رفتن به مطلب

جلیل صفر بیگی


ارسال های توصیه شده

جلیل صفربیگی سال ۱۳۵۲ در ایلام به دنیا آمد. وی دارای مدرک کارشناسی ریاضی و مسئول واحد ادبيات حوزه هنري استان ايلام است. شعرهای ایشان در قالب رباعی و شعر نو می باشد. خلاقيت و كشف‌هاي ناب و زيبا در شعرهای عاشقانه و اجتماعي صفربيگي فراوان است و رباعی های مذهبی ایشان بسیار دلنشین می باشد.

اینم یه سری از اشعار این شاعر خوب ایران زمین :

خوب و بد اشتباه را بگذارید

شیطان و من و گناه را بگذارید

می‌خواهم از این به بعد، آدم باشم

لطفا سر من کلاه را بگذارید

****************

با عشق طلسم گرگ را میشکنیم

شب-این قفس سترگ-را میشکنیم

هرچند تبر به دوشمان نیست ولی

یک روز بت بزرگ را می شکنیم

****************

هر چند كه خسته ايم از اين حال نيا!

شرمنده! اگر ندارد اشكال نيا!

ما خط تمام نامه هامان كوفي است

آقاي گلم زبان من لال نيا!

****************

هر چند كه بيمار تو هستيم همه

ديوانه ي ديدار تو هستيم همه

بين خودمان بماند آقا عمري است

انگار طلب كار تو هستيم همه

***************

هم چاه سر راه تو بايد بكنيم

هم اينكه از انتظار تو دم بزنيم

اين نامه ي چندم است كه مي خواني

داريم ركورد كوفه را مي شكنيم

***************

لینک به دیدگاه

چندیست دلم به کوچه‌ی عقل زده‌ست

-دیوانه چه داند که چه خوب و چه بد است؟-

عشق تو به غیر درد سر نیست ولی

قربان سری که درد کردن بلد است

 

***

راهم راهم راهم راهم راهم

گم گم گم گم گم گم گم در راهم

من آبروی رباعی‌ا‌ت را بردم

خیام! من از تو معذرت می‌خواهم!

***

گیسوی تو قصه‌ای پر از تعلیق است

جمعی‌ست که حاصلش فقط تفریق است

موهات چلیپایی و ابرو کوفی

خط لب تو چقدر نستعلیق است

***

باد آمد و رخنه کرد در باورها

پاییز وزید در رگ دفترها

بر روی ترانه‌های من بسته شدند

درها درها درها درها درها

***

در دفتر شعر من صدا پنهان است

یک رود پر از ستاره در جریان است

من در سر خود ابر زیادی دارم

جیب کلمات من پر از باران است

***

دل-بی تو- درون سینه‌ام می‌گندد

غم از همه سو راه مرا می‌بندد

امسال بهار بی تو یعنی پاییز

تقویم به گور پدرش می‌خندد

***

کم نامه‌ی خاموش برایم بفرست

از حرف پرم گوش برایم بفرست

دارم خفه می‌شوم در این تنهایی

لطفاً کمی آغوش برایم بفرست

***

هرچند که خشک‌چوب این جالیزم

از جای خودم درخت بر‌می‌خیزم

از زندگی مترسکی خسته شدم

دارم به خودم کلاغ می‌آویزم

***

ما با تو که روبه‌رو شدیم آقاجان!

پیش تو بی‌آبرو شدیم آقاجان!

خواندیم تو را و خودمان خوابیدیم

چوپان دروغگو شدیم آقاجان!

***

کم زندگی مرا نمایش بدهید

تابوت برای من سفارش بدهید

باید بروم گور خودم را بکنم

لطفاً دو سه سطر مرگ را کش بدهید

لینک به دیدگاه
  • 1 سال بعد...
  • 4 ماه بعد...

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...