رفتن به مطلب

خاطره شما از 8 آذر 76 چیه؟


ارسال های توصیه شده

این 76 بوده ایران و آمریکا 80

شوما کلاس چندمی ریاضیت انقد ضعیفه؟؟:banel_smiley_4::banel_smiley_4:

 

:w58: ایران آمریکا همون جام جهانی بودی که استرالیا رو بردن صعود کردن حالت خوبه؟:w58:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
ظرف چند ماه بزرگ شدی دیگه نه؟:banel_smiley_4:

 

 

 

هانی تو دوم راهنمایی بودی :w58: یه سال از من کوچیکتری؟ خوب موندیا:ws3:

بهله من دوم راهنمایی بودم:w16:

قسمت دوم جوابتم همینو میتونم بگم

  • Like 5
لینک به دیدگاه
این 76 بوده ایران و آمریکا 80

شوما کلاس چندمی ریاضیت انقد ضعیفه؟؟:banel_smiley_4::banel_smiley_4:

 

در جام جهانی 98 فرانسه ایران در گروه F و با تیم های یوگوسلاوی، آمریکا و آلمان هم گروه بود.

بازی اول که میاتوویچ با یه ضربه ایستگاهی به نیما نکیسا گل زد.

بازی دوم که با آلمان داشتیم و 2-0 باخیتم. اون گل یورگن کلینزمن به ایران هیچوقت یادم نمیره که پس از گل اومد توی دروازه ایران و تور رو به شکلی تحریک آمیز گرفت توی دستش. یادمه فحشش دادم.

 

بازی سوم هم که با آمریکا داشتیم و 2-1 بردیم. گل اول رو حمید استلی روی سانتر از سمت راست جواد زرینچه با یه شربه سر به گوشه دروازه زد و گل دوم هم مهدی مهدوی کیا روی یک فرار خیلی قشنگ و سریع زد.

 

گل آمریکا هم به زور و توی شلوغی محوطه شش قدم زده شد :ws3:

 

کلا جام جهانی خاطره انگیزی بود.

خاطراتی از اون جام یادم هست که از جام جهانی 2006 آلمان یادم نیست :ws37:

 

فکر کنم بازی دوستانه ایران و آمریکا رو یادت میاد که 1-1 شد :ws37:

تاریخش یادم نیست

  • Like 6
لینک به دیدگاه
در جام جهانی 98 فرانسه ایران در گروه F و با تیم های یوگوسلاوی، آمریکا و آلمان هم گروه بود.

بازی اول که میاتوویچ با یه ضربه ایستگاهی به نیما نکیسا گل زد.

بازی دوم که با آلمان داشتیم و 2-0 باخیتم. اون گل یورگن کلینزمن به ایران هیچوقت یادم نمیره که پس از گل اومد توی دروازه ایران و تور رو به شکلی تحریک آمیز گرفت توی دستش. یادمه فحشش دادم.

 

این صحنه رو یه چیزاییش رو یادمه ولی کامل یادم نیست که چی به چی شد...

 

چرا کلینزمن اون کارو کرد؟دلیل خاصی داشت؟

  • Like 4
لینک به دیدگاه
این صحنه رو یه چیزاییش رو یادمه ولی کامل یادم نیست که چی به چی شد...

 

چرا کلینزمن اون کارو کرد؟دلیل خاصی داشت؟

 

از خوشحالی زیاد :ws37:

ولی از نظر من خیلی بدحرکتی کرد.

من که عصبی شدم :icon_razz:

 

 

[‌DLBOX=http://www.justzik.net/videos_bBJ4aSQR4qE__1998-(June-25)-Germany-2-Iran-0-(World-Cup)-(German-Comemntary).avi.html]از اینجا فیلم رو دانلود کن[/‌DLBOX]

  • Like 3
لینک به دیدگاه
الان که فوتبالمون دیگه نابود شده، واقعاً یاد اون دوران بخیر. استاد اسدیشم به کل بازیکنای الان میارزید :banel_smiley_4:

 

من راهنمایی بودم و ما رو زودتر تعطیل کردن که به بازی برسیم.

همچین که تعطیل کردن، سریع رفتیم اتوبوس سوار شدیم که زودتر برسیم. یکی از بچه هام از این رادیو کوچیکا آورده بود، روشن کرد که اگه شروع شد، تو اون چند دقیقه تو اتوبوسم استفاده کنیم. :ws3:

ولی خب به موقع رسیدم خونه و فقط یکی دو دقیقه گذشته بود. ولی تا دیدم بازیو، احساس کردم از این بازیای قدیمی، نوع فیلمبرداریش یه جور خاصی بود. :ws3:

تو قوطی بودن ایران چه اول بازی چه آخر بازی چه وسط بازی هم استرسی وارد میکرد لامصب :icon_pf (34):

صعودشم در نهایت خیلی زیاد چسبید. :hapydancsmil:

اون گزارش خیابانی هم واسه خودش تو اون بازی خاطره ای بود :ws3:

 

من سوم راهنمایی بودم شیفت عصرا هم بودیم از بدشانسی امتحان علوم داشتیم لعنتیا حتی رادیو هم نذاشتن روشن کنیم ، مدرسه که تعطیل شد مسابقه تموم شده بود رفتیم بیرون دیدیم مردم تو خیابونن ما هم رفتیم قاطی جمعیت به جشن گرفتن بدون اینکه یه لحظه از بازیو دیده باشیم ، ولی شب تکرارشم کلی هیجان داشت همچین که گل زد پریدم هوا کلی خونواده خندیدن گفتن بردن دیگه بالا پریدنت چیه:ws3:

 

منم اون روز کلاس اضافه داشتم.....

سال اول دبیرستان بودم ای روزگاررررر....

 

اومدم خونه ناهار خوردم و به مامانم گفتم سرم درد میکنه نمیرم...کلی جار و جنجال کرد که باید بری و فلان و ال و بل ...کلا با غیبت مخالف بود میگفت جنازه هم باشید غیبت نباید کنید!

منم نرفتم بعد که فوتبال تموم شد دویدم رفتم ساعت بعدی کلاسم رو!خونمون نزدیک مدرسه بود....بعد سوز به دل همه دوستام شد!:w16:

 

من سال اول راهنمایی بودم .. مدرسه نمونه مردمی میرفتم اینا اصلا درک نمیکردن فوتبال چیه! راحت کلاس داشت برگزار میشد و همه رفتن سر کلاس! بازی هم ساعت 1 و نیم بود

من خیلی عصبانی بودم .. و نمیتونستم برم سر کلاس .. خلاصه در رفتم!

 

فردا که رفتم مدرسه،معاونمون گفت: زنگ بزن اولیات بیان وگرنه نمیتونی بری سر کلاس!:banel_smiley_4:

 

من اصلا حالیم نبود چی میگه اینقد که سرخوش بودم:ws3:

 

منم یادمه

سال دوم راهنمایی بودم و مدرسمونم نمونه مردمیو نمیذاشتن جم بخوریم:sad0:

ولی یکی از بچه ها رادیو اورده بودو یکی هم پرچم ایران مدرسه نیمه اولو معلمموم نذاشت گوش کنیم ولی نیمه دوم معلم ریاضیمون گفت گوش کنید ولی صداشو کم کنید بیرون نره ماهم با خیال راحت گوش دادیم بعد که ایران گل زد همه ریختیم توی حیاطو کلی شادی کردیم

بعدم که با سرویس برمیگشتیم خونه پرچم ایرانو از پنجره گرفته بودیم بیرون کلی جیغ و داد میکردیم راننده سرویسمونم با ما همراهی میکردو اروم میرفت و بوق میزد:hapydancsmil:

خیلی روز خوب بود:w16:

 

فکر کنم اول یا دوم راهنمایی بودم.

عصرش کلاس زبان انگلیسی داشتیم، معلم گفت برین خونه فوتبال رو ببینید بعدش بیایید.

 

از این تلویزیون های پارس قدیمی زرد رنگ داشتیم که 8 تا دکمه داشت.

تا وقتی 2 بر صفر عقب بود، بدجوری سردرد داشتم، ولی با هر گل کلی هیجان بهم وارد میشد، فکر کنم بیشترین هیجانم از فوتبال رو اونموقع تجربه کردم.

 

جام جهانی هم که رفت سر هر بازی مدام صلوات میفرستادم فکر میکردم موثره، گل که میخورد میگفتم صلواتم از خلوص نیت نبود. :ws27:

 

دوران ساده لوح بودن انسان هم زیبا هست و اونرا جز دوران سادگی خودم هرگز فراموش نخواهم کرد که لذتش به مراتب بیشتر بود. :icon_gol:

 

WOW

شماها چقد بزرگید!!!

 

من کلاس اول بودم، اصلا یادم نمیاد.

ولی بازی ایران- کره بود که 6-2 بردیم، یادمه چون انقد تخمه خورده بودم داشتم میمردم.:ws3::sigh:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

شنبه بود. ساعت از نماز ظهر می‌گذشت که گربه‌ها جرات کردند کف خیابان‌های ایران را بدون ترس از چرخ ماشین‌ها استراحتگاه خود کنند! ترافیک زیر خط صفر بود وقتی که ساعت 12:45 دقیقه، ساندور پل فرمان بازی را صادر کرد.

 

مدارس ایران دو شیفته بودند، وقتی که احمدرضا عابدزاده یک انگشتی توپی را کنترل کرد و ایرانیان را در سراسر دنیا به امید و اعتماد به نفس دعوت کرد.

...

«ظهری‌ها» از جلو نظام می‌کردند هنگامی که مهدی پاشازاده از روی خط دروازه احمدرضا توپی را بیرون کشید و صف‌ها به سمت کلاس‌ها روانه شدند.

 

بی‌رحم‌ترین آدم‌های روی زمین معلمانی بودند که کلاس‌های درس را تعطیل نکردند. چه آموزش و پرورشی بالاتر از همدلی و خواست یک ملت برای پیروزی و موفقیت و صعود و البته مهربان‌ترین معلم‌های دنیا همان اساتیدی بودند که با شنیدن صدای رادیوها در زیر نیمکت‌های مدرسه تسلیم شدند و فرمان تعطیلی صادر کردند، بدون بخشنامه و مجوز!

 

بازارها راکد شدند و هیچ کاسبی از ضرر آن روزش ننالید. هر دکانی که تلویزیون داشت پر از جمعیت بود و مغازه‌داران کسی را غریبه نمی‌دانستند.

 

«دنیای ورزش» و «کیهان ورزشی» شنبه‌ها منتشر می‌شدند و در کنار ابرار ورزشی رسانه‌های مکتوب و مطمئن زمانه خود بودند اما آن روز زردترین هفته‌نامه‌های وقت هم روی دکه‌های مطبوعاتی نایاب شدند.

 

شبکه 3 هنوز در بیشتر جاها قابل رویت نبود و شبکه 2 وظیفه پخش مستقیم مسابقه ملبورن را بر عهده داشت. دنیا منتظر بود که آخرین تیم راه‌یافته به جام جهانی فرانسه را بشناسد.

 

بیست دقیقه که گذشت، هری کیول دروازه عابدزاده را گشود. هنگامی که او می‌دوید و شادی می‌کرد، این فقط خنده‌های احمدرضا بود که بسان باتری‌های پزشکی بعد از ایست قلبی، اندک امیدی را باقی می‌گذاشت. نیمه اول که تمام شد تلفن خانه مادربزرگ‌های شهر اشغال بود و یک ایران التماس دعا داشتند!

 

از اینترنت و یاهو و جی‌میل و شبکه‌های اجتماعی خبری نبود و موبایل برای اکثریت جامعه به مانند اتومبیل‌های 100 میلیونی این روزگار قابل دسترس و مقدور نبود! هیچ جایی برای دلداری و بحث درباره نیمه اول در فاصله 15 دقیقه وجود نداشت و از قضا تلویزیون هم حالی برای تفسیر نداشت.

 

دو دقیقه اول نیمه دوم مسابقه به مانند همیشه ارتباط صوتی با جواد خیابانی در ملبورن برقرار نبود و برای همین یک گزارشگر گمنام با صدایی پر از استرس عذرخواهی کرد و از داخل استودیو در تهران به گزارش بازی پرداخت. صدایش دور از آن هیجان جهنمی بود و هنوز خیلی با فردوسی‌پور امروز فاصله داشت اما لااقل عادل هم این شانس را داشت که در این مسابقه تاریخی نامش ثبت شود!

 

خیابانی هنوز سلام مجدد نگفته بود که دوباره دروازه ایران فرو ریخت. خشم‌ها در حالت انفجار قرار داشت و انگار همگان دنبال بهانه بودند که جیمی جامپ استرالیایی تور دروازه ایران را پایین کشید. مسابقه متوقف شد. دو گل خورده بودیم و تور دروازه عابدزاده پاره، پاره! همه چیز برای یک مرگ ناگهانی کافی بود اما ناگهان احمدرضا...

 

نمایشنامه‌نویس انگلیسی چند ماه بعد از این مسابقه درباره کله‌معلق‌های عابدزاده در وقفه طولانی بعد از گل دوم بهترین توصیف را انجام داد. او نوشت که «این بهترین نمایش قرن بود!»

 

احمدرضا می‌دوید و کله معلق می‌زد و عجیب‌تر آن‌که می‌خندید! رفتاری که زیباترین مقدمه برای خلق یک معجزه بود. اتفاق عجیبی که حتی بعد از گل کریم باقری هم قابل پیش‌بینی به نظر نمی‌رسید که اگر بود یک عکاس پشت دروازه بوسنیچ می‌ایستاد!

 

کینه بزرگ «تاریخ» در صحنه تک به تک خداداد از عکاسانی است که هرگز پشت دروازه استرالیا حضور نداشتند و هیچ عکس نزدیکی از آن صحنه تاریخی و شادی بعد از گل وجود ندارد! لحظه‌ای که وزن زمین سبک شد. میلیون‌ها ایرانی به آسمان رفتند و هشت دقیقه وقت اضافی آخرین عذاب ممکن برای یک صعود بزرگ بود. صعود نسلی که از نگاه اجتماعی در حال تغییراتی بزرگ بود.

 

نقطه اوج، شادی خیابانی ایرانیان تا نیمه‌شب شنبه بود. روز و شبی که مردم عادی در کنار نظامی و ارتشی و پلیس با هم پایکوبی کردند. اتفاقی که در تاریخ بعد از انقلاب فقط در روز آزادسازی خرمشهر رخ داده بود. برای حضور در آن شادی شورانگیز عمومی نه فراخوانی داده شد و نه برنامه‌ریزی و دعوتی!

 

کسی برای حضور در آن جشن ملی به جلوی آئینه نرفت و لباس‌ها هویدای این اتفاق تاریخی بود. بعدها پلیس اعلام کرد که در آن روز کمترین سرقت و جرم صورت گرفته و این در حالی بود که گربه‌ها حتی در پیاده‌روها هم در امان نبودند!

 

تکمله - یک خاطره شخصی از 8 آذر 76 تصویر تمام‌قدی از شرایط آن روز ایران را نشان می‌دهد: لحظه‌ای که در حوالی میدان ونک سرنشینان یک مرسدس بنز پیاده شدند و با رفتگری که کنار جدول خیابان مشغول دست زدن بود، شادی کردند و رقصیدند. انگار در آن لحظات هیچ‌کس یاد طبقه اجتماعی‌اش نبود. روزی که مرفه و مستضعف دردی نداشتند.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 4
لینک به دیدگاه
[h=2]Bell.gif خاطره شما از 8 آذر 76 چیه؟[/h]

به نام خدا :ws3:

عرضم به حضورتون که، چون تولدم 7 آذر هستش، احتمالا هنوز از پس لرزه های تولدم شاد بودم :ws28:

سلام

امروز 8 آذر مصادف با صعود تیم ملی فوتبال به جام جهانی 98 فرانسه.

اون بازی تاریخی و فراموش نشدنی از باغیرت ترین تیم ملی تاریخ ایران!

 

 

حتماً هر کدوم از فوتبال دوستان خاطره ای از اون روز دارند... :a030:

 

بیاید اینجا خاطره هاتون رو از روز 8 آذر 76 بگید.

حتماً خاطره های جالبی خواهند بود :icon_gol:

 

من جام جهانی فرانسه مشهد بودم (البته خودِ بازیها رو)، خعلی هیجان داشت :ws3:

با یه عذابی پیگیر بازیها بدم که نگو

اما فوتبال اون زمان با حالا فرق داشت

الان عمرا فوتبال ببینم

یکی اسم فوتبال بیاره جلوم انگار فش داده :ws3:

ورزش غیرتی و قشنگ میخوای ببینی بشین والیبال و بسکتبال و اینا :ws3:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

من 8-7 سالم بود

اصلا تو باغ نبودم

فقط یادمه که گل پیروزی رو تو تلویزیون زیاد نشون میداد

منم حس خاصی نداشتم :5c6ipag2mnshmsf5ju3

  • Like 2
لینک به دیدگاه
WOW

شماها چقد بزرگید!!!

 

من کلاس اول بودم، اصلا یادم نمیاد.

ولی بازی ایران- کره بود که 6-2 بردیم، یادمه چون انقد تخمه خورده بودم داشتم میمردم.:ws3::sigh:

 

بچه پررو بازی ایران استرالیا یادت نیس بعد بازی دو سال قبلش یادته :vahidrk: دروخ گو:whistles: فینگیلی فسقلی:icon_razz:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
شنبه بود. ساعت از نماز ظهر می‌گذشت که گربه‌ها جرات کردند کف خیابان‌های ایران را بدون ترس از چرخ ماشین‌ها استراحتگاه خود کنند! ترافیک زیر خط صفر بود وقتی که ساعت 12:45 دقیقه، ساندور پل فرمان بازی را صادر کرد.

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

خیلی قشنگ بود دقیقا اون لحظه ها برام تداعی شد واقعا نسل ما عجب نسلیه چه خاطرات شیرینی داریم در عین اینکه سوختیم و خاکستر شدیم:ws37:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
بچه پررو بازی ایران استرالیا یادت نیس بعد بازی دو سال قبلش یادته :vahidrk: دروخ گو:whistles: فینگیلی فسقلی:icon_razz:

 

خودتی:whistles:

ایران- کره رو یادمه، دلیلشم گفتم:vahidrk:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
خودتی:whistles:

ایران- کره رو یادمه، دلیلشم گفتم:vahidrk:

 

دلیلش اینه که تخمه خوردی بعدم شیشه شیرتو دادی بالا دل درد شدی ، نی نی بد:whistles:

 

اگه یادته گلاشو کی زد؟:w02:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
دلیلش اینه که تخمه خوردی بعدم شیشه شیرتو دادی بالا دل درد شدی ، نی نی بد:whistles:

 

اگه یادته گلاشو کی زد؟:w02:

 

علی دایی- کریم باقری- خداداد عزیزی:whistles:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
علی دایی- کریم باقری- خداداد عزیزی:whistles:

 

آورین عمویی مث اینکه دندون درآودره بودی اون موقع:lol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...