alborzrad 2116 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 دی، ۱۳۹۱ هیچ انتظاری از کسی ندارم! و این نشان دهنده ی قدرت من نیست! مسـأله خســــــــتگی از اعتمادهای شکســـته است!! در کاشان شتر قربانی میکنند، در چند محله. در هرکدام هم یکی بانی میشود که این کار از اجدادش به او ارث رسیده است. دست گردان شتری میخرد، چند ماهی به او نواله میدهد تا گوشتی بشود، بعد که خوب با او اخت شد آذینش میکند با گل و گیاه، آینه ای هم میگذارد روی پیشانیش. چشمهایش را هم سرمه میکشد و با نقاره و طبل دورش میگرداند و از هر سر خانه نیازی می گیرد تا روز عید که همه میآیند به میدان محله و نحرش میکنند و گوشتش را تکه تکه میبرند. موقع نحر تا صدایش را نشنوند طبل میکوبند. مواظب هم هستند تا کسی از محلات رقیب شتر را کاردی نکند. بانی فقط میتواند افسار شتر را به دست بگیرد، چون آشناست وگرنه نمیشود، شتر تنها حیوانی است که از جلو میتواند لگد بزند. وقتی قصاب میآید تا کارد تیزش را زیر گلوی شتر فرو کند، شتر به بانی نگاه میکند و گریه میکند، با آن دو چشم سرمه کشیده و آن آینه ی میان پیشانی نگاه میکند و گریه میکند. اول دو دستش خم میشود و بعد پاهایش با دو چشم باز و اشک بسته رو به بانی. سرش و گردنش را میگذارد روی حوضچه ی خون خودش و نگاه میکند با دو چشم سرمه کشیده. ****بیخودی پرسه زدیم صبحمان شب بشود بیخودی حرص زدیم سهم مان کم نشود ما خدا را با خود سر دعوا بردیم و قسمها خوردیم و حقیقتها را زیر پا له کردیم و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم**** 15 لینک به دیدگاه
mahboobeyeshab 1399 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 دی، ۱۳۹۱ منم سر بریدن شتر رو دیدم و همینطور اشکش رو ..... الان منظور شما رو نفهمیدم فقط! 7 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 دی، ۱۳۹۱ منم نفهمیدم اما تیتر تاپیک خیلی جذاب بود. 4 لینک به دیدگاه
mahboobeyeshab 1399 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 دی، ۱۳۹۱ منم نفهمیدم اما تیتر تاپیک خیلی جذاب بود. مدیر سابق گفتگوی ازاد که به لب مطلب پی ببره از من چه انتظاریه! 2 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 دی، ۱۳۹۱ فک کنم منظور استارتر همون قسمتی که قرمز کردن باشه یعنی: بانی فقط میتواند افسار شتر را به دست بگیرد، چون آشناست وگرنه نمیشود، نهاد یا موسسه ای میتونه افسار مردم رو بگیره و خونشون رو بمکه که نامش آشنا باشه،مثل بانک ملی نه بر فرض مثال صندوق قرض الحسنه کنار خونه ی ما 10 لینک به دیدگاه
Mehdi-82 2929 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۱ منظور, این بوده همیشه از کسی که بهش بیشترین اعتماد رو داری بدترین ضربه رو میخوری! من برام این اتفاق افتاده, به یکی که خیلی اعتماد داشتم..., سرم رو کلاه گذاشت. 7 لینک به دیدگاه
maryam banoo 3238 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۱ به نظرم اعتماد اگه نباشه هیچ کاری نمیشه کرد که البته با در نظر گرفتن نکات اصلی و جوانب ها 4 لینک به دیدگاه
alborzrad 2116 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۱ منم نفهمیدم اما تیتر تاپیک خیلی جذاب بود. منم سر بریدن شتر رو دیدم و همینطور اشکش رو .....الان منظور شما رو نفهمیدم فقط! متن برداشت آزاد بود ! با عنوانی تقریبا مرتبط با موضوع!حقیقت آن چیزی است که از متن درک کردید 2 لینک به دیدگاه
mahboobeyeshab 1399 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۱ استاد این آه رو که گذاشتم یعنی درک کردم! 4 لینک به دیدگاه
alborzrad 2116 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۱ استاد این آه رو که گذاشتم یعنی درک کردم! من اینجا استادی نمیبینم ! (گرچه تمام دوستان اساتید من هستند) اگه منظورتون من بودم که من کوچیک شما دوست عزیز هم هستم 1 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۱ این حکایت ، بسیار برای من آشناست ، اما با یک تفاوت، در داستان من شتر دوباره زنده می شود و باز هم به بانی اعتماد می کند .:icon_pf (34): 4 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 دی، ۱۳۹۱ این حکایت ، بسیار برای من آشناست ، اما با یک تفاوت، در داستان من شتر دوباره زنده می شود و باز هم به بانی اعتماد می کند .:icon_pf (34): آخخخخخ. حکایت شما خیلی غم انگیز تر شد. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده