رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

بیوگرافی آرنولد شوارزنگر

 

zendegi_arnold200_40.jpg

 

آرنولد آلویس شوارزنگر (زاده ۳۰ ژوئیه ۱۹۴۷) بدن‌ساز اتریشی-آمریکایی، برنده جایزه گوی طلایی بازیگری، و سیاست‌مدار جمهوری‌خواه آمریکا است و هم اکنون فرماندار ایالت کالیفرنیا می‌باشد. او در هفتم اکتبر ۲۰۰۳ فرماندار کالیفرنیا به جای گری دیویس شد و در هفدهم نوامبر ۲۰۰۳ سوگند خورد تا راه گری دیویس را ادامه دهد. در شانزدهم سپتامبر ۲۰۰۵ اعلام کرد که می‌خواهد درسال ۲۰۰۶ دوباره فرماندار کالیفرنیا شود. او در سال ۲۰۰۵ بهترین و محبوبترین سیاست‌مدار سال انتخاب شد.

 

مردم از او به عنوان فرشته نجات کالیفرنیا نام می‌برند که همانند ترمیناتور با مشکلات مبارزه می‌کند. مردم به او القابی چون «درخت زیتون اتریشی»، «نابودگر»، «گاورنِیتور» (واژه مشتق از کلمات انگلیسی «گاورنِر» به معنای فرماندار و «ترمینِیتور» به معنای ویرانگر) داده‌اند، او در جوانی در پرورش اندام شهرت زیادی کسب کرد

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 44
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بیوگرافی آدری هِپبورن

 

aderi_hepborn200_40.jpg

 

آدری هِپبورن ‏(۴ مه ۱۹۲۹ - ۲۰ ژانویه ۱۹۹۳) هنرپیشه مشهور آمریکایی بلژیکی‌تبار سینما و تئاتر بود. این هنرپیشه باریک‌اندام و خوش‌پوش، به‌خاطر زیبایی فریبنده، ایفای نقش ماهرانه و در عین حال معصومانه‌اش در فیلم‌ها و اقدامات بشردوستانه‌اش برای کودکان نیازمند، شهرت داشت. هپبورن همچنین برنده جایزه اسکار بود.آدری هپبورن در ۴ مه ۱۹۲۹ در شهر بروکسل پایتخت بلژیک به دنیا آمد. پدرش بانکدار ثروتمند بریتانیایی و مادرش بارونِس هلندی بود. دوران کودکی‌اش را در زمان جنگ جهانی دوم، در هلند سپری کرد.

 

او از ازدواج قبلی مادرش دو برادر خوانده نیز داشت.

 

استعداد او در دوران مدرسه توسط یک بالرین کشف شد ولی به دلیل جنگ نتوانست به کار خود ادامه دهد ولی این عشق نسبت به باله همیشه در وجود او بود تا بالاخره از همان طریق نیز وارد عالم سینما شد.

 

وی روزی در لابی یک هتل با چند موزیسین در حال رقص بود که کارگردان تئاتر جیجی که هنوز به دنبال بازیگر نقش اولش بود او را می بیند و با وجود رد درخواست توسط آدری او با اصرار او را وارد نمایش خود می‌کند .

 

این نمایش درآمد و شهرت نسبتا خوبی برای وی به دنبال داشت. پس از نقش‌هایی کوتاه در چند فیلم بریتانیایی، توسط ویلیام وایلر برای ایفای نقش «پرنسس آن» در تعطیلات رومی اتنخاب شد و برای ایفای آن برنده جایزه اسکار شد. در سال‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰، یکی از بازیگران مطرح نقش اول زن در هالیوود بود و چهار بار نامزد اسکار شد.

 

از سال ۱۹۸۳ تا پایان زندگی‌اش سفیر یونیسف بود و مدال آزادی ریاست جمهوری را به سبب کمک‌های خیرخواهانه‌اش دریافت کرد.

 

در سال ۱۹۹۹، بنیاد فیلم آمریکا ، وی را سومین ستارهٔ بزرگ بازیگران زن در همٔه دوران معرفی کرد. او در سال ۱۹۹۳ در اثر ابتلا به سرطان روده در سوئیس درگذشت

لینک به دیدگاه

بیوگرافی آلفردو جیمز پاچینو

 

al_pachino200_40.jpg

 

آلفردو جیمز پاچینو در نیویورک دیده به جهان گشود و پدرش سالواتور پاچینو (زاده شهر کورلئونه) کارمند شرکت بیمه و مادرش رز پاچینو (دارای تبار آمریکایی-ایتالیایی) خانه‌دار بود. والدین او هنگامی کودکی او از هم جدا شدند. پدربزرگ و مادربزرگ او در اصل اهل سیسیل بودند. وی در دوران جوانی و در حالی که بیش از ۲۲ سال از زندگی‌اش نمی‌گذشت، مادرش را از دست داد. پاچینو پیش از مرگ مادرش، زندگی چندان لذت‌بخشی را پشت سر نگذاشته بود و چون والدینش خیلی زود از هم جدا شده بودند، مجبور شد به همراه مادرش به خانه پدربزرگش نقل مکان کرده و در آن‌جا اقامت کند.

 

بازیگری

 

دهه ۱۹۷۰

ورود او به عرصهٔ بازیگری را باید سال ۱۹۶۹ دانست. پاچینو در این سال در فیلم ناتالی و من بازی کرد و دو سال پس از آن نیز ایفای نقشی در وحشت در نیلی پارک را پذیرفت. اما بازی در این دو فیلم هرگز او را راضی نکرد تا اینکه فرانسیس فورد کاپولا تصمیم به ساخت یکی از شاهکارهای تاریخ سینما یعنی فیلم پدرخوانده گرفت و نقش «مایکل کورلئونه» به او واگذار شد. در ابتدا کاپولا جک نیکلسون را برای ایفای نقش در پدر خوانده انتخاب کرد اما نیکلسون این پیشنهاد را رد کرد چراکه به گفته خودش نقش یک ایتالیایی را باید یک ایتالیایی بازی کند و با این کار ناخواسته بزرگترین شانس زندگی پاچینو را به او بخشید. پاچینو برای این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد که به آن نرسید.

 

دهه ۱۹۸۰

در سال ۱۹۷۳ او در فیلم‌های مترسک و سرپیکو بازی کرد. در مترسک نقش آدمی سرگشته را داشت که در پی هویت خویش است و در سرپیکو نیز یک پاچینوی تمام عیار بود. وی در این فیلم نقش فرانک سرپیکو افسر پلیسی را بازی کرد که فساد افسران مافوق خود را افشا می‌کند. پاچینو در همان سال بار دیگر نامزد دریافت اسکار شد اما باز هم این جایزه نصیبش نشد. اما منتقدان، جایزهٔ گلدن گلوب را به سبب بازی در سرپیکو به وی اهدا کردند.

 

از دیگر بازی‌های چشمگیر پاچینو می‌توان به حضورش در فیلم‌های پدرخوانده ۲ (۱۹۷۴)، بعد از ظهر سگی (۱۹۷۵) و فیلم و عدالت برای همه (۱۹۷۹) اشاره کرد.

 

پاچینو برای بازی در همه این فیلم‌ها نامزد اسکار شد ولی بدان دست نیافت. او می‌گوید: «من برای اسکار بازی نمی‌کنم، چون بازیگری عشق من است، عشقی که هرگز نمی‌توانم رهایش کنم».

 

او برای بازی در فیلم هایی چون کرامر علیه کرامر (۱۹۷۹)، اینک آخرالزمان و متولد چهارم جولای (۱۹۸۹) دعوت شد ولی او این پیشنهادها را قبول نکرد. هنگامی که کاپولا برای فیلم اینک آخرالزمان او را دعوت کرد، پاچینو در یک جمله پاسخ منفی به او داد: «من با تو به جنگ نخواهم آمد».

 

دهه ۱۹۹۰

دههٔ ۱۹۹۰ را برای باید دههٔ نوینی برای پاچینو دانست، زیرا او که پس از بازی در فیلم انقلاب (۱۹۸۵) مبتلا به ذات الریه شده و مدت چهار سال نیز از عالم سینما دور مانده بود، در فیلم دریای عشق (۱۹۸۹) بار دیگر خوش درخشید. از فیلم‌های معروف او در این دهه می‌توان به دیک تریسی، پدرخوانده ۳ (۱۹۹۰)، فرانکی و جانی (۱۹۹۱)، گلن گری گلن راس (۱۹۹۲)، راه کارلیتو (۱۹۹۳)، التهاب (۱۹۹۵)، تالار شهر (۱۹۹۶)، وکیل مدافع شیطان، دنی براسکو (۱۹۹۷) و خودی (فیلم) (۱۹۹۸) اشاره کرد. اما برترین فیلم او در این دهه، بوی خوش زن در سال ۱۹۹۲ است که جایزه اسکار را برایش به ارمغان آورد.

 

او در این فیلم ایفاگر نقش مرد نابینایی بود که عشق به همنوع را به بهترین شکل ممکن بیان می‌کند. علاوه بر جایزهٔ اسکار، جایزه گلدن گلاب نیز برای این فیلم از سوی منتقدان، به او اعطا شد.

 

زمانی که نقش شیطان در فیلم وکیل مدافع شیطان (۱۹۹۷) را ایفا کرد، همه بزرگان، نامداران و تماشاگران سینما و مردم عادی او را نابغه خواندند. در سال ۱۹۹۶ از سوی انجمن گوتام جایزه ویژهٔ یک عمر فعالیت هنری نصیبش شد و پیش از آن نیز از سوی فستیوال بین المللی فیلم سن سباستین اسپانیا، جایزه مشابهی به او اهدا شد.

 

سال ۲۰۰۰ به بعد

او در سال ۲۰۰۲ در فیلم بی خوابی نقش یک کاراگاه را بازی کرد که در تعقیب یک قاتل حرفه‌ای است. تاجر ونیزی (۲۰۰۴) را باید بهترین فیلم او از سال ۲۰۰۰ به بعد دانست.

 

سبک بازی

پاچینو در بازیگری دارای سبک ویژه‌ای است و به واقع سرشار از استعداد است و به خوبی می‌تواند ایفاگر هر نقشی باشد. نکتهٔ برجسته در بیشتر بازیهای او این است که مخاطب را با خود همراه می‌سازد. صدای گرم و دلنشین او در بازی به پاچینو کمک فراوانی می‌کند، گویی اعضای بدنش همه هنگام بازی واقعاً بازیگر هستند.

 

کمتر بازیگری در سینمای جهان می‌توان سراغ گرفت که نظیر پاچینو قدرت بازی با چشم را داشته باشد.

 

چشمان پاچینو قدرت صحبت کردن با مخاطب را دارد و می‌توان برق خاصی را در دیدگان وی احساس کرد. این یکی از امتیازات منحصر به فرد او است و فیلم پدرخوانده ۲ اوج بازی وی با چشمهایش به شمار می‌رود. قدرت و تأثیر نگاه او صحنه‌های جاودانه‌ای را در تاریخ سینمای جهان خلق کرده است.

 

به‌عنوان مثال بازی استثنایی او در سکانس مرگ سولاتسو و پلیس خیانت کار در فیلم پدر خوانده ۱ ، استعداد بی نظیرش را به نمایش می‌گذارد. در میان ستاره‌های هالیوود، بازیگران انگشت‌شماری چون مارلون براندو را می‌توان یافت که صدایی مانند او داشته باشند.

 

زندگی شخصی

پاچینو تاکنون ازدواج نکرده‌است اما دارای سه فرزند است که یکی از آنان دختری به نام جولی ماریاست (متولد ۱۹۸۸) که در پی رابطهٔ چندین ساله‌اش با مربی بازیگری آموزشگاه لی استراسبرگ، «جن ترنت»، به دنیا آمد و دو فرزند دیگرش دوقلوهایی با نام‌های انتون و اولیویا هستند (متولد ۲۰۰۱) که آن‌ها نیز ثمرهٔ رابطه ناموفقش با «بورلی دی آنجلو» بودند.

 

آل پاچینو در زندگی شخصی خود چیزی برای مخفی کردن ندارد و شاید به همین دلیل نزد مطبوعات و روزنامه‌نگاران از محبوبیت ویژه‌ای برخوردار است. او انسانی وارسته و درستکار است که همواره تلاش دارد به همنوعان خود، آن هم به هر شکل ممکن کمک نماید و همین موضوع سبب شده تا وی دوست‌داشتنی باشد

لینک به دیدگاه

بیوگرافی آلن دلون

 

alen_delon200_40.jpg

 

آلن دلون بازیگر مشهور فرانسوی، و زاده ۸ نوامبر سال ۱۹۳۵ است. وی در طول زندگی حرفه‌ای خود با کارگردان‌های شناخته‌شده‌ای همچون لوکینو ویسکونتی، ژان لوک گودار، ژان پیر ملویل، میکل‌آنجلو آنتونیونی و لویی مال کار کرده است و افتخار دریافت جوایز معتبر سینمایی مانند جایزه سزار را داشته است.دلون در ايران با صداي خسرو خسرو شاهي شناخته شده است و تنها صدايي است كه با استقبال سينماروها روبرو شده است. البته در سالهاي دور مرحوم كاوس دوستدار ، منوچهر زماني ، محمود قنبري و ژرژ پطرسي نيز بجاي او صحبت كرده اندكه در دوبله مجدد آن آثار خسروشاهي حرف زده است.

 

زندگی‌نامه

آلن دلون (زاده ۸ نوامبر سال ۱۹۳۵) در دهکده‌ای به نام «سو» در حوالی پاریس به دنیا آمد. نام پدرش "فایبان" و مادرش "ادیت" بود. زمانی که آلن ۴ سال بیشتر نداشت پدر و مادرش از هم جدا شدند و به ناچار سرپرستی اش به خانواده‌ای دیگر واگذار شد. او در خانه‌ای رشد کرد که روبه روی یک زندان بود و آلن با بچه‌های نگهبان زندان هم‌بازی بود.

 

پس از چند سال پدر و مادر خوانده‌اش بر اثر حادثه‌ای کشته شدند و وی دوباره تحت سرپرستی مادرش که با یک قصاب محلی ازدواج کرده بود قرار گرفت. او در دوران کودکی به دوچرخه سواری، فوتبال و رفتن به سینما علاقه وافری داشت.

 

او دوران تحصیلی خود را در مدارس کاتولیک گذراند و از آنجا که پسر شلوغی بود چندین بار از مدرسه اخراج شد و در ۱۵ سالگی به کلی درس و تحصیل را ترک کرد پس به ناچار ناپدری‌اش او را به مغازه قصابی برد تا این حرفه را به او بیاموزد اما آلن هیچ علاقه‌ای به این حرفه نداشت و در سن ۱۷ سالگی خانه را ترک کرده و به ارتش پیوست.

 

وی در ارتش در یگان تفنگداران دریایی به عنوان چترباز به خدمت ادامه داد و در سال ۱۹۵۴ در جنگ هند و چین حضور داشت.

 

او دوران خدمت خود را در ارتش با اشتیاق ادامه داد. او در مورد خاطراتش در آن زمان می‌گوید: «در آنجا دوستانی پیدا کردم، کسانی که با آنها حرف می‌زدم و به حرف‌هایم گوش می‌دادند». آلن در ۱۹۵۶ از خدمت ترخیص شد و به عنوان باربر و سپس نیز به عنوان پیش‌خدمت در کافه‌های مختلف پاریس به کار پرداخت.

 

او درآمد ثابتی نداشت و مستقل از خانواده‌اش زندگی می‌کرد. طی همین مدت با بسیاری از بازیگران که در کافه‌های محل کارش رفت و آمد داشتند آشنا شد. یکی از بازیگران ژان کلود بریالی بود.

 

آنهایی که درباره زندگی او تحقیق کردند می‌گویند که او با دنیای زیر زمینی جنایتکاران در ارتباط بوده و مدتی هم با آنها زندگی می‌کرد. این دو دوست در سال ۱۹۵۷ تصمیم گرفتند با هم به جشنواره فیلم کن بروند. این تصمیم زندگی آلن را برای همیشه تغییر داد.

 

آلن که یک آدم معمولی بود و هیچ گونه تجربه بازیگری نداشت و آن شب هم با یک دست لباس کرایه‌ای به جشنواره رفته بود اما پس از بازگشت از جشنواره به یک فوق‌ستاره تبدیل شده بود. چهره فوق‌العاده جذاب او در آن مجلس کاملاً سرآمد همگان بود در آنجا بود که کارگردانان مختلف به سراغ او آمدند. او بیشتر در نقش دزد و یا آدمکش اجیر شده بازی می‌کرد. در دهه ۱۹۷۰ علاوه بر بازی در فیلم، دومین کمپانی تولید فیلم خود را تأسیس کرد و به جمع آوری ثروت پرداخت.

 

وی دیگر یکی از ثروتمندان جهان بود و فیلم‌هایی که او تهیه می‌کرد با آرم ای.دی بودند. او سپس یک شرکت هواپیمایی تأسیس کرد و بخشی از ثروت خود را در زمینه مورد علاقه‌اش یعنی جمع آوری آثار هنری و پرورش اسب‌های مسابقه سرمایه گذاری کرد. گنجینه شخصی او کم‌نظیر است و صاحب عتیقه‌هایی است که بسیاری از آن‌ها در موزه‌ها به نمایش گذاشته شده است.

 

او در دههٔ ۱۹۸۰ به سوئیس نقل مکان کرد تا بر عملکرد شرکتی که محصولاتش را به نام «آلن دلون» به فروش می‌رساند نظارت بهتری داشته باشد. دفتر این شرکت در شهر ژنو در کشور سوییس است.

 

زندگی خصوصی آلن دلون

اولین نامزد او «رومی اشنایدر» بازیگر معروف بود که قبل از آنکه کارشان به ازدواج کشیده شود از هم جدا شدند. «آلن دلون» سپس در سال ۱۹۶۴ با «ناتالی کانوواس»ازدواج کرد و از او صاحب یک پسر به نام «آنتونی» شد. در سال ۱۹۶۹ این دو از هم جدا شدند. اما یک حاثه مهم در زندگی آلن در سال ۱۹۶۸ به وقوع پیوست. در این سال جسد «استفن مارکوویچ» در گاراژ خانهٔ وی پیدا شد.

 

شایعات حاکی از آن بود که آلن دلون وی را به دلیل علاقه به «ناتالی» کشته. به هر حال هیچ گاه زاویه تاریک آن قتل روشن نشد و آلن هم تبرئه شد. آنتونی در حال حاضر بازیگر سینما است اما هنوز نتوانسته مانند پدرش معروف شود. البته او تا حدی شبیه پدرش است اما مانند او جذابیت ندارد. خود دلون هم می‌گوید: «پسرم با من متفاوت است».

 

آلن دلون در سال ۱۹۹۰ در سن ۵۶ سالگی با یک مانکن آلمانی به نام «رزالی وان بیرمن» ازدواج کرد و از او صاحب دختری به نام «آنوشکا» و پسری به نام «فابیانی» شد.

 

آلن در سال ۱۹۹۸ در فیلم «نیمه شانس» در کنار «ژان پل بلوموندو» بازی کرد و سپس اعلام بازنشستگی کرد و گفت: «من در اکثر فیلم‌هایی که بازی کرده‌ام یا دزد بوده‌ام یا پلیس، اما جالب این است که فرقی نمی‌کرده است که چه کاره بوده‌ام، در همهٔ فیلم‌ها تنها بوده‌ام. نمی‌دانم اما فکر می‌کنم کارگردان‌ها و حتی تماشاگران همیشه دوست دارند مرا تنها ببینند

لینک به دیدگاه

بیوگرافی آنتونی کوئین

 

antoni_kuiin200_40.jpg

 

آنتونی کوئین (زاده ۲۱ آوریل ۱۹۱۵ - درگذشته ۳ ژوئن ۲۰۰۱) بازیگر، نویسنده و نقاش مکزیکی و آمریکایی‌تبار بود. او یکی از بازیگران نامدار هالیوود بود. وی با نام آنتونیو رودولفو اوکزاکا کوئین در مکزیک از پدری ایرلندی و مادری مکزیکی به دنیا آمد. در یکی از مناطق نزدیک لوس آنجلس بزرگ شد و مدرسه را زودتر از وقت موعود ترک کرد، اما قبل از اینکه هنرپیشه شود، بوکسر و نقاش بود

لینک به دیدگاه

بیوگرافی آنجلینا جولی

 

zendegi_juli200_40.jpg

 

آنجلینا جولی متولد ۴ ژوئن ۱۹۷۵ بازیگر و مدل آمریکایی و " سفیر حسن نیت " سازمان ملل متحد در امور پناهندگان است . او بارها و بارها توسط مجلات و مراسمهای مختلف به عنوان زیباترین ، سکسی ترین و بهترین مادر بازیگر و ... انتخاب شده است . همچنین او توانسته سه بار جایزه گلدن گلوب ، دو بار جایزه اتحادیه بازیگران سینما و یک بار جایزه اسکار را تصاحب کند .

 

بیوگرافی

او فعالیت به عنوان مدل را از دوازده سالگی شروع کرد و در شهرهایی مثل لندن و لس آنجلس مدل مشهوری شد. او در جوانی در کلیپهای خوانندگانی چون رولینگ استونز، میت لوف، لنی کراویتز، انتولینو وندیتیو بازی کرد. اولین نقش سینمایی وی در فیلم «هکرها» بود که داستان پنج دانش‌آموز هکر را روایت می‌کند آنجلینا جولی از سال ۲۰۰۱ از سوی کمیسریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان به عنوان سفیر حسن نیت تعیین شده و با مسافرت به نقاط دورافتاده جهان به فعالیت در زمینه حفظ حقوق آوارگان و پناهندگان مشغول است.

 

ازدواج

همسر اول وی جان لی میلر است که در سال ۱۹۹۶ با او ازدواج کرد و در سال ۱۹۹۹ از وی جدا شد. همسر دوم او بیلی باب تورنتون است که در مه ۲۰۰۰ با هم ازدواج کردند, ولی سرانجام بعد از ۳ سال ازدواجشان به جدایی انجامید. پس از بازی در فیلم آقا و خانم اسمیت، او و برد پیت وارد یک دوستی عاشقانه و سرانجام در سال ۲۰۰۶ صاحب دختری به نام شیلو شدند که به خاطر باورهایشان در مورد پایان دادن به فقر و بدبختی مردم آفریقا تصمیم به تولد بچه‌شان در کشور فقیر و آفریقایی نامیبیا کردند.

 

شایان ذکر است این دو با یکدیگر ازدواج رسمی نکرده اند. آنحلینا جولی به همراه براد پیت علاوه بر سه فرزند طبیعی خود سرپرستی مدوکس پسر بچه یتیم اهل کامبوج، پکس کودک ویتنامی و یک دختر یتیم اهل اتیوپی به نام زهرا را بر عهده دارند

لینک به دیدگاه

بیوگرافی آماندا باینس

 

zendegi_amanda200_40.jpg

 

آماندا لورا باینس متولد ۳ آوریل ۱۹۸۶ یکی از مشهورترین بازیگران کم سن و سال آمریکایی ست که در زمینهٔ خوانندگی و دوبله نیز فعالیت دارد. او بعد از حاضر شدن در چند کار تلویزیونی موفق در کانال نیکولودیون (در اواخر ۱۹۹۰ تا اوایل ۲۰۰۰) تغییر رویه داد و به بازی در فیلم‌های مورد پسند نوجوانان مشغول شد که کارهای موفقی در سال ۲۰۰۶ و hairspray در سال ۲۰۰۷ از او به جا ماند. آماندا باینس در سال ۲۰۰۶ جز ۲۵ فرد محبوب زیر ۲۵ سال و در سال ۲۰۰۷ جز ۵ نفر پردرآمد زیر ۲۱ سال با درآمد ۲٫۵ میلیون دلار قرار گرفت

لینک به دیدگاه

بیوگرافی آنتونیو باندراس

 

antoni_bandras200_40.jpg

 

جوز آنتونیو دومینگوئز باندراس (زاده ۱۰ اوت ۱۹۶۰) که بیشتر با نام آنتونیو باندراس شناخته می‌شود، بازیگر اسپانیایی می‌باشد. او یکی از معروفترین بازیگران اسپانیایی در آمریکا به شمار می‌آید.اندراس در مالاگا، آندلس، اسپانیا زاده شد، پدر او پلیس و مادرش یک معلم بود و او یک برادر به نام فرانسیسکو داشت. چندی بعد باندراس دین خود را کاتولیک انتخاب کرد. او از همسر اول خود، آنا لزا، طلاق گرفت و در سال ۱۹۹۶ با ملانی گریفیت ازدواج کرد و آنها صاحب دختری به نام استلا باندراس شدند.

 

در سال 1388 در ایران فیلمی اکران شد به نام دو خواهر که کپی فیلم تو ماچ ساخته باندراس بود

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

Marlon Berando (1924-2004)

 

Brando6.jpg

«مارلون براندو» در سوم آوريل 1924 در «اُماها بنداسكا» بدنيا آمد. او سومين و آخرين فرزند «دوروتي پين باركر» و «مارلون براندو» بود. مادرش بازيگر محلي و پدرش فروشنده بود. در سال 1925، والدينش از هم جدا شدند و مادر خانواده همراه سه فرزندش به «سنتا‌آما» واقع در كاليفرنيا نقل مكان كرد ولي دو سال بعد، والدين او دوباره ازدواج كردند و همگي به استان «ايلي ئويز» واقع در شمال شيكاگو رفتند.

در سال 1940 او به پانسيون نظامي فرستاده شد كه در آنجا شروع به تمرين‌هاي نمايش كرد ولي به خاطر سرپيچي از قوانين كمي پيش از فارغ‌التحصيلي اخراج شد. در سال 1943 براندو به نيويورك نزد خواهرش رفت و دركارگاه هنرهاي دراماتيك» ثبت نام كرد كه در آن‌جا با بازيگراني مثل «هدي بلافونت» و «شيلي و نيترز» آشنا شد. اولين معلمش در آن‌جا «استلا آدلر» (Stella Adler) بود كه اهل خانواده بزرگي از روسيه بود. او شعارش اين بود كه «بازي نكنيد، خودتان باشيد». او راهنماي براندو بود و از همان چيزهايي آموخت كه امروز به آن «متد بازيگري» مي‌گويند. آنچه «استلا آدلر» به دانش‌آموزان خود ياد داد اين بود كه چگونه نيروهاي دروني خود را كشف كنند تا به كمك آن‌ها، احساسات ببيننده خود را هم بيدار كنند. براندو يك‌بار درباره آدلر نوشت:«او به من ياد داد كه طبيعي باشم و سعي نكنم حسي را كه خودم هنگام بازي، لمس نكرده‌ام، تظاهر كنم» در سال 1944 براندو اولين تجربه صحنه‌اش در نمايشي درباره حضرت مسيح بود. در طول همان سال اولين همكاري‌اش با كمپاني «برادوي» در «من مادر را به خاطر دارم» به كارگرداني « جان ون دروتن» (yonvun Droten) كه بسيار موفق از كار درآمد و تا دوسال نمايش داده شد. اين

Brando7.jpg

 

نمايش پرفروش تحسين‌هاي بسياري براي براندو در پي داشت كه يكي از تحسين‌كنندگانش «اليا كازان» (Elia Kazan) كارگردان بود. «الياكازن» توانست تهيه كننده فيلمش «اتوبوسي به نام هوس» كه «تنسي ويليامز» فيلمنامه آن را نوشته بود ‌ـ را راضي كند كه براندو براي نقش «استنلي كوالسكي» مناسب است. با بازي چشم‌گير براندو در اين نقش مشخص مي‌شد كه او در پي گونه‌اي خاص از بازيگري است و قادر است روح دردمند و مجروح را به خوبي نشان دهد. شيوه بازي براندو با راهنمايي‌هاي الياكازان خبر از ورود متد به عالم بازيگري مي‌داد. شخصيت «استنلي كوالسكي» يكي احمق‌ترين و هوس بازترين شخصيت‌هايي است كه تا به حال در سينما ديده شده است. خاطره مردي كه به آرامي به وسايل اطرافش ضربه مي‌زند و با بيان خاصش كه بين كلمات مكث مي‌كند و بي‌اختيار نام «استلا» را فرياد مي‌زند، براي هميشه جاودان شده است.

از آن بعد هاليوود به دنبال براندو بود ولي او تمام پيشنهادات را رد مي‌كرد. به جز فيلم «مردان» با كارگردان «استنلي

LineTop1.gif

خلاقيت و سركشي او بر قوانين حاكم بر سينما چه روي پرده و چه خارج از آن، او را جاودانه كرد و تا كنون هيچ بازيگري نمي‌تواند ادعا كند كه مثل مارلون براندو در ارتقاي بازيگري مؤثر بوده است

LineButton1.gif

كرامر» (Stanly Kramer) كه در آن سربازي است كه در جنگ فلج شده و نمي‌تواند با مشكلاتش در جامعه كنار بيايد و براي بازي در آن مدتي با اين گونه بيماران سپري كرده بود. اين فيلم نتوانست موفقيت فيلم قبلي براندو را تكرار كند اما او را نامزد جايزه اسكار كرد. منتقدي اشاره كرده است كه« بازي براندو در فيلم «مردان» مثل تزريق خون به جان بازيگري‌است» بعد‌ها همگي اين كار بزرگ او را تأييد كردند.

در بهار 1955، براندو، كمپاني اختصاصي‌اش را با نام «پين باركر» كه اسم پيش از ازدواج مادرش را روي آن گذاشته بودرا تاسيس كرد. در اكتبر 1957، براندو با بازيگري بنام «آنا كاشيف» (Anakashif) كه اهل ولز بود ازدواج كرد. در دهه شصت او تعدادي فيلم ضعيف بازي كرد. در طول اين مدت او براي پايان دادن به تبعيض نژادي و بي‌عدالتي اجتماعي و برگرداندن حقوق سرخپوستان وارد جنبش «قانون مدني» شد و اعانه جمع مي‌كرد با حضور در فيلم «دربارانداز» (1954) و با كارگرداني الياكازان، براندو اولين اسكار خودش را كسب كرد.

براندو در نقش شخصيت‌هاي متفاوتي بازي كرده بود و هيچ وقت پاي ثابت نوع خاصي از نقش‌ها نبود. او جرأت كرد كه در موزيكال «جوانان و عروسك‌ها» آواز بخواند.

در فيلم «قهوه خانه ماه اوت» در نقش يك مترجم ژاپني تمايلش را به كمدي نشان داد. در «سايانورا» (1957) او را سربازي آمريكايي مي‌بينيم كه در حين مأموريت در ژاپن عاشق بازيگري ژاپني مي‌شود در حالي كه ازدواج او ممكن است مجازات سختي در پي داشته باشد. اين فيلم برايش پنجمين نامزدي اسكار را به دنبال داشت. بار ديگر در هيبت يك نظامي بخت با او يار بود و و در فيلم «شيرهاي جوان» در كنار «مونت گوي كليف» (Mont Gary Clift) درخشيد. اين جوان عاصي و پرشور دهه پنجاه آمريكا هيچ گاه روش زندگي فوق ستاره‌هاي هاليوودي را در پيش نرفت و در عوض راه را براي ستاره‌هاي بزرگ ديگري مثل «جيمزدين» (James Dean) كه خيلي زود مرد و تنها در سه فيلم بازي كرد و «پل نيومن»(Poul Newman) هموار كرد.

در اين دهه براي چهار سال پياپي نامزده جايزه اسكار شد. سال اول براي فيلم «مردان» سال دوم «براي زنده ياد زاپادا» كه در آن رهبر دهقاناني بود كه عليه حكومت شورش كرده بودند و سومي براي «جوليوس سزار» كه در آن شكلي كاريكاتوري از مارك آنتوني سردار قدرت طلب سزاور نمايش مي‌دهد. او خواهرزاده قيصر و مردي خوش گذران و دلير بود كه با قدرت كلامش، مردم را تحريك به انتقام مي‌كرد و چهارمي به خاطر يكي از بهترين ساخته‌هاي «الياكازان» يعني «در بارانداز» كه براندو در آن درخشيد و اوج بازي او در سال‌هاي جواني بود و بالاخره به خاطر آن جايزه اسكار را گرفت.

دومين ازدواج براندو در سال 1960 با بازيگر مكزيكي بنام «موتيرا كاستاندا» (Motria Castanda) به وقوع پيوست . «سربازان يك چشم» فيلمي بود كه در سال 1961، براندو علاوه بر بازيگري، كارگرداني آن را هم انجام داد كه در واقع وسترني متفاوت در زمان خودش محسوب مي‌شد. در فيلم «شورش در كشتي بونتي» براندو يك افسر كشتي است كه با ناخدا اختلاف پيدا مي‌كند. شكست تجاري اين فيلم كه احتمالاً علت اصلي آن نيز جنجال و درگيري‌هاي پشت صحنه بود و به خاطر هزينه زيادي كه صرف ساخت آن شده بود اين شكست تقريباً باعث ورشكستگي كمپاني سازنده‌اش شد.

در سال 1962 براندو در فيلم ناموفق «آمريكايي زشت» بازي كرد. و ودر عوض فرصت همكاري دوباره با الياكازان را از دست داد. كازان سعي كه تا براندو را براي بازي در فيلم جديدش يعني «سازش» راضي كند اما او نپذيرفت.

حضور براندو در وسترن « ميسوري از هم مي‌پاشد». كه‌در صحنه‌اي پيراهن به تن و كلاه زنانه به سر مي‌كند از توانايي‌هاي عجيب ديگر او خبر مي‌داد و حضور موفقش در «سوپرمن» با توجهي زودگذر همراه بود. به خاطر ويژگي‌هاي خاص فيلم «بسوزان» در سال 1969 ساخته «فرد زينه‌مان» يعني از لحاظ بازيگري و مضمون اجتماعي به آن توجه ويژه‌اي شد.

او درنقش مأمور سري بريتانيايي ظاهر مي‌شود كه شورش بزرگي را در يك كشور آفريقايي به راه مي‌اندازد فيلم اعتراضي به نژاد پرستي و استعماگري است و شخصيت براندو در آن با توجه به موقعيت‌هاي مختلف،‌ مرتب تغيير مي‌كند.

در سراسر دهة 60 شخصيت گيراي براندو هم بر روي پرده و هم بيرون از آن از او هنرمندي دوست داشتني و نيروي تازه اجتماعي ساخت. تماشاگران جوان آن روزها او را در قامت فردي سركش، تحسين مي‌كردند اما نسل‌هاي بعدي او را فردي ضد اجتماع و بي‌بندوبار شناختند. اما باز هم، منتقدان معتقد بودند كه از يكي از مبتكرترين شخصيت‌هايي است كه در طول مدت طولاني روي پرده ظاهر شده است.

Brando5.jpg

در طول دهه هفتاد براندو با بازي‌هاي قدرتمند در نقش‌هاي خاطره‌انگيز در ذهن‌ها ماندگار شد. در سال 1972، مارلون براندو معني واقعي نبوغ بازيگري را با نقش «دون ويتو كورلئونه» در فيلم «پدرخوانده» كه كارگردان آن «فرانسيس فورد كوپولا» بود به تماشاگران ارائه مي‌دهد كه براي آن دومين جايزه اسكار خود را نيز به دست آورد.

براندو در مراسم اسكار در 27 مارچ 1973 همراه يك دختر سرخپوست ظاهر شد. براندو از پذيرفتن جايزه سر باز زد و دختر سرخپوست از طرف او بيانيه‌اي را خواند كه در آن دليل رد كردن مجسمه را رفتار نادرست با سرخپوستان بومي به خصوص در فيلم‌هاي اين كشور دانست. رد كردن اين جايزه بوسيله براندو باعث ايجاد دوره‌اي شد كه در آن او بيشتر به سياست اهميت مي‌داد تا به بازيگري. خيلي‌ها معتقد بودند كه كار او در مراسم اسكار بچگانه بوده و او مي‌توانست با روش‌هاي ديگري از سرخپوستان حمايت كند.

براندو موفقيت روياي‌اش در «پدرخوانده» را با حضور در هيبت مردي ميانسال در برابر «ماريا اشنايمر» در فيلم «آخرين نانگو در پاريس» كامل مي‌كند كه احتمالاً بهترين بازي‌اش بود و درخشش او عامل اصلي موفقيت فيلم «برناردو برتولچي» (Bernardo Bertolcci) است كه بهترين فيلم اين كارگردان نيز هست. اين فيلم براندو را براي بار هفتم نامزد اسكار كرد. او دهه هفتاد را با ايفاي نقش «كوتز»‌قهرمان فيلم «اينك آخرالزمان» به كارگرداني كوپولا به پايان رساند كه مشكلات مالي آن، فيلم و كارگردانش را به درد سر انداخت. اما در سال 2003 اين فيلم با اضافه شدن پلان‌هاي حذفي به صورت محدود با نام «اينك آخرالزمان»و تدوين دوباره به نمايش در آمد. براندو در دهه هشتاد مدتي از روي پرده‌ها دور بود. در آن دوران اظهارنظرهاي عجيب و غريب بر اندوه هم شنيده مي‌شد مثل اين جمله كه در بازيگري حرفه‌اي پوچ و توخالي است، به هر حال مارلون براندو هرگز از مركز توجه و ستاره بودن راضي نبود. او در اول كتاب خاطراتش كه در سال 1994 به نام «آوازهايي كه از مادرم آموختم» منتشر شد، نوشته است كه هر چه پول آورده خرج روان‌پزشك‌ها كرده است.

پس از يك غيبت طولاني، براندو در سال 1989 در فيلم «فصل خشك سفيد» در نقش يك وكيل روشنفكر سفيدپوست كه تبعه آفريقاي جنوبي است، ظاهر مي‌شود كه از درآمدهاي كلانش دست كشيده است. اين نقش هم نامزدي آكادمي را كسب كرد كه هشتمين و آخرين افتخار مشابه او بود. در همان سال يكي از وقايع تلخ و تراژديك زندگي خصوصي مارلون براندو نيز اتفاق افتاد و آن از اين قرار بود كه پسرش «كريستيان» به اتهام قتل نامزد خواهر ناتني‌اش «داگ دروليت» محاكمه و به جرم قتل عمد به ده سال زندان محكوم شد. به دنبال اين اتفاق در سال 1995، دختر براندو نيز در بيست و پنج سالگي، خود كشي كرد. براندو هيچ گاه زندگي آرام و بي‌دغدغه‌اي نداشت و همين موضوع او را مورد توجه رسانه‌هاي عمومي قرار مي‌داد. اما يكي از بهترين فيلم‌هاي او در آن زمان كمدي «نوآموز» بود كه در سال 1990 ساخته و براندو در آن با «متيوبرادريك» (Matiow Bradrick) هم بازي بود و همچنين بازي‌هاي زيباي او در «دن ژوان دماركو» (1995) و «جزيره دكتر مورو» (1996) بياد ماندني بود. آخرين فيلم اين ستاره بزرگ يعني «امتياز»‌ در سال 2001 ساخته شد كه او در برابر «رابرت دنيرو» (Robert Deniro) و «ادوارد نورتون» (Ednard Norton) درخشيد. سه نفري كه همگي از بهترين بازيگران نسل خود شناخته شده‌اند اما خلاقيت و سركشي او بر قوانين حاكم بر سينما چه روي پرده و چه خارج از آن، او را جاودانه كرد و تا كنون هيچ بازيگري نمي‌تواند ادعا كند كه مثل مارلون براندو در ارتقاي بازيگري مؤثر بوده است. او بيشتر دهه‌هاي هشتادو ونود را در

LineTop1.gif

برگمن در باره براندو گفته است:«اگر درباره كساني كه در زمان خودشان اسطوره بودند فكر مي‌كنيد – افرادي مثل «جيمزدين» ، «مولين مونرو» و «الوس پربسلي» – براندو هم مطمئناً در اين همين دسته قرار دارد»

LineButton1.gif

تنهايي سپري كرد و اواخر عمر را بيشتر با كمكهاي مردمي مي‌گذراند و انگار خاطرات دهه پنجاه كه با آن عالم بازيگري را دگرگون كرده است را فراموش كرده بود. اين اسطوره بازيگري در دوم جولاي 2004 در بيمارستان به خاطر چاقي مفرط و نارحتي ريه، درگذشت. با مرگ اوپروژه فيلمي كه قرار بود درباره براندو ساخته شود منتقي شد. فيلم «براندو برلندو» درباره جواني است كه به دنبال اين بازيگر راهي آمريكا مي‌شود و با كمك خود براندو، فيلمنامه‌اش بازنويسي شده بود.

برگمن در باره براندو گفته است:«اگر درباره كساني كه در زمان خودشان اسطوره بودند فكر مي‌كنيد – افرادي مثل «جيمزدين» (James Dean) «مولين مونرو» (Marilyn Monroe) و «الوس پربسلي» (Eluis Presely) – براندو هم مطمئناً در اين همين دسته قرار دارد» مارلون براندو افسانه قرن ما بود كه تماشاگران اين عصر را شيفته‌ي خود كرد و نسل‌هاي آينده را هم شيفته خود خواهد كرد. سهم او در پيشرفت هنر بازيگري و صنعت فيلم غيرقابل انكار است و ياد و خاطره او نه تنها به خاطر نقش به سزايش در ارتقاي فيلمسازي بلكه همين‌طور به خاطر فعاليت‌هاي بشر دوستانه‌اش در حمايت از جنبش مدني و بازگرداندن حقوق سرخپوستان بومي آمريكا در ذهن‌ها زنده خواهد ماند.khaj.gif

فيلم‌ها :

مردان (1950)- اتوبوسي به نام هوس (1951)- زنده باد زاپاتا (1952) – جوليوس سزار (1953) – وحشي (1954) – دزيره (1954)- در بار انداز (1954)- جوانان و عروسك‌ها (1955)- قهوه‌خانه ماه اوت (1956) – سايانورا (1957)- شيرهاي جوان 1975) – نسل فراري (1960)- سربازهاي يك چشم (1961) – شورش در كشتي بوتني (1962)-داستان وقت خواب (1964)- آمريكايي زشت (1962) – موريتوري (1965) – آپالوزا (1966) – تعقيب (1966)- كنتسي از هنگ كنگ (1967) – انعكاس در چشم طلايي (1967)- كندي (1968) – بسوزان (1968) – شب بعد از حادثه (1968) – شبروها (1971) – آخرين تانگو در پاريس (1972) – پدرخوانده (1972) – ميسوري از هم مي‌پاشد (1976) سوپر من (1987) – اينك آخرالزمان (1979) – فرمول (1980) - فصل خشك سفيد (1989) – نوآموز (1990) – كريستف كلمب (1992) – دون ژوان دماركو (19959 – جزيره دكتر مورو (1997) – پول بادآورده (1998) – امتياز (2001) – اينك آخرالزمان، تدوين دوباره (2003)

اسكار

 

Brando3.jpg

سال عنوان فيلم نامزد/برنده

1989 بهترين بازيگر نقش دوم مرد فصل خشك سفيد(1989) نامزد

1972 بهترين بازيگر مرد پدرخوانده (1972) برنده

1957 بهترين بازيگر مرد سايانورا (1957) نامزد

1954 بهترين بازيگر مرد دربار انداز (1954) برنده

1953 بهترين بازيگر مرد جوليوس سزار (1953) نامزد

1952 بهترين بازيگر مرد زنده باد زاپاتا (1952) نامزد

1951 بهترين بازيگر مرد اتوبوسي به نام هوس نامزد

آكادامي انگلستان

سال عنوان فيلم نامزد/ برنده

1954 بهترين بازيگر خارجي در بارانداز (1954) برنده

1953 بهترين بازيگر خارجي جوليوس سزار (1953) برنده

1952 بهترين بازيگر خارجي زنده باد زاپاتا (1952) نامزد

جشنواره بين‌المللي فيلم كن

سال عنوان فيلم نامزد/ برنده

1952 بهترين بازيگر مرد سربازان يك چشم(1952) برنده

انجمن كارگردانان آمريكا

سال عنوان فيلم نامزد/ برنده

1961 بهترين كارگردان سربازان يك چشم (1961) نامزد

سال عنوان فيلم نامزد / برنده

1989 بهترين بازيگر مرد نقش دوم فصل خشك سفيد (1989) نامزد

1972 بهترين بازيگر مرد – درام پدرخوانده (1972) برنده

1963 بهترين بازيگر مرد – درام آمريكايي زشت (1963) نامزد

1957 بهترين بازيگر مرد ـ درام سايانورا (1957) نامزد

1956 بهترين بازگر مرد – موزيكال و كمدي قهوه‌خانه ماه اوت (19569 نامزد

1954 بهترين بازيگر مرد ـ درام در بار انداز (1954) برنده

1972 بهترين بازيگر مرد پدرخوانده (1972) نامزد

1957 بهترين بازيگر مرد سايانورا (1957) برنده

1954 بهترين بازيگر مرد در بارانداز (1954) نامزد

1952 بهترين بازيگر مرد زنده باد زاپاتا (1952) نامزد

1951 بهترين بازيگر مرد اتوبوسي به نام هوس (1951) نامزد

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...
  • 2 هفته بعد...

Nicole_2.jpg

نيكول در بيستم ژوئن سال 1967 در هاوايي بدنيا آمد. او يك ستاره سينماست و داراي شهرت فراواني است. پدرش يك متخصص شيمي و مادرش استاد پرستاري بود نيكول از سن 4 سالگي در سيدني استراليا پرورش يافت و اين علت شهرت او به لهجه منحصر به فردش است.

دوران كودكي او به شدت با فعاليتهاي اجتماعي پدر و مادرش آميخته بود مادرش كه يك فيمينيست تند و تيز بود و حتي حاضر نبود براي او عروسك بخرد پدرش او را با خرك ورزشي تمرين مي داد. ورزش يك قسمت از زندگي او در خانه بود نيكول مجبور بود در پايان روز با والدينش درباره يك نشريه سياسي يا اتفاقات روز بحث و گفتگو كند.

نيكول به شدت از اين اوضاع احساس بدي داشت همينطور كه بزرگ مي شد اولين تجربه بازيگري او در سن 6 سالگي بوقوع پيوست زمانيكه او در يك نمايش مدرسه اي در كريسمس ظاهر شد در سنين نوجواني آموزش رقص، تئاتر و پانتوميم ديد بخصوص علاقه شديد به رقص باله داشت.

امروزه اندام متناسب او بخشي از زيبايي اوست. اما در كودكي بخاطر قد بلندش نسبت به همكلاسيهايش خيلي متناسب نبود و چهره رنگ پريده او در جواني امتيازي براي او محسوب نمي شد.

او معمولاً در تئاتر « فيليپ استريت » در سيدني شركت مي كرد. علاقه اش به باله و هنرهاي نمايشي براي نيكول كافي بود تا به هنرپيشگي علاقه مند شود. در سال 1983 نيكول اولين نقش خود را در فيلم استراليايي "Bush Christmas" بازي كرد. او يك اثر به ياد ماندني در پيشينه استراليايي خود آفريد به طوريكه هنوز هر دسامبر تلوزيون آن را پخش مي كند. در سال 1985 زمانيكه او فقط 17 سال داشت به عنوان هنرپيشه زن سال در استراليا برگزيده شد. زمانيكه در آمريكا در فيلم پر هيجان "Dead Calm" ظاهر شد خيلي زود به عنوان يك هنرپيشه شناخته شده در كل دنيا پذيرفته شده بود نيكول بزرگ شده بود و زيبايي خاص خودش را پيدا كرده بود همانطور كه امروزه مي شناسيمش فيلم بعدي نيكول "Days of Thunder" نام داشت كه در زندگي آينده او اثر گذار بود. در فيلم ماشين مسابقه او دل تام كروز را دزديد و بالاخره در سال 1990 نيكول و تام در كلرادو ازدواج كردند. در چند سال بعد از آن نيكول در تقلا براي براي اين بود كه خود را نه فقط به عنوان همسر تام كروز بلكه به عنوان يك هنرپيشه مطرح كند. نيكول در سال 1995 جايزه بهترين هنرپيشه زن Golden Globes را ازان خود كرد. در فيلم بعدي نيكول به عنوان زن بتمن در فيلم پرطرفدار آن زمان «بتمن براي هميشه» بازي كرد.

نيكول در فيلم "Eyes Wide Shut" با همسرش تام كروز روبرو شد كه به كارگرداني استنلي كوبريك ساخته شد. مقاله هاي متعددي در مورد اين فيلم نوشته شد و اين دو به عنوان يك زوج موفق در هاليوود سلطنت مي كرند. فيلم قابل توجه بعدي نيكول «مولن روج» بود و بخاطر صدمه ديدن زانويش در اين فيلم از فيلم "The Panic Room" كنار گذاشته شد. نيكول و تام سرپرستي دو كودك به نامهاي ايزابل جين و كونور آنتوني را به عهده گرفتند. تام و نيكول بعد از 10 سال زندگي مشترك در فوريه 2001 از يكديگر جدا شدند و سخنگوي نيكول اين را يك ماه بعد رسماً‌ اعلام كرد و طلاق در يكم آگوست 2001 رسماً انجام شد.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

جنيفر لوپز

jen.jpg

جنيفرلوپز هنرپيشه وخواننده پاپ در ۲۴ جولای سال ۱۹۷۰ در محله برونکس نيويورک بدنيا آمد. او کارش را به عنوان رقصنده شروع نمود و در صحنه های ويدئو کليپ های موزيکال گوناگونی ظاهر شد.

در سال ۱۹۹۰ او برنده جايزه رقابت ملی شد و توانست در سريالهاي تلويزيونی"FOX" و "رنگ زندگی" نقشهای كوچكي را بازي نمايد.

اولين فيلم تلويزيونی كه او در آن ايفاي نقش نمود "پرستاران روی خط" نام داشت و بعد از آن در فيلم تلويزيونی ديگری به نام "سقوط پرواز شماره ۷" بازي كرد.

اما جنيفر اولين فيلم سينمايي خود را در سال ۱۹۹۳ به نام "خانواده من" بازی کرد و بعد از آن هم در سال ۱۹۹۵ در فيلم "قطار پول" ظاهر شد که نقشهای مقابل وی را "وسلی اسنامپرچر" و "ودی هاريسون" ايفا ميکردند.

او در سال ۱۹۹۶ در فيلم "جک" به کارگردانی"فرانسيس فورد" و نقش آفرينی"رابين ويليامز" ظاهر شد و در سال ۱۹۹۷ به اولين موفقيت بزرگ خود به خاطر بازی در نقش "سلنا" که تصوير زنده ای از خواننده پاپ "‌تجانو سلنا کوئين تيلانا پرز " بود، نائل شد.(خواننده ای که بدست يکی از طرفداران ديوانه خود کشته شده است)و بدين خاطر مورد تحسين همگان قرارگرفت و جايزه" GOLDEN GLOBE" را از آن خود ساخته و گرانترين هنرپيشه لاتينی در تاريخ نام گرفت و با پرداخت يک ميليون دلار به وی در همان سال فيلم "ANACONDA" (مار وحشتناک) را بازی کرد.

بعد از آن در فيلم "خون وشراب" بهمراه "جک نيکلسون" ايفاي نقش نمود و در ادامه او بهمراه "جورج کلونی" در نقش مارشال فدرال (کارن سيسکو) در فيلم "خارج از محدوده" به کارگرداني "استيون اسپيلبرگ" که بر اساس کتابی از المور لئونارد ساخته شده بود ظاهر شد و بدين ترتيب جنيفر در جايگاه هنر پيشه هاي مطرح و مشهور قرار گرفت.

کار موسيقی جنيفر لوپز در ششم جولاي سال ۱۹۹۹ با آلبومی به زبان لاتين شروع شد و اين آلبوم به خاطر آهنگ " IF YOU HAD MY LOVE" با موفقيت کم نظيری روبرو گرديد که لوپز را هم رديف ريکی مارتين قرار داد. در اوايل سال ۲۰۰۰ جنيفر به دليل موفقيت در دومين آهنگ خود بنام "WAITING FOR TONIGHT" کانديدای جايزه ای برای اجرای بهترين رقص شد اما او جايزه را ازدست داد.

در تابستان سال ۲۰۰۰ او در فيلم علمی تخيلی و ترسناک "سلول" بازی کرد که در اين فيلم نقش يک روانشناس کودک را ايفا ميکرد و در همان سال نيز در فيلم "ENOUG" ايفاي نقش نمود.

در اوايل سال ۲۰۰۱ جنيفر به خاطر موفقيت های پی درپی به بالاترين سطح معروفيت خود رسيد كه از جمله اين موفقيتها مي توان به قرار گرفتن آلبوم وي در رديف يكم جدول آهنگهای پاپ و يا بيشترين فروش در هفته اول اکران فيلم کمدی ـ رومانتيک "تصميم گيرنده ازدواج" اشاره كرد.

در سال ۲۰۰۲ او در فيلم کمدی "MAID IN MANHATTAN" بازي کرد و در سال ۲۰۰۳ نيز با "بن افلک" در فيلم "GIGLI" هم بازی شد. او همچنين در فيلم "ما بايد برقصيم" نقش مقابل"ريچارد گر" را بازی كرد.

 

قرار بر اين است او در آينده نزديك فيلم ديگري نيز با بن افلک تحت عنوان "JERSEY GIRL" بازی نمايد.

او در حال حاضر مشغول بازي در فيلم"زندگی ناتمام ميباشد" است كه مراحل پاياني ساخت را مي گذراند.جنيفر در اين فيلم نقش يك مادر را بازی ميکند و نقش پدرشوهرش را هم "رابرت فورد" برعهده دارد.

جنيفر در سال ۱۹۹۷ به مدت کوتاهی با "اجانی نوا"که يک مدل و يک هنرپيشه بود ازدواج کرد و بعد از آن برای مدت طولانی با (SEAN PUFFY COMBS) رابطه داشت. در دسامبر ۱۹۹۹ جنيفر و COMBAS که به يک کلوپ شبانه در خارج از شهر نيويورک رفته بودند دچار خطر شدند و در آنجا به سويشان از طرف افراد نامعلومی گلوله شليک شد که در اين حادثه سه نفر جان باختند ولي به آنها آسيب چنداني نرسيد.

اين دو در اواسط فوريه از هم جدا شدند و بعد از آن جنيفر با "كريس جود" كه در يکی از ويدئوکليپهای آهنگ "LOVE DON'T COST "ATHING رقاصی ميکرد آشنا شد و در آگوست سال ۲۰۰۱ آنها نامزدييشان را اعلام کرده و در سپتامبر همان سال ازدواج کردند ولی ۹ ماه بعد از هم جداشدند.

در پاييز سال ۲۰۰۳ جنيفر با "بن افلک" نامزد کرد که البته برای مدتی نزديک بود از هم جدا بشوند اما به هر حال آنها دوباره تصميم گرفتند به قرار خود پايبند باشند و عروسی خود را اعلام کردند و جنيفر هم اعلام کرد که دوست دارد مادر بشود تا کمی به زندگييش تداوم ببخشد.

لینک به دیدگاه

 

بريتني اسپيرز

Brit.jpg

 

بريتني يكي از آخرين فوق ستاره هاي نوجوان هزاره بوده است. او در دوم دسامبر سال 1981 در كنتود لوئيزاناي امريكا بدنيا آمد. مادرش معلم و پدرش پيمانكار ساختمان بود. آنها همچنين يك ورزشگاه را اداره مي كردند. بريتني يك برادر بزرگتر به نام برايان و يك خواهر كوچكتر به نام جيمي لين دارد. بريتني را با نام هايي مانند فينكي ، بيت بيت يا بريت هم مي خوانند. او داراي موهاي خرمايي رنگ است ولي موهاي خود را طلايي رنگ مي كند. زماني كه كودك بود عاشق خواندن و رقصيدن بود. او در ژيمناستيك فوق العاده بود و در رقابتهاي بسياري شركت مي كرد. و همچنين در گروه كر كليسا هم ظاهر مي شد.

وقتي كه او هشت سال داشت به كلوپ ميكي موس فرا خوانده شد ولي براي سن كمش بازگردانده شد. اما اين باعث شد كه او به يك آژانس نيويوركي معرفي شود و براي سه تابستان آينده در مدرسه هنرهاي نمايشي حرفه اي نام نويسي كند. اما در چندين محصول آن زمان به عنوان هنرپيشه كودك شركت كرد كه از انجمله ظالم محصول 1991 است. او دوباره در سن 11 سالگي براي ورود به كلوپ ميكي موس تلاش كرد كه نتيجه آن قرار گرفتن در كنار ستارگاني مانند جاستين تيمبرليك و جي. سي. چيسز بود.

با همه اينها او به عنوان خواننده زماني خود را نشان داد كه بوسيله جف فنستر خوانندگي را در شركت Jives Record در سال 1990 شروع كرد. شركت Jives Record سرمايه گذاري سنگيني بر روي او و آلبومش براي ورود به بازار كرد. در سال 1999 بريتني با البوم Baby, one more time و فروش 13 ميليون كپي به يك موفقيت بين الملي رسيده بود. او اين موفقيت را يك بار ديگر در سال 2000 به عنوان دومين خواننده پر فروش با 9 ميليون كپي تكرار كرد.كنسرت هايش بسيار موفقيت آميز بودند. بريتني ماريا كري و مدونا را مي پرستيد.

او در سال 2001 يك قرار داد 10 ميليون دلاري براي تبليغ نوشيدني هاي شركت پپسي امضا كرد. او در همان سال جايزه موسيقي آمريكايي را بدست آورد.

بريتني در فيلم Croos Roods كه در ماه مارچ 2002 به نمايش در آمد به ايفاي نقش پرداخت ولي اين فيلم هيچ چيز استثنايي نداشت. در حوالي همان زمان بود كه با دوست پسر خود جاستين تيمبرليك بهم زد او از طرف خوانندگان مجله Cosmopolitan به عنوان زن شوخ و نترس راي آورد. . از طرف مجلة People‌ به عنوان چهارمين شخص با نفوذ و فدرت شناخته شد. همچنين بريتني بيشترين نام جستجو شده در اينترنت است.

او در رابطه با ديگران بسيار مقيد و محتاط است و در اين مورد مي گويد اين زندگي خصوصي من است نه يك شغل براي ديگران تا از طريق اخبار جعلي كه مي سازند پول در بياورند. من هم مانند ديگران هستم غير از اين كه سن كمي دارم.

لینک به دیدگاه

Cameron Diaz

كامرون دياز:

 

cameron.jpg

 

كامرون در سي ام آگوست 1972 در سن ديه گو كاليفرنيا بدنيا آمد او هنرپيشه اي معروف و موفق است. كامرون دختر يك پدر آمريكايي كوبايي از نسل دوم و يك مادر كه مليتي آمريكايي ايتاليايي و آلماني دارد مي باشد.

استعدادش او را به مجلاتي مانند مادمازل و seventeen و فعاليتهاي تبليغاتي براي كمپانيهايي مانند Calina Klein و كوكاكولا و لويس كشاند. بعد از ترك كردن خانه در سن 16 سالگي او به عنوان مدل به دور دنيا رفت موفقيت حرفه اي او را به ژاپن، استراليا، مراكش و پاريس كشاند كامرون در سن 21 سالگي به كاليفرنيا برگشت.

در سال 1994 كامرون اولين نقش خود را در فيلم كمدي-اكشن ماسك بدست آورد و ستاره ما با كمدين بزرگ جيم كري روبرو شد. بدون هيچ تجربه قبلي او يك نقش اصلي در اين فيلم بازي كرد. بعد از بازي در فيلم ماسك كامرون دياز درخواستهاي زيادي از طرف چند فيلمساز برجسته براي بازي در فيلمهايشان دريافت كرد.

در حاليكه كامرون براي ايفاي نقش در نسخه تبديل به فيلم شده بازي معروف مورتال كمبات آموزش مي ديد مچ دستش صدمه ديد كه باعث شد از بازي در اين فيلم صرفنظر كند. در عوض او يكسري فيلمهاي مستقل ساخت كه شامل "the last super" و "Feeling Minnesota" با شركت "Keanu Reeves" و "she's the One" با شركت «اِد بِرنز » و «جنيفر آنيستون» و "Head Above Water" با شركت "Harrey Keitey" مي شد.

cameron_2.jpg

در سال 1997 شايعاتي در مقالات از نامزد شدن كامرون براي بازي در برابر جوليا رابرتز در فيلم كمدي پرطرفدار "My Best Friend Wedding" بوجود آمد با وجود اينكه اين درخواست براي كامرون فرستاده شد او به ظاهر شدن در فيلمهاي مستقل با هزينه كم از قبيل « چيزهاي خيلي بد » ، « چيزهايي كه فقط با نگاه كردن به او مي تواني بگويي » ادامه داد.

در پاييز سال 2000 او در « فرشته هاي چارلي » ظاهر شد و پروژه بعدي او فيلمي از مارتين اسكورسيزي است كه در برابر لئوناردو دي كاپريو ايفاي نقش مي كند.

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

بیوگرافی اوریل لوین

 

zendegi_loin200_40.jpg

 

اَوریل رامونا لِوین ویبلی (زاده ۲۷ سپتامبر ۱۹۸۴ در انتاریو) خواننده راک، ترانه‌سرا، بازیگر، آهنگساز و طراح مد کانادایی است. گرچه نام او در اصل فرانسوی است و تلفظ اصلی آن «آوریل لاوین» است ولی خود او فرانسوی صحبت نمی‌کند و نام او معمولاً به صورت انگلیسی‌وار یعنی اَوریل لِوین تلفظ می‌شود.اَوریل لِوین در ۲۷ سپتامبر ۱۹۸۴ در شهر بلویل از ایالت انتاریو به دنیا آمد . پدر او ژان کلود فرانسوی و مادر او جودی دارای اصلیت فرانسوی – کانادایی هستند. پدرش نام او را آوریل که نام فرانسوی ماه آپریل است، گذاشت.

 

او یک برادر بزرگ تر با نام مَتیو و یک خواهر کوچکتر با نام میشل دارد. وی در سن دو سالگی به همراه مادرش در گروه آواز خوانی یک کلیسا شروع به فعالیت کرد.

 

وقتی اوریل پنج ساله بود، خانواده‌اش به ناپانی (منطقه‌ای دیگر در [انتاریو]) مهاجرت کردند.

 

پدرش در کودکی او را با نام اَبی داون صدا می‌کرده‌است. اوریل علاقهٔ زیادی به رنگ صورتی دارد و معمولاً در لباس‌های خود و نیز کنسرت‌ها بسیار از این رنگ استفاده می‌کند. قسمتی از موهای او نیز به رنگ صورتی است.

 

اوریل روی مچ دست چپ خود تصویر یک ستاره و روی مچ دست راست خود هم تصویر یک قلب صورتی که شبیه حرف دی انگلیسی (ابتدای نام همسرش) است را خالکوبی کرده‌است. اوریل یک مجموعهٔ کمیک خلق کرده که در آن خود را به عنوان نقش اول داستانش نشان داده‌است.

 

سیستم آو اِ داون، مریلین منسن، اوسیس، ترد آی بلایند و بلینک ۱۸۲ گروه‌های مورد علاقه اوریل هستند. او در ۱۵ جولای ۲۰۰۶ با دریک ویبلی خوانندهٔ گروه پاپ پانک سام ۴۱ ازدواج کرد. آن‌ها پس از دو سال و نیم زندگی با یکدیگر سرانجام در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۲۰۰۹ از یکدیگر جدا شدند.

لینک به دیدگاه

بیوگرافی تام کروز

 

tam_koruz200_40.jpg

 

تام کروز (زاده ۳ ژوئیه ۱۹۶۲) هنرپیشه و تهیه کننده سرشناس آمریکایی است. او تاکنون سه بار نامزد جایزه اسکار شده و ده‌ها جایزه مهم دیگر از جمله سه جایزه گلدن گلوب را به دست آورده است . وی با بازی در فیلم تاپ گان (۱۹۸۶) به شهرت جهانی رسید و از آن پس، بیش از دو دهه است که همچنان فعالانه در فیلمهای گوناگون حاضر می‌شود. بنابر گزارش مجله فوربس، میزان دارایی تام کروز در سال ۲۰۰۷ بیش از سی و یک میلیون دلار بوده است.

 

زندگینامه

تام کروز در سیراکیوز از شهرهای مرکزی ایالت نیویورک آمریکا به دنیا آمد. نام کامل وی تام کروز ماپوتر چهارم است. پدرش مهندس برق و مادرش معلم بود. خانواده آنها در اصل ریشه‌ای آلمانی، انگلیسی و ولزی دارند. تام دارای سه خواهر است که ماریان، لی آن و کاس نام دارند. لی آن کار تبلیغات تام کروز را بر عهده دارد . زندگی آنها در مکان ثابتی نبود و خانواده آنها به شهرهای گوناگونی مهاجرت کردند.

 

بنابر گفته تام کروز، وی تا به پایان رساندن دوره دبیرستان، در پانزده مدرسه مختلف درس خواند . تام دوازده ساله بود که والدینش از هم جدا شدند.

 

وی و خواهرش تحت سرپرستی مادرشان قرار گرفتند و در سالهای بعد در شهرهای گوناگونی ساکن شدند. تام مدتی آموزش مذهبی دید و قصد داشت کشیش شود اما از این کار رویگردان شد و در نهایت در سال ۱۹۸۰ از دبیرستانی در نیوجرسی فارغ التحصیل شد. تام کروز در سال ۱۹۸۷ با میمی راجرز هنرپیشه آمریکایی ازدواج کرد. میمی باعث آشنایی او با آئین مذهبی ساینتولوژی شد.

 

این زوج در سال ۱۹۹۰ از هم جدا شدند. در همین سال به هنگام بازی در فیلم «روزهای تندر» با نیکول کیدمن بازیگر استرالیایی آشنا شد و مدتی بعد با وی ازدواج کرد.

 

این ازدواج یازده سال دوام یافت. این زوج سرشناس، جذاب و محبوب، تا سالها از سرشناسترین زوجهای هالیوود به شمار می‌آمدند. آنها دو کودک را به فرزندی پذیرفتند.

 

در سال ۲۰۰۱ در حالی که نیکول سه ماهه باردار بود از یکدیگر جدا شدند که موجب شد نیکول کودک مذکور را سقط کند. برخی نیز معتقدند دلیل جدایی وی از نیکول ناتوانی نیکول کیدمن در بچه دار شدن بوده است .

 

وی تا سال ۲۰۰۴ با پنه‌لوپه کروز بازیگر اسپانیایی ارتباط داشت. در سال ۲۰۰۵ با کیتی هولمز بازیگر آمریکایی آشنا شد و مدتی بعد بر فراز برج ایفل به وی پیشنهاد ازدواج داد. مراسم عروسی آنها در دسامبر ۲۰۰۶ در براچیانو ایتالیا برگزار شد. این زوج هنری به اختصار با عنوان تام کت نیز شناخته می‌شوند .

 

پیش از آن در ماه آوریل همان سال نخستین فرزند آنها به دنیا آمد که نام فارسی - عبری سوری را برای وی برگزیدند. سوری نخستین فرزند تنی تام و کیتی است و سومین فرزند تام کروز به حساب می‌آید.

 

زندگی هنری

تام کروز در سالهای دبیرستان در فیلم موزیکالی از طرف مدرسه شرکت کرد و مورد تحسین قرار گرفت. همین مساله باعث شد وی به بازیگری بطور جدی علاقه مند شود. نخستین بازی جدی وی، تنها یک سال پس از به پایان بردن دوره دبیرستان، در فیلم «عشق بی پایان» به سال ۱۹۸۱ اتفاق افتاد. تا سال ۱۹۸۶ در چندین فیلم بازی کرد که چندان شهرتی برایش نداشت. اما در این سال وی به عنوان بازیگر اصلی فیلم تاپ گان برگزیده شد.

 

داستان این فیلم حادثه‌ای در مورد آموزش خلبانان هواپیماهای شکاری در ارتش ایالات متحده بود. این فیلم پرفروشترین فیلم سال آمریکا شد و برای تام کروز شهرت فراوانی به همراه آورد. سالهای بعد، حضور تام کروز در فیلم های مشهور نمایان تر شد. در سال ۱۹۸۹ به همراه داستین هافمن در فیلم مرد بارانی شرکت کرد که این فیلم نامزده هشت جایزه اسکار شد.

 

اما وی یک سال بعد توانست نخستین بار نامزد جایزه اسکار بهتری بازیگر نقش اول مرد برای بازی در فیلم «متولد چهارم ژوئیه» شود. در همین سال با بازی در فیلم «روزهای تندر» با نیکول کیدمن آشنا شد و بعدها با وی ازدواج کرد.

 

در سال ۱۹۹۲ با بازی در فیلم چند مرد خوب نخستین جایزه اسکار را از آن خود کرد. تام کروز در سال ۱۹۹۶ به عنوان تهیه کننده و بازیگر نقش اول در فیلم ماموریت غیرممکن حاضر شد که با اقبال فراوان مواجه شد.

 

چشمان کاملاً بسته به کارگردانی استنلی کوبریک با حضور تام کروز و نیکول کیدمن در نقش یک زوج ثروتمند نقطه عطف دیگری در آثار هنری تام کروز به حساب می‌آید. این فیلم در سال ۱۹۹۹ اکران شد. قسمت دوم فیلم ماموریت غیرممکن در سال ۲۰۰۰ اکران شد و سومین فیلم پرفروش سال شد .

 

تام کروز در سال ۲۰۰۲ در فیلم گزارش اقلیت ساخته استیون اسپیلبرگ بازی کرد. دو سال بعد فیلم جانبی یا کلترال از وی به نمایش درآمد که جوایز متعددی به همراه داشت.

 

یک سال بعد در فیلم پرفروش جنگ دنیاها باز هم به کارگردانی استیون اسپیلبرگ نقش آفرینی کرد. سومین بخش از فیلم ماموریت غیر ممکن در سال ۲۰۰۶ به روی پرده رفت که همانند دو قسمت قبلی فروش بالایی داشت.

 

وی در سال ۲۰۰۷ در فیلم شیرها برای بره‌ها بازی کرد.

 

علاوه بر بازیگری، تام کروز از سال ۱۹۹۶ به عنوان تهیه‌کننده در تعدادی از فیلم های سینمایی مشارکت کرده است. وی از سال ۲۰۰۶ همراه با پائولا واگنر صاحب شرکت فیلمسازی یونایتد آرتیستز شد .

 

تام کروز در رسانه‌ها

شهرت و محبوبیت تام کروز باعث شده تا همواره در فهرست بازیگران برگزیده در مجلات گوناگون بدرخشد. وی در سال ۱۹۹۷ از سوی مجله امپایر به عنوان یکی از پنج بازیگر برتر تاریخ سینما برگزیده شد. دو سال قبل همین مجله وی را در فهرست یکصد بازیگر جذاب برتر سینما جای داده بود. در سالهای ۱۹۹۰، ۱۹۹۱ و ۱۹۹۷ در فهرست پنجاه انسان زیبای هفته نامه مردم قرار گرفت . در سال ۲۰۰۶ از سوی مجله فوربس برترین چهره سرشناس سال شناخته شد. در همان سال از سوی مجله پرمیر چهاردهمین چهره سرشناس قدرتمند جهان لقب گرفت

لینک به دیدگاه

بیوگرافی جرج تیموتی کلونی

 

jorj_keloni200_40.jpg

 

جرج تیموتی کلونی (زادهٔ ۶ مه ، ۱۹۶۱ در ایالت کنتاکی) بازیگر، فیلم‌نامه‌نویس، تهیه کننده و کارگردان آمریکایی برندهٔ جایزه اسکار و گلدن گلوب است. در ۱۸ ژانویه ۲۰۰۸، سازمان ملل متحد جرج کلونی را عنوان یکی از سفیران صلح خود برگزید. جرج کلونی یک ایرلندی-آمریکایی و متولد لکزینگتون در ایالت کنتکاکی در ایالات متحده است. وی تلاش‌های بشردوستانه گوناگونی نیز انجام می‌دهد از جمله کوشش برای چاره‌یابی نزاع دارفور، گردآوری پول برای قربانیان زمین‌لرزهٔ ۲۰۱۰ هائیتی و ساخت فیلم‌های مستند هم‌چون «شن و اندوه» برای افزودن آگاهی در مورد بحران‌های جهانی.

 

جرج کلونی یک بار ازدواج کرده‌است و همسر او هنرپیشه آمریکایی تالیا بالسام بود.

 

وی هم‌چنین یک رابطه پیوسته/گسسته پنج‌ساله با مدل بریتانیایی لیزا اسنودان داشت.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...