El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۱ اگر نیک بنگریم از همه مردم دنیا متنفریم! ملتی هستیم همواره در حال "مرده باد" و "مرگ بر". از شرقی ها بدمان می آید و به غربی ها فحش می دهیم. اعراب را بی فرهنگ می دانیم و فرهنگ غرب را مبتذل می شماریم. چشم بادومی ها سگشان را می خورند و افریقایی ها پول نفت مارا! فقط کافیست جایی چیزی در اینباره ببینیم یا بشنویم، چنان فحاشی رکیک و "مرده باد" و "مرگ بر" سر میدهیم که هر انسانی را به وحشت می اندازد! انگار نه انگار که ذبح شرعی گوسفندی زیر پای عروس خانم به اندازه کشتار سگ در چین فجیع و دیدن آن صحنه به همان اندازه دردناک است. انگار نه انگار که که اگر تسلیحات و توان نظامی امریکا و اروپا را داشتیم با این حجم تنفر دست هیتلر را از پشت بسته بودیم، و شاید آنها برای تحریم هایشان همین حجم تنفر را کافی می بینند! انگار نه انگار که همین اعراب ظرف سی سال کشورشان را از ماسه های صحرا ساخته اند و ما کشورمان را نابود کرده ایم، همین مایی که اگر سالی یکبار برای طواف هتل آتلانتیس دوبی نرویم سالمان تحویل نمی شود! انگار نه انگار که سیاستمدار ونزوئلایی یا افریقایی عاشق کشور و مردمش است و اگر پول ما آنجا خرج میشود از سیاست او برای ساختن وطنش است و حماقت ما! درمرزهای کشورمان هر کس مثل ما نباشد محکوم است؛ خواه لر یا کرد، بلوچ، ترک، سیاه، زرد! گویا فقط تبلیغ و تولید تنفر میکنیم؛ قوت غالب و غذای جان ما تنفر است! تنفر از ادیان دیگر، تفکرات دیگر، ایده های دیگر، اگر مصداقی برای این تنفر نیابیم آن را تولید میکنیم! این تنفر را به فضای مجازی هم بسط داده ایم؛ تنفر از یک برنامه، تنفر از یک آدم، تنفر از یک ایده! پیج می سازیم برای تنفر،تهمت، ناسزا و تجاوز گروهی! آنجایی که از حقیقت یابی به اتهام زنی می افتیم تا به هرشکل که شده دشمن فرضی را نابود کنیم، حتی با انگ مفعول جنسی و مجاهد ونوکر رژیم! با خواندن کامنت های این پیج ها گاهی باورم می شود که اعضای آن اگر دستشان می رسید ابایی نداشتند از تجاوز گروهی به یک پسر یا دریدن دختری که نمی شناسند و دلیل رفتارش را نمی فهمند! این تنفر ریشه دوانده در گوشت و پوست ما، این علاقه مفرط به وحشی گری از کجا می آید؟ مارا چه می شود؟ -ستاد مبارزه با چرندیات- 33 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۱ من فکر میکنم ما خیلی هم مقصر نیستیم. همه جای دنیا یه سری نخبه و کاربلد تو راس حکومتن و دارن کشور رو اداره میکنن و بقیه مردم هم دنبال اونا میرن. اگر ما وضعیتمون اینه که هر روز مرده باد و زنده باد میگیم خب همونا که دارن برنامه ریزی میکنن اینجوری میخوان. شما کافیه تلویزیون رو روشن کنید اولین شبکه رو ببینید متوجه میشید این طرز فکر داره به شما القاء میشه. مثلاً در مورد کمک به لبنان و غزه دیگه تو حوادث بعد از انتخابات یکی از شعار های اصلی مردم همین نه غزه نه لبنان بود دیگه. ینی حرف حالا نگیم همه ولی اکثریت مردم همینِ. ولی اونی که داره این سیاست رو میچینه به فکر مردم نیست و اولویتش چیز دیگه است. داره سود میبره از این تنشی که بین ایران و اسرائیلِ. و خیلی مسائل دیگه. من واقعاً اعتقاد دارم که ما میخوایم ولی یه عده به زور، با سیاستی زیرکانه و کثیف، با زیر پا گذاشتن انسانیت و ... نمیذارن. دارن سود میبرن از این وضعیت. به هرطریقی که شده نمیذاره ما از این وضعیت در بیایم. یه برنامه دیدم در مورد انقلاب تونس. تو اون با چندتا از فعالین اینترنتی انقلاب صحبت میکرد طرف میگفت ما روزهای شلوغی میرفتیم تو خیابون و با موبایل فیلم میگرفتیم بعد آنلاین و زنده!!! همون رو رو فیس بوک میذاشتیم تا مردم ببینن. پیش خودم گفتم اینا رو ببین ما زمان شلوغی ها اینترنت کل کشور رو میبستن. موبایل رو قطع میکردن. اس ام اس قطع میشد بعد اینا اینترنت 1 مگ رو موبایلشون داشتن! میخوام بگم یه مقدار حساب مردم رو از خیلی از سیاست های کشور جدا کنیم. ما خیلی چیزا رو بلد نیستیم. یادمون ندادن. خیلی به مردم خرده نگیریم. بیشتر باید بفهمیم اصلاً چرا این شکلی شده و کی میخواد که اینجوری بمونه تا بیایم به مردم انتقاد کنیم. 13 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۱ یه مطلب دیگه از ایمیلم میذارم اینجا فکر کنم خیلی بی ربط به پست بالام نباشه. حتما تا کنون در موارد زیادی شنیده اید که مثلا فرهنگ ما چنین و چنان است و فرهنگ خارجی ها از ما بهتر است. من قصد دارم که با همدیگر این مطلب را بشکافیم و ببینیم که آیا چنین چیزی واقعیت دارد و اگر دارد, چرا چنین اتفاقی در مملکت ما افتاده است. اول بهتر است که ببینیم فرهنگ چیست و رابطه آن با قانون چگونه است. فرض کنید که ما مجموعه نحوه مراودات کلامی و عملکرد انسانهایی را که در یک جامعه زندگی می کنند را فرهنگ بنامیم. فراتر از مرز فرهنگ, قانون وارد عمل می شود و مثلا اگر یک نفر کسی را بکشد, نمی گوییم که آن شخص بی فرهنگ است بلکه آن فرد از نظر قانون مجرم است. و یا دزدی از نظر قانونی یک جرم محسوب می شود. هر کجا که قانون سست تر و عملکرد آن ضعیف تر باشد, دامنه فرهنگ به شدت وسعت پیدا می کند. فرض کنید که ما می گوییم در ایران فرهنگ رانندگی بسیار ضعیف است. به نظر من علت این است که فرهنگ ما به محدوده ای گسترش پیدا کرده است که باید -جولانگاه قانون باشد. اگر یک نفر بر روی خط رانندگی کند, این وظیفه قانون است که از آن جلوگیری کند و ربطی به فرهنگ ما و یا ربطی به عبارت من درآوردی "فرهنگ رانندگی" ندارد. قوانین رانندگی تعریف شده است و مردم یک جامعه موظف به رعایت آن هستند. اگر غیر از این باشد آنها باید با جریمه های سنگین, زندان و در نهایت محرومیت از رانندگی مواجه شوند. در آمریکا فرهنگ رانندگی بالا نیست و اصولا چیزی به نام فرهنگ رانندگی وجود ندارد. بلکه تنها اتفاقی که می افتد این است که یک نفر می داند که اگر ورود ممنوع برود و یا چراغ قرمز را رد کند به چنان مکافاتی دچار خواهد شد که دیگر یادش نمی رود. پس سعی می کند تا جایی که می تواند آن قانون را رعایت کند. در آمریکا قطع کردن خط ممتد و سبقت گرفتن با دزدی و آدمکشی هیچ فرقی ندارد و فقط شدت جریمه و مجازات آن متفاوت است. همچنین ما می گوییم که در ایران فرهنگ آپارتمان نشینی وجود ندارد. ولی آیا در آمریکا فرهنگ آپارتمان نشینی وجود دارد؟ خیر. در آمریکا چیزی به نام فرهنگ آپارتمان نشینی اصلا وجود خارجی ندارد. اگر شما برای همسایگانتان مزاحمت ایجاد کنید, دو بار توسط مدیر ساختمان به شما تذکر می دهند و بار سوم با دستبند شما را دستگیر می کنند تا در دادگاه توضیح دهید که چرا برای همسایگانتان مزاحمت ایجاد کردید و اگر دلیل موجهی نداشته باشید, روانه زندان می شوید. آیا اگر شما از ترس قانون, رعایت حقوق همسایگانتان را بکنید به این معنی است که فرهنگ آپارتمان نشینی شما بالا است؟ مثال دیگری که وجود دارد, تمیزی خیابان ها است. در آمریکا اگر شما ته سیگار خود را از پنجره ماشین به بیرون پرت کنید 1000 دلار و معادل یک میلیون تومان جریمه خواهید شد. اگر چنین جریمه ای در ایران وجود داشته باشد و تحت کنترل و نظارت قانون در بیاید به شما قول خواهم داد که فرهنگ تمیزی خیابان های ما در یک مدت کوتاه از آمریکا هم بالاتر خواهد رفت. اگراز یک آمریکایی بپرسید که چرا زباله های خود را از پنجره به بیرون نمی اندازد نمی گوید چون فرهنگ من بالا است بلکه می گوید چون باید هزار دلار جریمه بدهم. البته جریمه های رانندگی باید همراه باشد با اصلاح ساختار نظارتی و حکومت قانون بر کل سیستم اجتماعی ایران. اگرنه آقای پلیس می گوید که اشکالی نداره, صد تومن به من بده تا من بی خیال خلافت بشم. مثال دیگری که شاید ما زیاد شنیده باشیم, فرهنگ برخورد با مشتری در ادارات و مراکز سرویس دهی است. در ایران اگر یک ارباب رجوع به مدیر یک کارمند اداری مراجعه کند و از بدی رفتار او شکایت نماید, در بهترین حالت میشنود که آقا بی خیال. شما به بزرگواری خودت ببخش. اون آقا اعصابش خرابه و بعضی وقتها قاطی میکنه. و یا شاید حتی با برخورد بدتری هم مواجه شود و بشنود که آقا همینیه که هست. برو بیرون مزاحم نشو بابا حال داری! ولی در آمریکا اگر دو شکایت از یک کارمند به خاطر اخلاق بد او باعث اخراجش نشود, در شکایت سوم حتما این اتفاق برایش خواهد افتاد. پس قانون به صورتی است که کارمندان از ترس اخراج نشدنشان مجبور هستند تا جایی که می توانند از مشتری خود حمایت کنند و با او با احترام برخورد کنند. پس حتی این مورد هم به فرهنگ ما ربطی ندارد و باید در چارچوب و محدوده قانون قرار بگیرد. گستره فرهنگ باید فقط محدود باشد به آداب و سنن یک ملت و همچنین نحوه لباس پوشیدن, رفتار فردی و یا گفتگو کردن آنها. اگر ما در کشورمان فرهنگ زیرمیزی داریم, این مشکل هیچوقت با ارتقاء فرهنگ بهبود نمی یابد. چون اصولا این عمل مربوط به فرهنگ نیست و باید توسط قانون و اجرای صحیح آن اصلاح شود. وقتی یک ایرانی وارد آمریکا می شود, در عرض چند ماه فرهنگ رانندگی, فرهنگ آپارتمان نشینی و فرهنگ پاکیزگی خود را حتی بالاتر از عموم آمریکاییان می برد. چرا؟ برای اینکه این رفتارهای اجتماعی توسط قانون برایش تعریف می شود و می داند که مثلا اگر کسی را در صف خرید نان هول بدهد, از نظر قانونی مجرم است و باید روانه زندان شود. من نمیتوانم تصور کنم که اگر فقط یک روز قانون را از آمریکا بردارند و بگویند هر کس هر کاری را که می خواهد انجام دهد, چه اتفاقاتی خواهد افتاد ولی در آن زمان شما می توانید فرهنگ واقعی مردم آمریکا را ببینید. واقعه ای که در نیویورک توسط قطع برق اتفاق افتاد و حمله مردم به فروشگاهها میتواند مثال خوبی برای نشان دادن این موضوع باشد. از طرف دیگر برخلاف قانون یک کشور که واحد است, ما در کشور خود صدها فرهنگ متفاوت داریم و قوانین محلی و خانوادگی, بر قانون عمومی ما اولویت دارند. حتی هنوز در برخی از شهرها و روستاهای کوچک ما, اهالی محلی خودشان خاطی را بنا بر قوانین سنتی خودشان محاکمه می کنند. مثلا دخترهایی که از قوانین محلی و من درآوردی آنها تخطی کنند توسط ریش سفیدان آن ناحیه محاکمه می شوند و خود آنها هم دستور اجرای حکم را صادر می کنند. اگر قانون بتواند کارآمد و قابل اجرا باشد, دیگر فرهنگ بومی مردم نمی تواند وارد محدوده عملکرد قانون شود. از مسائلی که مطرح کردم می توان چنین نتیجه گیری کرد که ما از نظر فرهنگی عقب افتاده نیستیم. بلکه از نظر قانونی و از نظر حکومت قانون بر جامعه مشکل داریم و پیشرفت بسیار اندکی در سالیان اخیر داشته ایم. عامل بعدی که در کوچک شدن محدوده قانون و گسترش فرهنگ در جامعه دخالت دارد, ضعف اقتصادی است. البته رابطه اقتصاد و قانون, رابطه ای است که بصورت فیدبک عمل می کند. یعنی ضعف قانون, موجب ضعف اقتصاد می شود و ضعف اقتصاد هم موجب ضعف قانون است. اجرای امور اقتصادی بر پایه سلایق شخصی, نشانه سستی قوانین و گسترش فرهنگ در محدوده آن است که منتهی به ضعف اقتصاد در یک جامعه می گردد. در آمریکا و یا دیگر کشورهای صنعتی, کلیه تغییرات اقتصادی بر پایه قوانین علمی حاکم بر آن مجموعه است و سلیقه شخصی که وابسته به فرهنگ یک مدیر تصمصم گیرنده است, کوچکترین دخالتی در آن ندارد. 9 لینک به دیدگاه
parisa.na 1558 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۱ خیلی خوب بودولی نمیشه یه طرفه به موضوع نگاگرد شاید اگرمردم کشورهای دیگهم مثل مااین همه بهشون ظلم کرده بودند ازماهم فحش های بدتری به کشورهای دیگه می دادند 6 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۱ خیلی خوب بودولی نمیشه یه طرفه به موضوع نگاگرد شاید اگرمردم کشورهای دیگهم مثل مااین همه بهشون ظلم کرده بودند ازماهم فحش های بدتری به کشورهای دیگه می دادند یعنی به ما ظلم شده ؟ اگه به کسی ظلم بشه تقصیر خودشه ، نمیخوام بحث و سیاسیش کنم ولی با شاخ و شونه کشیدن در حالی که طبلی توخالی بیشتر نیس این حکومت اگه همین فردا حمله اتمی بهمون بکنن هم حقمونه 7 لینک به دیدگاه
H O P E 34652 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۱ عالی بود نمی خوام موشکافی کنم و دلیل بیارم یا حرف کسی رو رد کنم یا هر چیز دیگه .... اما یه واقعیتی که هست، اینه که ما ایرانیا، عادت کردیم به اینکه بجای رقابت با دیگران و قدم برداشتن توی راه پیشرفت، بقیه رقبا و پیشرفتشون رو زیر سوال ببریم، از بد بودن راهشون بگیم ... اسلام رو بکنیم سپر توجیهاتمون و مدام از بد بودن اونا و خوب بودن خودمون بگیم ...، ازشون متنفر باشیم و ب هر بهونه ای ندای "مرگ بر فلان کشور" سر بدیم ... کاری به اینکه باعث و بانی این چیزا کیه و ما چقد مقصریم و حکومت چقد مقصره و ... ندارم ، میخوام بگم ؛ این راهش نیس ! این راه، راه پیشرفت کردن که نیست، هیچ ! یکی از کثیف ترین خو های غیر انسانیه که دچارشیم ! 7 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۱ اینارو ول کنید پیچ تجاوز گروهی به امیر حسین درچه حالیه ؟ارمیا رو چن بار بغل کردن؟ میگن کچله راستی اسمش هم یهودیه ولی خودشو مسلمون جا میزنه نه بابا رفیخ دوره مدرسه یکی از بچه های انجمنه یهودی کوژا بود 2 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۱ اینارو ول کنید پیچ تجاوز گروهی به امیر حسین درچه حالیه ؟ارمیا رو چن بار بغل کردن؟ میگن کچله راستی اسمش هم یهودیه ولی خودشو مسلمون جا میزنه نه بابا رفیخ دوره مدرسه یکی از بچه های انجمنه یهودی کوژا بود جریان چیه؟کنجکاو شدم 2 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۱ جریان چیه؟کنجکاو شدم هیژی باو دارن شایعه میدرستن باز 2 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ چی میگن اینا؟گیر آوردن منو:viannen_38: 2 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ گفتم تو این جریان تنفرسازی تنفرپراکنی جامعه منم عقب نمونم آخه تو جامعه ایران میگن خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو والا از سوی اکثریت طرد میشی "در طول تاریخ بشر، فرد همیشه در حال تکاپو و مقابله برای شکسته نشدن توسط قبیله بوده. اگر چنین کنید اکثر اوقات تنها خواهید بود. ولی پرداخت هیچ بهایی برای به دست آوردن فردیت خود زیاد نیست." نیتچه 7 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده