Fakur 9754 ارسال شده در 25 بهمن، 2012 شما برای اینکه در آینده بتونین از پس زندگی بر بیاین , نیازمند تجربه هستین. برای غنای تجربه هاتون , تا چه حد از تجارب پدر و مادر یا بزرگترای خودتون استفاده میکنید؟ تا اونجا که من میدونم , کسی به فکر این چیزا نیست. اصولا اونا رو تا چه حد قبولشون دارید؟ چه چیزایی ازشون یاد گرفتین؟ لطفا یکم مفصل بنویسید تا همه مون استفاده کنیم. تشکر 9
lie 2101 ارسال شده در 25 بهمن، 2012 معمولا به هیچ وجه تجربه کسی رو استفاده نمیکنم رفتن یه راه مشابه برای هرکس نتیجه مشابه نداره آدم عقل داره و میتونه انتخاب کنه و راه درست رو از نظر خودش و در ظرفیت خودش انتخاب کنه 6
NYC 20977 ارسال شده در 25 بهمن، 2012 از تجربه همه استفاده میکنم. هر کسی نظری داشته باشه گوش می کنم و البته خودم نظر همه رو جویا میشم. به نظرم کار خیلی خوبی هم میکنم. ولی در نهایت خودمم که تصمیم میگیرم. 7
Fakur 9754 مالک ارسال شده در 25 بهمن، 2012 معمولا به هیچ وجه تجربه کسی رو استفاده نمیکنمرفتن یه راه مشابه برای هرکس نتیجه مشابه نداره آدم عقل داره و میتونه انتخاب کنه و راه درست رو از نظر خودش و در ظرفیت خودش انتخاب کنه با شما موافق نیستم. استفاده از تجربه بزرگترا راههای رسیدن به موفقیت رو کوتاه میکنه. 7
Fakur 9754 مالک ارسال شده در 25 بهمن، 2012 شما اگه جای پدر مادراتون بودید میتونستید تو این شرایط گرونی سرسام آور خانواده رو اداره کنین؟ 4
Astraea 25351 ارسال شده در 26 بهمن، 2012 من همیشه سعی کرده ام استفاده کنم...اگه هم با نظرشون موافق نبوده ام سعی میکنم آپدیتش کنم تا بشه استفاده کرد!! گاهی توی مسائل مهم که باهاشون مشورت نکردم سرم خورد به سنگ!!! گاهی گوش دادن به تجارب و حرفا برام سخته...چون کمی با سنت درآمیخته هستش اما هیچ پدر مادری بد فرزندشو نمیخواد. درسته اکثرا تجربه حاصل شکست و ناکامیه اما درصد زیادی هم حاصل گذر عمر،دیدن زندگی بقیه،حوادث روزگار،موفقیتها و راهاش و خیلی مسائل دیگه هست... اونا هم روزگاری کم و بیش مسائل مارو داشته اند.پس میشه بهشون تکیه کرد.... ضمنا پدر مادر و پدربزرگ مادربزرگا خیلی دوست دارند حرفشون شنیده و بخصوص عمل بشه...بخصوص هرچه پیرتر شده باشند...کوله باری از خاطره و تجربه اند و واقعا نعنت بزرگ زندگی ما هستند..بی تفادوت و با غرور از کنارشون نگذریم!!!! یه باز شده ازشون بخواهید خاطره تعریف کنند؟؟؟ببینید چه ذوقی میکنند..چقدر هم شیرینه..من ساعتها فیلم برداشته ام از پدر بزرگ و مادربزرگام که خاطره از جوانیهاشون برام میگند 6
victoria_r 7682 ارسال شده در 26 بهمن، 2012 من خیلی سعی میکنم روی تجارب و نظرات پدر و مادرم فکر کنم. اصولا روی تجارب و نظرات دیگران خیلی فکر میکنم. ولی از اونجایی که اندیشه ها و نظرات و راهی که افراد برای زندگی انتخاب میکنند با هم فرق میکنه نمیشه از تجارب و نظرات همه استفاده کرد ولی میشه روشون فکر کرد و بعد از مشورت و بررسی در پایان راهیو که درسته (از نظر خود فرد) انتخاب کرد. گاهی هم از سر لجبازی که غالب افراد تو این سن دارن با نظراتشون مخالفت میکنم ولی وقتی به موضوع فکر میکنم میبینم حداقل بیشتر باید دربارش فکر کنم. بعضی وقتا برخلاف نظراتشون عمل کردم و از تجربشون استفاده نکردم و بعد هم به بن بست خوردم. تجارب اونا نتیجه ی چندین سال زندگیه،من باید سعی کنم اشتباهات دیگرانو تکرار نکنم. 6
Fakur 9754 مالک ارسال شده در 27 بهمن، 2012 گاهی گوش دادن به تجارب و حرفا برام سخته...چون کمی با سنت درآمیخته هستش از حضور شما در این بحث سپاسگزارم. میشه دلیل این نظرتونو که نقل قول کردم بگید؟ منظورتون از سنت رو هم اگه ممکنه بیشتر توضیح بدید. تشکر 3
Fakur 9754 مالک ارسال شده در 27 بهمن، 2012 گاهی هم از سر لجبازی که غالب افراد تو این سن دارن با نظراتشون مخالفت میکنم ولی وقتی به موضوع فکر میکنم میبینم حداقل بیشتر باید دربارش فکر کنم.. مرسی از صداقت شما که به نکته مهمی اشاره کردید. راستی چرا ما لجبازی میکنیم؟ 3
B nam o neshan 12214 ارسال شده در 27 بهمن، 2012 استفاده كردن از تجارب ديگران _به خصوص افرادي كه باهاشون داريم زندگي ميكنيم و به ما خيلي نزديك هستن_ خيلي مي تونه به ما كنه!نه به اين معني كه عينا الگوبرداري كنيم بلكه همه حرفاشونو بشتويم و در نهايت اين خودمون هستيم كه تصميم ميگيريم! بارها براي خود من اتفاق افتاده كه به حرف مامانم گوش نكردم و متاسفانه چوب ندونم كاريمو خوردم!:5c6ipag2mnshmsf5ju3 يكي از دوستان حرف خيلي خوبي زد:از تجربه ديگران استفاده كنيم تا زودتر به موفقيت(هدف) برسيم!با فكري باز و نه از روي لجبازي و افكار كوركورانه! 4
ara engineer 1866 ارسال شده در 27 بهمن، 2012 استفاده از تجارب دیگران تو زندگی مثل امتحان open bookمیمونه فکر کن سر جلسه امتحان باشی حق استفاده از کتابم(منبع با ارزش) داشته باشی ولی بگی من از کتاب استفاده نمی کنم... 6
Astraea 25351 ارسال شده در 27 بهمن، 2012 از حضور شما در این بحث سپاسگزارم. میشه دلیل این نظرتونو که نقل قول کردم بگید؟ منظورتون از سنت رو هم اگه ممکنه بیشتر توضیح بدید. تشکر گاهی حرفها و نصیحتهای والدینم البته بیشتر پدربزرگ مادربزرگم برام غیرقابل قبوله...چون با نظرات و اعتقادات خودم در تضاده!!!!اونا توی دنیای خودشون سیر میکنند و من نمیتونم همراهشون باشم...نمونه اش توی همین محرم من 1بار هم نرفتم مسجد یا دسته عزاداری و روضه و چون از شانس خوب من خونمون 1متری مسجده مادربزرگم هر وقت میومد بره به من گفت عالم و آدم میرن عزاداری بجز تو!!مردم نمیگند تو کافری!!! بماند که همیشه بهم میگه چیزی که برات مهم نباشه حرف مردمه!!! سنت منظورم عرف مردم،حرفای قدیمیا.نظرات خودشون درست یا نادرست...اینجور چیزاست...خیلی وقتا گفته ام حرف قدیمیا رو بقول معروف با آب طلا باید نوشت ولی اکثر حرفاشون بخصوص در مورد دختران ظالمانه و جاهلانه هستش... 4
victoria_r 7682 ارسال شده در 27 بهمن، 2012 مرسی از صداقت شما که به نکته مهمی اشاره کردید. راستی چرا ما لجبازی میکنیم؟ برای اینکه فکر میکنیم بیشتر از اونا میدونیم و برامون سخته قبول کنیم اونا تو بیشتر مسائل از ما داناترن. علتشم ممکنه این باشه که ما از اونا جوون تریم و فکر میکنیم چون اونا بزرگترن نمیتونن حال و شرایط ما رو درک کنن یا در مواردی که تحصیلات فرزندان بیشتره حس میکنن بیشتر از اونا میفهمن و میدونن.گاهی هم کلا لجبازی میکنیم یا میخوایم با تصمیم گیری به روش خودمون خودی نشون بدیم. 3
Fakur 9754 مالک ارسال شده در 28 بهمن، 2012 گاهی حرفها و نصیحتهای والدینم البته بیشتر پدربزرگ مادربزرگم برام غیرقابل قبوله...چون با نظرات و اعتقادات خودم در تضاده!!!!اونا توی دنیای خودشون سیر میکنند و من نمیتونم همراهشون باشم...نمونه اش توی همین محرم من 1بار هم نرفتم مسجد یا دسته عزاداری و روضه و چون از شانس خوب من خونمون 1متری مسجده مادربزرگم هر وقت میومد بره به من گفت عالم و آدم میرن عزاداری بجز تو!!مردم نمیگند تو کافری!!! بماند که همیشه بهم میگه چیزی که برات مهم نباشه حرف مردمه!!! سنت منظورم عرف مردم،حرفای قدیمیا.نظرات خودشون درست یا نادرست...اینجور چیزاست...خیلی وقتا گفته ام حرف قدیمیا رو بقول معروف با آب طلا باید نوشت ولی اکثر حرفاشون بخصوص در مورد دختران ظالمانه و جاهلانه هستش... مرسی از جواب شما. ولی مطالبی که بهش اشاره کردید مربوط به حفظ آئین ها و این نوع باورهاست. من بحثم روی تجربه در زندگی است. نه عادات و رفتار. یه جا هم مثال زدم : شما اگه بجای اونا باشید آیا میتونید سکان زندگی رو با اینهمه گرونی بدرستی بدست بگیرید؟ میبینید که اونا میتونن. ولی ما ؟ 2
Fakur 9754 مالک ارسال شده در 28 بهمن، 2012 برای اینکه فکر میکنیم بیشتر از اونا میدونیم و برامون سخته قبول کنیم اونا تو بیشتر مسائل از ما داناترن.علتشم ممکنه این باشه که ما از اونا جوون تریم و فکر میکنیم چون اونا بزرگترن نمیتونن حال و شرایط ما رو درک کنن یا در مواردی که تحصیلات فرزندان بیشتره حس میکنن بیشتر از اونا میفهمن و میدونن.گاهی هم کلا لجبازی میکنیم یا میخوایم با تصمیم گیری به روش خودمون خودی نشون بدیم. درسته. فک کنم مشکل اساسی ما نداشتن تجربه برای تشکیل زندگی و ادامه مطمئن اون باشه. چرا تو این موارد به یزرگترا اقتدا نمیکنیم؟ چرا اونا بلد هستند که با قناعت زندگی خوبی داشته باشند ولی ما مدیریت هزینه های فردی خودمونم بلد نیستیم؟ 3
Fakur 9754 مالک ارسال شده در 28 بهمن، 2012 استفاده از تجارب دیگران تو زندگی مثل امتحان open bookمیمونه فکر کن سر جلسه امتحان باشی حق استفاده از کتابم(منبع با ارزش) داشته باشی ولی بگی من از کتاب استفاده نمی کنم... پس کی میخوایم از تجارب این منابع با ارزش استفاده کنیم؟ چطور میتونیم خودمونو قانع کنیم که ازشون بیاموزیم؟ 2
Astraea 25351 ارسال شده در 28 بهمن، 2012 مرسی از جواب شما. ولی مطالبی که بهش اشاره کردید مربوط به حفظ آئین ها و این نوع باورهاست. من بحثم روی تجربه در زندگی است. نه عادات و رفتار. یه جا هم مثال زدم : شما اگه بجای اونا باشید آیا میتونید سکان زندگی رو با اینهمه گرونی بدرستی بدست بگیرید؟ میبینید که اونا میتونن. ولی ما ؟ منم از تجربه حرف زدم که تیتر تاپیک و اولین پست شما بود!!! تجربه در زندگی یه بخشش هم تعامل با مردم و فرهنگ اونا طبق نظرات والدین و نیاهای ما هستش دیگه!!!! من بودم که نمیتونستم..اتفاقا همیشه این سوالو از پدر مادرم میپرسم ..خوب دلیل داره...اونا از بچگی کاری بوده اند و قدر پول رو میدونند و میتونن گلیم خودشونو بالاخره یه جوری از آب بکشند بیرون ولی ما همه چیز در حد خودش البته برامون آماده بوده!!!اونا مسئولند و ما بیخیال . 3
Farnoosh Khademi 20024 ارسال شده در 28 بهمن، 2012 در بیشتر کارهام سعی میکنم با مامان و بابام مشورت کنم. اگه نظراتم با مامان و بابام یکی نبود ازشون میخوام که با دلیل و منطق بهم ثابت کنن که اشتباه میکنم. در نهایت اگه دلیلشون از نظرم منطقی نبود کاری رو انجام میدم که خودم فکر میکنم درسته. 4
padrone 1136 ارسال شده در 28 بهمن، 2012 مشورت با افراد باتجربه,چه بزرکترا و چه کوچکترا میتونه بعضی وقتها پیشرفت زندگی رو بصورت تصاعدی بالا ببره.در غیر اینصورت با روش آزمون و خطا نمیشه چندان کاری پیش برد. 4
ara engineer 1866 ارسال شده در 29 بهمن، 2012 پس کی میخوایم از تجارب این منابع با ارزش استفاده کنیم؟ چطور میتونیم خودمونو قانع کنیم که ازشون بیاموزیم؟ هر موقع که خودمون بخوایم فقط کافی که بخوایم... 4
ارسال های توصیه شده