سامیار220 10,919 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۴ اینجا کافه س یا رستووووووووووووران؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ لطفا با حیوانات ترسناک وارد نشوید."گارسون از گربه میترسد"نخند لطفا. سکوتم رعایت کنید جناااااااااااااااب مدیر بلند نخند مگه بیمارستانه؟! 1 نقل قول لینک به دیدگاه
سامیار220 10,919 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۴ بفرماید... یدونه آب انار با یدونه هیچی لطفا.. 1 نقل قول لینک به دیدگاه
Tamana73 28,813 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۴ یدونه آب انار با یدونه هیچی لطفا.. شما مدیری به من دستور نمیدی آبدارچی استخدام کن واس خودت من گارسونم مخصوص مشتریا. کافه باید سکوت باشه و آرامش داشته باشن مشتریامون 1 نقل قول لینک به دیدگاه
سامیار220 10,919 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۴ شما مدیری به من دستور نمیدی آبدارچی استخدام کن واس خودت من گارسونم مخصوص مشتریا.کافه باید سکوت باشه و آرامش داشته باشن مشتریامون 1 نقل قول لینک به دیدگاه
سامیار220 10,919 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۴ هیچ روزه داری گرسنگان را درک نمیکند چون امید به افطار دارد. 1 نقل قول لینک به دیدگاه
سامیار220 10,919 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۴ هیچ ایمانی قوی تر از شیشه ی ضد گلوله نیست پاپ هم ترجیح میدهد به جای خدا شیشه ضد گلوله از وی حفاظت کند. 1 نقل قول لینک به دیدگاه
سامیار220 10,919 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۴ دکتر: بعضی وقتا احساس افسردگی می کنم. این حس منو می ترسونه. قاضی: نمی تونی با دارو کنترلش کنی؟ دکتر: ترجیح میدم بدون دارو این کارو بکنم. قاضی: پس توام به دارو اعتقاد نداری دکتر! دکتر: مگه تو به عدالت اعتقاد داری؟! "And then there were none (1945) - Rene Clair" 1 نقل قول لینک به دیدگاه
سامیار220 10,919 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۴ عده ای قانون را پیاده میکنند که خود سوار شوند. 1 نقل قول لینک به دیدگاه
سامیار220 10,919 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۴ هر چیزی که اجازه نقد شدنش داده نشود شک بر انگیز است.. احمد کسروی 2 نقل قول لینک به دیدگاه
سامیار220 10,919 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۴ میان این تعصب ها، میان جنگ مذهب ها! یکی افکار زرتشتی، یکی افکار بودایی یکی پیغمبرش مانی، یکی دینش مسلمانی یکی در فکر تورات است، یکی هم هست نصرانی! هزاران دین و مذهب هست، در این دنیای انسانی ... خدا یکی... ولی... اما... هزاران فکر روحانی .... رها کردیم خالق را گرفتاران ادیانیم! تعصب چیست در مذهب؟! مگر نه این که انسانیم! اگر روح خدا در ماست... خدا گر مفرد و تنهاست .... ستیز پس برای چیست؟! برای خود پرستی هاست ...من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم از آن گرگی که می پوشد لباس میش می ترسم از آن جشنی که اعضای تنم دارند خوشحالم ولی از اختلاف مغز و دل با ریش می ترسم هراسم جنگ بین شعله و کبریت و هیزم نیست من از سوزاندن اندیشه در آتیش می ترسم تنم آزاد، اما اعتقادم سست بنیاد است من از شلاق افکار تهی بر خویش می ترسم کلام آخر این شعر یک جمله و دیگر هیچ که هم از نیش و میش و ریش وهم از خویش میترسم... سیمین بهبهانی 1 نقل قول لینک به دیدگاه
سامیار220 10,919 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۴ اگر رای دادن چیزی را تغییر میداد اجازه نمی دادند رای بدهی. مارک تواین 1 نقل قول لینک به دیدگاه
سامیار220 10,919 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۴ فانوسهای ده میدانند بیهوده روشن اند و سگان ده میدانند بیهوده بیدارند وقتی در روشنی روز دزدها به میهمانی کد خدا میروند. 1 نقل قول لینک به دیدگاه
سامیار220 10,919 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۴ در حسرتم از مرام این مردم پست این طایفه زنده کش مرده پرست تا هست به هستی بکشندش به جفا تا مرد به عزت ببرندش سر دست 2 نقل قول لینک به دیدگاه
سامیار220 10,919 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۴ گاهی اوقات مردم نمیخواهند حقیقت را بشنوند چرا که نمی خواهند اوهاماتشان نابود شود. دروغی که تکرار شود تبدیل به حقیقت میشود. فردریش نیچه 1 نقل قول لینک به دیدگاه
سامیار220 10,919 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۴ ﺭﺩﭘﺎﯼ ﺩﺯﺩ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﻣﺎ،ﭼﻘﺪﺭ ﺷﺒﯿﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼﮐﺪﺧﺪﺍﺳﺖ!ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺭﺩﭘﺎﯼ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ، ﺷﺒﻴﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍﺑﻮﺩ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺩﺯﺩ، ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ، ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﺵ ﺷﺒﯿﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩﻩ. ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻃﺮﯾﻘﯽ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ. ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ: ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ؛ ﺩﺯﺩ، ﺧﻮﺩﮐﺪﺧﺪﺍﺳﺖ، ﻣﺮﺩﻡ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪﯼ ﺯﺩﻥ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻪﺩﻝ ﻧﮕﯿﺮ، ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﯽ ﻓﻘﻂ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﺎﻗﻞ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺍﻭﺳﺖ. ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪ ﻭقتی ﺍﺣﻮﺍﻟﺶ ﺭﺍ ﺟﻮﯾﺎ می ﺷﺪﻧﺪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺩﺯﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﻭﻟﯽ ﺩﺭﮎ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ، ﻓﺮﺳﻨﮕﻬﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪﺩﺍﺷﺖ، ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻧﻮﺷﺖ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ. ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺑﺎﺩﯼ، ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ ﺑﻬﺎﻳﺶ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭﻟﯽ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ،ﺍﻧﻌﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ. سیمین بهبهانی 2 نقل قول لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .