رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

در تالار صنایع ی تاپیکی با عنوان کتابهای مرتبط با مهندسی صنایع داریم هدف از ایجاد اون تاپیک، معرفی کتابهایی در مورد مهندسی صنایع است ، بدون در نظر گرفتن اینکه فردی که کتاب رو معرفی کرده کتاب رو خوانده یا نه

اما

در این تاپیک قصد داریم که کتاب هایی رو که خودمون خوندیم به هم معرفی کنیم

در ضمن سعی کنید کتابهای عمومی مربوط به صنایع و مدیریت رو که خواندید معرفی کنید و خیلی تخصصی اش نکنید که در اون تاپیک کتاب های تخصصی به اندازه کافی معرفی میشه و شده

شیوه ی معرفی کتاب هم به این صورته که اول اسم کتاب و مشخصات کلی کتاب رو معرفی کنیم بعد خلاصه ای از کتاب و اگر لینک کتاب رو داشتید قرار بدید و در آخر اگر خواندن کتاب تاثیری برای شما داشت رو توضیح بدید (مثلا کتاب مدیریت زمان، تاثیرش برای من این بود که برنامه هام رو اولویت بندی کنم )

 

library.jpg

لینک به دیدگاه

پنجمین فرمان (خلق سازمان یادگیرنده)

اثر پیتر سنگه

ترجمه حافظ کمال هدایت و محمد روشن

انتشارات سازمان مدیریت صنعتی

10781_2_5.jpg

پیشگفتار مترجمین:

این کتاب سعی و تلاشی است در جهت شناسایی ریشه های تفکر ساده انگارانه مدیران و تبیین ناتواناییهایی که از این رهگذر سازمانها را گرفتار می سازد. کتاب حاضر راه حلی جدید و اساسی برای درمان مسائل و مشکلات سازمانها ارائه نمی کند، بلکه فراخوانی است به تفکر و تدبر و ترک ساده انگاری و پرهیز از فرضیه های همه شمولی که همواره پیروز و ظفرمند است.

مخاطب کتاب تنها مدیران نیستند بلکه تک تک ما می توانیم از اصول و ضوابط کلی آن در زندگی روزمره خود سود بریم. هرچند برای کسانی که در پی تقلید و فرار از تفکر هستند، مطلب چندانی در آن نمی توان یافت.

 

کتاب شامل 21 فصل و 2 ضمیمه است که در قالب 5بخش تقسیم شده، همونطور که از اسم کتاب مشخصه کتاب، پنج فرمان رو معرفی میکند:

تفکر سیستمی، قابلیت و مهارتهای فردی، مدل های ذهنی، خلق آرمان مشترک، فراگیری گروهی

و به تفضیل هر کدوم را بیان می کند و مثال های زیادی رو هم برای توضیح هر قسمت آورده. و همونطور که در پیشگفتار گفته شده برای همه این کتاب مفیده ومیتونید در زندگی شخصی تون هم اون را بکار بگیرید.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
در انتشارات سازمان مدیریت صنعتی

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

این کتاب همونطور که گفتم 21 فصل داره اما شاید چند تا فصلش رو میشه در موردش بحث کرد

فصل1- چگونه اعمال ما واقعیات را می سازند

فصل5-تغییر نگرشها

فصل7-قانون اهرم ها

فصل8-هنر دیدن جنگل از میان درختان

بخش سوم کتاب فصول 9تا12 در مورد (

قابلیت و مهارتهای فردی، مدل های ذهنی، خلق آرمان مشترک، فراگیری گروهی) صحبت میکنه

و....

لینک به دیدگاه

فصل اول:

چگونه اعمال ما واقعیات را می سازند و چطور می توان آنها را تغییر داد

( " اهرمی به اندازه کافی بلند به من بدهید ... و به تنهایی قادر خواهم بود جهان را جابجا کنم "

از سنین کودکی به ما آموخته اند که مسائل را باید شکست، که دنیا را باید خرد کرد. این عمل ظاهرا باعث می شود مه بتوان مسائل پیچیده به سهولت بیشتری برخورد کرد. اما در واقع بهای پنهان بسیار گزافی برای آن می پردازیم.ما دیگر قادر به دیدن توالی اعمال خود نخواهیم بود و آن حس درونی ارتباط با یک کل جامع تر را از دست می دهیم. زمانی که تلاش می کنیم "تصویر بزرگ" را دریابیم، در ذهن خود اجزا خرد شده آن را کنار هم قرار می دهیم و سعی می کنیم که بدانها سامان بخشیم. اما همانطور که دیوید بوهم فیزیکدان ،بیان می کند این عمل بیهوده ای بیش نیست. درست نظیر این است که بخواهیم از کنار هم قرار دادن تکه های یک آیینه شکسته، تصویری کامل بدست آوریم. بدین ترتیب پس از مدتی دیگر از صرافت دیدن کل یکپارچه خواهیم افتاد. )

متن بالا پاراگراف اول از فصل اول کتاب پنجمین فرمان است، نظرتون در موردش چیه؟ ایا شما هم همیشه مسائل را خرد میکنید تا بتونید مسائل را حل کنید و بعد از خرد کردن مسئله از کل مسئله غافل میشید؟

لینک به دیدگاه

ممنون بخاطر تاپیکی که زدی علی جان:ws3:

این کتاب رو ورق زدم ولی فرصت مطالعش رو نداشتم

این بحثیه که منم در موردش زیاد فکر کردم حقیقتش خیلی جاها شنیدم مسائل رو باید به اجزای کوچکتر تقسیم کرد تا حل شه منم خیلی بهش فکر کردم تا حدودی منطقیه و جواب میده ولی فکر کنم موافقم ممکنه یکپارچگی رو از دست بدیم و کل مسئله فدای اجزا بشه خب البته اینم باید راه حلی داشته باشه مشکل از ماست که از مسئله اصلی غافل میشیم شاید ربطی به خرد کردن مسائل نداشته باشه

مسئله ای که وجود داره روش حل مسئلست که دو راه وجود داره کلا

1- مسئله رو کوچیک کنیم

2- مسئله رو در مثال های مختلف طرح کنیم تا به حلش برسیم

حالا این کتاب راه حل تازای داره یا نه باید بررسی شه:w16:

لینک به دیدگاه

کتاب پیتر سنگه کتابی بود که برای واحد تحلیل سیستم پاس کردم ، بخش عمده ای از مطالب رو فراموش کردم ، ولی کتاب کامل جذابیت زیادی داره خلاصه مطالب هم میتونه همون جذابیت رو داشته باشه ، علی لطف کنه مباحث رو یکی یکی مطرح کنه و بحث رو پیش ببره خیلی خوبه به نوعی مدیریت کنه و سوال رو ایجاد کنه ، از دفعات بعد خوبه که در مورد انتخاب کتاب همفکری کنیم:a030:

لینک به دیدگاه
کتاب پیتر سنگه کتابی بود که برای واحد تحلیل سیستم پاس کردم ، بخش عمده ای از مطالب رو فراموش کردم ، ولی کتاب کامل جذابیت زیادی داره خلاصه مطالب هم میتونه همون جذابیت رو داشته باشه ، علی لطف کنه مباحث رو یکی یکی مطرح کنه و بحث رو پیش ببره خیلی خوبه به نوعی مدیریت کنه و سوال رو ایجاد کنه ، از دفعات بعد خوبه که در مورد انتخاب کتاب همفکری کنیم:a030:

ممنون بابت نظراتی که گفتید

من توی پست3 چندتا فصلی که عمومیت بیشتری داره رو معرفی کردم

توی پست4 هم از فصل اول پاراگراف اولش رو اوردم و سوالم رو هم مطرح کردم و بعد از صحبت های خودمون درمورد اون فصل جوابایی رو ک کتاب نوشته رو قرار میدم

لینک به دیدگاه
ممنون بابت نظراتی که گفتید

من توی پست3 چندتا فصلی که عمومیت بیشتری داره رو معرفی کردم

توی پست4 هم از فصل اول پاراگراف اولش رو اوردم و سوالم رو هم مطرح کردم و بعد از صحبت های خودمون درمورد اون فصل جوابایی رو ک کتاب نوشته رو قرار میدم

 

پست 4 رو اصلا دقت نکرده بودم ، به شخصه همیشه در کارهام سعی کردم از جزء به کل برسم ، یعنی کاری رو به اجزای کوچک تقسیم کردم و با کنار هم قرار دادن اجزا به نتیجه رسیدم ، البته کاری که من همیشه داشتم کار نرم افزاری بوده نه سخت افزاری ، یک مثال میزنم ؛ همیشه برنامه هایی که نوشتم به اجزای کوچک یا به اصطلاح توابع تقسیم کردم ، گاهی برای یک برنامه بزرگ بیش از 100 تابع نوشتم گاهی هم سعی کردم کل یک برنامه رو در یک ساب روتین اجرا کنم ولی همیشه وقت بیشتری صرف شده و خطا ها هم بالا بوده

لینک به دیدگاه
پست 4 رو اصلا دقت نکرده بودم ، به شخصه همیشه در کارهام سعی کردم از جزء به کل برسم ، یعنی کاری رو به اجزای کوچک تقسیم کردم و با کنار هم قرار دادن اجزا به نتیجه رسیدم ، البته کاری که من همیشه داشتم کار نرم افزاری بوده نه سخت افزاری ، یک مثال میزنم ؛ همیشه برنامه هایی که نوشتم به اجزای کوچک یا به اصطلاح توابع تقسیم کردم ، گاهی برای یک برنامه بزرگ بیش از 100 تابع نوشتم گاهی هم سعی کردم کل یک برنامه رو در یک ساب روتین اجرا کنم ولی همیشه وقت بیشتری صرف شده و خطا ها هم بالا بوده

برای کارهای نرم افزاری شاید بشه جز به جز کار کرد اما ایا همیشه جواب داده؟ (البته من تجربه ندارم)

چیزی که مهمه اینه که وقتی ما ی چیزی رو میشکنیم ایا زمانیکه خردش کردیم باز هم تونستیم کل مسئله رو درک کنیم یا کلا کل مسئله رو یادمون رفته و به اجزای اون نگاه میکنیم؟

لینک به دیدگاه

اصل سینرژی رو هم باید در نظر گرفت ( یک مجموعه که بزرگتر از اجزا تشکیل دهنده اش است،یعنی اگر واحدهای ی سیستم با هم همکاری موثری داشته باشن کارایی آنها بیش از زمانی است که هر یک به تنهایی عمل میکنند)

مثال خود کتاب رو هم الان میارم

لینک به دیدگاه

...در دسامبر 1903 هواپیمای شکننده ویلبر و اوریل رایت ثابت کرد که پرواز با هواپیمای موتوری شدنی است. در این لحظه هواپیما اختراع شد.اما تنها 30 سال بعد بود که هوانوردی تجاری، خدمت خود را به اجتماع آغاز نمود.

به عقیده مهندسین یک ایده جدید زمانی تبدیل به اختراع می گردد که در ازمایشگاه قابلیت اجرای آن به ثبوت برسد. این ایده زمانی یک نواوری محسوب می گردد که بتوان آن را به نحوی قابل اطمینان در حجمی معنی دار و با قیمتی قابل قبول ساخت....

برادران رایت ثابت کردند که پرواز هواپیمای موتوری عملی است اما هواپیمای مدل دی سی3 ساخت کارخانه مک دانل داگلاس که در سال 1935 ساخته شد،طلایه دار عصر مسافرت تجاری هوایی گشت.

هواپپمای دی سی 3 برای اولین بار پنج جز تکنولوژی اساسی را که یک شاکله موفق می ساختند، در کنار یکدیگر قرار داد. این پنج جز عبارت بودند از : ارتفاع پرواز متغیر،چرخهای جمع شونده، بدنه ای سبک به نام مونوک، موتور دوار که توسط هوا خنک می گشت و بالاخره باله های کوچک بر روی بالها

برای موفقیت دی سی 3 نیاز به تمامی عوامل پنجگانه بود، چهار عامل کافی نبود، یک سال قبل از آن بویینگ247 با تمامی عوامل فوق به غیر از باله ها معرفی شده بود که طراحان هواپیما متوجه شده بودند که هواپیما هنگام صعود و فرود نامتعادل است و ناچار اندازه موتور آن را کاهش دادند.

لینک به دیدگاه
اصل سینرژی رو هم باید در نظر گرفت ( یک مجموعه که بزرگتر از اجزا تشکیل دهنده اش است،یعنی اگر واحدهای ی سیستم با هم همکاری موثری داشته باشن کارایی آنها بیش از زمانی است که هر یک به تنهایی عمل میکنند)

مثال خود کتاب رو هم الان میارم

 

ممکنه بیش تر در مورد اصل سینرژی توضیح بدی:ws3:

لینک به دیدگاه
ممکنه بیش تر در مورد اصل سینرژی توضیح بدی:ws3:

 

من این کتاب رو نخوندم....ولی در مورد اصل سینرژی که synergy هست و از اون با نام هم افزایی هم یاد میشه....این اصل به ما میگه که یک با یک میتونه بیشتر از دو هم نتیجه بده...اما چطوری ؟! این موضوع اهمیت کار تیمی رو به ما یاد میده ...من میتونم یک کاری رو انجام بدم شما هم میتونی یه کاری انجام بدی ولی وقتی ما دو تا یه تیم باشیم میتونیم بازدهی بیشتر از دو تا هم داشته باشیم.....:a030:

لینک به دیدگاه

در مورد سینرژی مطالب زیرتو ویکی پدیا گفته شده قرار میدم اینجا

 

هم‌افزایی یا سینرژی معمولاً اینگونه تعریف می‌شود: زمانی که دو یا چند عنصر، جریان یا عامل با هم همیاری و برهمکنش (تعامل) داشته باشند معمولاً اثری بوجود می‌آید.

 

اگر این اثر از مجموع اثرهایی که هر کدام از آن عناصر جداگانه می‌توانستند بوجود آورند بیشتر شود در اینصورت پدیده هم‌افزایی رخ داده است. از قدیم گفته‌اند «همکاری نتیجه بهتری می‌دهد». آن نتیجه بهتر همین هم‌افزایی است. مقدار هم‌افزایی‌را می‌توان با محاسبه برآیند کار گروهی و از سوی دیگر محاسبه مجموع نتیجه کار تک تک افراد در حالت کار جدا و تکی و سپس کسر کردن نتیجه محاسبه اول از دوم بدست آورد.

 

 

سینرژی یا هم افزایی را می توان در طبیعت مشاهده کرد حرکات دسته جمعی و v شکل غاز های وحشی نمونه ی بارزی از سینرژی است یا مسابقات دوچرخه سواری تیمی که دوچرخه سواران هر تیم پشت سر هم در یک خط راست حرکت می کنند و مداوم جای نفر اول تعویض میشود تا شکافتن هوا در کل گروه انجام شود و بازده یا راندمان کل تیم با لا رود. در ساده ترین توصیف می توان گفت که برآیند نیروی جمعی از جمع تک تک نیرو ها بیشتر است.

 

به این مفهوم که رابطه ی اجزا با یکدیگرجزئی جداگانه تلقی می شود.انرژی آزاد شده ازسوی افرادی که دارای روحیه ی تیمی هستند،انرژی کلی به نام سینرژی را ایجاد می کند. جلوه هایی از نیروی جمعی را در همه جای طبیعت می توان یافت.برای مثال اگر دو گیاه را نزدیک هم بکارید،ریشه های آنها در هم می آمیزد و کیفیت خاک را بهبود می بخشد ودر پرتوی این تعاون و همبستگی هر دو بهتر رشد میکنند.یا وزنی که دو قطعه چوب تحمل میکنند بسیار بیشتر از مجموع وزنی است که هریک به تنهایی تاب می آورند.روحیه ی تیمی معادلات ریاضی را به هم می زند.به بیان دیگر در مبحث نیروی جمعی 1+1=3 یا بیشتر.

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

با عرض معذرت بابت وقفه ی 2هفته ای که افتاد

بحث در مورد سینرژی بود، و هستی خانم و یم توضیحی در موردش دادند

پنج فرمان موارد زیر بودند

تفکر سیستمی، قابلیت و مهارتهای فردی، مدل های ذهنی، خلق آرمان مشترک، فراگیری گروهی

در فراگیری گروهی در مورد سینرژی اینطور بیان میشه:

چگونه ممکن است که تیمی از مدیران که بهره هوشی تک تک ایشان بالاتر از 120 است، دارای بهره هوشی گروهی 63 باشند؟

نظم فراگیری تیمی با این معما برخورد می کند. ما بر این واقعیت واقفیم که تیمها می توانند یاد بگیرند. برای این مدعا میتوان شواهدی در ورزش و هنرهای نمایشی و... بیان نمود.

مثالهای بسیاری وجود دارد که در آن آگاهی تیم فراتر از آگاهی افرادی که در آن تیم هستند، بوده است و تیمها ظرفیت خارق العاده ای برای عملیات هماهنگ بروز داده اند. زمانی که تیمها به واقع در حال یادگیری می باشند، نه تنها نتایج فوق العاده ای ببار می اورند بلکه تک تک اعضای تیم نیز به گونه ای رشد می نمایند که به هیچ صورت دیگری ممکن نیست.

لینک به دیدگاه

در پست های قبلی در مورد اینکه با خرد کردن یک سیستم به اجزاش نباید کل سیستم فراموش بشه و همیشه باید کل سیستم را در نظر داشت و سینرژی مطرح شد که اجزای سیستم با همکاری با یکدیگر نتیجه ای بهتر از عملکرد اجزا به تنهایی دارند.

حالا پنج قانونی که در این کتاب به تفصیل توضیح داده شده را مختصر تعریف می کنیم:

تفکر نظام گرا ( سیستمی )

فعالیتهای تجاری و بطور کلی سایر تلاش های انسان نیز همگی سیستم هستند. آنها نیز توسط ساخته های فعالیتهای مرتبط با یکدیگر محدود شده اند، فعالیتهایی که معمولا نیاز به سالها زمان دارند تا بطور کامل بر یکدیگر اثر بگذارند. از انجا که ما خود نیز جزیی از این مجموعه هستیم، برای پی بردن به الگوی تغییر با دشواری مضاعفی مواجه هستیم. ما تمایلمان بر این است که بر جرقه هایی که از اجزا محدود سیستم ساطع می شود، متمرکز شویم و همواره این ابهام برایمان باقی می ماند که چرا عمیق ترین مشکلاتمان، لاینحل باقی مانده اند.

تفکر نظام گرا یک چارچوب مفهومی است، پیکره ای از دانش و ابزار که طی پنجاه سال گذشته توسعه داده شده است تا بتواند نمای کلی را شفاف تر نشان دهد و ما را یاری دهد که بتوانیم آن را بصورت موثری تغییر دهیم.

تسلط و یا قابلیتهای شخصی

تسلط را می توان به معنی احراز برتری بر افراد و اشیا تلقی نمود. اما از سوی دیگر تسلط به معنی سطح خاصی از مهارت نیز بکار برده می شود. ....

تسلط و قابلیتهای شخصی عبارت است از نظامی که طی آن فرد بصورت مستمر دیدگاه های شخصی خود را روشن تر و عمیق تر می نماید، انرژی و توان خود را متمرکز می کند، صبر و بردباری خود را گسترش می دهد و بالاخره آنکه واقعیات را منصفانه و بر غرض در می یابد.

اما شمار بسیار کمی از موسسات، کارکنان خود را به رشد این خصائص در درون فرد،تشویق می نمایند. نتیجه این معنی عدم استفاده از منابع عظیمی خواهد بود.....

علاوه بر این شمار بسیار کمی از انسانهای بالغ در جهت رشد و توسعه تسلط و تواناییهای شخصی خود، حرکت می کنند. زمانی که از اکثریت سوال می شود که در زندگیشان به دنبال چه هستند، آنها ابتدا راجه به آنچه می خواهند از شر آن خلاص شوند، صحبت می کنند.

نظم تسلط شخصی، کار خود را با روشن ساختن چیزهایی که واقعا برای ما حائز اهمیتند، آغاز می کند به نحوی که ما را قادر سازد که در آن جهت زندگی کنیم و به بالاترین و عالی ترین تمایلات و خواسته هایمان خدمت کنیم.

 

 

  • شما چقدر این تعریف بالا را قبول دارید؟ آیا برای خودتون مسیری را انتخاب کردید و در آن جهت قدمی برداشتید؟

لینک به دیدگاه

مدل های ذهنی

مدل های ذهنی، انگاشتهای بسیار عمیق و یا حتی تصاویر و اشکالی هستند که بر فهم ما از دنیا و نحوه ی عمل ما در مقابل آن اثر می گذارند. مدل های ذهنی ناظر بر اینکه در موقعیتهای مختلف مدیریتی چه کارهایی را می توان انجا داد و کدام را نمی توان، نیز در اعماق وجود ما پنهان شده اند، بسیاری از پینهاد های ثمر بخش، هرگز به مورد اجرا گذارده نمی شوند چرا که با مدل های ذهنی عمیق در تضاد هستند.

 

ایجاد تصویر آزمانی مشترک

ایده ای که همواره الهام بخش سازمانها در زمینه رهبری بوده است، عبارتست از ظرفیت ایجاد یک تصویر و آرمان مشترک از آینده ای که به دنبال آن هستیم. به سختی می توان سازمانی را نام برد مه به درجه ای از موفقیت رسیده باشد بدون آنکه دارای اهداف،ارزشها و ارمانهایی باشد که عمیقا در سطح موسسه پذیرفته شده باشند.

 

فراگیری تیمی

چگونه ممکن است تیمی از مدیران که بهره هوشی تک تک آنها بالاتر از 120 است، دارای بهره هوشی گروهی63 باشند؟ نظم فراگیری تیمی با این معما برخورد می کند.

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

فصل پنجم: تغییر نگرشها

......جهان را بگونه ای جدید ببینیم

... تفکر سیستمیک راه و روشی برای کل نگری است. چارچوبی است که تاکید آن بر دریافت روابط داخلی پدیده ها است و نه شناسایی تک تک آنها، ادراک الگوهای تغییر و تحول است و نه شناختی ایستا.

این نحله ی فکری مبتنی بر چند قانون عمومی است ... در کنار این قوانین تفکر سیستمیک از ابزارها و تکنیکهای مشخصی نیز استفاده می کند که ناشی از دو مفهوم "پس خور" و "سرومکانیسم" می باشد مفهوم اول برگرفته از علم سیبرنیتیک (cibernitic ) و دومی از تئوریهای مهندسی قرن نوزدهم می باشد.

من (نویسنده کتاب) تفکر سیستمیک را فرمان پنجم نامیده ام. زیرا معتقدم که آن سنگ زیربنای تمامی پنج فرمان فراگیری در این کتاب است. این تفکر است که ما را تشویق ب تغییر در ذهنیت خود می کند، بگونه ای که پدیده ها را در کل ببینیم، انسان را به جای آنکه منفعل و تنها مشاهده کنیم به عنوان بازیگری فعال در جهت بوجود آوردن آینده خود بدانیم. ....

 

جوهر اصلی نظام تفکر سیستمیک تغییر در نگرش است

مشاهده و درک روابط درونی پدیده ها بجای روابط خطی علت و معلول

شناخت فرایند تغییر در سیستم بجای اقدام فوری و عاجل

آغاز تغییر در نگرش و بروز تفکر سیستمیک تمرین ممارست در شناخت مفهوم " پس خور" در سیستمهاست. پدیده ای که چگونگی تقویت و یا ایجاد تعادل آثار تعامل بین متغیرها در سیستم را تفسیر می کند.

در این فصل همچنین تیترهایی با عناوین زیر مواجه خواهیم بود:

  • حلقه های علیت را باید دریافت
  • چگونه دیاگرام یک سیستم را بخوانیم
  • تقویت و تعدیل سیستمها توسط پس خور و تاخیر
  • پس خور تقویتی ( درک چگونگی رشد و گسترش یک تغییر کوچک )
  • فرآیندهای متعادل کننده

لینک به دیدگاه

فصل هفتم

..... قانون اهرم ها

حرف آخر را در تفکر سیستمیک، اهرمهای عملیاتی می زنند. سازوکارهایی که سبب تغییرات عمده و پیشرفت در سیستمها می گردند. مفهوم اهرم در خود استفاده حداقل از نیرو و توان برای انجام کارهای بزرگ را نهفته دارد. نقش اهرم ها آنجا مهم است که نتایج زیادی از سعی و کوشش فراوان حاصل نمی گردد، ولی با استفاده از آنان و با صرف نیرویی کم، ناگاه نتیجه شگرف بدست می آید.

کتاب در مورد قانون اهرم ها، یک مثال از شرکت واندر تک ( wonder tech ) را بررسی می کند

و با رسم حلقه های علیت این سیستم مشکلات شرکت مذکور را توضیح می دهد.

لینک به دیدگاه
  • 4 ماه بعد...

معرفی کتاب معانی نو ظهور در مفهوم استراتژی

( مجموعه مقالات منتشر شده در زمنیه مفاهیم، رویکردها و مطالعات کاربردی استراتژی)

نوشته دکتر وفا غفاریان و دکتر مرتضی عمادزاده

 

این کتاب در سه بخش اصلی و هشت فصل به مفاهیم پایه، رویکردهای استراتژی و علل شکست استراتژی شرکتهای بزرگ می­پردازد و در هر بخش مقالاتی مرتبط با این موضوعات ارائه می­شود.

 

چیزهایی که در بخش اول صحبت میشود در مورد مفاهیمی مثل دارایی و استراتژی و سیستم پشتیبان تصمیم گیری dss و... است.

اما شاید مهمترین نکته ارائه الگوی زنجیره استراتژیک دارائیها است:

داراییهای پایه >> قابلیتها >> شایستگیها >> شایستگیهای کلیدی >> مزیتهای رقابتی

که نتیجه آنها باعث ارزش افزوده (مالی و یا غیر مالی) خواهد شد.

 

بخش دوم مربوط به رویکردهای استراتژی می­شود

رویکردهای کلاسیک و نوین را مطرح میکند و از هنری مینتزبرگ و گری هامل و .. و استراتژی اثر بخش ( غفاریان و کیانی) صحبت میکند

الگوی استراتژی اثربخش فرصت­یابی ، تحلیل گلوگاه ، راهیابی استراتژیک به عنوان مراحل چرخه تکوین استراتژی پیشنهاد شده است.

تفکر استراتژیک را معرفی میکند و یک الگوی مفهومی از آن ارائه میدهد. و ....

 

در بخش سوم نیز در مورد علل شکست استراتژیها بحث می شود و شکست یکی از پروژه های موتورولا را بررسی میکند و دو نظریه جدید را ارئه میدهد ( 1. ضعف رهبری مهمترین علت شکست برنامه های استراتژیکی است.... 2. نمرکز منابع بر روی یک یا چند هدف مهم سازمانی چنانچه با فرصت همراه نباشد به شکست سازمان منجر خواهد شد.)

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...