رفتن به مطلب

علیرضا روشن


ارسال های توصیه شده

من در برهوت

تنها نیستم

برهوت با من است

 

 

 

 

گلوله که خوردم

تو به پریدن ِ آن پرنده نگاه کن

 

 

 

 

از تو مدد نمیخواهیم – تو را میخواهیم

در بر عاشقانت بستی

که در زدن بیاموزند؟

 

 

 

آمدن ِ كسي را انتظار نميكشم

به خودت نگاه ميكنم

اي تاريكي

 

 

 

 

 

به خود نميگيرد

شاخهاي كه در روشناي ِ چراغت افتاده است

تو

به دنبال ِ پرندهاي هستي

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

دلتنگي خيابان شلوغي ستکه تو در ميانه اش ايستاده باشيببيني مي آيندببيني مي روندو تو همچنان ايستاده باشي

لینک به دیدگاه

تابوت اگر دو مرده را جا میداشتمن آنجا می بودم کنار تو افسوسما بنده گان ناگزیریماماحالا که هجران پیشانی نوشت مقدر آدمی استاین درخت که اینک تکیه گاه توستامروز منماین درخت که امروز منمفردا تابوتتبمانی درختت می شومبمیری تابوتت ...

لینک به دیدگاه

من به در ِ خانه ات تکيه داده امعابران مي گويند نيستبه خانه ي متروکش نگاه کننيسترفته استمي گويند و مي روندسي سال است مي گويندنيسترفته استگفته اند و رفته اندمن امابه درِ خانه ات تکيه داده ام


    [*=right]

لینک به دیدگاه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

مرا به رد شعرم دنبال کن

 

من رد پا ندارم

رد درد را بگیر

و به من برس

*

ما آب را

برای گریستن نوشیده ایم

*

چه کند شیشه در آماجِ سنگ

جز شکستن؟

*

به ظاهر

شعر نوشتن

به واقع

به مرگ نزدیک شدن

*

در فراق یار

بی قراری

عینِ صبر است

*

دلم گوزنِ تیرخورده ای

که در پنهان جایِ دره ماغ می کشد

دیگران می شنوند

من اما

جان می کنم

*

خلال آخر کبریت را

باد

بگذار سیگارم را روشن کند

من آرزو به دلم

تو دیگر آزارم نده

*

من

از دست دادن را

به دست آورده ام

*

از درها

دری را می کوبم

که به رویم باز نمی شود

*

درد یکی است

بیمار بسیار

*

پلنگ

خال خال نیست

داغِ صدهزار هلالِ سوخته بر تن دارد

در فراقِ ماه

*

صبر هم نکنی

می رسیم

*

باد می خواهم باشم

در مویِ یار

بادم اینک

لابه لای ِ خار

*

از من نشانی نپرس

من خودم گم شده ام

*

احساسِ مسافری را دارم

که باید برود

و نمی داند به کجا

بلیتِ سفر به ناکجا را

من

سالهاست در مشتم می فشرم

کجاست راننده

...

فریادم بزند

که جا نمانی

کجاست؟

*

از من

جایِ خالیِ من می ماند

*

کفتار را

چه به خیز خیز و نشاطِ تو ای آهو

او مرگ می خواهد

*

در من

دیوانه ای ست

که سیگار می خواهد

*

تو که قصدت پا شستن بود

لبِ دریا چرا آمدی

*

پرنده

از همان شاخه ای می پرد

که بر آن نشسته است

کسی که می آید

حتما می رود

*

دو خط موازی

به هم نرسند شاید

به یکجا می روند اما

*

آهوی شکسته پا را

که لنگ لنگان می پرید

گرفتند

درمان کردند

و به قفس انداختند

آنک پای سالم و

آنک دو پایِ در قفس

*

وارستگی

پذیرفتن است

و آرام بودن

*

تو فروغِ عجولِ زیباییِ یک کوهی

آری

در درخششِ ناگهانیِ صاعقه

*

عشق

از رفتنت آغاز شد

*

شگفتی من

همه از باد است

که به گیسوی تو می پیچد

اما

ابله است و ماندگار نمی شود

*

زیبایی تو مانند ماه است

برایِ دیدنت

باید شب را زنده داشت

 

لینک به دیدگاه
  • 8 ماه بعد...

کار شاعر

کار ِ شعر

کار شاعر شعر است

کار گندمکار درودن

کار نانوا نان

دریغ گندم قحطی است

دریغ نانوا گرسنگی

دریغ گزمه گان کشتار

دریغ شاعر چه بگویم؟!

آزادی اگر نیست

از شعر نیست به خاطر شاعر نیست

گندم اگر نیست

از شعر نیست به خاطر شاعر نیست

نان اگر نیست

از شعر نیست به خاطر شاعر نیست

گندمزار در آتش است

گندمکار در محاصره ی ‌ِ غروب

شاعر در بند

حکومت گزمه گان به خاطر شاعر نیست

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...
  • 2 ماه بعد...
  • 11 ماه بعد...
  • 1 سال بعد...

ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺭﻭﺑﻪﺭﻭﯼ ِ ﺁﯾﻨﻪ ﻣﯽﻧﺸﺎﻧﻢ

 

ﻣﻮﻫﺎﺵ ﺭﺍ ﺷﺎﻧﻪ ﻣﯽﮐﻨﻢ

 

ﭘﻠﮏﻫﺎ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﻣﺎﺳﺎﮊ ﻣﯽﺩﻫﻢ ﮐﻪ ﺧﻨﺪﻩﺭﻭ ﺷﻮﺩ

 

ﻣﯽﺯﻧﻢ ﺭﻭﯼ ﺩﻭﺷﺶ

 

ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ

 

ﯾﮏ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﺍ ﺁﺩﻡ ﺑﺎﺵ / ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺵ

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...