رفتن به مطلب

مکالمات روزمره آمریکایی


sam arch

ارسال های توصیه شده

31- ما دلائل قاطعی داریم مبنی بر اینکه اون پولها را برداشته است.

31- We have absolute proofs that he took the money.


32- گیاهان مواد مغذی را از خاک جذب میکنند.

32- Plants absorb nutrients from the soil.


33- آدمی که درستکار (امین) نیست بدرد نمی خورد.

33- A person who is not honest is not good.


34- آدم نمی داند چه کار بکند.

34- One doesn�t know what to do.


35- آنها آن پلنگ آدمخوار را کشتند.

35- Thet killed that man-eating tiger.


36- آدم ربائی جرم بزرگی محسوب می شود.

36- Kidnapping is a serious/grate crime.


37- مصائب زندگی کم کم او را آدم کرده است.

37- The hardship of life have gradually made a man out of him.


38- آدمکشی بدترین نوع جنایت است.

38- Murder is the worst kind of crime.


39- آذربایجان گهواره تمدن ایران است.

39- Azarbaijan is the cradle of the Iranian civilization.


40- او گهواره را تکان داد تا بچه را ساکت کند.

40- She rocked the cradle to quieten the child.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

41- ما برای چهار ماه آذوقه داریم.

41- We have food supplies for four months.


42- به خاطر ورود او خیابانها را آذین بستند.

42- Because of his arrival they decorated the street.


43- دو نفر عروس را آرایش کردند و به تالار بردند.

43- Two women put makeup on the bride and took her to the hall.


44- او یک جوان آراسته و مودب است.

44- He is a well-dressed and a polite youth.


45- من همیشه از سخنان آرامش بخش مادرم بهره برده ام.

45- I always take advantage of my mother�s smoothig words.


46- آرام بنشین تا گوش تو را معاینه کنم.

46- Sit still so that I can exmine your ear.


47- صدای یک انفجار آرامش محله را بهم زد.

47- The sound of an explosion disturbed the quiet of the neighborhood.


48- مردم باید در صلح و آرامش زندگی کنند.

48- People need to live in peace and tranquility.


49- از موقعی که زنش مرده یک دقیقه هم آرامش نداشته است.

49- He hasn�t had a moment of peace since his wife died.


50- علی رغم متلکهای آنها او آرامش خود را حفظ کرد.

50- Despite their taunts, she kept her composure.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

51- کارگران اعتصابی ادعا می کردند که آرامش طلب هستند.

51- The striking workers were claiming that they were non-violent.


52- به آرامی دست به شانه ام زد.

52- He touched my shoulder gently.


53- ناپلئون قشون خود را به شکل نعل اسب آرایش داد.

53- Napeleon arrayed his army in a horseshoe design.


54- در بهشت همه آرزوهای تو برآورده خواهد شد.

54- In paradise all your wishes will be fulfilled.


55- او هنوز آروزی رفتن به پاریس را دارد.

55- She is still longing to go to Paris.


56- یکی از آرمانهای ما آزادی مطبوعات است.

56- One of our goals is freedom of the press.


57- بچه بطری شیر خود را تمام کرد و شروع کرد به آروغ زدن.

57- The baby finished her milk bottle and started burping.


58- عامل اکثر بدبختی های انسان حرص و آز است.

58- Greed is the cause of most of the mandkind�s misfortunes.


59- اقتصاد بازار آزاد کشور را رونق داد.

59- Free-market economy made the country flourish.


60- همه انسانها آزاد و برابر خلق شده اند.

60- All humans are created free and equal.


  • Like 3
لینک به دیدگاه

61- سربازان ما او را از اسارت در آوردند.

61- Our soldiers freed him from captivity.


62- او معتقد است که آزادی حتی از عدالت هم بهتر است.

62- He believes that liberty is even more important than justice.


63- ما خواستار آزادی زندانیان سیاسی هستیم.

63- We demand the release of political prisoners.


64- آزادیخواهان الجزایری هفت سال با فرانسویان جنگیدند.

64- Algerian freedom fighters fought against the French for seven years.


65- صدای بلندگوهای آن کلیسا بسیار آزاد دهنده بود.

65- The noise of that church�s loudspeaker was very annoying.


66- او نسبت به تو خیلی عصبانی بود ولی ما سعی کردیم که آزردگی او را برطرف کنیم.

66- He was very angry at you, but we tried to placate him.

لغات:

Placate: formal to make someone stop feeling angry

. آرام کردن تسکین دادن


67- آزردگی پوستی بر اثر آفتاب خوردن زیاد.

67- Irritation as a result of overexposure to the sun.


68- شوخی های رکیک جواد به قدری آن خانمها را رنجاند که جلسه را ترک کردند.

68- Javad�s dirty jokes offended those ladies so much that they left the meeting.


69- انتقادات من او را آزرده کرد.

69- My criticism hurt his feelings.


70- از اینکه دوباره از او پول بخواهم خجالت می کشم.

70- I am embarrassed to ask him for money again.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

71- باید این حقیقت را قبول کنی که اکثر مشکلاتت بخواطر حسادت است.

71- You need to accept the fact that most of your problems are caused by jealousy.


72- بنا به نظریه پلیس حمله کنندگان او را با وسیله نوک تیز مورد ضرب و جهم قرار دادند.

72- According to the police, his attackers beat him with a sharp instrument.


73- حقوی که به تو داده می شود به مقدار کاری است که انجام می دهی.

73- You will be paid according to the amount of work you do.


74- زمانی که دسته سربازان یاغی رسید روستا تقریبا خال از سکنه شده بود.

74- By the time the rebel troops arrived, the village had already been abandoned.


75- توی لیست اسم او قبل از اسم من بود (او رتبه بالاتری کسب کرده بود).

75- Her name comes above mine on the list.


76- در زمستان دمای هوا به ندرت از صفر درجه می گذرد.

76- Temperatures rarely rise above zero in winter.


77- وقتی پدر ناگهان وارد اتاق شد صحبت ما سریعا خاتمه یافت.(فورا حرفمان را تمام کردیم).

77- Our conversation came to an abrupt end when father burst into the room.


78- اصلا برایم قابل قبول نیست که شاید او از اعتمادی که بهش داشتم سوء استفاده کند.

78- I never expected that he would abuse the trust I placed in him.


79- سرعتم را زیاد کردم تا از اتوبوس سبقت بگیرم.

79- I accelerated to overtake the bus.


80- امسال ظاهرا تورم افزایش خواهد یافت.

80- Inflation is likely to accelerate this year.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

81- من تمام مسئولیت شکست این طرح را به عهده خواهم گرفت.

81- I accept full responsibility for the failure of the plan.


82- آیا دوست دارید شما را تا اتاقتان همراهی کنم؟

82- Would you like me to accompany you to your room?


83- مدارکی که او به دادگاه ارائه کرد کاملا صحیح نبود.

83- The evidence she gave to the court was not exactly accurate.


84- چندین روز آزگار (متوالی) دنبال خونه بودم.

84- I was looking for a house for several consecutive days.


85- میزان سواد انگلیسی کارمندان جدید را آزمودیم.

85- We tasted`the new employees on the extent of their knowledge of English.


86- آسانی پرسشهای امتحانی ما را خوشحال کرد.

86- The easiness of the exam questions pleased us.


87- دنیا در آستانه جنگ جدیدی قرار دارد.

87- The world is on the threshold of a new war.


88- آستر پالتوی من ابریشمی است.

88-The lining of my coat is silken.


89- یک پیراهن آستین کوتاه.

89- A short-sleeved dress.


90- دماوند سپید سر به آسمان افراشته است.

90- The white Damavand rises high in the sky.

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

1- اونجا خیلی خفه بود خوشحال شدم كه بیرون آمدم

 

1- It was stifling in there; I was glad to get out.

 

 

2- خواهرش در كنارش بود ولی سرش طرف دیگری بود (به او نگاه نمیكرد).

 

2- his sister, was at his side, her face averted

 

 

 

3- او خیلی مواظب گله اش است

 

3- He is very watchful of his flock.

 

 

 

4- او تا آنجا كه میتواند با صدای بلند آواز میخواهد و تا حدی تو دماغی

 

4- He sings as loud as he can, rather nasally

 

5- خریداران، شركتهایی را میخواهند كه به نیازهایشان توجه داشته باشند.

 

5- Customers want companies that are attentive to their needs.

 

 

 

6- رز به النات نگاه كرد و چشمهایشان به هم افتاد.

 

6- Rose looked at Allnutt, and their eyes met.

 

 

 

7-واقعا خانه ام شلوغ است.

 

My house is in an absolute mass.

 

 

 

8- او واقعا یكی از بهترین دانش آموزان كلاس زبان من به حساب می آمد.

 

She was really regarded as one of the most able students of my English class.

 

 

 

9- او در حالیكه دستش را (به علامت خدا حافظی) تكان می داد از نزد مادرش رفت.

 

He left his mother with a wave of the hand.

 

 

 

10- والدینم خیال میكردند كه كمی غیر طبیعی است كه پسری به رقص باله علاقه داشته باشد.

 

My parents thought it was rather abnormal for a boy to be interested in ballet.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

11- او رفتاری غیر عادی دارد كه ممكن است نشانه عقب افتادگی ذهنی (او) باشد.

 

He has an abnormal behaviour that may be a sign of mental illness

 

 

 

12- اگر بچه ام (جنینم) یكجورائی ناقص الخلقه باشد میتوانم سقطش كنم؟

 

Would I abort if my child was likely to have some kind of deformity?

 

 

 

13 � او در مورد سنش به ما دروغ گفت (سن واقعی اش را نگفت).

 

He lied about his age

 

 

 

14- در مقابل (مورد) رشد جمعیت چه كاری میتوان انجام داد.

 

What can be done about the rising levels of population?

 

 

 

15- این همه سر و صدا برای چیه؟

 

What's all the fuss about?

 

 

 

16- از وقتی كه (آخرین بار) لیندا را دیده ام حدود 5 سال گذشته است.

 

It's been about five years since I've seen Linda

 

 

 

17- اون بچه 11 ماهه است و دیگر باید شروع به راه رفتن كند.

 

She's 11 months old and just about ready to start walking.

 

 

 

18 � شانس اینكه در مردها كسی كور رنگ باشد 1 در 12 است.

 

The chance of men being born colourblind is about 1 in 12.

 

 

 

19- دیگه نزدیك بود بریم كه جری رسید.

 

We were just about to leave when Jerry arrived.

 

 

 

20- هیچ یك از سازمانهای فوق الذكر به سوال ما پاسخ ندادند.

 

None of the organizations mentioned above answered our inquiries.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

21- دانش آموزانی كه از درصد توانائی بیشتری برخوردارند باید در مدرسه ای مخصوص درس بخوانند.

 

Students of above-average ability should attend a special school.

 

 

 

22- ما در هر بازی حدود 4000 نفر شركت كنندة ورزش دوست داشتیم.

 

We have an average attendance of 4000 fans per game.

 

 

 

23- حضار جلسه از حد پیش بینی شده بیشتر بودند.

 

Attendance at the meeting was higher than expected.

 

 

 

24- با وجود بدی هوا خیلی شركت كننده داشتیم.

 

We had pretty good attendance despite the bad weather.

 

 

 

25- آنها با دقت تمام به سخنرانی گوش دادند.

 

They listened to the speech with close attention .

 

 

 

26- در این شغل توجه به جزئیات ضروری است.

 

Attention to detail is essential in this job.

 

 

 

27- وسط سخنرانی حواس سارا داشت پرت می شد (دیگر تمركز نداشت).

 

During the lecture Sarah's attention began to wander

 

 

 

28- زنجیر دوچرخه و هر جای دیگری كه احتیاج به مراقبت دارد را روغن كاری كن.

 

Grease the bike's chain and any other areas that need attention.

 

 

 

29- وقتی به آنها گفتم كه من دكتر هستم طرز برخورد همه عوض شد.

 

When I told them I was a doctor their whole attitude changed.

 

 

 

30- صنایع احتیاج دارند كه به چیزهائی كه مشتری ها را جذب میكند توجه كند.

 

The industry needs to focus on what attracts customers.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

31- موضوعی كه مرا به طرف این شغل كشید، (مقدار) حقوق ماهیانه آن و امكان سفر به خارج است.

 

What attracts me to the job is the salary and the possibility of foreign travel.

 

 

 

32 - یك مدیر خوب باید چه صفاتی داشته باشد؟

 

What attributes should a good manager possess?

 

 

 

33- مرگ او ناگهانی و غیر منتظره بود.

 

His departure / death was abrupt and completely unexpected.

 

 

 

34- پدر بزرگ این اواخر همچنان دارد حواس پرت شده مشود.

 

Grandad's been getting rather absent-minded lately.

 

 

 

35- او علت استعفا دادنش را كاملا شفاف بیان كرد.

 

He made his reasons for resigning absolutely clear.

 

 

 

36- اواخر آن روز حسابی (از خستگی) از پا در آمده بودم.

 

By the end of the day, I was absolutely exhausted.

 

 

 

37- كاملا حق با شماست ما همه تو این ماشین جا نمیشیم

 

You're absolutely right - we can't all fit in one car.

 

 

 

38- اون بچه قابلیت عجیبی در درك مطالب دارد

 

the Baby has an enormous capacity for absorbing new information.

 

 

 

39- به نظر می آمد كه (مطلب را ) فهمیده باشد ولی نمی دانم بگویم همه جزئیاتش را هم گرفته باشد.

 

He appeared to understand, but whether he absorbed every detail I cannot say.

 

 

 

40 - از كارهائی که برای من انجام میدی ممنون

 

I appreciate what you are doing for me.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 5 هفته بعد...

41 از تعریفت خیلی ممنون

 

Thanks for your compliment.

 

 

 

42- خیلی متشكرم كمك زیادی کردی

 

Thank you very much. You were a big help

 


43- جدا نمیدونم چطور از شما تشکر کنم (نمیدانم با چه زبانی از شما تشکر کنم)

 

I've no word to express my seep gratitude.

 

 

44- جدا خیلی متشکرم

 

Thanks you very much indeed.

 

 

45- نمیدونم محبت شما را چگونه جبران کنم

 

I dont have anything to give in return.

 

 

46- لطف کردید تشریف آوردید

 

Nice of you to come.

 

 

47- اینجا رو منزل خودتون بدونید.

 

Make yourself at home.

 

 

 

48- موذب نباشید

 

Don't feel restrained.

 

 

 

49- تا دم در با شما می آیم (شما را بدرقه میکنم)

 

I will just see you to the door.

 

 

 

50- امروز زیاد حال و حوصله ندارم

 

I am not in a good mood today.

 

 

  • Like 6
لینک به دیدگاه
  • 4 ماه بعد...

51- سر آخر این حقیقت را پذیرفتم که اگر سیگار را ترک نکنم خواهم مرد.

 

I finally accepted the fact that I would die if I didn't stop smoking.

 

 

 

52- والدین من همیشه من را همان گونه که هستم پذیرفته اند. (انتظار بیهوده از من نداشتند).

 

My parents have always accepted me just as I am.

 

 

 

53 او به خاطر قبول رشوه در زندان است

 

He is in prison for accepting bribes.

 

 

 

54- کودکان سخت میتوانند خود را با مدرسه جدید وفق دهند.

 

The children are finding it hard to adapt to the new school

 

 

 

55- اگر به جای بیشتری برای کالا احتیاج دارید میتوانید قفسه ها / تاقچه های بیشتری اضافه کنید.

 

If you need more storage space it's possible to add more shelves.

 

 

 

56- اون کتاب میتوانست با اضافه کردن چند عکس رنگی جذاب تر شود.

 

The book would look a lot more attractive if they added a few color pictures.

 

 

 

57- خواهر زاده من واقعا به بازیهای ویدئوئی معتاد است.

 

My nephew is a complete video game addict

 

 

 

58- برای اکثر سیگاریها سخت است قبول کنند که آنها هم معتادند.

 

It's difficult for most smokers to admit that they are addicts.

 

 

 

59- بسیاری از معتادان از رفتن به مراکز درمان امتناع میکنند

 

Many addicts refuse to go to treatment centers.

 

 

 

60- لحظه به لحظه به لیست چیزهائی اضافه میکنیم.

 

Additions are made to the list from time to time

  • Like 5
لینک به دیدگاه

61 برای بار سفر بیش از وزن مجاز هزینه بیشتری اعمال شده است

 

An additional charge is made on baggage exceeding the weight allowance

 

 

 

62- ماشین ما از کار افتاد از این رو هزینه اضافه ای برای کرایه یک ماشین متحمل شدیم.

 

Our own car broke down, so we had the additional expense of renting a car.

 

 

 

63- تعدادی عامل دیگر وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد.

 

There are a number of additional factors that require consideration.

 

 

 

64- میتوانم آدرس یک وکیل خوبی را در اختیارتان بگذارم

 

I can give you the address of a good attorney.

 

 

 

65- لطفا تغییر آدرستان را به ما اطلاع دهید.

 

Please notify us of any change of address

 

 

 

66- قبل از اینکه آتش نشانان بتوانند آتش را کنترل کنند شعله به دو خانه مجاور نیز

سرایت کرد.

 

The blaze spread to two adjacent buildings before firefighters were able to contain it.

 

 

 

67- او مرد صاحب نفوذی است

 

He is a man of influence.

 

 

 

68- او اراده ای آهنین دارد.

 

He has an iron will.

 

 

 

69- او از هر جهت یک آدم با شخصیت است

 

He is a gentleman all round.

 

 

 

70- تو برای من یک دنیا ارزش داری

 

You mean a world to me.

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

71- از اینکه با شما دوست هستم افتخار میکنم.

 

I feel honored to have you as a friend.

 

 

 

72- جای شما واقعا خالی بود.

 

You were greatly missed

 

 

 

73- بدون شما سر کردن خیلی مشکل است

 

That's so hard to deal without you.

 

 

 

74- منظور بدی نداشتم (نمیخواستم ناراحتت کنم).

 

I didn't want to offend you.

 

 

 

75- میتوانم منظورم را به شما برسانم یا نه؟

 

Am I making myself understood or not?

 

 

 

76- نتوانستم از چیزی که گفتید سر در بیاورم

 

I couldn't make sense of what you said.

 

 

 

77- شغل پر درآمدی دارید.

 

You have a well-paid job

 

 

 

78- من همیشه اضافه کاری میکنم

 

I always stay over time.

 

 

 

79- این واقعا لطف شما را میرساند.

 

That's awfully very kind of you.

 

 

 

80- یک کمی کارهای عقب مانده دارم که باید انجام دهم.

 

I have a little bit of catching up to do.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

81- تا چشم بهم بزنی بر میگردم.

 

I will be back before you know it.

 

 

82- در یک چشم بهم زدن بر میگردم.

 

I will be back in a flash.

یا

I will be back in a split second.

یا

I will be back right away.

 

 

83- تو ترافیک گیر افتاده بودم.

 

I was stuck in the traffic

 

 

84- ممکن است من را پیاده کنید.

 

Could you let me off?

 

 

85- من به تو اعتماد نمیکنم ماشینم را به تو بسپارم

 

I don't trust you with my car.

 

 

86- یک لیست بلند بالا از خلافی های ماشین من آنجا بود.

 

There was a long list of infraction for my car.

 

87- بدنه ماشین قر شده است.

 

The body of the car is dented.

 

 

88- او یک هفته مرخصی گرفت.

 

He took a week leave.

 

 

89- من میخواهم نقطه نظر خود را متذکر شوم.

 

I want to present my point.

 

 

90- ممکن است نظر خود را در این باره بیان کنید؟

 

Could you voice your views on that?

  • Like 1
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

91- ببخشید که حرف شما را قطع میکنم.

 

Sorry for interruption / interrupting you.

 

 

 

92- پیش خودت بمونه

 

Keep it to yourself.

 

 

 

93- اجازه نده خبر به جائی درز پیدا کند.

 

Don't let the news get out.

 

 

 

94- به طور محرمانه آن را انجام بده.

 

Do it on private.

 

 

 

95- خیلی سخت پسند نباش

 

Don't be so particular.

 

 

 

96- زیاد قضیه را بزرگ جلوه نده.

 

Don't make a big deal out of it.

 

 

 

97-از او دل پری دارد.

 

She has a heart feeling toward him

 

 

 

98- حافظه ام یاری نمیکند.

 

My memory fails me.

 

 

 

99- ناگهان به ذهنم خطور کرد.

 

It occurred to me suddenly.

 

 

 

100- یکدفعه همه چیز یادم آمد

 

Every thing clicked back to me at once.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 2 سال بعد...
×
×
  • اضافه کردن...