رفتن به مطلب

دکتر حسابی،نه آنطور که ما میشناسیم!!!!


ارسال های توصیه شده

[h=1][/h]

 

در اواسط دهه 60، رضا منصوری و چند نفر دیگر تصمیم گرفتند از دکتر حسابی تجلیل کنند. اما این تجلیل به دست پسر دکتر حسابی، آلوده شد. یعنی پسر دکتر حسابی درباره پدرش چنان اغراق هایی کرد که رضا منصوری و دیگران درماندند که چه کار کنند! آنها می خواستند برای دکتر حسابی تجدید آبرویی بکنند ولی کارشان زمینه ساز شکل گیری دکان نابغه تراشی شد! ما از خدا می خواستیم که دکتر حسابی یک نابغه فیزیک باشد. ولی این طور نبود.

 

250496_649.jpgعصر ایران؛ هومان دوراندیش - ضیاء موحد استاد فلسفه و منطق و مدیر گروه منطق انجمن حکمت و فلسفه ایران است.

 

وی در سال 1321 در اصفهان چشم به جهان گشود و در سال 1339 تحصیلات خود را دانشکده علوم دانشگاه تهران در رشته فیزیک تحصیل کرد.

موحد تا مقطع فوق لیسانس در رشته فیزیک تحصیل کرد و پس از آن به پس از آن به یونیورسیتی کالج لندن رفت و مدرک دکتری خود را با نگارش رساله ای درباره مفهوم اندیشه در آرای فرگه، اخذ کرد.

 

موحد در دانشگاه تهران شاگرد دکتر محمود حسابی بوده است و او را از منظر یک "دانشجو" نیز دیده است.

 

به بهانه سخنان متناقض ایرج حسابی و رضا منصوری درباره اهمیت و جایگاه علمی دکتر محمود حسابی در علم فیزیک، این بار به سراغ دکتر ضیاء موحد رفتیم تا نظر او را نیز در این باره جویا شویم.

 

***

بعضی ها معتقدند درباره دکتر حسابی، غلوهای زیادی در جامعه ما شده است. به نظر شما، دکتر حسابی دانشمند بزرگی بود یا اینکه صرفاً یک استاد فیزیک بود؟

 

ما در دنیایی زندگی می کنیم که اغراق درباره اشخاص، خیلی زود آشکار می شود. دکتر حسابی اگر دانشمند بین المللی بزرگی بود، ما باید در مجلات علمی معتبر دنیا، مقالاتی از او می دیدیم و فیزیکدان های دنیا هم باید به مقالات او ارجاع می دادند.چنین مقالاتی از دکتر حسابی که منتشر نشده است.

 

دکتر حسابی مسلماً خدمتگزار فرهنگ ایران و انسانی ایراندوست بود و به عنوان یک سناتور، از امکاناتش برای پیش بردن علم فیزیک در ایران استفاده کرد.

این ها مسجل است و ما از این بابت به دکتر حسابی احترام می گذاریم.

ولی دکتر حسابی، برخلاف ادعای پسرش، نابغه نبود. اینکه فرزند دکتر حسابی، پدرش را نابغه جلوه می دهد، شاید محصول علاقه پسر به پدر باشد. شاید هم، خدای نکرده، با هدف سوءاستفاده از اسم پدرش صورت می گیرد.

 

بنده شاگرد دکتر حسابی بودم و دو تا درس با او داشتم. این نبوغ ادعایی، در دکتر حسابی وجود نداشت و هیچ کس چنین ادعایی نداشت و اصلاً نام دکتر حسابی هم در تاریخ علم فیزیک، به عنوان یک دانشمند بزرگ ثبت نشده است.

شما چه درس هایی را در کدام دانشکده با دکتر حسابی گذراندید؟

 

من از سال 1339 تا 1343 دانشجوی دانشکده علوم بودم و با دکتر حسابی، دو درس اپتیک و نظریه الکترومغناطیس را گذراندم. من تا مقطع فوق لیسانس فیزیک خواندم. شما از دکتر مهدی گلشنی که تا مقطع دکترا فیزیک را ادامه داد و فیزیکدان قابلی است و شاگرد دکتر حسابی هم بوده، در این باره سوال کنید. ببینید آیا دکتر گلشنی چنین حرفهای غلوآمیزی را درباره دکتر حسابی تایید می کند؟

 

متاسفانه حرفهای فرزند دکتر حسابی درباره پدرش، از اغراق گذشته است. یعنی پسر دکتر حسابی حرفهایی می زند که شنونده حیرت می کند! آیا بیان این حرفهای عجیب و غریب، جز اینکه آبروریزی برای دکتر حسابی، که به هر حال ایرانی وطندوست خدمتگزاری بود، فایده دیگری هم دارد؟ این حرفها چهره دکتر حسابی را مخدوش می کند و اصلاً به نفع دکتر حسابی نیست.

 

شما که در کلاس های درس دکتر حسابی حضور داشتید، بفرمایید ایشان به عنوان یک استاد دانشگاه، چگونه استادی بود؟

 

بسیار متوسط بود. در دوره ما، دکتر حسابی سناتور بود و به همین دلیل، و البته به دلیل احترامی که مردم برای او قائل بودند، در قیاس با سایر استادان، رفت و آمد بسیار باشکوهی به دانشگاه تهران داشت. یعنی ماشین شخصی و راننده داشت و این گونه به دانشگاه می آمد.

 

در کلاس درس هم، خودش تدریس نمی کرد. دانشجویان را تصادفاً از روی دفترچه اش انتخاب می کرد که بیایند درس جلسه بعد را بگویند. خودش هم در گوشه ای از کلاس می نشست و گاهی اوقات اظهار نظری هم می کرد.

 

در آن زمان، کتاب هایش و جزوه الکترومغناطیس اش هم چاپ نشده بود. این جزوه پر از غلط بود و ما از اول تا اخر ترم، دائماً باید کلنجار می رفتیم تا ببینیم این طرف معادله های آن جزوه با آن طرفش جور درمی آید یا نه!

 

البته من همیشه به دکتر حسابی به عنوان یک معلم احترام می گذاشتم ولی به هیچ وجه یک معلم خوب فیزیک نبود. مطلقاً معلم خوبی نبود. جزوه اش اصلاً جزوه درست و حسابی ای نبود. بزرگترین خدمتی که دکتر حسابی به دانشجویانش کرد، این بود که ما را مجبور کرد برویم کتاب های انگلیسی را مطالعه کنیم و همین باعث شد که ما با زبان انگلیسی آشنا شویم.

اگر در کلاس درس دکتر حسابی دانشجویان درس می دادند، پس خود او چه می کرد؟

 

گوش می کرد و گاهی اوقات اظهار نظر می کرد و توضیحاتی می داد.

 

درباره دکتر حسابی گفته می شود که علاوه بر فیزیکدان بودن، پزشک و موزیسین و ادیب هم بود و انواع مدارک مهندسی را هم را دریافت کرده بود. آیا واقعا این طور بود؟

 

آن طور که خود دکتر حسابی می گفت ( و من این خاطره را از خودش شنیدم)، تحصیلات اولیه اش مهندسی بوده. آن موقع هم در بیروت بوده. بعد از آن، از بیروت به غرب می رود تا فیزیک بخواند.

یکی از فیزیکدان های غربی به او می گوید تو دیگر سن و سالت از فیزیک خواندن گذشته است؛ اما حالا که اصرار بر خواندن فیزیک داری، برو درباره فلان پدیده تحقیق کن تا ببینم چه کار می کنی. من این حرف را از خود دکتر حسابی شنیدم.

 

خلاصه، دکتر حسابی هم می رود درباره آن پدیده تحقیق می کند و آن استاد هم به او می گوید معلوم است که تو آدم کوشایی هستی؛ پس بیا فیزیک بخوان.

دکتر حسابی هم درس می خواند و زحمت می کشد و دکتری فیزیک می گیرد. بعد هم به ایران می آید و با توجه به علاقه و عشقش به علم فیزیک، دانشکده های علوم، مهندسی فنی و هواشناسی را تاسیس می کند.

 

در هر صورت، دکتر حسابی از نفوذش برای تقویت دانشگاه استفاده می کند. بعد از انقلاب، بچه های تندرو خیال می کردند سناتورهای زمان شاه، حتماً نوکر انگلیس و آمریکا بوده اند و به همین دلیل، به دکتر حسابی خیلی توهین می شد. رضا منصوری و چند نفر دیگر برای اینکه این وضع را عوض کنند، تصمیم گرفتند از دکتر حسابی تجلیل کنند.

اما این تجلیل به دست پسر دکتر حسابی، آلوده شد. یعنی پسر دکتر حسابی درباره پدرش چنان اغراق هایی کرد که رضا منصوری و دیگران درماندند که چه کار کنند!

 

250494_726.jpg

آنها می خواستند برای دکتر حسابی تجدید آبرویی بکنند ولی کارشان زمینه ساز شکل گیری یک دکان شد. دکان نابغه تراشی! ما از خدا می خواستیم که دکتر حسابی یک نابغه فیزیک باشد. ولی این طور نبود. فیزیکدان هایی که ما بعد از دکتر حسابی داشته ایم، سر و گردن ها از حسابی بالاترند. چه در خارج و چه در ایران، حتی کسانی که در همین ایران دکتری فیزیک گرفته اند، در علم فیزیک از حسابی بالاترند.

 

می توانید دو نفر از این افراد را نام ببرید؟

 

خود رضا منصوری، در مقایسه با دکتر حسابی، فیزیکدان بهتری است. مهدی گلشنی و خرمی هم این طور. دکتر ارفعی، دکتر اردلان هم دو نفر دیگرند. دکتر حسابی کی توانست رتبه ای مثل دکتر اردلان داشته باشد که در کل دنیا دائماً به کارهایشان ارجاع داده می شود.

 

آیا این مدعا درست است که نوع رفتار دکتر حسابی، یکی از علل مهجور ماندن دکتر خمسوی در جامعه ایران بوده است؟

 

در این باره اطلاعات دقیقی ندارم ولی دکتر خمسوی، در امر تدریس انصافاً یکی از استادان درجه یک بود و من شاهد بودم که دانشجویان، اشکالات خودشان را از کلاس درس سایر اساتید، نزد دکتر خمسوی می آوردند و از او سوال می کردند. خمسوی یک استاد بی سر و صدا، ولی به مراتب بهتر از دکتر حسابی بود. در این باره شک نداشته باشید.

 

اما من نمی توانم پاسخ سوال شما را بدهم چون اساساً کاری با حاشیه ها نداشتم و سرم به کار خودم بود.

اگر دکتر حسابی فیزیکدان بزرگی نبود، چرا جامعه ایران به چنین تصوری از او رسیده است. بر فرض که فرزندش غلو می کند. مردم و مقامات کشور چرا به چنین باوری رسیده اند؟

هر جامعه ای دوست دارد شخصیت های بزرگی داشته باشد. ما همین الان هم افتخارمان به ابن سینا و فارابی و ابوریحان بیرونی است. مردم همه کشورها این طورند. مردم ایران هم دوست دارند دکتر حسابی فیزیکدان بزرگی بوده باشد و از او تجلیل کنند. این حق مردم است. من هم اصراری ندارم کسی را ناامید کنم. اگر بنا بود چنین شود، خود فیزیکدان های ایران شب و روز تذکر می دادند که دکتر حسابی چنان نبود که شما می انگارید.

 

البته بعضی ها مقالاتی در این زمینه نوشتند ولی کسی کاری به این حرفها ندارد. مردم دوست دارند دکتر حسابی قهرمان علمی آنها باشد. اکثر فیزیکدان ها هم در برابر این گرایش عامه مردم، سکوت کرده اند. اشکالی هم ندارد. مگر چه می شود؟

 

سوال من در اصل این بود که چرا، مطابق توضیح شما، چنین کلاه گشادی بر سر افکار عمومی در ایران رفته است؟

 

افکار عمومی دوست دارد قهرمان داشته باشد. مگر افکار عمومی قهرمانان ورزشی را دوست ندارد؟

 

چرا یک فیزیکدان دیگر قهرمان علمی مردم ایران نشده است؟ چرا دکتر حسابی؟

 

چون دکتر حسابی به افکار عمومی تزریق شده است. اغراق های پسر دکتر حسابی، علت اصلی این وضع بوده است. در محیط غیرعلمی، بالاترین استعدادهای از بین می روند و شارلاتانیسم میدان تاخت و تاز پیدا می کند. شما فکر می کنید نابغه دروغین آفریدن، فقط مربوط به زمان دکتر حسابی است؟ همین الان هم این کارها صورت می گیرد. در دورانی که اینترنت نبود و ارتباطات محدود بود، دروغ گفتن آسان تر بود. دکتر حسابی هم در همان دوران به عنوان نابغه علمی ایران به خورد افکار عمومی ایرانیان داده شد.

 

در همین انجمن حکمت و فلسفه، برای من و دکتر اعتماد و چند نفر دیگر، از فلان نهاد نامه آمده بود که ما می خواهیم شما را به عنوان دانشمند ده سال اخیر انتخاب کرده ایم؛ لطفاً به فلان حساب 200 پوند واریز کنید! و بعد گفته بود اگر می خواهید دانشمند پنجاه سال اخیر شناخته شوید، پانصد یا هزار پوند واریز کنید (رقم دقیقش را الان به خاطر ندارم.) افسوس که این نامه ها را پاره کردم و انداختم در سطل آشغال! دکتر حسابی را هم با همین بازی ها، مرد علمی سال 1990 در رشته فیزیک کردند.

این نامه ها را کدام نهاد برای شما فرستاد؟

 

افسوس که نامه ها را نگه نداشتم. شاید دکتر اعتماد آنها را داشته باشد.

 

نهاد ارسال کننده نامه، در خارج از کشور بود؟

 

نه، در داخل ایران بود.

بعضی ها در صحت فهرست بلندبالای "خدمات دکتر حسابی" هم تردید دارند. مثلاً راه اندازی اولین راه اندازی اولین راکتور اتمی سازمان انرژی اتمی کشور، راه اندازی اولین مرکز زلزله شناسی کشور، راه اندازی اولین آنتن فرستنده در کشور، راه اندازی اولین دستگاه رادیولوژی در ایران ...

 

این ها اغراق است. تاسیس دانشکده فنی، دانشکده علوم و ایستگاه هواشناسی، جزو خدمات مسلم دکتر حسابی است و هر سه هم خدمات بزرگی بوده اند.

دانشگاه تهران چطور؟

 

دانشگاه تهران چه ربطی به دکتر حسابی دارد؟!

ایرج حسابی می گوید دانشگاه تهران را نیز دکتر حسابی پس از متقاعد کردن رضا شاه، تاسیس کرده است.

 

کذب محض است! تاریخ دانشگاه تهران کاملاً روشن است. دکتر حسابی اصلاً آن موقع کاره ای نبوده که بخواهد دانشگاه تهران را تاسیس کند. تاریخ دانشگاه تهران که معلوم است. شما چرا این سوال را از من می پرسید؟

 

چون در بحث "غلوهای مربوط به دکتر حسابی" هستیم، پرسیدم.

 

شما هر چیزی که از پسر دکتر حسابی درباره پسرش می شنوید، اصل را بر عدم صحت حرف او بگذارید مگر اینکه خلافش ثابت شود!

 

واژه های دانشگاه و دانشکده و ... هم گفته می شود که کار دکتر حسابی و احمد فردید و چند نفر دیگر بوده است. این مدعا صحت دارد؟

 

دکتر حسابی در این زمینه کارهایی انجام می داد و حتی یک واژه نامه هم منتشر کرد که البته پر از غلط و اشتباه بود. آخر هر کسی را بهر کاری ساختند. من حق ندارم به ریشه شناسی واژه ها بپردازم. این کار مستلزم زبان شناسی و آشنایی با قواعد این کار است. سابقه غور در ادبیات می خواهد. همین طوری که نمی توان لغت وضع کرد.

 

دکتر حسابی به فارسی نویسی علاقه داشت و به همین دلیل، به کار ابداع واژه های نو روی آورد. مثلاً به جای واژه الکترومغناطیس، واژه کاهنربایی را پیشنهاد کرد که البته جا نیفتاد. کارهای او در این زمینه، علمی نبود؛ بیشتر ذوقی بود. یک نفر دلش خواسته معادلی فارسی برای فلان واژه پیشنهاد کند. حالا چرا من گریبانش را بگیرم؟

 

دکتر حسابی با اینشتین حشر و نشر عمیق داشت و شاگرد خاص اینشتین بود؟

 

این مدعا هم تا جایی که من می دانم، دروغ است ولی احتمال اینکه حسابی از اینشتین وقت ملاقات خواسته باشد و اینشتین هم وقت ملاقات به او داده باشد، خیلی زیاد است. این چیزها زمانی افسانه بود اما الان دیگر این چیزها افسانه نیسند.

 

زمانی علامه جعفری با انشای دکتر حسابی، برای راسل نامه می نوشت و در ایران چه سر و صداها که نمی شد. اما الان ایمیل هر دانشجوی ایرانی را نگاه کنید، ممکن است چنین نامه هایی را در آن بیابید. یعنی در ایمیل دانشجویان ایرانی، نامه هایی از چامسکی و هابرماس و دریدا را می بینید.

 

شما به هر آدم فرهنگی جهان غرب نامه بنویسید، منشی او جواب شما را می دهد. ادب حکم می کند که او به شما جواب بدهد. این اصلاً واقعه مهمی نیست. اهمیت نامه راسل در ایران، ناشی از این محیط عقب مانده بدبخت ارتجاعی ماست. تفاخر به نامه نگاری با فلان اندیشمند غربی، محصول عقب ماندگی ماست.

 

هر ایرانی ای که انگلیسی را در حد متوسط بلد باشد، می تواند از یک اندیشمند غربی وقت بگیرد و به دیدن او برود و گپ و گفت مختصری با او داشته باشد. تازه می تواند عکاس هم با خودش ببرد و با آن متفکر، عکس هم بگیرد! این که چیز مهمی نیست. قضیه عقب ماندگی فرهنگی است. بگذریم!

منبع:پارسینه

  • Like 5
لینک به دیدگاه

استادای فیزیک دانشگاهمون میگفتند که بعد از انقلاب تصمیم گرفتند یه مدل انیشتین ایرانی هم داشته باشیم حسابی رو بزرگش کردند میگفتیم چی میگن!!!!:w58:چطور توی راهنمایی یه درسای فارسی در مورد حسابی بود و اونو کردن برامون الگو!!!چطور سرمارو شیره مالیدن بخدا!!!!w000.gif

  • Like 2
لینک به دیدگاه

من سطح علمیشون رو نمیدونم

ولی قطعا گرفتن دکترای فیزیک کار ساده ای نیست

و یقینا ایشون حق زیادی به گردن مردم ایران دارن با کارایی که انجام دادن

 

 

  • اولین نقشه برداری فنی و تخصصی کشور (راه
    برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
    به
    برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
    )
  • اولین راهسازی مدرن و علمی ایران (راه
    برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
    به
    برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
    )
  • پایه گذاری دارالمعلمین عالی
  • پایه گذاری دانشسرای عالی
  • ساخت اولین رادیو در کشور
  • راه اندازی اولین آنتن فرستنده در کشور
  • راه اندازی اولین مرکز زلزله شناسی کشور
  • راه اندازی اولین رآکتور اتمی سازمان انرژی اتمی کشور
  • راه اندازی اولین دستگاه
    برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
    در ایران
  • محاسبه و تعیین
    برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • پایه گذاری اولین بیمارستان خصوصی در ایران، به نام بیمارستان گوهرشاد
  • شرکت در پایه گذاری فرهنگستان ایران و ایجاد انجمن زبان فارسی
  • تدوین اساسنامه طرح تاسیس
    برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • پایه گذاری
    برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • پایه گذاری
    برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • پایه گذاری شورای عالی معارف
  • پایه گذاری مرکز عدسی سازی اپتیک کاربردی در دانشکده علوم دانشگاه تهران
  • پایه گذاری بخش آکوستیک در دانشگاه و اندازه گیری فواصل گام‌های موسیقی ایرانی به روش علمی
  • پایه گذاری انجمن موسیقی ایران و مرکز پژوهش‌های موسیقی
  • پایه گذاری و برنامه ریزی آموزش نوین ابتدایی و دبیرستانی
  • پایه گذاری موسسه ژئوفیزیک
    برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • پایه گذاری مرکز تحقیقات اتمی دانشگاه تهران
  • پایه گذاری
    برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • پایه گذاری اولین رصدخانه نوین در ایران
  • پایه گذاری مرکز مدرن تعقیب ماهواره‌ها در شیراز
  • پایه گذاری مرکز مخابرات اسدآباد همدان
  • پایه گذاری کمیته پژوهشی فضای ایران
  • ایجاد اولین ایستگاه هواشناسی کشور (در ساختمان دانشسرای عالی در نگارستان دانشگاه تهران)
  • تدوین اساسنامه و تاسیس
    برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • تدوین آیین نامه کارخانجات نساجی کشور و رساله چگونگی حمایت دولت در رشد این صنعت
  • پایه گذاری واحد تحقیقاتی صنعتی سغدایی (پژوهش و صنعت در
    برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
    ، فیزیک، فیزیک اپتیک،
    برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
    )
  • راه اندازی اولین آسیاب آبی تولید برق (
    برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
    ) در کشور
  • ایجاد اولین کارگاه‌های تجربی در علوم کاربردی در ایران
  • ایجاد اولین آزمایشگاه علوم پایه در کشور
    برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

به خاطر همین دو مطلب بی انصافیه که اینجوری در موردش حرف زده بشه

اونم از طرف ی شاگرد

  • Like 2
لینک به دیدگاه

بله گرفتن دكترای فيزيك بسيار سخته اما دكتر موحد و ساير اساتیدى كه اسمشون اومده و همگى آدماى باسوادى هستند تاكيد كرده اند كه نسبت دادن اين همه كار و نبوغ نادرسته و سياه نماييه.بشخصه از زبان 4تا از بهترين استادان فيزيك دانشگاهمون كه همگى مدارك بسيار عاليه فيزيك داشتند و يكيشون استادى بسيار مسن و فوق دكتراى فيزيك mit بود شنيدم كه اسطوره تراشى و بزرگ كردن دكتر حسابی رو بشدت رد ميكردند.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

نمیدونم چرا همه ماها با خوندن چند تا جمله اون رو باور میکنیم؟؟؟!!!

بدون هیچ تحقیقی و هیچ اطلاع درستی درباره این موضوع؟

همه کشور ها برای خودشون اسطوره میسازن اما ما میایم خودمون ذهنیت بدی از اسطوره هامون میسازیم!

نمونه ش خود دکتر شریعتی،مطمئنا پیامک های چرت و پرتی که از ایشون فرستاده میشه رو خوندین .خودمون بدون هیچ تعقلی اون ها رو بد جلوه میدیم

دکتر حسابی هم هیچی که نباشه کم فردی نبوده مطمئنا.

 

خود این عکس آخرین لحظات زندگی ایشون میتونه گواه همه چیز باشه.

 

hesabi.jpg

 

بیاین از خودمون شروع کنیم و سطحی نگر نباشیم

 

تاکید این جمله اول از همه روی خودم هست.اما خدا وکیلی گذشته از این موضوع ایرانی ها هرچی ضربه خوردن از روی سطحی نگری و خرافه پرسستیشون بوده و هست و اونا که این نقطه ضعف ملت رو میدونن چه داخلی و چه خارجی همیشه بهترین سودها و استفاده ها رو از این نقطه ضعف کردن:sigh:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

دوستان احساسى برخورد نكنيد!!!جالبه 2-3سال پيش مدام در خبرها بود كه دانشمندان ايرانى مثل ابن سينا,زكریا رازى و ابوریحان رو عربا دارند به نام دانشمندانى عربى جا ميزنند!يه برنامه بود شبكه 2 صبح آمد,مجريش اون آقا مسنه گردشگره كه خيلى باحاله بود,تماس تلفنى داشتند با وزارت ارشاد (فكر كنم) كه جلو دانشمند دزدى رو بگيريد,مسئول ارشاد ميگفت مهم نيست.ما و ساير اعراب مسلمان نداره.اونا افتخار مسلمانانند و نشون ميده چقدر اعراب دانشمندان مارو دوست دارند!!!!! من كه كف كرده بودم.گفتم ببين كيا دارن از فرهنگ ما دفاع ميكنند. يكى از ضعفاى بزرگ ما براى لاپوشونى اوضاع اسطوره تراشى و افراد همه چيز تمام است.فرقى نميكنه چيكاره باشه: پادشاه,سياستمدار, ورزشكار,هنرمند,دانشمند, ولى و سرپرست. اما كى و كجا اسطوره رو ميزارن و حمايتش ميكنند?وقتى بخواد بشه آلت بازى و سياسى كارى!پس چى شد چرا هيشكى صداش برا بوعلی و رازى در نيومد حالا نگران دكتر حسابی شدند!!! جالبه والا!

  • Like 3
لینک به دیدگاه

حرفتون با نهایت تاسف به خودم و کشورم کاملا درسته

 

اما منمیگم یه طرفه به قاضی نریم.جامعه طوری شده تو هر مسئله ای نمیدونی کی راست میگه کی دروغ

الان سرچ کردم خوندن جواب های ایرج حسابی هم خالی از لطف نیست

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

ولی من که نمیتونم بعد از خوندن هر دو متن بگم کدوم حقه کدوم ناحق

  • Like 3
لینک به دیدگاه

من به دکتر حسابی کاملا احترام میزارم و دوسشون دارم و دست کم هم نگرفتمشون

 

 

ولی به این قضیه ایمان دارم که پسرشون کاملا اغراق آمیز صحبت میکنن هم از پدر و هم از مادرشون همین رفتار اشتباه پسرشون باعث شده که حتی عده ای از اسم دکتر حسابی فراری بشن

  • Like 4
لینک به دیدگاه

به نظر منم مرحوم دکتر حسابی - فرد تاثیر گذار و بزرگی بودن

فعالیت های ایشون گویای همه چی هست

احساسم اینه جناب موحد کمی موضع گیرانه نظراتشو بیان کرده

ولی در مورد پسرش موافقم

  • Like 4
لینک به دیدگاه

این ادعای آقای منصوری چیو داره دنبال میکنه ، دکتر حسابی سال هاست به رحمت ایزدی رفتن ،حالا که چی مثلا؟، نخبه کشی زنده هارو داشتیم ولی مرده ها حکایت جدیدیه

  • Like 4
لینک به دیدگاه

الان یه چیز جالب خوندم .میگم نمیشه به شنیده ها اکتفا کرد همینه.عجب دنیاییه!!!!خدایی چی راسته چی دروغ!!!؟؟

 

نامه معروف چارلی چاپلین به دخترش را یک ایرانی نوشته !!!

 

کمتر کسی پیدا میشه که نامه تاریخی چارلی چاپلین به دخترش رو نخونده باشه . نامه ای که در کشور ما سی سال دست به دست چرخید . در مراسم رسمی و نیمه رسمی بارها از پشت میکروفن

خونده شد و مردم کوچه و بازار با هر بار خوندن اون به لبخند غمگین چاپلین فکر کردن که جهانی از معنا رو در خود داشت . اگر بعد از این همه سال بهتون بگن این نامه جعلی است چی میگین ؟؟! لابد عصبانی میشید و از سادگی خودتون خنده تون میگیره . حالا اگر بگن نویسنده واقعی این نامه سی ساله که فریاد میزنه این نامه رو من نوشتم نه چاپلین و کسی باور نمیکنه چه حالی بهتون دست میده ؟ فکر میکنید واقعیت داره ؟ خیلی ها مثل شما سی ساله به فرج ا... صبا نویسنده واقعی این نامه همینو میگن : واقعیت نداره !!!!!

فرج ا... صبا نویسنده و روزنامه نگار کهنه کاری است . او سالها در عرصه مطبوعات فعالیت داشته و امروز دیگر از پیشکسوتان این عرصه به شمار میاد .

.......... ماجرا برمیگرده به یه روز غروب در تحریریه مجله روشنفکر .

فرج ا... صبا اینطور میگه : " سی و چند سال پیش در مجله روشنفکر تصمیم گرفتیم به تقلید فرنگی ها ما هم ستونی راه بیندازیم که در آن نوشته های فانتزی به چاپ برسد . به هر حال می خواستیم طبع آزمایی کنیم . این شد که در ستونی ، هر هفته ، نامه هایی فانتزی به چاپ میرسید . آن بالا هم سرکلیشه فانتزی تکلیف همه چیز را روشن میکرد . بعد از گذشت یک سال دیدم مطالب ستون تکراری شده . یک روز غروب به بچه ها گفتم مطالب چرا اینقدر تکراری اند ؟ گفتند : اگر زرنگی خودت بنویس ! خب ، ما هم سردبیر بودیم . به رگ غیرتمان برخورد و قبول کردیم . رفتم توی اتاق سردبیری و حیران و معطل مانده بودم چه بنویسم که ناگهان چشمم افتاد به مجله ای که روی میزم بود و در آن عکس چارلی چاپلین و دخترش چاپ شده بود . همان جا در دم در اتاق را بستم و نامه ای از قول چاپلین به دخترش نوشتم . از آن طرف صفحه بند هم مدام فشار می آورد که زود باش باید صفحه ها را ببندیم . آخر سر هم این عجله کار دستش داد و کلمه "فانتزی" از بالای ستون افتاد . همین شد باعث گرفتاری من طی این همه سال . "

بعد از چاپ این نامه است که مصیبت شروع میشه :" آن را نوار کردند ، در مراسم مختلف دکلمه اش میکردند ، در رادیو و تلویزیون صد بار آن را خواندند ، جلوی دانشگاه آن را میفروختند ، هر چقدر که ما فریاد کشیدیم آقا جان این نامه را چاپلین ننوشته کسی گوش نکرد . بدتر آنکه به زبان ترکی استانبولی ، آلمانی و انگلیسی هم منتشر شد .

حتی در چند جلسه که خودم نیز حضور داشتم باز این نامه را خواندند و وقتی گفتم این نامه جعلی است و زاییده تخیل من ، ریشخندم کردند که چه میگویی ؟ ما نسخه انگلیسی اش را هم دیده ایم !!!! "

بهرحال فرج الله صبا چوب خلاقیتش را می خورد. چرا که این نامه آنقدر صمیمی و واقعی نوشته شده که حتی یک لحظه هم به فکر کسی نرسیده که ممکن است دروغین باشد.

دروغین؟ اسم این کار را نمی شود جعل نامه گذاشت. مخصوصا آنکه نویسنده خودش هم تابحال صدهزار بار این موضوع را گوشزد کرده است. اما وای از آن روزی که این مردم بخواهند چیزی را باور کنند. این را ، فرج اله صبا می گوید

جرالدین دخترم ، اکنون تو کجا هستی ؟ در پاریس روی صحنه تئاتر ؟ این را میدانم . فقط باید به تو بگویم که در نقش ستاره باش و بدرخش . اما اگر فریاد تحسین آمیز تماشاگران و عطر گل هایی که برایت فرستاده اند به تو فرصت داد ، بنشین و نامه ام را بخوان . من پدر تو هستم . امروز نوبت توست که صدای کف زدن های تماشاگران گاهی تو را به آسمانها ببرد . به آسمان برو اما گاهی هم به روی زمین بیا و زندگی مردم را تماشا کن . زندگی آنان که با شکم گرسنه و در حالی که پاهایشان از بینوایی میلرزد ، هنرنمایی میکنند . من خود یکی از آنها بوده ام . جرالدین دخترم ، تو مرا درست نمی شناسی . در آن شبهای بس دور ، با تو قصه ها گفتم . آن داستان هم شنیدنی است . داستان آن دلقک گرسنه که در پست ترین صحنه های لندن آواز می خواند و صدقه میگیرد ، داستان من است . من طعم گرسنگی را چشیده ام ، من درد نابسامانی را کشیده ام و از اینها بالاتر ، من رنج حقارت آن دلقک دوره گرد را که اقیانوسی از غرور در دلش موج میزند و سکه صدقه آن رهگذر غرورش را خرد نمیکند ، چشیده ام. با این همه زنده ام و از زندگان هستم . جرالدین دخترم ، دنیایی که تو در آن زندگی میکنی ، دنیای هنرپیشگی و موسیقی است . نیمه شب آن هنگام که از تالار پرشکوه تئاتر شانزلیزه بیرون می آیی ، آن ستایشگران ثروتمند را فراموش کن . حال آن راننده تاکسی که تو را به منزل میرساند ، بپرس . حال زنش را بپرس . به نماینده ام در پاریس دستور داده ام فقط وجه این نوع خرج های تو را بدون چون و چرا بپردازد اما برای خرج های دیگرت باید صورتحساب آن را بفرستی .

دخترم جرالدین ، گاه و بی گاه با مترو و اتوبوس شهر را بگرد و به مردم نگاه کن و با فقرا همدردی کن . هنر قبل از آنکه دو بال به انسان بدهد ، دو پای او را میشکند . وقتی به این مرحله رسیدی که خود را برتر از تماشاگران خویش بدانی ، همان لحظه تئاتر را ترک کن . حرف بسیار برای تو دارم ولی به وقت دیگر می گذارم و با این آخرین پیام ، نامه را پایان میبخشم . انسان باش ، پاکدل و یکدل . زیرا گرسنه بودن ، صدقه گرفتن و در فقر مردن بارها قابل تحمل تر از پست بودن و بی عاطفه بودن است .

پدر تو ، چارلی چاپلین

  • Like 1
لینک به دیدگاه
نمیدونم مطلبی که نوشتین درسته یا نه ولی تا جایی که من میدونم چارلی به خاطر این نامه نوبل ادبی گرفته:ws37:

منم راست و دروغش همینطور ک نوشتم نمیدونم اما

حقیقتش من که همچین چیزی نشنیدم که نوبل ادبی گرفته باشه

الان اینجا هم چک کردم اسمش نبود!!http://www.seemorgh.com/culture/default.aspx?tabid=2072&conid=13949

  • Like 1
لینک به دیدگاه
منم راست و دروغش همینطور ک نوشتم نمیدونم اما

حقیقتش من که همچین چیزی نشنیدم که نوبل ادبی گرفته باشه

الان اینجا هم چک کردم اسمش نبود!!http://www.seemorgh.com/culture/default.aspx?tabid=2072&conid=13949

 

 

من کتابشو دارم ولی گمش کردم تو اون نوشته بود که نوبل ادبی گرفته:ws3:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
من کتابشو دارم ولی گمش کردم تو اون نوشته بود که نوبل ادبی گرفته:ws3:

 

 

 

ولی من فک نکنم چون توی نت همچین چیزی پیدا نکردم.اصلا باورت میشه تو همین کتابا گفته شده چارلی ایرانی بوده؟؟!!

اصلا این حرفا به بحث تاپیک چه!!!:w58:بیخیال همشون بشیم بهتره

شب بخیر شاروک عزیز

  • Like 1
لینک به دیدگاه

من نمیدونم این اساتید برجسته فیزیک چه هدفی دارند اما فکر میکنم حرفهاشون طبق این چیزی که این چند ساله هم دیده ایم از اوضاع جاری کشور بیراه نیست...

شاید هم اونا غلو کرده اند هم ایرج حسابی!!!!اما هیچکدام حقیقت محض نیست

  • Like 3
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...