رفتن به مطلب

نقد نامه


ارسال های توصیه شده

نقدی بر فیلم "من مادر هستم"

حامد سرلکی

 

بوی نافذ مشروبی که از لابلای پلان های هنری فریدون جیرانی مشام برخی از حضرات را پر کرده بود هرگز تندتر از واقعیت هایی که در جامعه هست ، نیست

فریدون جیرانی گرچه امروز در نقش فیلمنامه نویس نبود اما میتوان رگه هایی از پیرنگ های مختصش را در درون متن مشاهده کرد ، روایت داستات روایت در هم تنیده ای بود که اگر روی یک کاغد نوشته میشد جای زیادی را نمیگرفت ولی تصویری که این فیلم در ذهنیت من رقم زد مانند ده ها کتاب بود ، این تنها کاری است که به طور کامل از فریدون جیرانی شناسنامه دار شده استچه بسا مشاهده میکنیم تلاش بر این بوده که فیلم به کما نرود و همیشه ضربان داشته باشد اما ذاتا تلاش روی چنین سناریو هایی راه رفتن روی لبه ی برنده ایست که زیاد جای مانور ندارد اما استفاده مناسب از برخی نماها در شکستن حصار نگاه مخاطب و بازی بی نظیر فرهاد اصلانی و در نهایت اعجوبه ای به نام "پانته آ بهرام" باعث گردید کشش زنجیره ای در فیلم حاکم باشد.

"خیانت" موضوع جذابی برای ایجاد کنش و واکنش هاست و تیم سه نفره ی نویسندگان "من مادر هستم" از سینمای خانوادگی جیرانی استفاده کردند و با به تصویر کشیدن جامعه اجتماعی بالادست سعی بر اصلاح برخی رفتارها بدون نصیحت گرایی کرده اند.نکته ی قوی در این فیلم وجود مونولوگ های اساسی و اصولی در درگیری هایی غیر فیزیکی و همچنین بررسی موشکافانه تضاد بین دو نسل روبروی هم و کنش های بین تربیت قهری و تربیت غیر قهری ، آزادی آزدانه و آزادی آنارشیسمی است.

"من مادر هستم " اثر قوی از فریدون جیرانیست که گمان نکنم دیگر بتواند شبیهش را بسازد

 

پایان

لینک به دیدگاه
  • 4 هفته بعد...

متنی برای سریال "یلدا"

حامد سرلکی

 

ریسک بزرگیست در خصوص سریالی که هنوز ساعتی از پخش آن نگذشته قضاوت کنم و کل ِ ندیده ی آن را به جزِِ ِ دیده ی آن تفسیر کنم

وجود عامل باهوش و هنرمندی چون داوود میرباقری در حکم مشاور ، تدوین گر و بخصوص بازنویس فیلمنامه و همچنین حسن باقری با آن تجربه های نمایشیش و در نهایت میلاد نویسنده ای جدید از خانواده ی میرباقری ها بنام الهه میرباقری که گویی دختر داوود میرباقری است ، نوید حضور نویسنده ی قهار در اصول ضربانی دیالوگ نویسی ، کشش بندی داستان با نماهای فکر شده را به ما می دهد ، بی شک در مدرسه ی درس داوود میرباقری کمتر از این ها هم نمیشود انتظار داشت

و تعزیه این هنر اصیل ایرانی - اسلامی ، تئاتری فراموش شده که قدمت نیمه هزاره ای دارد ، تئاتری با درون مایه های دینی که دارای اصول پرده بندی نمایشنامه ای و هارمونی برخی تئاترهای کلاسیک اُپرایی در خود می پروراند و لذا این سریال آمده تا این بار به دست این عوامل احیاء شود ، بگونه ای که گره اولیه داستان همان بحث رکود تعزیه ، بیان تعزیه ، و اولیا و اشقیاست و داستان همیشگی خیر و شر

دگر نکته اینکه محیط سنتی فیلم بگونه ای ساخته شده که گویی نستالژی هر جامعه ی شهری است گرچه لهجه درآن وجود دارد اما همه تکه ای خود را در آن میجویند ، لهجه نمک زیبایی به دیالوگ داده و داستان را پر التهاب تر می سازد

یلدا نیامده تا در خیل سریال های نخ نما شده ی صدا و سیما فراموش شود آمده تا هنرنمایی نو بسازد

پایان

لینک به دیدگاه
  • 2 ماه بعد...

به بهانه ی نزدیکی به چهل و چهارمین سالگرد ساخت اثر"قیصر"

حامد سرلکی

 

قیصر ، لوگوی سینمای موج نویی بود که در دهه ی چهل ، آغازگر حرف های ناگفته ی افراد دغدغه داری مانند مسعود کیمیایی شد.

مسعود کیمیایی به گفته ی خودش هرگز ورودی حرفه ای به سینما نداشت و با شکست تجاری در اثر اول خود سعی می نمود هم در راستای موج روشنفکری آنزمان و هم در کنار سینمای تجاری قدمی مستحکم بردارد ، کاری که با نسیه جرقه خورد و سپس به یک شاهکار هنری رسید درون مایه ای اجتماعی و هنری دارد.

بارها مسعود کیمیایی با لفظ"بجون بچم من روشن فکر نیستم" سعی برآن داشت خود را جدا از روشن فکر زدگان اوایل دهه پنجاه بنمایاند اما نحوه ی پرده بندی فیلمنامه ، کشش دیالوگ و منولوگ در اثر ، اعتراض تلخ اجتماعی وی به جامعه ی بی عدالت قضایی آنزمان اورا مجبور کرد نقاب سینما (که بقول خودش هرگز اغنایش نکرده) به صورت زند و با دوستان نزدیکی چون اسفندیار منفرد زاده ، اکبر معززی و . . . . اثری نابی را با درون مایه های اجتماعی و هنری خلق کند.

دکوپاژ های بی بدیل آنزمان کیمیایی در اثر قیصر ، الحام بخش بسیاری از کارگردانان هم عصر خود در داخل و خارج از ایران (کشورهای همسایه) گردید ، اثر آنقدر پخته بود که هر کارگردانی را هریس ِ تقلید از نحوه ی فیلم گیری کیمیایی می کرد.

شخصیت های منفی بقدری بی اشکال درآمده بود که نفرت هر تماشاچی را بر انگیخت و خون تازه ای در بدنه یِ فهمِ مخاطب آنزمان می ریخت

کمر گنج قارونیسم که سردمدار سینمای"فیلم فارسی" بود ، شکست. تا قیصر ها و گاو ها بهتر دیده شوند . موج نوی سینمای کیمیایی گرچه بعد از غزل اندکی به کلیشه نزدیک شد اما او و قلمش همواره ورقی آس را همیشه رو کرده و می کنند

پایان

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...