رفتن به مطلب

مشاوره ازدواج: راهنمایی (چطور باید نه بگم ؟!)


ارسال های توصیه شده

این شرایطی رو که می گم رو تصور کنین بعد پاسخ بدین :

 

یه دختر و پسر 22 ساله که پسره 6 ماه هم از دختره کوچیک تره

تصادفا این دو طی یه دعوا با هم آشنا می شن

اما آقا پسر از اون جایی که پدرش یه سرمایه داره خیلی بزرگه و یه دونه پسر هم هست خانواده اش تصمیم دارن که زودتر براش همسر مناسبی انتخاب کنن (!!!!!!!!!!!:w58:)

بعد از اون اتفاق شرایطی پیش میاد که دو خانواده با هم آشنا می شن و رفت و آمدهای خانوادگی شروع می شه این وسط اتفاقی هم برای دختره می افته که پسره کمکش می کنه و به نوعی دختره خودش رو مدیون پسره میبینه :sigh:

پسره بعد از یه مدت به دختره ابراز علاقه می کنه و موضوع ازدواج زودهنگامش رو عنوان می کنه اما با مخالفت دختره رو به رو می شه ، با این حال دست از دختره نمی کشه و بعد از یه سال دوباره سر صحبت رو باز می کنه

دختر خانم هم داره ادامه تحصیل می ده از طرفی فعلا به هیچ عنوان به ازدواج فکر نمی کنه و در واقع به تازگی از یه ازدواج از پیش تعیین شده فامیلی فرار کرده

و حالا با همه این اوصاف مشکل کجاست ؟! :ws52:

 

مشکل اینه که دختره با توجه به این که چندین بار به پسره متذکر شده که نمی خواد ازدواج کنه اما پسره دست بردار نیست و حتی می خواد قضیه رو با خانواده اش در میان بگذاره که خواستگاری رسمی صورت بگیره چون خانواده اش دختر دیگه ای رو برای ازدواجش در نظر گرفتن

از طرفی هم طی این مدت دختره به خاطر کمک هایی که پسره بهش کرده و صد البته با تمام بی توجهی ها و بد اخلاقی ها باز هم همیشه پسره توی شرایط سخت کنارش بوده ، دوست نداره دلش رو بشکنه و با یه جواب تند ناراحتش کنه (یه علاقه برادرانه رو تصور کن)

اما پسره هم به هیچ صراطی مستقیم نیست :icon_pf (34):

اگر قرار باشه کار هم به خانواده ها بکشه می شه اول بدبختی های دختره توی فامیلشه

 

حالا به نظر شما دختره باید از چه راهی وارد بشه ؟

لینک به دیدگاه

به نظر من بهترین راه دل کندن برای یک انسان که گیر سه پیچ میده، اینست که کاری کنی ازت متنفر بشه. :ws38:

 

این متنفر شدن میتونه در یکسری مراحل آشنایی صوری باشه با یکسری عکس العمل هایی که مثلا پسره فکر کنه روانی هستی. :w58:

لینک به دیدگاه
به نظر من بهترین راه دل کندن برای یک انسان که گیر سه پیچ میده، اینست که کاری کنی ازت متنفر بشه. :ws38:

 

این متنفر شدن میتونه در یکسری مراحل آشنایی صوری باشه با یکسری عکس العمل هایی که مثلا پسره فکر کنه روانی هستی. :w58:

 

کرده اما جواب نمی ده

واقعا باید اعتراف کنم که گاهی پسرا غیر قابل پیش بینی هستن

مثلا چند مورد بوده که دختره دقیقا برعکس پسره عمل کرده اما این باعث جلب توجه بیشتر شده

 

ازدواج از روی ترحم خوب نیست.اگر دختر نمی تونه رک بگه نه به خونوادش بگه اونا بگن به پسر.

اصلا بحث ازدواج نیست یعنی دختره به هیچ عنوان به ازدواج فکر نمی کنه !

اما نمی خواد دل پسره هم ازش بگیره ؛ هر چند که گفتم یه مدت هم راه تند خویی و بی توجهی بهش رو در پیش گرفته بود اما بی تاثیر بوده

گفتم که مشکل اینه که پای خانواده ها وسط نیاد :sigh:

هر چند دایی دختره قبلا در این مورد با پسره صحبت کرده اما باز هم نتیجه ای نداشته

 

پ.ن : من که واقعا در این مورد فکری به ذهنم نمی رسه !

لینک به دیدگاه
کرده اما جواب نمی ده

واقعا باید اعتراف کنم که گاهی پسرا غیر قابل پیش بینی هستن

مثلا چند مورد بوده که دختره دقیقا برعکس پسره عمل کرده اما این باعث جلب توجه بیشتر شده

 

به نظرم بلد نیست دقیقا کاری کنه طرف متنفر بشه و بره !!!

 

پسرا غیرقابل پیش بینی هستند ولی اگر غرورشون رو لگدمال کنی، یا میرن یا کینه ای میشن و در هر دو صورت برنده ای. :a030:

لینک به دیدگاه

 

اصلا بحث ازدواج نیست یعنی دختره به هیچ عنوان به ازدواج فکر نمی کنه !

اما نمی خواد دل پسره هم ازش بگیره ؛ هر چند که گفتم یه مدت هم راه تند خویی و بی توجهی بهش رو در پیش گرفته بود اما بی تاثیر بوده

گفتم که مشکل اینه که پای خانواده ها وسط نیاد :sigh:

هر چند دایی دختره قبلا در این مورد با پسره صحبت کرده اما باز هم نتیجه ای نداشته

 

پ.ن : من که واقعا در این مورد فکری به ذهنم نمی رسه !

 

اینکه پسره دلش نگیره درسته ولی نمیشه بخاطر اینکه اون دلش نگیره تو مسیری قرار بگیره که دوست نداره.

دقیقا مشکل همینه.پسره با خودش میگه اگر خونواده ها بیان وسط چون شرایطش خوبه دختره رو راضی میکنن خونواده ها.

بی محلی و بی توجهی نتیجه برعکس داره.

باز هم دایی دختره با پسره حرف بزنه خوبه.

لینک به دیدگاه

چه بدبختی برا دختر توفامیل پیش میادمگه؟

خب مگه فامیل قراره بفهمن که دختر چه خواستگاری داره؟

اصلا به فامیل چه؟

گند بزنم به هرچی "حرف مردم"ه!!!:icon_pf (34):

لینک به دیدگاه
به نظرم بلد نیست دقیقا کاری کنه طرف متنفر بشه و بره !!! پسرا غیرقابل پیش بینی هستند ولی اگر غرورشون رو لگدمال کنی، یا میرن یا کینه ای میشن و در هر دو صورت برنده ای. :a030:
گناه داره !!!!!! این طوری که اگه یه سیلی بزنه توی گوشش و بگه من تو رو نمی خوام خیلی بهتره من شخصا می گم یه عده از این پسرایی که با دخترا بازی می کنن گاهی به خاطر ضربه ایه که شاید از اولین شخص خوردن همون طور که در مورد دخترا هم صدق می کنه
اینکه پسره دلش نگیره درسته ولی نمیشه بخاطر اینکه اون دلش نگیره تو مسیری قرار بگیره که دوست نداره. دقیقا مشکل همینه.پسره با خودش میگه اگر خونواده ها بیان وسط چون شرایطش خوبه دختره رو راضی میکنن خونواده ها. بی محلی و بی توجهی نتیجه برعکس داره. باز هم دایی دختره با پسره حرف بزنه خوبه.
اولا که متاسفانه دختره دیگه داییش رو نداره ....... ضمنا پسره با کمال تعجب با هر سازی می رقصه حتی می گه حاضره چند سالی رو بره خارج از کشور برای ادامه تحصیل که از دسترس پدر و مادرش دور باشه و بعده ها زمانی که دختره آمادگی داشت برگرده و اما در مورد خانواده ها مشکل اینجاست که اگه موضوع یه خواستگار مطرح بشه دختره باز برمیگرده سر پله اول و همون ازدواج تحمیلی در کل شرایط فامیلیش اون قدر مزخرفه که نمی شه روش هیچ حسابی باز کرد به همین خاطر می گم نباید اصلا موضوع مطرح بشه
چه بدبختی برا دختر توفامیل پیش میادمگه؟ خب مگه فامیل قراره بفهمن که دختر چه خواستگاری داره؟ اصلا به فامیل چه؟ گند بزنم به هرچی "حرف مردم"ه!!!:icon_pf (34):
پاسخ شما رو هم توی پست قبلی به نهال دادم ________________________ حالا یه چیزی بگم ؟! به نظرتون اگه بهش بگه آره برو برای ادامه تحصیلت من هر وقت آمادگی داشتم بعد برگرد کار درستیه ؟ البته این یعنی گفتن یه دروغ بزرگ اما خب بعد از کلی فکر کردن شخصا چیز دیگه ای به نظرم نمی رسه :(
لینک به دیدگاه
گناه داره !!!!!! این طوری که اگه یه سیلی بزنه توی گوشش و بگه من تو رو نمی خوام خیلی بهتره من شخصا می گم یه عده از این پسرایی که با دخترا بازی می کنن گاهی به خاطر ضربه ایه که شاید از اولین شخص خوردن همون طور که در مورد دخترا هم صدق می کنه

 

برای یکسری آدم ها باید تجارب تلخ رخ بده تا به خودشون بیان.

 

سیلی محکم برای خیلی ها لازمه و من هم در بخش هایی از زندگی که محکم سیلی خوردم بیشترین درس رو گرفتم. :icon_redface:

 

پسری که اینقدر نادونه که هوس رو با ازدواج اشتباه میگیره و دچار چیزی به نام عشق یکطرفه میشه، چرا نباید سرش محکم به سنگ بخوره؟

 

وقتی متوجه نیست ازدواج امری کاملا دو طرفه هست و وقتی تفاهمی نیست، باز اصرار میکنه یعنی غروری نداره و شکستن این غرور نداشته تنها راهی هست که طرف به خودش بیاد. :ws38:

لینک به دیدگاه
برای یکسری آدم ها باید تجارب تلخ رخ بده تا به خودشون بیان. سیلی محکم برای خیلی ها لازمه و من هم در بخش هایی از زندگی که محکم سیلی خوردم بیشترین درس رو گرفتم. :icon_redface: پسری که اینقدر نادونه که هوس رو با ازدواج اشتباه میگیره و دچار چیزی به نام عشق یکطرفه میشه، چرا نباید سرش محکم به سنگ بخوره؟ وقتی متوجه نیست ازدواج امری کاملا دو طرفه هست و وقتی تفاهمی نیست، باز اصرار میکنه یعنی غروری نداره و شکستن این غرور نداشته تنها راهی هست که طرف به خودش بیاد. :ws38:
_____________قابل توجه اونایی که یه طرفه عاشق می شن _____________ گفته اتون جای تامل داره ........ هر چند که در مورد احساس اون هم نمی تونم هیچ قضاوتی داشته باشم ! ....... پس یعنی به نظرتون یه دروغ مصلحتی (همیشه حالم از این کلمه بد می شد:( ) جواب نمی ده ؟!
لینک به دیدگاه
کرده اما جواب نمی ده

واقعا باید اعتراف کنم که گاهی پسرا غیر قابل پیش بینی هستن

مثلا چند مورد بوده که دختره دقیقا برعکس پسره عمل کرده اما این باعث جلب توجه بیشتر شده

 

 

اصلا بحث ازدواج نیست یعنی دختره به هیچ عنوان به ازدواج فکر نمی کنه !

اما نمی خواد دل پسره هم ازش بگیره ؛ هر چند که گفتم یه مدت هم راه تند خویی و بی توجهی بهش رو در پیش گرفته بود اما بی تاثیر بوده

گفتم که مشکل اینه که پای خانواده ها وسط نیاد :sigh:

هر چند دایی دختره قبلا در این مورد با پسره صحبت کرده اما باز هم نتیجه ای نداشته

 

پ.ن : من که واقعا در این مورد فکری به ذهنم نمی رسه !

 

گناه داره !!!!!! این طوری که اگه یه سیلی بزنه توی گوشش و بگه من تو رو نمی خوام خیلی بهتره من شخصا می گم یه عده از این پسرایی که با دخترا بازی می کنن گاهی به خاطر ضربه ایه که شاید از اولین شخص خوردن همون طور که در مورد دخترا هم صدق می کنه اولا که متاسفانه دختره دیگه داییش رو نداره ....... ضمنا پسره با کمال تعجب با هر سازی می رقصه حتی می گه حاضره چند سالی رو بره خارج از کشور برای ادامه تحصیل که از دسترس پدر و مادرش دور باشه و بعده ها زمانی که دختره آمادگی داشت برگرده و اما در مورد خانواده ها مشکل اینجاست که اگه موضوع یه خواستگار مطرح بشه دختره باز برمیگرده سر پله اول و همون ازدواج تحمیلی در کل شرایط فامیلیش اون قدر مزخرفه که نمی شه روش هیچ حسابی باز کرد به همین خاطر می گم نباید اصلا موضوع مطرح بشه پاسخ شما رو هم توی پست قبلی به نهال دادم ________________________ حالا یه چیزی بگم ؟! به نظرتون اگه بهش بگه آره برو برای ادامه تحصیلت من هر وقت آمادگی داشتم بعد برگرد کار درستیه ؟ البته این یعنی گفتن یه دروغ بزرگ اما خب بعد از کلی فکر کردن شخصا چیز دیگه ای به نظرم نمی رسه :(

 

 

یه جورایی از گفته هاتون به نظرم رسید که دختره هم بدش نمیاد از پسره.

ببین اگه واقعی نباشه این چیزی که میگی به پسره گفته شده ولی بازم دست بردار نیست خب معلومه جواب نمیده. این قضیه کاملا حس میشه که طرف واقعاً از ته دلش داره میگه برو ما به درد هم نمیخوریم یا نه.

ترحم و دلم نمیاد که نداریم!

مسئله شوخی برداری نیست! آخه بهش مدیونه و اینا نداریم. بهش مدیونه خب تو یه جای دیگه جبران میشه.

ولی این فرم آشنایی بیشتر شبیه فیلم فارسیه، اونم تو این سن من یه ذره بدبینم نسبت به این ازدواج. باور کنید کمتر پسریه که یه ذره چشم و گوشش باز شه بشه پای یه زندگی پایبندش کرد.

بازم نمیشه همینجوری نظر داد.

 

ولی در کل سعی کنید بتونید حرفتون رو بزنید تو خونه!

کامل درک میکنم منظورت چیه از اینکه میگیی اگه حرف ازدواج زده بشه دوباره تو خونه داستان دارم. البته خیلی از دخترا متاسفانه مثل اون دختره هستن ولی باید باهاش مبارزه کنی.

ولی یاد بگیر بتونی به بقیه بفهمونی که من قصد ازدواج ندارم یعنی ندارم، تمام!

محالِ آدم بخواد کاری کنه و کسی بتونه جلوشو بگیره یا عکس این قضیه:icon_gol:

لینک به دیدگاه
_____________قابل توجه اونایی که یه طرفه عاشق می شن _____________ گفته اتون جای تامل داره ........ هر چند که در مورد احساس اون هم نمی تونم هیچ قضاوتی داشته باشم ! ....... پس یعنی به نظرتون یه دروغ مصلحتی (همیشه حالم از این کلمه بد می شد:( ) جواب نمی ده ؟!

 

دروغ خیلی جاها خوب هست اگر بتواند از یک مفسده بزرگ تری جلوگیری کند ولی خوب خیلی جاها آدم اشرافی به قضیه نداره، خود دروغ میشه مفسده بزرگ تر !!!

 

در حال حاضر مفسده بزرگ تر زندگی برای یک عمر با آدمی هست که هیچ علاقه ای بهش نیست، پس دروغ و نقش بازی کردن تنها راه حل هست، چرا که اگر فرد امروز زده بشه، خیلی بهتره که 2 سال بعد از زندگی و با وجود بچه و طلاق و... زده بشه . :icon_razz:

 

چون متاسفانه هوس برای مالکیت جنس مخالف یا مال دنیا یا هرچیز دیگه، تا حدی آدم رو کور میکنه که جز ضربه ای سهمگین نمیتونه اون رو از جا بپرونه.

لینک به دیدگاه
اولا که متاسفانه دختره دیگه داییش رو نداره ....... ضمنا پسره با کمال تعجب با هر سازی می رقصه حتی می گه حاضره چند سالی رو بره خارج از کشور برای ادامه تحصیل که از دسترس پدر و مادرش دور باشه و بعده ها زمانی که دختره آمادگی داشت برگرده و اما در مورد خانواده ها مشکل اینجاست که اگه موضوع یه خواستگار مطرح بشه دختره باز برمیگرده سر پله اول و همون ازدواج تحمیلی در کل شرایط فامیلیش اون قدر مزخرفه که نمی شه روش هیچ حسابی باز کرد به همین خاطر می گم نباید اصلا موضوع مطرح بشه

 

درمورد ازدواج تحمیلی که بهت حق می دم می فهمم.تو فامیل حتی ممکنه یکی خیلی ایده آل باشه ولی باید سعی کنه محکم حرفشو بزنه و بگه نه.

یکی ممکنه عالی هم باشه ولی تنها توجیه نداشتن علاقه باشه که اگر این نداشتن علاقه محکم و قاطع گفته بشه دیگران حرفی نمی تونن بزنن.

البته ممکنه هر بار به دوره حرف اون ازدواج تحمیلی مطرح بشه ولی وقتی دختره گفته نه باید صبور باشه و رو تصمیمش وایسته.

وقتی یک ازدواج فامیلی از طرف یک دختر کنسل میشه هر بار با اومدن هر خواستگار و هر مورد ازدواج مطمئن باش اون قضیه ازدواج فامیلی که کنسل شده باز مطرح میشه و مقایسه میشه ولی این بستگی به دختر داره که بتونه محکم حرفشو بزنه.

وقتی در این مورد پسره میگه من میرم خارج تا دختره آمادگی پیدا کن بازم خوب نیست. باید یه دلیل محکم بیاره دختر.مثلا رک بگه تو اونی که من می خوام نیستی.حتما پسره ناراحت میشه ولی عذاب وجدان دختر تو این مورد بی معنی هست چون داستان یک عمر زندگیه. وقتی دختر بگه من آمادگی ازدواج ندارم پسره با خودش میگه داره ناز میکنه و هی داستان رو ادامه میده.

لینک به دیدگاه

پسری با این سن و سال بیشتر دوس داره نقش عاشق رو بازی کنه و سعی میکنه به طرف خودش اینو بفهمونه.چون این کارا تو این سن و سال لذت روحی زیادی رو براش داره و نمیشه گفت صددرصد بر اساس عقل و منطق فکر میکنه.لذا به نظر من گذشت زمان میتونه این مساله رو حل کنه حتی خارج رفتن پسره میتونه تو باز شدن چشم و گوشش کمک زیادی کنه و بعد از برگشتن بهتر با این مساله کنار بیاد:icon_gol:

لینک به دیدگاه
درمورد ازدواج تحمیلی که بهت حق می دم می فهمم.تو فامیل حتی ممکنه یکی خیلی ایده آل باشه ولی باید سعی کنه محکم حرفشو بزنه و بگه نه.

یکی ممکنه عالی هم باشه ولی تنها توجیه نداشتن علاقه باشه که اگر این نداشتن علاقه محکم و قاطع گفته بشه دیگران حرفی نمی تونن بزنن.

البته ممکنه هر بار به دوره حرف اون ازدواج تحمیلی مطرح بشه ولی وقتی دختره گفته نه باید صبور باشه و رو تصمیمش وایسته.

وقتی یک ازدواج فامیلی از طرف یک دختر کنسل میشه هر بار با اومدن هر خواستگار و هر مورد ازدواج مطمئن باش اون قضیه ازدواج فامیلی که کنسل شده باز مطرح میشه و مقایسه میشه ولی این بستگی به دختر داره که بتونه محکم حرفشو بزنه.

وقتی در این مورد پسره میگه من میرم خارج تا دختره آمادگی پیدا کن بازم خوب نیست. باید یه دلیل محکم بیاره دختر.مثلا رک بگه تو اونی که من می خوام نیستی.حتما پسره ناراحت میشه ولی عذاب وجدان دختر تو این مورد بی معنی هست چون داستان یک عمر زندگیه. وقتی دختر بگه من آمادگی ازدواج ندارم پسره با خودش میگه داره ناز میکنه و هی داستان رو ادامه میده.

 

درود:icon_gol:

 

متاسفانه خیلی از دخترا نمیتونن رو حرف خانوادشون حرف بزنن.

دیدم به چشم خودم که یه دختر 19 ساله به زور خانواده ازدواج کرد با کسی و 6 ماه نشد از هم جدا شدن.

حالا خیلی دوست دارم پدر مادر اون دختر رو ببینم!

بگم راحت شدین؟ دخترتون رو قشنگ بدبخت کردین؟!

واقعاً هیچ طرز فکر خاصی راجع به مطلقه بودن یه خانم ندارم، خب به این تیجه رسیده تنها زندگی کنه. ولی فقط آدم یه لحظه خودش رو جای اون دختره 19 ساله بیوه بذاره ببینه تو جامعه چه فشاره سنگینی روشه! فقط هم به خاطر اینکه طرف نتونسته بگه نه!

لینک به دیدگاه

متاسفم که نقل قول نمی گیرم چون پستم طولانی می شد اما :

 

در مورد این که جناب NYC می گن معلومه که دختره از پسره خوشش میاد این کاملا درسته ! گفتم که دختره واقعا به پسره علاقه داره اما دقیقا مثل برادرش و همه این داستان ها هم برای این که پسره رنجیده خاطر نشه به خاطر علاقه خود دختره است که دوست نداره کسی رو که برادرانه دوستش داره و توی شرایط بدی که داشته تنهاش نذاشته بخواد با یه برخورد بد از خودش برونه

و اما در مورد ازدواجی هم که می گین در موردش بدبین هستین ؛ اصلا همه این داستانا سر اینه که دختره به هیچ عنوان اصلا به ازدواج فکر نمی کنه ؛ چون پسره با این که سنش کمه اما به خاطر نوع تربیتش اصلا مثل هم سن و سالای خودش رفتار نمی کنه و شاید برای یه دختر واقعا همسر ایده آلی هم باشه

اما در مورد اون دختره نه تنها الان به ازدواج فکر نمی کنه بلکه این پسر هیچ یک از معیارهای مد نظر دختر رو نداره !

 

و اما در مورد ازدواج فامیلی :

نمی دونم سریال پدر سالار رو یادتونه یا نه ؟

اما پدر بزرگ دختره رو یه چیزی 100 پله بدتر از شخصیت اون سریال تصور کنید !!!!

آدم فوق العاده مستبدی که فقط و فقط باید رای و نظر خودش باشه و دیگر هیچ ......

این ازدواج فامیلی تحمیلی هم از طرف اون بود که البته متاسفانه بدشانسی که دختره آورد این بود که هم پسره راضی بود هم خانواده اش و هم خانواده دختره !

به جز دایی دختره هم کسی از احساس واقعی دختره باخبر نبود و تنها راه نجاتش اون بود که متاسفانه ...... :sad0:

پدر بزرگه هم فعلا سر مسائلی دست از سر نوه اش برداشته تا بحرانی رو که نوه اش به خاطر داییش که تمام وابستگیش بود بگذرونه و این بار دیگه هیچ راه درویی نیست اگر بدونه دختره خواستگاری داره (این یعنی حکم تایید که دختره بحران رو رد کرده !)

البته دختره خیلی راحت می تونه به پدر و مادرش در این مورد بگه که به هیچ عنوان راضی به این ازدواج نیست اما این یعنی یه کودتا توی فامیل دختره (اگه اخلاقیات پدر بزرگه رو بتونین تجسم کنین کاملا درک می کنین که دارم چی می گم ) و قطع رابطه کل فامیل و طرد شدن پدر دختره و خلاصه 1001 اتفاقی که نباید بیفته ........

 

با همه اینا به نظرم بهترین موردی که به نظر من رسید این بود که دختره به پسره بگه که هر دو فعلا ادامه تحصیل بدن ؛ خب با این کار پسره باید جلوی خانواده اش بایسته و نه بگه (و این بدترین عذاب برای دختره است ) تا بتونه برای ادامه تحصیل بره و حرف پدر و مادرش رو زیر پا بذاره

اما با این حال من فکر می کنم شاید طی این مدت پسره با توجه به تجربیاتی که کسب می کنه تفکرات و حتی ایده آل هاش تغییر کنه

باز هم این نظر من بود که به نظرم بهترین از بدترین هاست :5c6ipag2mnshmsf5ju3

 

واقعا دیگه نمی دونم چی بگم ....:hanghead:

لینک به دیدگاه
درود:icon_gol:

 

متاسفانه خیلی از دخترا نمیتونن رو حرف خانوادشون حرف بزنن.

دیدم به چشم خودم که یه دختر 19 ساله به زور خانواده ازدواج کرد با کسی و 6 ماه نشد از هم جدا شدن.

حالا خیلی دوست دارم پدر مادر اون دختر رو ببینم!

بگم راحت شدین؟ دخترتون رو قشنگ بدبخت کردین؟!

واقعاً هیچ طرز فکر خاصی راجع به مطلقه بودن یه خانم ندارم، خب به این تیجه رسیده تنها زندگی کنه. ولی فقط آدم یه لحظه خودش رو جای اون دختره 19 ساله بیوه بذاره ببینه تو جامعه چه فشاره سنگینی روشه! فقط هم به خاطر اینکه طرف نتونسته بگه نه!

 

دوست من مشکل همیشه با نه گفتن حل نمی شه :icon_gol:

گاهی می شه آغاز مشکلات (نه البته صرفا در این موردی که شما مثال زدین )

نمی شه در مورد همه یه حکم صادر کرد باید در جایگاه اون فرد و با تفکرات اون باشی تا بتونی قضاوتش کنی .... :hanghead:

لینک به دیدگاه
دوست من مشکل همیشه با نه گفتن حل نمی شه :icon_gol:

گاهی می شه آغاز مشکلات (نه البته صرفا در این موردی که شما مثال زدین )

نمی شه در مورد همه یه حکم صادر کرد باید در جایگاه اون فرد و با تفکرات اون باشی تا بتونی قضاوتش کنی .... :hanghead:

 

کاملاً حرفت درسته.:icon_gol:

منم فقط با توجه به همین چند خطی که نوشتی نظر دادم.

لینک به دیدگاه
متاسفم که نقل قول نمی گیرم چون پستم طولانی می شد اما :

 

در مورد این که جناب NYC می گن معلومه که دختره از پسره خوشش میاد این کاملا درسته ! گفتم که دختره واقعا به پسره علاقه داره اما دقیقا مثل برادرش و همه این داستان ها هم برای این که پسره رنجیده خاطر نشه به خاطر علاقه خود دختره است که دوست نداره کسی رو که برادرانه دوستش داره و توی شرایط بدی که داشته تنهاش نذاشته بخواد با یه برخورد بد از خودش برونه

و اما در مورد ازدواجی هم که می گین در موردش بدبین هستین ؛ اصلا همه این داستانا سر اینه که دختره به هیچ عنوان اصلا به ازدواج فکر نمی کنه ؛ چون پسره با این که سنش کمه اما به خاطر نوع تربیتش اصلا مثل هم سن و سالای خودش رفتار نمی کنه و شاید برای یه دختر واقعا همسر ایده آلی هم باشه

اما در مورد اون دختره نه تنها الان به ازدواج فکر نمی کنه بلکه این پسر هیچ یک از معیارهای مد نظر دختر رو نداره !

 

و اما در مورد ازدواج فامیلی :

نمی دونم سریال پدر سالار رو یادتونه یا نه ؟

اما پدر بزرگ دختره رو یه چیزی 100 پله بدتر از شخصیت اون سریال تصور کنید !!!!

آدم فوق العاده مستبدی که فقط و فقط باید رای و نظر خودش باشه و دیگر هیچ ......

این ازدواج فامیلی تحمیلی هم از طرف اون بود که البته متاسفانه بدشانسی که دختره آورد این بود که هم پسره راضی بود هم خانواده اش و هم خانواده دختره !

به جز دایی دختره هم کسی از احساس واقعی دختره باخبر نبود و تنها راه نجاتش اون بود که متاسفانه ...... :sad0:

پدر بزرگه هم فعلا سر مسائلی دست از سر نوه اش برداشته تا بحرانی رو که نوه اش به خاطر داییش که تمام وابستگیش بود بگذرونه و این بار دیگه هیچ راه درویی نیست اگر بدونه دختره خواستگاری داره (این یعنی حکم تایید که دختره بحران رو رد کرده !)

البته دختره خیلی راحت می تونه به پدر و مادرش در این مورد بگه که به هیچ عنوان راضی به این ازدواج نیست اما این یعنی یه کودتا توی فامیل دختره (اگه اخلاقیات پدر بزرگه رو بتونین تجسم کنین کاملا درک می کنین که دارم چی می گم ) و قطع رابطه کل فامیل و طرد شدن پدر دختره و خلاصه 1001 اتفاقی که نباید بیفته ........

 

با همه اینا به نظرم بهترین موردی که به نظر من رسید این بود که دختره به پسره بگه که هر دو فعلا ادامه تحصیل بدن ؛ خب با این کار پسره باید جلوی خانواده اش بایسته و نه بگه (و این بدترین عذاب برای دختره است ) تا بتونه برای ادامه تحصیل بره و حرف پدر و مادرش رو زیر پا بذاره

اما با این حال من فکر می کنم شاید طی این مدت پسره با توجه به تجربیاتی که کسب می کنه تفکرات و حتی ایده آل هاش تغییر کنه

باز هم این نظر من بود که به نظرم بهترین از بدترین هاست :5c6ipag2mnshmsf5ju3

 

واقعا دیگه نمی دونم چی بگم ....:hanghead:

 

 

 

این وسط دقیقا به فکر همه هستی به غیر از خودت!

 

من هی قاطی میکنم، من فرض میکنم اون دختره خودتی و مینویسم. متن قبلی رو خوندم شونصد بار مخاطب رو قاطی کردم.

 

 

1- چون خودم آدم به شدت مستقلی هستم واقعاً این روابط و قوانین فامیلی (در بعضی موارد مسخره) ای که میگی رو درک نمیکنم، من نمیتونم علی رغم میل باطنیم دست به کار بزرگی مثل ازدواج بزنم فقط به خاطر اینکه نمیشه رو حرف فلانی حرف زد.

 

2- بعد چرا آخه تو انقدر به فکر دیگرانی تا خودت!!!

بابا جان زندگی توئه! نباید به خاطر اینکه فلانی ممکنه ناراحت میشه هر کاری بکنی که! خودت دقت کن! یکی از دلایل خودته :

"خب با این کار پسره باید جلوی خانواده اش بایسته و نه بگه (و این بدترین عذاب برای دختره است ) تا بتونه برای ادامه تحصیل بره و حرف پدر و مادرش رو زیر پا بذاره!!!"

نمیدونم طرز فکرت چیه، ولی این واقعاً غیر استاندارده.

این طور که تو داری میگی پسره مثلا باید جفت کلیه هاشو داده باشه به تو یا یه همچین چیزی که تو انقدر به فکر نارحت نشدنشی!

یا یک از خود گذشتگی بی نهایت بزرگ برات انجام داده!

 

3- "اما با این حال من فکر می کنم شاید طی این مدت پسره با توجه به تجربیاتی که کسب می کنه تفکرات و حتی ایده آل هاش تغییر کنه"

دقیقا کدوم مدت؟!

خب با این شرایطی که تو داری میگی قرار نیست چیزی عوض شه که بدترم ممکنه بشه برای تو.

 

4- این رو رد کردی! بعدی چی؟

با شرایط سنتی که خانواده شما در مورد ازدواج داره مسلماً دختر تو سن و سال تو باید ازدواج کنه دیگه، خواستگار بعدی رو چی؟ اون گزینه فامیلتون چی؟ اونا رو که دیگه نمیتونی به همین سادگی رد کنی. راه حل کلی پیدا کن.

 

5- خیلی هم علاقه ات بهش رو رو حساب خواهر برادری نذار!

لینک به دیدگاه

نمیخواد نه بگه حالا. جواب مثبت بده. دختره که پسره رو دوس داره. حالا هی ناز می کنه من به عنوان برادر بهش نیگاه می کنم(نه بابا زن بابا) و از این قسم حرفا چه پزی می دن بعضی ها..

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...