدر طناب به دست و پاهای خودش پیچونده که حتی یه قدم هم نمیتونه برداره 5. هرچه رفاه را زیاد کنیم فشار را هم زیاد میکنیم. از امیختن این دو شیوه هست که تعادل شما عوضی ها که به هم خورده را دوباره برقرار میکنبم 6. اوایل فک میکردم بدترین کار کشتن ادم هاست. اما حالا میبینم کارهای زیادی هست که از کشتن ادم ها بدتره ! گاهی فکر میکنم ادم های زیادی هستند که میتوانم با آن ها عمیقا احساس نزدیکی کنم. اما افسوس که نمیشناسمسان ! 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده