EOS 14528 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۱ همون طور اکثر دوستان هم اشاره کردن مهمه که در چه رابطه باشه ! اما در کل معمولا اون قدر اعتماد میکنم که اگر طرفم اشتباه کرد همه پلهای پشت سرم خراب نشده باشه ولی در یه حد معقول معمولا به اطرافیانم (بسته به نزدیکی روابطشون) این اعتماد رو دارم ؛ چون کسی که تونسته وارد حریم یا نوعی خط قرمزم بشه مسلما قابل اعتمادم هم بوده 10 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۱ من گزینه ی خانواده و دوستان صمیمی رو انتخاب کردم. مامانم از بچگی بهم یاد داده به هیشکی اعتماد نکنم. ولی من اعتماد کردن رو دوست دارم، همونجور که دوست دارم دیگران بهم اعتماد کنن. ای کاش همه ی آدمای دنیا قابل اعتماد بودن... 7 لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۱ من به گزینه 2 ؛خانواده و دوستان رای دادم؛اما بیشتر به خونواده حالا سوال من اینه که شما تا چه حد به کسایی که باهاشون برخورد می کنین اعتماد می کنین؟ به هرکدوم از این دسته ها اعتمادتون چطوریه و چرا حالا کم یا زیاده؟ بستگی به طرف داره؛ تا حدودی ؛ خیلی کم اعتماد میکنم اعتمادتون به دوستا و همسایه هایی که میشناسین؟ اگه خیلی صمیمی باشم و خوب بشناسم اعتماد میکنم؛اما کسی که آشنایی کمی دارم اعتماد دارم؛ااما نه زیاد اعتمادتون به کسایی که نمیشناسین و باهاشون برخورد دارین؟ کاملا اعتماد نمیکنم ؛ به خانوماخب میشه اعتماد کرد؛ اما به آقایون اعتمادی ندارم اعتمادتون تو همین فضاهای مجازی و حتی خریدهای اینترنتی؟ تو خرید اینترنتی زیاد بود؛ الان دیگه کم شده ؛ تو فضای مجازی حدودا کم و در نهایت اعتمادتون به مسئولای بالادست (سیاسی ایناش نکنیدا ) منظور حالا میتونه اعتماد به اون اعضای شورای محله و شهرتون هم باشه. باید بگی به کی، به بعضیا آره بعضیا نه ممنون میشم از نظراتتون استفاده کنم چه قدر از کلمه اعتماد استفاده کردی ؛ اعتماد اعتماد اعتماد لینک به دیدگاه
Saba Heidari 14145 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۱ من به خونوادم اعتماد میکنممممممممم 7 لینک به دیدگاه
padrone 1136 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۱ به نظر من اونایی که به هیچکس اعتماد ندارن مبتلا به بیماری خانمان سوز بدبینی هستن که واقعا خطرناکه و با اینجور آدمها نمیشه زندگی کرد یا مراوده سالمی داشت. :icon_razz: از بین گزینه های دیگه هم خونواده و کساییکه شناخت بیشتری داریم و مطمئن هستن خوب میشه اعتماد کرد .کلا یه امر نسبی هست 5 لینک به دیدگاه
shadmehrbaz 24772 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۱ اعتماد 100 % ؟؟؟ به خودمم ندارم! 8 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۱ من گزینه ی خانواده و دوستان صمیمی رو انتخاب کردم.مامانم از بچگی بهم یاد داده به هیشکی اعتماد نکنم. ولی من اعتماد کردن رو دوست دارم، همونجور که دوست دارم دیگران بهم اعتماد کنن. ای کاش همه ی آدمای دنیا قابل اعتماد بودن... پس یعنی خودت اعتماد کردن رو خوب می دونی؟ چیزی که از بچگی یاد گرفتیم نمیشه بعدها به مرور تغییر کنه؟ البته نه اینکه تجربه ها نادیده گرفته بشه ها. من به گزینه 2 ؛خانواده و دوستان رای دادم؛اما بیشتر به خونواده چه قدر از کلمه اعتماد استفاده کردی ؛ اعتماد اعتماد اعتماد آقایونو به خاطر اینکه جنس مخالف هستن اعتماد کمه دیگه؟ به خاطر جنسیتشونه یا شخصیتشون؟ من به خونوادم اعتماد میکنممممممممم کار خوبی میکنی به نظر من اونایی که به هیچکس اعتماد ندارن مبتلا به بیماری خانمان سوز بدبینی هستن که واقعا خطرناکه و با اینجور آدمها نمیشه زندگی کرد یا مراوده سالمی داشت. :icon_razz: از بین گزینه های دیگه هم خونواده و کساییکه شناخت بیشتری داریم و مطمئن هستن خوب میشه اعتماد کرد .کلا یه امر نسبی هست پس شما هم تقریباً راحت تر اعتماد می کنین و همه چیو بد نمی بینین اون گزینه آخر و درصدش منو کشته. نشون میده ملت چه اعتماد کاملی دارن دیگه به مسئولا اعتماد 100 % ؟؟؟ به خودمم ندارم! تو که دیگه ترکوندی جالبه که تعداد خیلی کمی دایره اعتمادشون از خانواده و دوستای نزدیک بیشتره. حالا واقعاً به نظرتون این بی اعتمادی یا به نوعی اعتماد کم از کجا ریشه گرفته؟ ریشه های این قضیه رو چی می دونین؟ 5 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۱ با اینکه بارها شده ضرر کردم ولی همواره فرضم رو بر این میزارم که طرفم یه آدم ردیف و ترتمیزیه از لحاظ مرام و اعتماد و اعتماد کامل میکنم حال از اینجا به بعدش یه فلسفه دارم اگر طرف جواب اعتماد منو بده خودش سود کرده چون با من میتونه ادامه بده تو هر زمینه ای کاری و دوستی و اگر جواب اعتمادمو هم نده هر چند من ضرر کنم امـــا ریسکش رو برای پیدا کردن و گسترش ارتباطم با آدمای قابل اعتماد میکنم نمونه تو خدمت هیچکس به خاطر اینکه همه عینه خیار همدیگرو میفروختن مخصوصا تو آموزشی با بقیه راحت نبودن ولی باید هدفمند عمل کنی من به 98 درصد بچها دوست و اعتماد کامل داشتم و میدونستم که هیچ کدوم من رو نمیفروشه به دلیل اینکه گاهی وفتا ریسکه یه اعتمادی یه سری دوستیا برات میاره که با دنیا عوضش نمیکنیاگر این اصل رو تو هر رابطه ای رعایت کنی که با نارو زدن هردو طرف ضربه میخورن و اینکه همواره برگه برنده ای داشته باشین اسمش میشه بلوف 4 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۱ پس یعنی خودت اعتماد کردن رو خوب می دونی؟ چیزی که از بچگی یاد گرفتیم نمیشه بعدها به مرور تغییر کنه؟ البته نه اینکه تجربه ها نادیده گرفته بشه ها. من دوست دارم به همه اعتماد کنم، حتی بعضی وقتا خودمو گول میزنم که نه، دیگران راجع به فلانی دارن اشتباه قضاوت میکنن و خیلی هم فرد قابل اعتمادی هستش... و خیلی وقتا هم ضربه ی این سادگیم رو خوردم. مامانم همیشه میگه سحر خانوم، حواست رو جمع کن. در خونه رو که باز میکنی کلی گرگ ریخته تو این جامعه. راستم میگه. با آخرین اتفاقی که واسم افتاد، حرف مامان بهم ثابت شد...:icon_pf (34): 7 لینک به دیدگاه
EOS 14528 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۱ با اینکه بارها شده ضرر کردم ولی همواره فرضم رو بر این میزارم که طرفم یه آدم ردیف و ترتمیزیه از لحاظ مرام و اعتماد و اعتماد کامل میکنم حال از اینجا به بعدش یه فلسفه دارم اگر طرف جواب اعتماد منو بده خودش سود کرده چون با من میتونه ادامه بده تو هر زمینه ای کاری و دوستی و اگر جواب اعتمادمو هم نده هر چند من ضرر کنم امـــا ریسکش رو برای پیدا کردن و گسترش ارتباطم با آدمای قابل اعتماد میکنم نمونه تو خدمت هیچکس به خاطر اینکه همه عینه خیار همدیگرو میفروختن مخصوصا تو آموزشی با بقیه راحت نبودن ولی باید هدفمند عمل کنی من به 98 درصد بچها دوست و اعتماد کامل داشتم و میدونستم که هیچ کدوم من رو نمیفروشه به دلیل اینکه گاهی وفتا ریسکه یه اعتمادی یه سری دوستیا برات میاره که با دنیا عوضش نمیکنیاگر این اصل رو تو هر رابطه ای رعایت کنی که با نارو زدن هردو طرف ضربه میخورن و اینکه همواره برگه برنده ای داشته باشین اسمش میشه بلوف دقیقا تز برادر من :icon_razz: تا حالا 100 بار هم چوب این اعتمادش رو خرده ولی باز براش درس عبرت نمی شه و هر کس که میاد جلو "می گه بفرما تو داداش ، دم در بده !!!" بهش می گم هنوز اون جوری سرت به سنگ نخورده که بدونی از در خوردی یا دیوار یه چیزایی هست که روش ریسک کردن اشتباه محضه چون پشیمونی به بار میاره که تا آخر عمر قابل جبران نیست یه داستان کوچولو بگم که منظورم از اشتباه غیر قابل جبران واضح تر باشه یکی از اجداد پدریم یه دوستی داشته که جون در یه قالب بودن یعنی تمام عمرشون رو این دو تا با هم گذرونده بودن این دوست هم تنها کسی بوده که توی خونه اینا رفت و آمد داشته (چون زنش خیلی خوشگل بوده اجازه نمی داده غریبه وارد حریمش بشه) حتی همسرش به اون دوستشون می گفته برادر اما اون نامرد خیانت می کنه و توی یه فرصت مناسب زنش رو ....... :icon_pf (34): از طرفی هم چون شریک کاری بودن اون همه مال و ثروت رو می کشه بالا و ..... حالا بقیه داستان بماند اما کلا منظورم این بود که همه اینا به خاطر همون اعتماد بی جا بود که اتفاق افتاد آدم همیشه سخت ترین ضربه ها رو از کسایی که ازشون توقع نداره و همه جوره بهشون اعتماد داره می خوره اکثر آدما هم همیشه خودشون رو نشون نمی دن و در اصل تمام عمر رو با اون نقابشون زندگی می کنن مگر زمانی که پای منافعشون باشه که خیلی کم پیش میاد فکر اعتماد طرف مقابل رو هم بکنن ! پ.ن: کلا روی صحبتم با شخص جناب آتروس نبود فقط نقل قول گرفتم که نظر کلیم رو بگم 4 لینک به دیدگاه
fargol_2408 3453 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۱ نمیدونم چرا نمیتونم گزینه ای رو انتخاب کنم برای من تعریف اعتماد خیلی فرق داره،در برخورد با هر کس تعریفم متفاوته همیشه طوری برخورد کردم که دستم اومده طرفم قابل اعتماد هست یا نه، اما هیچ وقت اصل رو بر بی اعتمادی نذاشتم به هر آدمی فرصت اعتماد کردن بهش رو میدم،اگه تونست از این فرصت استفاده کنه، میتونه جز کسایی باشه که من بهش اعتماد دارم هیچ وقتم از اینکه شاید ضربه بخورم،نترسیدم، برام تجربه بوده،حتی اگه خیلی بد باشه،بازم مسئول کار خودم،خودمم.نمیتونم نتیجه کار اشتباه یه نفر و خودم رو در ارتباط با همه ی انسان ها یکی بدونم اعتمادم به هرکس متفاوته،حتی تو خانواده ام، شاید یه نفر فقط برام در یه زمینه قایل اعتماد باشه شایدم یه نفر بتونه تو همه ی مورد اعتماد من باشه 5 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۱ دقیقا تز برادر من :icon_razz: تا حالا 100 بار هم چوب این اعتمادش رو خرده ولی باز براش درس عبرت نمی شه و هر کس که میاد جلو "می گه بفرما تو داداش ، دم در بده !!!" بهش می گم هنوز اون جوری سرت به سنگ نخورده که بدونی از در خوردی یا دیوار یه چیزایی هست که روش ریسک کردن اشتباه محضه چون پشیمونی به بار میاره که تا آخر عمر قابل جبران نیست یه داستان کوچولو بگم که منظورم از اشتباه غیر قابل جبران واضح تر باشه یکی از اجداد پدریم یه دوستی داشته که جون در یه قالب بودن یعنی تمام عمرشون رو این دو تا با هم گذرونده بودن این دوست هم تنها کسی بوده که توی خونه اینا رفت و آمد داشته (چون زنش خیلی خوشگل بوده اجازه نمی داده غریبه وارد حریمش بشه) حتی همسرش به اون دوستشون می گفته برادر اما اون نامرد خیانت می کنه و توی یه فرصت مناسب زنش رو ....... :icon_pf (34): از طرفی هم چون شریک کاری بودن اون همه مال و ثروت رو می کشه بالا و ..... حالا بقیه داستان بماند اما کلا منظورم این بود که همه اینا به خاطر همون اعتماد بی جا بود که اتفاق افتاد آدم همیشه سخت ترین ضربه ها رو از کسایی که ازشون توقع نداره و همه جوره بهشون اعتماد داره می خوره اکثر آدما هم همیشه خودشون رو نشون نمی دن و در اصل تمام عمر رو با اون نقابشون زندگی می کنن مگر زمانی که پای منافعشون باشه که خیلی کم پیش میاد فکر اعتماد طرف مقابل رو هم بکنن ! پ.ن: کلا روی صحبتم با شخص جناب آتروس نبود فقط نقل قول گرفتم که نظر کلیم رو بگم دقیقا تز برادر شما درسته دیگه چرا باید بیام شکاک باشم و به کسی اعتماد نکنم و دایره دوستیم و به یه نقطه و چند نفر خاص کوچیک کنم در خالی که میتونم مدیریت داشته باشم مثالی که زدی خوب بود ودلیلی بر این نمی شد که بگیم اعتماد نکنیم شما میگی از بچگی باهم بودم و خیلی صمیمی بودن اگر آدم نتونه به این فرد هم اعتماد کنه پس فاتحه زندگیش رو باید بخونه اگرمادر بزرگ احداد پدریتون نمیخواسته مطمئن باش کسی جرات نمیکرده بره این کارو انجام بده اگر خیانتی بخواد اتفاق بیوفته با هر کسی میشه ربطی به اعتماد و این حرف ها نداره آدم به دوستش اعتماد نمیکنه ولی به بچه برادرش که باید اعتماد کنه؟؟ ولی من کسی و میشناسم که کلا به هیشکی اعتماد نداره ولی زنش یه آدمیه که تا 2 مین چشم طرف (شوهرشو ) دور میبینه با فک و فامیل شوهرش میریزه روهم حالا هی بیا مواظبت کن ولی وقتی کسی بخواد کاری کنه ربطی به اعتماد و این حرفها نداره ذات یه آدم باید خوب باشه واگر این اتفاقات به خاطر این میوفته که انسان ها قانع نیستن حالا یکی تو مال یکی تو زن و بچه یکی تو شرایط کاریی ولی اگر یکم از هوش در کنار اعتماد استفاده کنی به نظرم میتونی موفق باشی 4 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۱ دقیقا تز برادر شما درسته دیگه چرا باید بیام شکاک باشم و به کسی اعتماد نکنم و دایره دوستیم و به یه نقطه و چند نفر خاص کوچیک کنم در خالی که میتونم مدیریت داشته باشم مثالی که زدی خوب بود ودلیلی بر این نمی شد که بگیم اعتماد نکنیم شما میگی از بچگی باهم بودم و خیلی صمیمی بودن اگر آدم نتونه به این فرد هم اعتماد کنه پس فاتحه زندگیش رو باید بخونه اگرمادر بزرگ احداد پدریتون نمیخواسته مطمئن باش کسی جرات نمیکرده بره این کارو انجام بده اگر خیانتی بخواد اتفاق بیوفته با هر کسی میشه ربطی به اعتماد و این حرف ها نداره آدم به دوستش اعتماد نمیکنه ولی به بچه برادرش که باید اعتماد کنه؟؟ ولی من کسی و میشناسم که کلا به هیشکی اعتماد نداره ولی زنش یه آدمیه که تا 2 مین چشم طرف (شوهرشو ) دور میبینه با فک و فامیل شوهرش میریزه روهمحالا هی بیا مواظبت کن ولی وقتی کسی بخواد کاری کنه ربطی به اعتماد و این حرفها نداره ذات یه آدم باید خوب باشه واگر این اتفاقات به خاطر این میوفته که انسان ها قانع نیستن حالا یکی تو مال یکی تو زن و بچه یکی تو شرایط کاریی ولی اگر یکم از هوش در کنار اعتماد استفاده کنی به نظرم میتونی موفق باشی دوستان منظورت چیه؟! مثالی که درمورد برادرش زد که دیگه جزء دوستی حساب نمیشه! چه اصراریه دایره دوستان رو به هر قیمتی زیاد کنی آخه؟! به هرکسی اعتماد کنی شاید طرف آدم خوبی بود و دوست خوبی شد؟ میخوام صد سال نشه! آدم به هیچکس نباید اطمینان کنه مگر اینکه خلافش ثابت شه. این تز منه و خیلی هم دوستای خوبی دارم و زندگی خوبی دارم باهاشون. بازم هر مسئله ای و هر شخصی یه سطح امنیتی داره. مثل یک هرم. هرچی سطح اهمیت یک موضوع بیشتر باشه افراد (دوستان و اطرافیان) کمتری بهش دسترسی دارن. یک سری مسائل هم هست که فقط خودم و به هیچکس اعتماد ندارم. 6 لینک به دیدگاه
EOS 14528 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۱ دقیقا تز برادر شما درسته دیگه چرا باید بیام شکاک باشم و به کسی اعتماد نکنم و دایره دوستیم و به یه نقطه و چند نفر خاص کوچیک کنم در خالی که میتونم مدیریت داشته باشم مثالی که زدی خوب بود ودلیلی بر این نمی شد که بگیم اعتماد نکنیم شما میگی از بچگی باهم بودم و خیلی صمیمی بودن اگر آدم نتونه به این فرد هم اعتماد کنه پس فاتحه زندگیش رو باید بخونه اگرمادر بزرگ احداد پدریتون نمیخواسته مطمئن باش کسی جرات نمیکرده بره این کارو انجام بده اگر خیانتی بخواد اتفاق بیوفته با هر کسی میشه ربطی به اعتماد و این حرف ها نداره آدم به دوستش اعتماد نمیکنه ولی به بچه برادرش که باید اعتماد کنه؟؟ ولی من کسی و میشناسم که کلا به هیشکی اعتماد نداره ولی زنش یه آدمیه که تا 2 مین چشم طرف (شوهرشو ) دور میبینه با فک و فامیل شوهرش میریزه روهمحالا هی بیا مواظبت کن ولی وقتی کسی بخواد کاری کنه ربطی به اعتماد و این حرفها نداره ذات یه آدم باید خوب باشه واگر این اتفاقات به خاطر این میوفته که انسان ها قانع نیستن حالا یکی تو مال یکی تو زن و بچه یکی تو شرایط کاریی ولی اگر یکم از هوش در کنار اعتماد استفاده کنی به نظرم میتونی موفق باشی درسته .... دیدگاه ها خیلی متفاوته مثلا من شخصا دوست دارم تعداد معدودی آدم رو در کنار خودم داشته باشم ولی با اون شرایطی که دوست دارم انتخابشون کنم چون فکر می کنم یه بهترین رو در کنار خودت داشته باشی بهتر از اینه که 100 تا سیاهی لشگر دور خودت جمع کنی ؛ این طوری راحت تر هم زندگی می کنم اما این طور که من شرایط رو دیدم اونی که می خواد ضربه رو بزنه معمولا همه جوره اعتمادت رو جلب می کنه و بعد یه دفعه زیر پات رو خالی می کنه ؛ این اصلا ربطی به قدرت مدیریت نداره ؛ دست بالای دست بسیاره اگه قرار باشه بگی من به هر کسی اعتماد می کنم مگر این که از این اعتماد سو استفاده کنه تا قیدش رو بزنم ، اولا یعنی هم برای اون شخص وقت بی خودی هدر دادی هم روح و روان بی خودی گذاشتی این طوری آدم تمام زندگیش به تجربه ناشی از این سو استفاده ها می گذره و حتی گاهی به جایی می رسه که اون خوش بینی نسبت به همه ، به یه بدبینی وحشتناک تبدیل می شه در ضمن اون داستانی هم که من تعریف کردم مربوط می شد به 70-80 سال قبل و یا شاید خیلی زمان دورتر مسلما اون زمان این داستانا نبود ه که دختره اگه نمی خواسته فلان نمی شده !!! چون من نمی خواستم مطلبم زیاد بشه که از حوصله خارج بشه مختصر گفتم وگرنه داستان اصلا اون طوری نبوده که امروزه بابه ! کاملا درسته که باید ذات آدم خوب باشه اما مثلا شما از کجا می تونی ذات طرف رو تشخیص بدی وقتی داره برات تظاهر می کنه حتی خودتون مثال زدین در مورد کسی که به هیچ کس اعتماد نداره اما زنش ازش سو استفاده می کنه اون آدم اشتباهش اینه که به آدم ناشایستی اعتماد کرده که لایقش نبوده پس به صرف این که زنه یا بچه اس یا دوسته یا غریبه است نمی شه درجه بندی برای انتخاب معین کرد 4 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۱ دوستان منظورت چیه؟!مثالی که درمورد برادرش زد که دیگه جزء دوستی حساب نمیشه! چه اصراریه دایره دوستان رو به هر قیمتی زیاد کنی آخه؟! به هرکسی اعتماد کنی شاید طرف آدم خوبی بود و دوست خوبی شد؟ میخوام صد سال نشه! آدم به هیچکس نباید اطمینان کنه مگر اینکه خلافش ثابت شه. این تز منه و خیلی هم دوستای خوبی دارم و زندگی خوبی دارم باهاشون. بازم هر مسئله ای و هر شخصی یه سطح امنیتی داره. مثل یک هرم. هرچی سطح اهمیت یک موضوع بیشتر باشه افراد (دوستان و اطرافیان) کمتری بهش دسترسی دارن. یک سری مسائل هم هست که فقط خودم و به هیچکس اعتماد ندارم. یعنی چی دوستان منظورم چیه؟ درمورد داداشش که مثال نزد در مورد اجداد پدربزرگیش بود چرا نباید تعداد دوستامو زیاد کنم؟ ببین وقتی آدم یه مسئله ای رو برای خودش گنده میکنه پس از اون ور باید اعتمادش رو هم کمتر کنه اینا با هم رابطه عکس دارن ولی وقتی یه نفر اینقدر واضح صحبت میکنه که آقای فلانی من رو این مورد مثلا حساسم پس حواست باشه در این مورد با من نخوای شوخی کنی و برای رابطه اش یه حریمی قرار بده اون وقت میتونه به همه عالم و آدم اعتماد کنه اما باید نگاه کنه به جنبه هرکس که اینم بگم نیاز به روانشناسی و آدم شناسی خوبی داره 3 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۱ درسته .... دیدگاه ها خیلی متفاوته مثلا من شخصا دوست دارم تعداد معدودی آدم رو در کنار خودم داشته باشم ولی با اون شرایطی که دوست دارم انتخابشون کنم چون فکر می کنم یه بهترین رو در کنار خودت داشته باشی بهتر از اینه که 100 تا سیاهی لشگر دور خودت جمع کنی ؛ این طوری راحت تر هم زندگی می کنم اما این طور که من شرایط رو دیدم اونی که می خواد ضربه رو بزنه معمولا همه جوره اعتمادت رو جلب می کنه و بعد یه دفعه زیر پات رو خالی می کنه ؛ این اصلا ربطی به قدرت مدیریت نداره ؛ دست بالای دست بسیاره اگه قرار باشه بگی من به هر کسی اعتماد می کنم مگر این که از این اعتماد سو استفاده کنه تا قیدش رو بزنم ، اولا یعنی هم برای اون شخص وقت بی خودی هدر دادی هم روح و روان بی خودی گذاشتی این طوری آدم تمام زندگیش به تجربه ناشی از این سو استفاده ها می گذره و حتی گاهی به جایی می رسه که اون خوش بینی نسبت به همه ، به یه بدبینی وحشتناک تبدیل می شه در ضمن اون داستانی هم که من تعریف کردم مربوط می شد به 70-80 سال قبل و یا شاید خیلی زمان دورتر مسلما اون زمان این داستانا نبود ه که دختره اگه نمی خواسته فلان نمی شده !!! چون من نمی خواستم مطلبم زیاد بشه که از حوصله خارج بشه مختصر گفتم وگرنه داستان اصلا اون طوری نبوده که امروزه بابه ! کاملا درسته که باید ذات آدم خوب باشه اما مثلا شما از کجا می تونی ذات طرف رو تشخیص بدی وقتی داره برات تظاهر می کنه حتی خودتون مثال زدین در مورد کسی که به هیچ کس اعتماد نداره اما زنش ازش سو استفاده می کنه اون آدم اشتباهش اینه که به آدم ناشایستی اعتماد کرده که لایقش نبوده پس به صرف این که زنه یا بچه اس یا دوسته یا غریبه است نمی شه درجه بندی برای انتخاب معین کرد دقیقا منم نخواستم رو مثال شما کلید شم خودم یه مثال امروزی زدم ببین همه این حرفای شما درسته ولی باز به جهان بینی هر شخص نیز بستگی داره وقتی نگاه من تو زندگی این باشه که میتونم با هر شخصی رابطه برقرار کنم فرقی نداره یه کارگر ساده یا شهردار شهر باشه این امکان رو به من میده با اخلاقیات هر شخص آشنا باشم قبل گفتم الگوی من تو زندگیم داییم بوده و هست یه آدم با روابط اجتماعی فوق العاده بالا کسی که هر جایی یه اشنایی داره تو مسافرتها تو مهمونیا تو مشکلات همواره با وجودش اطرفیانش در آسایش 100 در 100 هستن اما ممکنه برای خودش یه دردسرهایی هم داشته باشه اینکه مثلا اعتماد کرده باشه 10 نفر پولش و خورده باشن سرش کلاه گذاشته باشن ولی این ربطی به دست بالای دستی نداره من با این که میدونم این آدم پول من رو بر نمیگردونه بازم بهش دستی میدم اگر داد که دفعه دیگه هم بهش میدم اگر نه که سر خودش کلاه رفته درسته مال منم رفته اما از جای دیگه ای جبران میشه اگر نگاهت این باشه که من کار کسی رو راه بندازم کار خودت هیچ وقت لنگ نمی مونه بارها تو زندگیم پیش اومده که پئلی به کسی داده باشم و طرف به روی خودش نیاره ولی هیچگاه نشده که بخوام لنگ بمونم بالاخره یه جوری جور شده چرا چون از بین 100 تا دوستی که ادعا میکنن بالاخره 2 تا خوبم پیدا میشه ولی اگر بیام این 100 تا دوست رو بکنم 2 تا اون وقت اون 2 تا هم دستمو نگیرن اون وقته که بیشتر احساس نا اعتمادی میکنم امتحان کنید جواب میده 3 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۱ دقیقا تز برادر شما درسته دیگه چرا باید بیام شکاک باشم و به کسی اعتماد نکنم و دایره دوستیم و به یه نقطه و چند نفر خاص کوچیک کنم یعنی چی دوستان منظورم چیه؟درمورد داداشش که مثال نزد در مورد اجداد پدربزرگیش بود چرا نباید تعداد دوستامو زیاد کنم؟ ببین وقتی آدم یه مسئله ای رو برای خودش گنده میکنه پس از اون ور باید اعتمادش رو هم کمتر کنه اینا با هم رابطه عکس دارن ولی وقتی یه نفر اینقدر واضح صحبت میکنه که آقای فلانی من رو این مورد مثلا حساسم پس حواست باشه در این مورد با من نخوای شوخی کنی و برای رابطه اش یه حریمی قرار بده اون وقت میتونه به همه عالم و آدم اعتماد کنه اما باید نگاه کنه به جنبه هرکس که اینم بگم نیاز به روانشناسی و آدم شناسی خوبی داره دوستی منظورم اونه که قرمز کردم. چه اصراری داری تعداد دوستانت رو زیاد کنی؟! منظورم دوستِ ها، نه آشنا و رابطه. من با شاید 200 نفر آشنام و رابطه دارم اما با 10 نفر شاید بیشتر دوست نباشم. افزایش دوستی افزایش مسئولیت میاره. شما نمیتونی نسبت به دوستانت بی مسئولیت باشی و این برای من جالب نیست. چه کاریه که آدم بخواد به هرکسی فرصت معتمد شدن رو بده که شاید آدم مورد اعتمادی باشه و دوست خوبی بشه؟ من بحثم رو اینه. چرا باید کلی انرژی بذارمن رو این قضیه چرا باید کلی ریسک کنم؟! من به دوستی های اخیرم که نگاه میکنم کلی باطرف وقت گذروندم و باهاش بودم، حالا اکثراً بر حسب اجبار یا تو محل کار یا باشگاه یا سربازی و ... دیدم آدمِ لایقیه رابطه رو بیشتر کردم. منم مثل دوستمون معتقدم این قضیه تا حدی به روحیه ذاتی آدما بر میگرده که چه جور روابطی رو دوست داره. من مایلم 10 نفر 80 دورم باشن تا 50 نفر 40. 4 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۱ دوستی منظورم اونه که قرمز کردم. چه اصراری داری تعداد دوستانت رو زیاد کنی؟!منظورم دوستِ ها، نه آشنا و رابطه. من با شاید 200 نفر آشنام و رابطه دارم اما با 10 نفر شاید بیشتر دوست نباشم. افزایش دوستی افزایش مسئولیت میاره. شما نمیتونی نسبت به دوستانت بی مسئولیت باشی و این برای من جالب نیست. چه کاریه که آدم بخواد به هرکسی فرصت معتمد شدن رو بده که شاید آدم مورد اعتمادی باشه و دوست خوبی بشه؟ من بحثم رو اینه. چرا باید کلی انرژی بذارمن رو این قضیه چرا باید کلی ریسک کنم؟! من به دوستی های اخیرم که نگاه میکنم کلی باطرف وقت گذروندم و باهاش بودم، حالا اکثراً بر حسب اجبار یا تو محل کار یا باشگاه یا سربازی و ... دیدم آدمِ لایقیه رابطه رو بیشتر کردم. منم مثل دوستمون معتقدم این قضیه تا حدی به روحیه ذاتی آدما بر میگرده که چه جور روابطی رو دوست داره. من مایلم 10 نفر 80 دورم باشن تا 50 نفر 40. درسته شاید یه زمانی عقیده منم مثل شما بود اما در هر دوره ای دیدگاه آدم عوض میشه در این دوره به این نتیجه رسیدم که تو این مملکت هر چقدر آشنا و دوست داشته باشی کمه چون روابط بیشتر از هرچیزی تو این مملکت ارزش داره اگر یکم تیز باشی منظورمو میگیری در مورد دوستی خوب بالاخره آدم باید یه چیزی رو بده تا به چیزی که میخواد برسه این امکان نداره کسی برات بمیره قبل از اینکه تو براش تب نکرده باشی!!! به هر حال دیدگاه هر انسانی متفاوته منم به نظر شما کاملا احترام میزارم و حتما پشت هر نظری یه تجربه ای هست که اون فرد رو قانع میکنه 5 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۱ درسته شاید یه زمانی عقیده منم مثل شما بود اما در هر دوره ای دیدگاه آدم عوض میشه در این دوره به این نتیجه رسیدم که تو این مملکت هر چقدر آشنا و دوست داشته باشی کمه چون روابط بیشتر از هرچیزی تو این مملکت ارزش داره اگر یکم تیز باشی منظورمو میگیریدر مورد دوستی خوب بالاخره آدم باید یه چیزی رو بده تا به چیزی که میخواد برسه این امکان نداره کسی برات بمیره قبل از اینکه تو براش تب نکرده باشی!!! به هر حال دیدگاه هر انسانی متفاوته منم به نظر شما کاملا احترام میزارم و حتما پشت هر نظری یه تجربه ای هست که اون فرد رو قانع میکنه به شرطی که بهشون اعتماد کنی علیرضا خان نه اینکه با هر برداشتی از صحبتاشون فکر کنی دروغ میگن (موید باشی) 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده