spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۱ سلام این روزای دم عیدی یه تایک هم مادرکنیم این همه ملت ترقه در میکنین به کجای کار برمیخوره البته سوژه خیلی ساده والبته فریباست!! تعریف شما از لذت چیه؟ خیلی سادست هان؟ خب باشه بیایید تعریف کنیم ببینیم تعریفتون چه مزه ای میده! یه نکته هم بگم اونم اینکه سعی کنید لذت رو در طول زمان هم معنی کنید یعنی فارغ تاز تعریف چارچوب داری که میخواید اراوئه کنین یه نگاهی هم به زندگیتون از بچگی تا حالا بندازین وببینید تعریف لذت براتون با زمان چه تغییراتی داشته! 23 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۱ چقدر جالب ،دردناک وترسناکه که از تعریف لذت یکی از مهمترین شاخصه های زندگی عاجزیم! 13 لینک به دیدگاه
black banner 9103 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۱ لذت !! زندگی زمانی برای من عادی بوده !! که به کسی توی زندگیم بدهکار نبودم (مالی یا معنوی یا حقوقی) به عبارتی حق الناسی گردنم نبوده !! و زمانی به لذت رسیدم که به خلقی کمکی کردم !! و اوج لذتم جایی بود که چیزی از این عالم خلقت رو درک کردم و یاد گرفتم !! 16 لینک به دیدگاه
hasti1988 22046 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۱ فکر میکنم لذت بستگی به دیدگاه آدمها داره و برای همین ممکنه یکی لذت رو در چیزی بدونه که برای دیگری لذت نیست.... چیزی که من از اون تعبیر به لذت میکنم یک جور شادی درونی غیر قابل وصف ، یک حس خیلی خوب که بهم انرژی میده و بستگی به نوع و مقدار لذت حس آرامش رو بهم منتقل میکنه.... به نظرم اگر دقت کنیم در گوشه کنار زندگی مون لذت های زیادی رو پیدا میکنیم که درجه بندی خاص خودشون رو دارند ... برای مثال از لذت خوردن یک غذای خییییییییییلی خوشمزه تا لذت دیدن لبخند یک بچه تازه به دنیا اومده ، لذت کمک به یه آدم پیر که نمیتونه از خیابون بگذره ،تا لذت داشتن آدمهایی در زندگی که زندگی و سرنوشتت براشون مهمه و لذت هایی که ساعات زیادی از عمر ما رو شامل میشن و اغلب اوقات ما اونها رو نمیبینیم یا نمیدونم شاید نمیخواهیم ببینیم .... ممنون .... 11 لینک به دیدگاه
danielo 15239 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۱ لذت یعنی اینکه با دوستات بشینی ویسکی قدیمی بنوشی و مزه ات هم یک غذای لذیذ باشه ترجیحا سیب زمینی سرخ کرده و تا صبح هم با معشوقت عشق بازی کنی. 8 لینک به دیدگاه
parisa.na 1558 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۱ به نظر من لذت هرچیزیه که بتونه مارولحظه ای ازحال وهوای این دنیادورکنه طوری که همه ی غمامونو ازیادببریم! 7 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۱ لذت : احساسی که می تونه از حس یا عمق وجود انسان سرچشمه بگیره لذت از حس انسان مثل دیدن وشنیدن چیزهای زیبا یا ... لذتی که از وجود آدم سرچشمه میگیره مثل موفقیت یا محبوبیت و... لذت از اعتقادات که آرامش را در پی دارد همه ی این موارد احساس شادی درونی و آرامش روحی را دربر می گیرد. 10 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۱ الان که داشتم فکر میکردم یک تعریفی برای لذت بسازم و بگم از نظر من لذت یعنی چی (که طبق معمول هم موفق نشدم) به این نتیجه رسیدم که من همیشه ناخواسته در چنین شرایتی سعی میکنم یک تعریف جهانی معرفی کنم... خوب نمیشه دیگه... من تعریفی از لذت ندارم... همیشه در تعریف چنین چیزهایی ناتوان بودم... ولی خوب اگر به گذشته نگاه کنم چیزی که همیشه برام خیلی لذت بخش بوده یادگرفتن چیزهای جدید بوده... یکی دیگه از چیزهایی که خیلی لذت بخش بوده حتی خیلی بیشتر از بالایی بودن با اون کسی هست که عاشقش هستی... فکر نمی کنم چیزی توی دنیا به این اندازه لذت بخش باشه... 11 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۹۱ چه جالب! به حر حال بگذریم اینکه به لذت به عنوان یک معنای عینی یا یک معنای ذهنی بنگریم قضیه تفاوت پیدا میکنه از دیدگاه ماتریالیستی دو تعریف متفاوت واز بعد معنوی که اغلب دوستان منهای اهل جهنم مثل خودم یک تعریف کلی برای لذت وجود داره اولین تعریف براساس اموزه های مکتب فایده گرایی هست لذت رو هم ارز انتفاع تعریف میکنن والبته به نظر من فقط برای کسانی که چارچوب اون مکتب رو کاملا قبول دارن کاملا قابل هضم هست مکاتب معنوی ودر صدر اونا از دید قران برای لذت همچون تحلیل های خاصی از نویسندگان واندیشمندان بزرگی مانند داستایوسکی ونیچه و.. لذت بعد از رنج معنا پیدا میکنه واگر به نوشته های اندک دوستان غیر اهل جهنمیمون نگاه کنید تقابل رنج ورسیدن به حسی به نام لذت رو به سادگی مشاهده میکنید مثلا اگر به سایت مصباح یزدی برید وذیل بحث امیال فطری رو مطالعه کنید میبینید که با استناد به تقدم رنج بر لذت واستناد به ایاتی از قران همین معنا رو استخراج کردن اما به قول راسل علم همه جا وجود دارد لذت چیزی جز نتایج دلخواه انسانها برای فرایندها وکنش وواکنش های شیمیایی در بدن خودش نیست ما نسبت به ورودی ها سیگنالهایی تولید میکنیم که باعث ترشح یا تولید یکسری مواد شیمیایی در بدن میشه واگر با خواسته ها وذهنیاتمون مطابقت داشته باشه میگیم لذت میبریم! واینم سومین وبه نظرم فعلا کاملترین تعریف ممکن البته بحث خیلی گسترده تر از این چیزی هست که اوردم ولی چون دارها برافراشته گردند سرها درگریبان شوند! بقول جاوید فهلنی 10 لینک به دیدگاه
not found 16275 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۹۱ درود تعریف علمی رو که آوردی درست! ولی فکر میکنم دلیل نیاوردن تعرف از طرف بچه ها این بود که هرکسی میخواست تعریف خودشو از لذت بگه. منم مث وافن نمیتونم تعریف ارائه بدم کلا اینجوریم که حسمو و گاهی فکرمو نمیتونم به زبان بیارم ولی چیزای لذت بخش برام به مرور زمان فرق کرده بچه که بودم، تفریح و مسافرت با خونواده، شهربازی و شاگرداول شدن و ... اینا لذت بخش بودن الان خیلی وقته هیچ چیز مادی این دنیا برام لذت بخش نیست!!! هیچ چیز. فقط گاهی یه حس خوب دارم!!!!!!! مخصوص خودم. نمیتونم بیانش کنم یه چیز دیگه ام بگم، به نظرم وقتی آدم از کاری که میکنه و شرایطش راضی باشه و حس خوشبختی داشته باشه، همراهش لذت هم میاد و از کارش لذت میبره، لازم هم نیست کار بزرگی باشه، گاهی رسیدگی به یه گلدون میتونه لذت بخش باشه. 9 لینک به دیدگاه
EOS 14528 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اسفند، ۱۳۹۱ به نظر من لذت یعنی توی هر لحظه اونجوری زندگی کنی که دلت می خواد بعد یه انرژی خوب و یه حس شیرین کل بدنت رو تحت شعاع قرار می ده اون قدر که اطرافیان کم رنگ ترین نقش رو در اون ندارن و نتونن با وجودشون اون حس خوب رو زایل کنن و همه چیز برات خوش آیند تر از پیش باشه 6 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اسفند، ۱۳۹۱ هروقت اتفاق خوش آیندی باعث میشه در اون "لحظه" زندگی کنی یعنی یه یک ثانیه قبلش و نه یک ثانیه بعدش نه و اون لحظه رو با تمام وجودت زندگی کنی بهش میگن لذت حالا اون لحظه ممکنه ترکیب شدن قطعات ته دیگ سیبزمینی با مخاط دهنت باشه یا تلخی مشروب تو دهنت باشه یا پوله تو جیبت باشه یا خنده بابا مامانت باشه یا ... 7 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اسفند، ۱۳۹۱ لذت یعنی داشتن قدرت قدرت هرچیزی حالا 6 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۹۱ چیزی که من از اون تعبیر به لذت میکنم یک جور شادی درونی غیر قابل وصف ، یک حس خیلی خوب که بهم انرژی میده و بستگی به نوع و مقدار لذت حس آرامش رو بهم منتقل میکنه.... ممنون .... فکر میکنم کامل ترین تعریف همین باشه که هستی گفته . لذتی که ناشی از چیز های بیرونی باشه(به به و چه چه دیگران، قدرت و رتبه ،سلطه طلبی، ...)فقط باعث فراموش کردن موقتی کمبود ها و خلا های درونی میشه فقط مسکن هست ، و وقتی ادم از این لذت ها محروم بشه به وضوح خلا و کمبود هاش را میبینه که نتیجه اندوه و خشم و نفرت و کینه و افسردگی هست. وقتی از درون احساس لذت نکنیم لذتمون توام با دغدغه و دلهره است توام با نوعی وابستگی حقیرانه است توام با ترس و تردید است وابسته به قضاوت دیگران تعبیر و تایید دیگران است. ولی ادمهایی که سرشار از یک شادمانی ونشاط طبیعی و درونی هستند هیچ و ابستگی به قضاوت و اخم و ترش رویی دیگران ندارن. هستی روانی شون بین لذت های مست کننده و اندوه های خشم الود نوسان نمی کنه . 5 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۹۱ لذت هم مثل شادی، مثل ناراحتی، مثل عصبانیت و ... فقط یه مفهومه، وجود خارجی نداره. یک اسمه برای یک حس که در نتیجه ترشح برخی انتقال دهنده های عصبی در مغز در پیِ دریافت یک محرک بیرونی ایجاد میشه. میشه ازش به حسِ رضایت تعبیر کرد، این حس باعث افزایش امید به زندگی و در نتیجه افزایش شانس بقا و تولیدمثل در انسان میشه، بنابراین در طی فرگشت باقی مانده. من شانس بقام پایینه، چون از هیچ چیزی لذت نمیبرم و هرچیزی که باعث لذتم میشه بسیار دور از دسترسم هست، بنابراین احتمال اینکه خودم، خودمو سربه نیست کنم فراوانه. 8 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۹۱ فکر میکنم کامل ترین تعریف همین باشه که هستی گفته .لذتی که ناشی از چیز های بیرونی باشه(به به و چه چه دیگران، قدرت و رتبه ،سلطه طلبی، ...)فقط باعث فراموش کردن موقتی کمبود ها و خلا های درونی میشه فقط مسکن هست ، و وقتی ادم از این لذت ها محروم بشه به وضوح خلا و کمبود هاش را میبینه که نتیجه اندوه و خشم و نفرت و کینه و افسردگی هست. وقتی از درون احساس لذت نکنیم لذتمون توام با دغدغه و دلهره است توام با نوعی وابستگی حقیرانه است توام با ترس و تردید است وابسته به قضاوت دیگران تعبیر و تایید دیگران است. ولی ادمهایی که سرشار از یک شادمانی ونشاط طبیعی و درونی هستند هیچ و ابستگی به قضاوت و اخم و ترش رویی دیگران ندارن. هستی روانی شون بین لذت های مست کننده و اندوه های خشم الود نوسان نمی کنه . به نظر من لذت درونی و بیرونی نداره. شاید منظور شما محرک های درونی و بیرونی باشه که بازم بی ربطه. مطمئنا من اگر پول زیادی داشته باشم بسیار شادمان خواهم بود و از زندگیم لذت میبرم. غیرممکنه بدون وجود یک محرک بیرونی، شخصی شادمانی درونی داشته باشه. 4 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۹۱ به نظر من لذت درونی و بیرونی نداره. شاید منظور شما محرک های درونی و بیرونی باشه که بازم بی ربطه. مطمئنا من اگر پول زیادی داشته باشم بسیار شادمان خواهم بود و از زندگیم لذت میبرم. غیرممکنه بدون وجود یک محرک بیرونی، شخصی شادمانی درونی داشته باشه. منظورم از لذت درونی ترشح هرمونی بدن نیست. شادی و لذت درونی یه کیفت خود بخودی هست بی واسطه و وابستگی ... شاید ما گه گاهی این شور ونشاط درونی را به صورت مقطعی و گذرا تجربه کرده باشیم. ولی باید بدونیم که ادمایی هستن که بیشتر زندگیشون این شور و نشاط درونی و خود به خودی را دارند . یک انرژی ذاتی و انبساط درونی ویژه دارند ادمایی که به اصطلاح همیشه خوشندو تا اخرین لحظه زندگیشون اخرین قطره و عصاره زیبایی های زندگی را می مکند و حتی به مرگ هم لبخند می زنند و می رند. ادمایی که منتظر این نیستند که مدرک دانشگاهیشون یا حساب بانکی شون بالا بره تا احساس رضایت مندی کنند ادمهایی که بدون لذت مندی از زندگی لذت می برند ادمهایی که قرضی زندگی نمیکنند شادیهاشون عاریتی و قرض گرفته از بیرون نیست به زندگی نمیگن تو یه ماشین یه خونه یه کار خوب یه وجه اجتماعی یا پرستیژ به من بده تا من در عوضش شاد باشم. و اگه ندادی من ناراحتم. یه شادی و لذت اصیل و فطری از بچگی همراه ما هست که به مرور زمان جامعه و محیط اون را از ما میگره و اونقد مشروط و هدف مندش میکنه که کم کم هیچی ازش نمیمونه فقط یک خاطره یه رویای دور... اگر چشمه درون ادما خشکید و یخ زد پول و مدرک و پست مقام فقط خشکیده تر و یخ زده ترش میکنه. نمونه اش همه دیکتاتور های دنیا 4 لینک به دیدگاه
عمو سام 1166 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۹۱ فکر نکنم معنای لذت زیادی هم پیچیده باشه. جان = لذت تمام .... 2 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۹۱ منظورم از لذت درونی ترشح هرمونی بدن نیست. شادی و لذت درونی یه کیفت خود بخودی هست بی واسطه و وابستگی ... شاید ما گه گاهی این شور ونشاط درونی را به صورت مقطعی و گذرا تجربه کرده باشیم. ولی باید بدونیم که ادمایی هستن که بیشتر زندگیشون این شور و نشاط درونی و خود به خودی را دارند . یک انرژی ذاتی و انبساط درونی ویژه دارند ادمایی که به اصطلاح همیشه خوشندو تا اخرین لحظه زندگیشون اخرین قطره و عصاره زیبایی های زندگی را می مکند و حتی به مرگ هم لبخند می زنند و می رند. ادمایی که منتظر این نیستند که مدرک دانشگاهیشون یا حساب بانکی شون بالا بره تا احساس رضایت مندی کنند ادمهایی که بدون لذت مندی از زندگی لذت می برند ادمهایی که قرضی زندگی نمیکنند شادیهاشون عاریتی و قرض گرفته از بیرون نیست به زندگی نمیگن تو یه ماشین یه خونه یه کار خوب یه وجه اجتماعی یا پرستیژ به من بده تا من در عوضش شاد باشم. و اگه ندادی من ناراحتم. یه شادی و لذت اصیل و فطری از بچگی همراه ما هست که به مرور زمان جامعه و محیط اون را از ما میگره و اونقد مشروط و هدف مندش میکنه که کم کم هیچی ازش نمیمونه فقط یک خاطره یه رویای دور... اگر چشمه درون ادما خشکید و یخ زد پول و مدرک و پست مقام فقط خشکیده تر و یخ زده ترش میکنه. نمونه اش همه دیکتاتور های دنیا ارش جان احساس میکنم مفهوم لذت رو با لذت بردن یکی کردی بالاخره لذت یه معنایی برای همون طیف قابل احترام مورد نظرت داره ومنم دوست دارم مفهوم لذت رو از دید اونم بدونم ولی اینکه عینیت لذت چیه وادما چه تفاوتی تو این زمینه دارن نوشتت بقدر کافی جواب خوبی داره براش 2 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۹۱ لذت برای من وقتیه که بتونم در زمان حال زندگی کنم.برای دقایقی نه تو اینده باشم و نه گذشته!! همون موقع هایی لبخند خود به خود میاد.... چیه خب اینم یک جورشه!! 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده