asghar1391 103 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 دی، ۱۳۹۱ می گوید مردی بود که همیشه با خدای خودش راز و نیاز می کرد و داد " الله، الله " داشت. یک وقت شیطان بر او ظاهر شد و او را وسوسه کرد و کاری کرد که این مرد برای همیشه خاموش شد. به او گفت: ای مرد! این همه که تو " الله، الله " می گویی و سحرها با این سوز و درد خدا را می خوانی، آخر یک دفعه هم شد که تو لبیک بشنوی؟ تو اگر به در هر خانه ای رفته بودی و این همه فریاد کرده بودی، (لااقل) یک دفعه در جواب تو " لبیک " می گفتند. این مرد به نظرش آمد که این حرف، منطقی است. دهانش بسته شد و دیگر " الله، الله " نگفت. در عالم رؤیا هاتفی به او گفت: چرا مناجات خدا را ترک کردی؟ گفت: من می بینم این همه که دارم مناجات می کنم و با این همه درد و سوزی که دارم، یک بار هم نشد در جواب، به من لبیک گفته شود. هاتف به او گفت: ولی من مأمورم از طرف خدا جواب را به تو بگویم: " الله، الله تو لبیک ماست ". نی که آن الله تو لبیک ماست *** آن نیاز و سوز و دردت، پیک ماست تو نمی دانی که همین درد و سوزی که ما در دل تو قرار دادیم و همین عشق و شوقی که در دل تو قرار دادیم، خودش لبیک ماست. چرا علی علیه السلام در دعای کمیل می فرماید: " «اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعاء» "؛ خدایا آن گناهانی که سبب می شود دعا کردن من حبس شود و درد دعا کردن و مناجات کردن از من گرفته شود، بیامرز. این است که می گویند دعا برای انسان، هم مطلوب است و هم وسیله، یعنی دعا همیشه برای استجابت نیست، اگر استجابت هم نشود، استجابت شده است. دعا خودش مطلوب است. 2 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 دی، ۱۳۹۱ خوب . نگفتی که اینا رو برای چی نوشتی؟ لینک به دیدگاه
asghar1391 103 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 دی، ۱۳۹۱ برای تفکرکردن به خود امدن که نا خدایی داریم که صدا و گفتار مارا می شنود ومی بیند لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده