پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در ۸ بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزی هام اینه که برم بالای برج میلاد تا خودمو پرت کنم پایین همه چشاشونو بگیرن جیغ بزنن صدای آمبو لانس از دور بیاد خبر نگارا هی عکس بگیرن و پلیسام همش بگن خانوم محترم بیایین کنار تا با هم صحبت کنیم و همه چی با مذاکره حل می شه و از این چرت و پرتا ..... منم بدون توجه به این حرفا خودم رو بندازم پایین و.... بعد مثه بت من آروم رو دو تا پام فرود بیام و همه کنف بشن ... 26 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 اشتراک گذاری ارسال شده در ۸ بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزیام اینکه که 3-4 تا دوست باحال و اهل دل داشته باشم و با هم کت و شلوارهای مشکی کراوات و ... بپوشیم و خلاصه خوشتیپ. با هم بریم توی این عروسیهای ناشناس و خودمون رو مهمون جا بزنیم و غذا رو بخوریم و بعدش خلال دنون هم برداریم بزنیم بیرون از مجلس و توی اون گرد و غبار که ماشین ها بلند کردند محو بشیم :ws3: اختصاصی آقای خاص 28 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در ۹ بهمن، ۱۳۹۱ آقایون و خانم ها شهرداری افق اعلام کرد ظرفیت این شهر تکمیل شد از این به بعد یه مکان دیگه برای محو شدن پیدا کنید. 23 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در ۹ بهمن، ۱۳۹۱ فانتزی باز نیستم والا... حالا بسم الله می نویسیم یا دَر می آد یا نمی آد دیگه.... یکی از فانتزی های من اینه که یک چاقو کُند تو دستم باشه....زبون تَک تَک غیبت کننده های دور رو برم رو از بیخ بِبرم..باهاش کباب درست کنم بدم گربه های محلمون بخورن... در حالی که خون داره می چکه از چاقو بردارم شکم چند تا زالو صفتِ نزول خور رو که سر چهار راه بهار می شینن سُفره کنم...با روده هاشون برای سگ های محلمون خوراک روده درست کنم.... در عین حال که دیگه سر تا پام پُر از خونه در نهایت راحتی خیال برم تو جام رو تخت.. زیرپشه بند..تو خونه ی قدیمی مادربزرگ اینام بخوابم،البته قبلش برای پشه های بیرون از پشه بند شکلک در بیارم:2525s:....محو هم نشم....چه کاریه محو شدن؟! 28 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در ۹ بهمن، ۱۳۹۱ یه فـانـتـزیـه خـوب سـراغ دارم خـعــلی تــوپــه، مـالـه یـه خــانـوم دکـتــر بـوده 2 بـار بـیـشـتـر بـاهـاش تـا افـــق نـرفـتـه، هرکی مـیـخـواد PM بـده تـا هـمـاهـنـگـی هـای لازم واسـه فــروش فـانـتـزی را انـجـام بـدیـم!! :| ) 20 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در ۹ بهمن، ۱۳۹۱ just mechanic گفته است: یه فـانـتـزیـه خـوب سـراغ دارم خـعــلی تــوپــه، مـالـه یـه خــانـوم دکـتــر بـوده 2 بـار بـیـشـتـر بـاهـاش تـا افـــق نـرفـتـه، هرکی مـیـخـواد PM بـده تـا هـمـاهـنـگـی هـای لازم واسـه فــروش فـانـتـزی را انـجـام بـدیـم!! :| ) 13 لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در ۹ بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزی هام اینه یه پنجره رو به افق بسازم ...اون وقت بشینم کنارش از این جماعت علاقه مند به محو شدم یه پولی بگیرم... تا دیگه همین طوری مفت و مجانی تو افق محو نشن و منم تو این دوران بیکاری یه درآمدی داشته باشم... 22 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 اشتراک گذاری ارسال شده در ۹ بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزیهای دیگه من اینه که برم آخر افق وایسم و هر کسی خواست اونجا محو بشه با اوردنگی حالیش کنم که اونجا جای محو شدن نیست :vahidrk: 19 لینک به دیدگاه
danielo 15239 اشتراک گذاری ارسال شده در ۹ بهمن، ۱۳۹۱ بالاخره یه فانتزی اقتصادی زد به سرم! میخوام برم تو افق محو بشم یه کافی شاپ و یه فست فود بزنم اونا که از راه میرسن بیان خستگی دَر کنن!! یه طرح هم برا هتل دارم! یه سری مراکز خرید و تفریح هم در دست احداث!! 20 لینک به دیدگاه
Saba Heidari 14145 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۱ بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزیام اینه که تنظیم خانواده رو با 9 بیوفتم تا همه بدونن من تو این فازا نیستم 20 لینک به دیدگاه
*pedram* 21266 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۱ بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزیام اینه که بچه هام یه دو قلوی پسرو دختر بشن!اسم جفتشونو بذارم "رها".بعد که دعواشون شد بزنن تو سر و کله ی هم ،داد بزنم بگم: رها، رها رو رها کن! اصن یه حال معنوی داره !!! 25 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۱ بهمن، ۱۳۹۱ یکی دیگه از فانتزیام اینه که لباس پسرونه بپوشم برم پارک ارم از این کشا که می کشن و بعد ولت می کنن می ری آسمون ( ااا اسمش چی چی بود ) سوار شم ( یعنی عاشششششق ارتفاع و پرت شدنم ) البته سعی کردم عملیش کنما اما بعد دیدم مجبورم موهام رو هم کوتاه کنم که در اون صورت ناجور قاطی می کنم باید رو یه کلاه کار کنم که وقتی می ندازنت بالا از سرت نیوفته لو بری 25 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۱ بهمن، ۱۳۹۱ پاییزان گفته است: یکی دیگه از فانتزیام اینه که لباس پسرونه بپوشم برم پارک ارم از این کشا که می کشن و بعد ولت می کنن می ری آسمون ( ااا اسمش چی چی بود ) سوار شم ( یعنی عاشششششق ارتفاع و پرت شدنم ) البته سعی کردم عملیش کنما اما بعد دیدم مجبورم موهام رو هم کوتاه کنم که در اون صورت ناجور قاطی می کنم باید رو یه کلاه کار کنم که وقتی می ندازنت بالا از سرت نیوفته لو بری چقدر بده ها! یه نفر فقط به خاطر جنسیتش از یه کاری که واسه خیلی از پسرا عادیه محروم بشه و براش بشه فانتزی. 15 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۱ بهمن، ۱۳۹۱ پاییزان گفته است: یکی دیگه از فانتزیام اینه که لباس پسرونه بپوشم برم پارک ارم از این کشا که می کشن و بعد ولت می کنن می ری آسمون ( ااا اسمش چی چی بود ) سوار شم ( یعنی عاشششششق ارتفاع و پرت شدنم ) البته سعی کردم عملیش کنما اما بعد دیدم مجبورم موهام رو هم کوتاه کنم که در اون صورت ناجور قاطی می کنم باید رو یه کلاه کار کنم که وقتی می ندازنت بالا از سرت نیوفته لو بری منم همینطور + دوچرخه سواری :hapydancsmil: ولی جدیدا کشف کردم که از ارتفاع میترسم 17 لینک به دیدگاه
HaMiD.CFD 20379 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۴ بهمن، ۱۳۹۱ [h=5]یکی از فانتزیام اینه که 10 سال دیگه بزنم تو سر بچه های کوچیک بگم. . . . . . . . . . . . . . اون موقع که ما درس میخوندیم تو توو شیکمت مامانت بودی عمو:)) ما که اون بودیم،این شدیم دیگه وای به حال شما:))[/h] 23 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۴ بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزی هام اینه که برم یه رستوران با کلاس موقع رفتن بگم گارسون : لطفاً صورت حساب... اونم صورت حسابو تو یه بشقاب تر و تمیز بیاره و بره. منم پول غذا + انعام گارسون رو بذارم رو میز و برم. آخرشو موندم برم تو افق محو شم یا عین بچه آدم برم سوار ماشینم شم برم. 25 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۸ بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزیام اینه که هرچی سوال شانسی که امروز تو امتحان ارشد جواب دادم درست باشه بعد منو بعنوان نفر برتر کنکور معرفی کنن و کلی واسه خودم کیف کنم وقتیم که میخوان ازم امتحان دوباره بگیرن تو افق محوشون کنم نامردارو:vahidrk: 19 لینک به دیدگاه
hasti1988 22046 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۸ بهمن، ۱۳۹۱ حالا که همه رفتن تو فانتزی...منم فانتزی خودمو بگم.... فانتزی من با توجه به شرایطه....فردا سر جلسه کنکور ،9-8 تا فرشته از نوع امداد غیبی بیان هرکدوم یکی از درسا رو حل کنه و جواباش رو خودشون تو پاسخنامه م علامت بزنن،منم چشم به افق بیسکویتی رو که دادن بخورم و خیلی سریع پاسخنامه م رو تحویل بدم و بیام بیرون ....چون حوصله خیلی نشستن سر جلسه رو ندارم...... 20 لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۸ بهمن، ۱۳۹۱ یکی از فانتزیام اینه یه قدرتی داشته باشم تا بتونم یه کاری کنم که وقتی قراره بهار بیاد همه دلها بهاری بشه هیچ پدری واسه خرید لباس نو برای بچه هاش شرمنده نباشه هیچ مادری حسرت مسافرت بردن بچه هاشو نداشته باشه همه ی لبها خندون باشه و قلبها بدون غم و غصه به تمام معنا نو شدن و شروع دوباره را برای دیگران فراهم کنم تا دیگه کسی به دنبال برآورده شدن آرزوهاش قصد افق نکنه 18 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده