vahid88 9651 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ البته یه راه خیلی سریع هم هست کلی سفارش با پیش پرداخت بگیرم بعدش همه مواد اولیه کارخونه رو بدون اینکه کسی متوجه بشه بفروشم یعنی هم سفارش مواد اولیه بدم بدون پرداخت پول ( ولی پول همون مقدار سفارش رو از حساب کارخونه خارج کنم) هم اینکه همون مواد رو به کارخونه های دیگه بفروشم و پولش رو دریافت کنم سپس با کل پولهایی که از راههای بالا بدست آوردم فلنگ و ببندم و فرار کنم چند روز بعد کارخونه به کل نابود میشه بدون اینکه اثری ازش بمونه 8 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ میذارم کارخونه به روال خودش ادامه بده تا چندماه اول، وقتی قطعات، بودجه، ابزارها و ... موردنیاز باید تامین بشه، هیچ کاری نمیکنم، حقوق ها رو پرداخت نمیکنم و اجازه میدم کارخونه کم کم به رکود و عدم فعالیت برسه. 8 لینک به دیدگاه
Ghasem Zare 8757 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ یه مشت وسایل و ابزار بنجل چینی جایگزین میکنم خود این ها کم کم باعث نازل شدن کیفیت محصولات میشه و ... البته یادم نبود اینجا ایرانه و این راه جواب نمیده 10 لینک به دیدگاه
Jafar Alishah 6341 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ برام سخته ولی میگم نقاط ضعف بیشتر نمایان بشه اول یه دسته بندی میکنم و برای هر کدوم یجور برنامه ریزی میکنم 1- شرکت و کارکنان 2- مشتریان 3- شرکت ها و کارگاههایی که باهاشون کار میکنیم معمولا نیروهای متخصص و کسایی که دانش و تجربه بالایی دارن کمی مغرور هستن - سمت های دیگه ای بهشون میدم که خوششون نیاد و چون نمیتونن از داشته هاشون استفاده کنن بعد مدتی عصبی میشن ومشکلاتی ایجاد میکنن - همین روال رو میرم تا در نهایت دلایل کافی برای اخراج ایجاد یا خودشون قطع همکاری کنن افراد جایگزین رو از کسایی انتخاب میکنم که دانش کمی داشته باشن و برای اینکه مورد قبول هیئت مدیره واقع بشه توجیح میکنم که باید از خانواده های فلان باشن یا سابقه فلان داشته باشن تا اینجا میشه گفت تا حدودی پشت شرکت رو خالی کردم سعی میکنم مسئولینی انتخاب کنم که با رشوه و اختلاس بیگانه نباشن - چه حسابدار چه باقی بخصوص کسایی که مسئول تفاهم و قراداد با شرکت های همکار و مشتریان عمده هستن و دستشونو باز میزارم دیگه نیاز نیست کاری کنم چون بخشی از خرابکاری رو منتقل کردم به اونا به بهونه صرفه جویی بخش از محصولات کیفیت پایین رو دیگه تخریبی حساب نمیکنم و میدم دست مشتری سعی میکنم طوری پیش ببرم که رقابتی بین مسئولین رشوه خوار و اختلاس گر پیش بیاد - باید طوری بشه که از هم آتو داشته باشن اینطوری هر مشکلی هم باشه هر کدوم از اینا دلایلی در حد قانع کننده میارن - با این روال قیمت تمام شده برای مشتری رو هم میبرم بالا (توجه کنید کلید کار اینجا بودا ) با توجیح حمایت از سرمایه در گردش شرکت سعی میکنم مدت چک های پرداختی شرکت رو عقب تر بندازیم تا منافع شرکت های همکار کمتر و کمتر بشه و کم کم بی اعتماد بشن برخورد با نیروهامو صفر و یکی میکنم - ایتدا و در ظاهر خیلی به نفع شرکت میشه ولی در نهایت در شرایط سخت ممکنه پشت شرکت رو خالی کنن با همین هدف نم نم مزایای کارگر ها رو هم کم میکنم - برای برخورد با کارگر ها دست همه رو باز میزارم و هر گونه شکایت از مسئولین جز رو ارجاع میدم به خودشون - حتی برای اخراج با عنوان حمایت از کار و کارگر حسابهای بانکی شرکت رو برای دادن وام و غیره - کمک به فلان ارگان و هزینه های بیخودی هدر میدم ولی نمیزارم چیزی به کارگر برسه - سعی میکنم نظارت کافی نکنم که بخور بخور در حد اعلا انجام بشه طوری برخورد میکنم که چاپلوسی و ظاهر سازی بخشی از فرهنگ کارمندام بشه با این روال عملا نابود شده و تا 50 سال بعد هم پیشرفتی حاصل نمیشه - فقط یه سری کارگر نونی بردن - بخور بخور بخشی از فرهنگ اونجا شده و با یک بحران ورشکست میشه 10 لینک به دیدگاه
HaMiD.CFD 20379 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ سلام به نظر من البته اگر خیلی بخوایم سطحی نگاه کنیم اینه که باید برنامه ریزی کرد براش چه برای رونق دادن و چه برای تخریب باید برنامه داشت اگر واحد تولیدی کوچک هست خب مسلما زمان کمتری میطلبه و آسونتر هست و واحد تولید بزرگ هم به جای خود اما راهکارهای مختلفی هست برای اینکار،مهمتر از همه این هستش که نباید کاری کنی که تنش رو در محیط کارایجاد کنی،چون اینطوری از هدفت دور میشی معمولا اینکار رو در بیرون انجام میدن،مثلا ایجاد نارضایتی در مشتری در خروجیهای بزرگ بهم زدن روال در خروجیها من اگه باشم اینکارا رو میکنم که معمولا یا ریشه یابی نمیشه یا اگه بشه تعداد زیادی محکوم میشن و تنها کسی رو که بیخیالش میشن مدیر هستیه بار یه کاری شبیه اینکارو کردم سر یه قضیه ای اما نه به این شدت 10 لینک به دیدگاه
asal sadra 3752 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ سلامتو بحث امروزمون میخوایم یک روال کاملا غلط وبرعکس رو بررسی کنیم فرض کنید!(فرض کردن که گناه نیست) در یک محیط صنعتی وکارگری هستین بنابراین ایده های اداری وبوروکراتیک رو کنار بزارین وشما به عنوان مدیر یا مسئول اون کارخونه یا یا کارگاه یا مدیر صنعتی منصوب شدین تبریک میگم امیدوارم حقوق مدیریت حال اساسی بده بهتون حالا بحثمون چیه؟بحث اینه که میخوایم اون کارخونه یا محیط صنعتی رو نابود کنیم یعنی شما به عنوان مدیر رسالتتون اینه که اون کارگاه صنعتی رو با بحران هایی مواجه کنید که درشو تخته کنن وسرش گل بگیرن چطوری میخواین یک محیط صنعتی رو به نابودی بکشونید؟ لطفا از شبیه سازی سیاسی استفاده نکنید فقط ایده هاتون رو برای ویران کردن اون محیط صنعتی به عنوان مدیر مسئول با اختیارات تام بیان کنید فکر کنید این محیط صنعتی چیزی شبیه یک کارخانه عظیم خودروسازی یا کارخانه فولاد یا کارخانه تولید ماشین الات صنعتی یا یک ریخته گری هست در بحث اینده ودر جای دیگر به محیط اداری خواهیم رفت وانجارا ویران خواهیم نمود من الان فقط همین پست خونده ام میخوام نظر بدون تاثیر از نظر دیگران ییهو اعلام کنم بنده کار خاصی نمیکنم یه قرار داد بلند مدت بدون در نظر گرفتن نرخ تورم مواد اولیه میبندم هرچند در نظرم بگیری بازم ورشکستی من یه مدت شرکت سازه فلزی کار میکردم در استانه ورشکستگی بود علت ورشکستگیش قرار داد با بندر ازاد یک ارگان دولتی بود ریس اون ارگان پولارو بالا کشیده بود رفته بود دولت 500 میلیون بدهی به روی مبارک نمیورد قرارداد با ریش سفیدی امام جمعه استاندار و چندتا کله گنده ادامه پیدا کرده بود وسطاش که دیدن پولو نمیدن میخواستن ول کنن که اوناگفتن نه شما نگران نباش دولت حواسش هس جون عمه اش پس راه دوم قرار داد با ارگان دولتی اکثرا دزدن پول میکشن بالا میرن کاندا انگلیس روش های دیگه هم هست مثلا تو مناقصه سهم اقایون ندی اونوقت کلا قرار دادی بات بسه نمیشه فاتحه.. خب حالا من نمیدونم اینا سیاسی بودن یا نه دیگه نظرمون بود اقا ... 10 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ درود یک ماه اول هدفم رو معکوس می کنم کلا با روش هایی که اکثر بچه ها گفتن مخالفم. برای هدفی که توامان ظریف و خشنه بایست با پنبه سر برید. تو این یک ماه خیلی باید وقت بذارم برای اون هدف اصلی.مث دوره فشرده کتاب خونی، پرونده های ورشکستگی ووو اوووووووو خیلیه من اصلا می سپارم به فردی که احساس می کنم بهتر از من،از عهده ی این کار بر می آد که طبیعتا استارتر البته انگیزه هم مهمه: اکتیو شدن نواندیشان؟.. یه انگیزه دیگه: منو زندانی کنن و بگن یه هفته.. یه ماه(بسته به کارخونه)وقت داری که خودتو آماده کنی برای چنین هدفی وگرنه نامزدتو میکشیم کتاب هایی که لازمه فراهم باشه تو هارد. اینترنتم فعال.. بازم انگیزه: منو زندانی کنن و بگن یه هفته.. یه ماه(بسته به کارخونه)وقت داری که خودتو آماده کنی برای چنین هدفی، وگرنه نامزدتو میکشیم. ولی امکانات لازم داخل زندان نباشه.(طبیعتا خوراکی.. باشه تا تلف نشم). یعنی قرار باشه فقط از اطلاعاتی که تا الان داشتم و قوه ی تخیلل خودم استفاده کنم. تاپیک عالیه.تفکرات ایده آل گرایانه منو خوندین طبیعتا تا وقت اجباری نباشه از این غلطا نمیکنم.. ولی پیشنهاد می کنم به جای یه مسئول،تمام افرادی که تا الان نظر دادن،مسئول این کارخونه فرضی بشن تا اشتباهات همدیگه رو بگن(مث بی نظمی در شروع کار) و آهسته جلو برین تا کارخونه به فنا بره 11 لینک به دیدگاه
آرانوس 6500 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ چه موضوع جالبییییی خب به نظر من یکی از راحت ترین و اولین کارا دلسرد کردن نیروی اصلی کار هست یعنی همون کارگران که یکی از اصلیترینها هستن حالا چه جوری ؟ خب روشای مختلفی هست یکیش اینه که توی اون مجموعه باند بازی راه بندازی و به افراد اون باند که محبوب تو هستن یه تجه ویژه و خاص داشته باشی . کار نکنن و فققط بیان ساعتشونو پر کنن و تازه دیر بیان و زود برن و غیر از پاچه خواری کار دیگه ای نکنن اما بهترین حقوق و مزایا و اینا مال این گروه باشه ولی به نیروی کار گری پایین دست بگی اگه این برج اینقد کار کنید اینقد حقوقتون افزایش پیدا میکنه اما اخر سر هیچی که هیچی ... حالا این هیچی هیچی رو هم بهشون نمیگی که خب نشد همون اول کاری ، حقتون همینه شروع میکنی به عذرخواهی و اینکه یه مشکل پیش اومد و تو برجای بعدی جبران میشه ولی باز برج بعدی هم همین آش و همین کاسه این باشه تا بازم بیام 8 لینک به دیدگاه
آرانوس 6500 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ [h=2]این مطلبی هم که خوندم شاید بی ربط نباشه به این موضوع بهره وری و ماجرای شیر و مورچه[/h] مورچه هر روز صبح زود سر کار می رفت و بلافاصله کارش را شروع می کرد. با خوشحالی به میزان زیادی تولید می کرد. رئیس اش که یک شیر بود ، از اینکه می دید مورچه می تواند بدون سرپرستی بدین گونه کار کند، بسیار متعجب بود. بنابر این بدین منظور سوسکی را که تجربه بسیار بالایی در سرپرستی داشت. و به نوشتن گزارشات عالی شهره بود، استخدام کرد اولین تصمیم سوسک راه اندازی دستگاه ثبت ساعت ورود و خروج بود. او همچنین برای نوشتن و تایپ گزارشاتش به کمک یک منشی نیاز داشت. عنکبوتی هم مدیریت بایگانی و تماسهای تلفنی را بر عهده گرفت. شیر از گزارشات سوسک لذت می برد و از او خواست که نمودارهایی که نرخ تولید را توصیف می کند تهیه نموده که با آن بشود روندها را تجزیه تحلیل کند. او می توانست از این نمودارها در گزارشاتی که به هیات مدیره می داد استفاده کند. بنابراین سوسک مجبور شد که کامپیوتر جدیدی به همراه یک دستگاه پرینت لیزری بخرد. او از یک مگس برای مدیریت واحد تکنولوژی اطلاعات استفاده کرد. مورچه که زمانی بسیار بهره ور و راحت بود، از این حد افراطی کاغذ بازی و جلساتی که بیشترین وقتش را هدر می داد متنفر بود. شیر به این نتیجه رسید که زمان آن فرا رسیده که شخصی را به عنوان مسئول واحدی که مورچه در آن کار می کرد معرفی کند. این سمت به جیر جیرک داده شد. اولین تصمیم او هم خرید یک فرش و نیز یک صندلی ارگونومیک برای دفترش بود. این مسئول جدید یعنی جیر جیرک هم به یک عدد کامپیوتر و یک دستیار شخصی که از واحد قبلی اش آورده بود، به منظور کمک به برنامه بهینه سازی استراتژیک کنترل کارها و بودجه نیاز پیدا کرد. اکنون واحدی که مورچه در آن کار می کرد. به مکان غمگینی تبدیل شده بود که دیگر هیچ کسی در آن جا نمی خندید و همه ناراحت بودند . در این زمان بود که جیر جیرک، رئیس یعنی شیر را متقاعد کرد که نیاز مبرم به شروع یک مطالعه سنجش شرایط محیطی وجود دارد با مرور هزینه هایی که برای اداره واحد مورچه می شد، شیر فهمید که بهره وری بسیار کمتر از گذشته شده است بنابر این او جغد که مشاوری شناخته شده و معتبر بود را برای ممیزی و پیشنهاد راه حل اصلاحی استخدام نمود جغد سه ماه را در آن واحد گذراند و با یک گزارش حجیم چند جلدی باز آمد، نتیجه نهایی این بود: تعداد کارکنان زیاد است حدس می زنید اولین کسی که شیر اخراج کرد چه کسی بود؟ مسلماً مورچه؛ چون او عدم انگیزه اش را نشان داده و نگرش منفی داشت 10 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ اول اینکه نزدیکان خودم رو صرف نظر از تخصص تو کارهای مهم منسوب میکنم. بعدشم میگردم هر کی بیشتر بهم ابراز علاقه کنه رتبه ش میره بالا... نظرسنجی و اینا هم نمیذارم. در طول مدت مدیریت باید نشون بدم اینجا شهر هرته نظم نداریم! بودجه های کارخونه هم این وسط مسطا میتونه بین افراد لایق تقسیم بشه.اشکالی داره؟؟ 9 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ آدمای کار بلد و اخراج میکنم به جاش دوستان و آشنایانی که هیچ اطلاعی ندارن در مورد این کار میارم سر کار مینشونم یه عده ادم استخدام میکنم که هم چاپلوس باشن هم ویرانگر و هم فوضول و زیراب زن چندتا قرارداد میبندم که کلان باشه بعد پول اولیه رو از سفارش دهنده میگیرم میرم صفا سیتی کاریم به تولید و اینا ندارم دستاگاهارو تعمیر نمیکنم از موجودی کارخونه برا حساب شخصی برمیدارم و خرج میکنم ادعای افراد دانا رو در میارم بعد میام طرح توسعه کارخونه رو میریزم که امکان پذیر نست و خیلی تخیلی هست بعد اوایل کار یه جوری ورشکست میشم که نگو و نپرس یک عدد فکر شیطانیم دارملعنت خدا بر شیطان ور در اخر برخلاف بچه های بالا و دست های پشت پرده کار میکنم اونا هم طوری کارخونه رو میخوابونن که انگار از ریشه چنین جایی نبوده 10 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ با توجه به اینکه گفتی کارخونه بزرگ نباید تصورمون در حد ایران خودرو باشه! با فرض اینکه من مدیر عامل و رئیس هیات مدیره و اصلا صاحب بی ام و هستم و کارخونه تقریبا تمام اتوماتیک هست و بخش عمده کار رو ربات ها انجام میدن حقوق ندادن به کارگر نه جواب میده نه به کلاس کارم میاد نه دولت آلمان میزاره حقوق ندم ! بهترین راه برای ویران کردن کارخونه من دست کشیدن از تبلیغات و عدم ارائه خدمات پس از فروش مطلوب مطمئنن کارخونم رو تو چند ماه با خاک سیاه میشونه ولی برای جالب شدن موضوع فرض میکنم کارخونه بی ام و من تو ایران هست! نه تبلیغات نقش زیاد مهمی داره و نه تو ایران چیزی به اسم خدمات پس از فروش داریم حتی اگه ماشین هام معیوب به دست مشتری بدم و مسئولیتی قبول نکنم مردم میخرن ازم, شواهد نشون میده اگه به کارگرها تا 2 سال هم حقوق ندم باز کار میکنن این هم جواب نمیده 2 سال خیلیه من خسته میشم از مدیریت میخوام برم خونمون! تو ایران اگه بخوام بدبخت بشم و در نتیجه به فنا رفتن من کارخونم هم به فنا بره باید شروع به پیشرفت کنم! ببینید الان من نه حقوق دارم میدم نه قسط وام هام رو دارم میدم نه خدمات پس از فروش ارائه میدم و نه تبلیغات میکنم این یعنی بهترین حالت ممکن پس باید این حالت رو به هم بزنم من شروع میکنم به پیشرفت به عنوان یک شخص نه برند! اینجوری هدفمون (ورشکسته شدن کارخونه) خودش نازل میشه زیاد ما احتیاج به کار دیگه ای نداریم, هستن برادرانی که وظیفشون اینه که اگه دیدن کسی داره بدون چرب کردن سیبیلشون پیشرفت میکنه لهش کنن وام هام رو تصویه میکنم شعبه های دیگه میزنم دایره فعالیتم رو افزایش میدم مخصوصا در حوزه توریسم مخصوصا تو آذربایجان (250 نفر این چند ساله اومدن اورمیه با سرمایه زیاد و طرح های تورسیتی فوق العاده همشون به نحوی فراری داده شدن) مطمئن هستم یک انگی بهم چسبونده میشه و من یا ورشکست کامل میشم و بعد از 10 سال آب خنک بقیه عمرم رو هم با بدبختی سپری میکنم یا اینکه این اواخر که دیدم اوضاع قاریشمیشه یه وام بیلیونی به طریقی میگیرم و میرم کانادا و هرچی ازم مونده مصادره میشه در یک مزایده ای که شبیه مناقصه است بیشتر به س.پ.ا.ه سپرده میشه و با تعویض کاربری تبدیل میشه به کارخونه موشک سازی داستان ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید و در آخر فعلا در شرایط کنونی برادر مهرورز و بهاریمون زحمت همه اینا رو کشیده 12 لینک به دیدگاه
♫♪سنجاقک♪♫ 428 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ بنظره من روش بازاریابی رو تغییر بده.. کلا هدف نهایی یه کارخونه به بازارش بستگی داره و مشتریای محصول تولیدیش قیمت های بالا نسبت به محصولات مشابه، عدم کنترل روی میزان نیاز جامعه و عدم توجه به تورم و این بحث ها باعث استفاده از موقعیت واسه کارخونه های دیگه میشه و اونا می تونن بازار رو دست بگیرن و جایی نمونه دیگه واسه محصولای ما.. یه موقع هایی هم مواد اولیه رو وقتی نشه از یه منبع مورد اطمینان خرید کرد باعث از هم پاشیدگی سازمان میشه و مواد اولیه هم جزو اساسی ترین نیازهای اون مجموعه اس 9 لینک به دیدگاه
♫♪سنجاقک♪♫ 428 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ آدمای کار بلد و اخراج میکنم به جاش دوستان و آشنایانی که هیچ اطلاعی ندارن در مورد این کار میارم سر کار مینشونمیه عده ادم استخدام میکنم که هم چاپلوس باشن هم ویرانگر و هم فوضول و زیراب زن آخه به قول دوستمون این کار ممکنه اولین لطمه اش به خودمون برگرده..یعنی همین آدما زیرآب مارو بزنن و شوتمون کنن بیرون و خودشون کارخونه رو بگیرن!! 8 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ کافیه جلوی هر گونه مستند سازی رو گرفت ، اطلاعات شفاهی و عدم ثبت داده ها و تجربیات برای نابودی یک صنعت کافیه 10 لینک به دیدگاه
unstoppable 5989 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ کاری میکنم کارخونه ای که مواد اولیه شرکت مارو تأمین میکنه قیمت هارو افزایش بده و عرضه رو کاهش!!! اینجوری شرکت خودمون که هیچ ، کلی شرکت دیگه هم میخوابه!!! +شایعه هم کمک بسیار زیادی میکنه 7 لینک به دیدگاه
arian ariaey 1755 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ فقط کافیه یک ایرانی نرمال باشین! همه چی به خوبی خودش خراب می شه! اولین و مهم ترین کار مدیر برنامه ریزی و سامان دهی هست! پس باید قید اینا رو بزنه! بعدش کنترل نیروی کار و نظارت بر اوناست! نظارتو هم بیخیال! بعد می رسیم به نیروی انسانی،حقوق و مزایا هم پر! فوقع ما وقع 8 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ واقعا ایده های بکر و این همه ذوق وشوق مدیریتی رو تو وجود جوونا ادم میبینه همینجوری اشک تو چشاش جمع میشه! ---------------- حالا به دور از شوخی ایده های مطرح شده واقعا عالی وخوب بودن الزاما تفکر نابودسازی یک سازمان به معنای فکر غلط نیست گاهی باید روال معکوس فرایند را هم در نظرگرفت تا عیوب کار براحتی اشکار گردند بالاخص در محیط های صنعتی که فرایندها به صورت مرحله به مرحله وساختار پیوسته دارد یافتن مشکلات مدیریتی علاوه بر حذف هزینه های زائد وبالابردن بهره وری میتونه شناخت مناسب از سازمان ویافتن ایده های توسعه سازمانی رو در پی داشته باشه دونفر از دوستان با توجه به تجربیات شخصیم در محیط های صنعتی ومشاهداتم از شرایط سایر محیط هایی که دیده ام نکاتی را مطرح کردند که واقعا درد اصلی مدیریت صنعتی در کشور ما ماسوای مسائل سیاسی هست(حامد گفتم که چون این مسائل ساختاری هستند وهمه ریشه هاشو میشناسن نیازی به مطرح کردنشون نیست) در ادامه وبعد از جمع بندی نظرات دوستان به نتیجه نهایی اشاره میکنیم 15 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ حامد گفتم که چون این مسائل ساختاری هستند وهمه ریشه هاشو میشناسن نیازی به مطرح کردنشون نیست) اعصاب چهمیر والله اولده یازمامیشدیم سورا گوردوم المور هی ویرایش الدیم هی ویرایش الدیم هی چوخالده بوجور اولده 1 لینک به دیدگاه
mohammad.khoshnood 4710 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ من در مورد کارخانه خودمون میگم ... خیلی راه هست واسه نابودییی اماااا ما هستیم که نمی زاریم ... حالا بخاطر شمااا .... خوب تو کارخانه مااا گاز پروپان هستش ..خوب کافیه فقط پروپان .... بشه و تا یک کیلومتر خلع ایجاد میکنه ... راه دوم اینکه دور توربین هااا رو ببریم بالا تا نابود بشه ... و یا اینکه جلوی خروج گاز مایع رو بگیریم ولی در کل ما که اونجااا شبانه روزی واقعاااا میجنگیم تا با این قطعاتی که دیگه مثل اون نیست چرخ کارخونه رو بچرخونیم .. حزب هایی بودن که میخواستن نابود کنن کارخونه رو ولی بچه های حراست به دادمون رسیدن خوش باشین یا حق 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده